ط ( تحصیلات : لیسانس ، 26 ساله )

با سلام. 4 سال از زندگی مشترکمان می گذرد و خدا را شکر زندگی بسیار خوبی داشتیم. اما مدتیست همسرم با من به سردی رفتار می کند. او شدیدا خود را وقف کار کرده و نسبت به نیازهای من بی تفاوت است. این رفتارهای او از آذرماه اغاز شد یعنی درست از زمانیکه شرکتی خصوصی در محیط اداره ای که کار میکرد، تاسیس کردیم و با هم کار میکنیم. البته او بسیار مهربان است اما نسبت به من حساسیت زیادی پیدا کرده. من قبلا در جاهای مختلف بصورت پروژه ای کار کرده ام و این اولین تجربه کاری من نیست اما احساس میکنم نسبت به حضور من حساس شده. مثلا چند روز قبل سالگرد ازدواجمان بود و من به پیشنهاد او با اشتیاق فراوان کیک درست کردم تا با 3 تن از همکاران صمیمی اش جشن بگبریم اما اینکار حسادت او را برانگیخت و با کنایه گفت کیک به خاطر منه یا اونا؟ یا اگر همکارش برای توضیحات در مورد پرونده ای من را به اتاقش احضار کند، مدام میپرسد: چی میگفت؟ چی کار داشت؟ همین؟
برای کم کردن حساسیتش چند بار منتظر شدم تا همسرم فرصت کند من را همراهی کند و کمی سرسنگین با همکاران و ارباب رجوع ها برخورد کردم اما انگار ته دلش راضی نیست. همکارش مافوق او محسوب میشود و من ناچارم حتما امضای او را برای پرونده ها بگیرم. موضوع زمانی بدتر شد که یکی از مراجعان از من خواستگاری کرد. اصلا نمی دانم چکار کنم؟ چند روزیست سردرد را بهانه کردم و سرکار نمیروم. به خدا من دست از پا خطا نکرده ام. حتی یکی از خانومهای مجرد همکارش همه مردان را با نام کوچک صدا میکند و با همه در حال خوش و بش است اما من چادری هستم و ابدا سبک رفتار نمیکنم. متاسفانه اکثر همکارانش با اینکه سن زیادی دارند مجردند. خدا نکند یکی از آنها از کار من تعریف کند تا شب همسرم در فکر است. من به اعتقاد اطرافیان دختر زیبایی هستم و امکان ندارد در مهمانی حضور پیدا کنم و خواستگاری نداشته باشم. اما انگار همسرم هنوز با این قضیه کنار نیامده است. این مسائل باعث شده ما ماهی یکی دوبار بیشتر رابطه زناشویی نداشته باشیم و این موضوع مرا شدیدا عصبی کرده. از طرف دیگر مادرشوهرم مدام خواهر زاده اش را بر سر همسرم می کوبد و می گوید: تو مثلا مهندسی با چندرغاز حقوق، دختر خاله ت 6 سال از تو کوچیکتره، حسابداره با ماهی چند میلیون حقوق.
همین مسائل باعث شده همسرم خود را غرق در کار کند. از 5 صبح تا 11 شب. حتی وقتی در خانه است پای کامپیوتر در حال تصحیح نقشه هایش است. بارها با بهانه و بی بهانه برایش هدیه خریدم. مدام قربان صدقه اش میروم و گاهی از اخلاق همکارانش ایراد میگیرم و او را بالا میبرم اما همه اینها تنها ساعتی او را آرام میکند و باز روز از نو. اصلا نمیدانم چه کنم. مدتیست اصرار دارد برای همکار مافوقش زن بگیرد و با شوخی و خنده بارها این مسئله را عنوان کرده است. نمیدانم چه کنم؟ من از زندگیم راضی هستم نمیدانم چرا او فکر میکند من ممکن است همکارانش را به او ترجیح دهم.خواهشا کمکم کنید.


مشاور (خانم سعیده صفری)

باسلام خواهر عزیزم اگر به عشق میان خود و همسرتان اطمینان دارید ، او را به عنوان همسرتان انتخاب کرده اید و از حضورش در زندگیتان راضی هستید حتما در مورد مسئله ای که مسبب شده روابطتتان به سردی گرایش پیدا کند با او صحبت کنید، از او بپرسید علت ناراحتی اش چیست، حتی برای اطمینانش بگویید اگر او راضی به کار کردن شما در این محیط نیست شما حاضرید از خیر این کار بگذرید، به او بگویید است که مرد زندگی شماست و او را به هر کس دیگری ترجیح می دهید. و از این به بعد با رعایت ملاحظاتی حتی بیشتر از الآن اعتماد او را به خود جلب کنید، مثلا اگر قرار است برای تفریح جایی باشید که دوستانش هم هستند شما پیشنهاد دهید که دوست دارید خودتان دو نفری بروید، بگویید دوست دارید با خودش تنها باشید، و ... اگر با رعایت ذکر این موارد رفتار همسرتان همچنان به همان شکل ادامه یافت پیشنهاد می کنم همراه با ایشان به یک روانشناس بالینی مراجعه کنید تا حالات روانی ایشان و دلیل بدگمانی هایشان را به صورت حضوری بررسی کنند. البته نکته ای که مهم است و شما به آن اشاره نکرده اید این است که آیا بدگمانی های همسرتان بعد از شروع کار مشترکتان آغاز شد و شدت گرفت یا خیر، از اوایل ازدواج نیز شاهد اینچنین رفتاری بوده اید؟ اگر همسرتان از ابتدا هم همینطور بوده اند، مراجعه به متخصص و پیگیری جلسات ایشان لازم است ولی اگردر چند وقت اخیر این رفتار آغاز شده است با رعایت ملاحظاتی به نتیجه مطلوب خواهید رسید. و مورد دیگر نیز اینکه با مادرشوهرتان به صورت خصوصی صحبت کنید و بگویید که از زندگی با همسرتان کاملا راضی هستید و از این طرز برخورد با او ناراحت می شوید و میدانید که او همه ی تلاشش را برای خوشبختیتان می کند، پس دوست ندارید با شوهرتان این طور برخورد کنند.