ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 25 ساله )

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما مشاورین محترم
ظاهرا طولانی بودن سوال باعث شده که منظور اصلی من به خوبی رسانده نشود سوال من این بود که چرا من این همه تغییر کرده ام؟و چه کنم که کمتر غصه بخورم و از حسادت و حساسیت من نسبت به اطرافیان کاسته شود؟تاکید می کنم که علی رغم مشکلات کودکی اوایل زندگی مشکل از جانب من نبود و بیشتر مشکلات از آنجا شروع می شد که همسرم اهل گفت و گو نبود و به سرعت عصبانی می شد مرز بندی شرعی اینکه آیا من مقدمم یا والدین ایشان به آرامش من کمک خواهد کرد چرا که ما نه تنها هر روز والدین همسرم را می بینیم بلکه ساعت های بسیاری را در کنار آنها سپری می کنیم و این در حالی است که در زمان خواستگاری به همسرم تاکید کرده بودم که حتی اگر در یک خانه دو طبقه هم سکونت داشته باشیم باید در دو واحد کاملا مستقل و با یک زندگی کاملا مستقل باشد اما الان با اینکه خانه کاملا جدا شده باز هم مثل این است که یک خانواده چهر نفره ایم .من مخالف سفرهای دسته جمعی نیستم ولی معتقدم که در هرچیزی باید جانب اعتدال را رعایت کرد.اگر برای من به لحاظ شرعی مرزبندی شود که چه چیز مقدم است کمی آرام می شوم اگر والدینش مقدم باشم باخودم کنار می آیم ه مشکل از حسادت من است و خودم را اصلاح می کنم در غیر این صورت برای همسرم توضیح می دهم که رویه ایشان اشتباه است و لااقل از بودن باهم احساس عذاب وجدان نمی کنم .اوایل معتقد بودم که اولویت همسر است و همسر نزدیکترین فرد محسوب می شود و همسران باید باهم یکی باشند و پس از آن در کنار هم به والدین هر دو طرف در حد اعتدال رسیدگی کنند.اما بعدها چون دیدم که نزیکترین فرد به همسر من پدرش است کم کم گوشه گیر شدم و نسبت به حضور مداوم ایشان حساس شدم


مشاور (خانم سعیده صفری)

باسلام . خواهر عزیزم بهتر بود در کنار سؤالتان به متن سؤال و پاسخ های قبلی نیز به دلیل حجم سؤالات اشاره می کردید . با استنباطی که از متن سؤالتان داشتم نکاتی را عرض می کنم اما برای راهنمایی بیشتر واکنش و رفتار همسرتان و خانواده اش و کیفیت رابطه تان بسیار مهم است. اولین سؤالی که از شما دارم این است که آیا با مرزبندی کردن من یا هر مشاور دیگری به این راحتی حد حدود زندگیتان مشخص خواهد شد؟ و به سرعت همسرتان و خانواده اش از رفتاری که شما را آزار می دهد دست بر می دارند؟ مطمئناً به این راحتی نیست و نیازمند تامل بیشتری است. از متن سؤالتان مشخص چنین استنباط می شود که همسرتان تک فرزند است و خواهر و برادر دیگری ندارد که بخشی از انتظارات پدر و مادرش بر عهده آنان باشد. اما برای رفع ابهام شما لازم است بدانید که همراه با ازدواج زندگی جدیدی تشکیل خواهد شد که با وجود آنکه زن یا مرد از خانواده های خود کاملا جدا نمی شوند اما حد و حدود جدیدی پیدا می کنند ودر شرایط جدید همسر نقش اول زندگی فرد را بازی می کند. پس پیشنهاد می کنم اگر همسرتان بخصوص تک فرزند است و انتظارات والدینش به رابطه ی شما لطمه می زند، و مدت زیادی از ازدواجتان نمی گذرد، حساسیت زیادی روی این موضوع نشان ندهید چون با منع کردن او از خانواده اش به یکباره همه ی عادت او را به هم می ریزید و احتمالا با وجود مخالفت های شدیدی از جانب ایشان مواجه می شوید رابطه تان خراب تر می شود و ناخودآگاه چون همسرتان تعصب زیادی روی والدینش دارد از شما دور تر خواهد شد. اما اگر به قول معروف رفتار سیاستمندانه زنانه تان را به کار گیرید، صبر داشته باشید و حد و حدودتان را به تدریج در موقعیت مناسب گوشزد کنید بهتر نتیجه خواهید گرفت . ولی اینکه مدام از این موضوع ناراحت باشید و موجب کدخلقی، بی حوصلگی و بدقلقی شما شود، دیری نمی گذرد که خودتان باعث می شوید شوهرتان از شما فاصله بگیرد و ترجیح دهد جایی باشد که شادتر است. با وجود این شیوه به تدریج ، خود همسرتان به خانواده اش اعلام می کند که لازمه ی ازدواجش ایجاد تغییرات در ساختار قبلی خانواده اش می باشد. این هم امکان پذیر نیست مگر آنکه شوهرتان را خوب بشناسید، رگ خوابش را به دست آورید و نیازهای عاطفی اش را برآورده کنید، تا اولین جایی که موجب آرامشش می شود همراهی با شما باشد نه جای دیگر.