ناشناس ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 27 ساله )

سلام.ما 4 ساله ازدواج کردم و بچه هم نداریم.پارسال سر بحث خمس با خانمم حرفمون شد.خانمم بهم گفت که که داره عاطفه ام نسبت بهت کم میشه.من زیاد جدی نگرفتم.تا بعد عید امسال که دیگه اوج بحث ها و درگیری هامون بود.به من میگه به عنوان یه شوهر نمیتونم بهت تکیه کنم.بهش میگم چته؟بشینیم حرف بزنیم.میگه من حرفامو 4 ساله زدم.و همش تو این مدت میشینه این 4 سال رو میزنه تو سر من.راهنماییم کنید که چیکار کنم که این شرایط درست شه.چون من واقعا از ته دل دوستش دارم.و واقعا دلم براش تنگ میشه و وقتی بیرون از خونه باشه دلم براش شور میزنه.بماند که تو این مدت فقط درست کردن شرایط از طرف من بوده و اون فقط ندیدن و نفهمیدن و ندونستن رو پیش گرفته و فقط نشسته و نگاه میکنه ببینه من کجا کارهای قبلیمو انجام میدم که همونو واسه خودش بلد کنه و بگه که این آدم قابل اصلاح نیست.


مشاور (خانم سعیده صفری)

برادر گرامی متاسفانه اغلب زوج ها در ابتدای روابط خود به اندازه ی کافی درباره ی مسائل ، مشکلات ، عقاید و ارزش های خود با یکدیگر گفتگو نمی کنند تا بفهمند که آیا به اندازه ی کافی از نظر روحی و اعتقادی با هم تفاهم دارند یا نه ؟ اینطور که مشخص است مسائل اعتقادی و مذهبی برای شما بسیار مهم است پس در مورد این مسائل لازم بود حساسیت بیشتری به خرج می دادید و از سابقه ی او درباره ی این موارد بیشتر مطلع می شدید، ولی اکنون بهتر است به او فشار وارد نکنید، اصرار کردن موجب می شود به او تلقی کنید راه او کاملا اشتباه است و لازم است از شما اطاعت کند، و در این شرایط فرقی نمی کند در مورد خمس بحث می کنید یا موضوع دیگر، به هر حال با مخالفت روبرو می شوید.شما نمی توانید کسی را به زور به رشد و تغییر وادارید. او خودش باید خودش را به تغییر کردن ترغیب کند. با اینکه آنچه گفتم منطقی است ، می دانم درضمن بسیار نیز دردناک و ناراحت کننده است که ببینیم کسی که دوستش داریم تمایلی به تغییر و رشد کردن ندارد. و در برابر شما مقاومت می کند. انگار شاهد باشید کسی که دوستش دارید در حال غرق شدن در اقیانوس است و می خواهید او را نجات دهید ، اما وقتی جلقه ی نجات را به سوی او پرتاب می کنید او جلیقه را کنار بزند و ادعا کند که نیازی به آن ندارد. می دانید که اگر دست دراز کند و جلیقه را نگیرد او را از دست خواهید داد، بنابراین به او التماس می کنید اما باز قبول قبول نمی کند و شما می بینید که او چه طور از میان دستتان سر می خورد و می رود. اگر تا قبل از این درگیری رابطه یتان خوب بوده است و تنها بعد از آن احساس می کنید حرمت های بینتان شکسته شده و احترام سابق را برایتان قائل نیست، باید بدانید که احتمالا اتفاقاتی افتاده که بسیار آزرده شده است ولی توانایی بیان آن و احساسات خود را نداد. و این موضوع مشان می دهد که سردی روابط شما از جای دیگری آب می خورد، پس بهتر است با او رابطه ی خوبی برقرار کنید و شبهات زندگی اش را از بین ببرید.