ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 24 ساله )

با سلام من درسم بد نبود دیپلم رشته ریاضی دارم با معدل 15.5 ولی ادامه ندادم خودم هم نمیدونم برای چی به نظر خودم بد انتخاب رشته کردم و تا به امروز که 4-5 سال میگذره وهنوز هم بعضی میپرسن نمیدونم چی بگم ؟ ولی مشکل من اینه که از نظر افسردگی .ومشکلات روانی (مازوخیسم) و جنسی (خود ارضایی) رنج میبرم الان بیکام از مراجعه حضوری به روانشناس خجالت میکشم . چند جا هم برای کار رفتم نشد اصلا علاقه به هیچ کاری ندارم و اصلا سر کار نمیروم . وقتی توی فامیل یا دوستان یکی از همسالانم را میبینم که در ازدواج یاتحصیل یا کار موفق بوده خودم هم تحت فشار قرار میگیرم ولی از همه بدتر اینکه پدر و مادرم اونو تا یه مدت تو سرم میزنن . یه مدت خیلی خود خوری میکردم و حرص میخوردم . با خودم گفتم دیگه بدتر از این نمیشه که هر چه باداباد . کاری به حرف مردم واطرافیان ندارم اینقدر همینطور میگذرونم تا بمیرم . بعضی وقتا از خدا میخوام مرگم رو زودتر برسونه تا راحت بشم .در مورد اینکه چگونه به این موارد پی بردم بگم که من به نظر خودم و اطرافیان ادم عصبی هستم و هر وقت ازنظر روحی روانی خیلی زیاد تحت فشار باشم سردردهای بدی میگیرم . یه بار برای سردرد پیش روانپزشک رفتم و اون گفت افسردگی دارم دو ماه دارو مصرف کردم و دیگه نرفتم . هم بخاطر هزینش هم به خاطر اینکه میگفت باید با یکی از اعضای خانواده بیای . در مورد مازوخیسم هم توی یه کتاب خوندم و هم اینترنت من دوست دارم توسط یه خانم تنبیه بشم بخصوص،( فلک) وبه پای خانم ها هم علاقه دارم و بعضی اوقات یه فکرهای عجیب وغریبی میاد توی سرم که دچار وسواس فکری میشم . فکر کنم مازوخیسم احساسی باشه . در مورد خود ارضایی هم گاهی وقتا انجام میدم گاهی برای یه مدت ترک میکنم . ناراحت میشم وقتی اینکارو میکنم . بعضی وقتا برای یه مدت که این کارو نمیکردم و یه فشار عصبی و به من وارد میشد سردرد میگرفتم و وقتی خود ارضایی میکردم سردردم اروم میشد .همینطور که گفتم نمیدونم چکار کنم و از مراجعه حضوری به روانشناس خجالت میکشم .این حس که دوست دارم یه خانم تنبیهم کنه چند سالی هست که خیلی بیشتر شده !نمیدونم بخاطر میل جنسیمه که زیاده یا مشکل روانی دارم ؟ پارسال یه مشکل از نظر اورولوژی داشتم و چون میدونستم باید اندام تناسلیم معاینه بشه با اینکه دکتر مرد بود ولی من پیش یه دکتر زن رفتم و دو بار دیگه هم الکی برای چکاپ . ایا مشکل روانی دارم ؟ البته شاید عوامل روحی و روانی هم دخیل باشه چونکه من 4-5 ساله که اتفاق خوبی برام پیش نیومده .از 16 فروردین تا الان خود ارضایی نداشتم چون به روانپزشک مراجعه کردم و برای سردرد و افسردگی والپروات سدیم و سیتالوپرام داد مثل اینکه احساس میکنم ارامش بیشتری دارم و انگار که بیخیال شدم . افزایش میل جنسیم رو به روانپزشک گفتم ولی اینکه دوست دارم فلک بشم و این حرفها رو روم نشد بگم و خجالت کشیدم . باید چکار کنم؟ خجالت میکشم ! الان روزها توی خونم و هیچ کاری نمیکنم و اصلا دوست ندارم برم سر کار و اصلا دنبال کار نمیرم . البته اگه مادرم کاری یا خریدی داشته باشه انجام میدم . همینطور که گفتم همه چیز رو رها کردم هر طوری که میخواد بشه . اگر هم بخوام مراجعه حضوری به روانشناس داشته باشم اولا با مرد راحت نیستم دوما پولشو ندارم نهایتا در حد چند جلسه چون بیکارم سوما با یکی دو جلسه کار حل نمیشه . من الان در حالتی بسر میبرم که اگه همین الان عزراییل بیاد و بخواد جونم رو بگیره هیچ ارزویی ندارم و خوشحال هم میشم . ضمنا اینم بگما که من درسته که اینطوریم ولی نمازم رو میخونم و به جرات میتونم بگم طی 3سال گذشته نماز و روزه قضا نداشتم و همین ازارم میده نه میتونم این فکرهارو از سرم بیرون کنم و نه میتونم نمازم رو نخونم . چکار کنم ؟


مشاور (خانم سعیده صفری)

باسلام برادر گرامی همه ی توضیحاتی که ارائه دادید در دو حوزه ی مختلف جای می گیرد، البته هنوز هم این موارد در حد احتمال است و نیاز به بررسی حضوری دارد. نا امیدی، خلق گرفته ی شما، برنامه نداشتن، عدم انگیزه کار ، لذت نبردن از زندگی، آرزوی مرگ و بی تفاوت بودن نسبت به مسائل جاری زندگیتان همه بر گرفته از اختلال افسردگی است، در علم روانشناسی و روانپزشکی این اختلال کاملا شناخته شده و درمان های خوبی اعم از روان درمانی و دارو درمانی برای آن وجود دارد و با گذشت 6 ماه از درمان و پیگیری جلسات می توانید این علائم را در خود تعدیل کنید. می خواهم بدانم اگر همین امروز متوجه شوید که به مشکل جدی مانند یک بیماری جسمانی مثل گرفتگی قلب و عروق مبتلا شده اید و با گذشت زمان اگر برای درمان مراجعه نکنید وضع از این که هست بسیار وخیم تر خواهد شد، چه کار می کنید؟ بدون شک هر کاری می کنید تا بتوانید به پزشک مراجعه کنید، اما برای این اختلال روانشناختی که همه ی زندگیتان را تحت سیطره خود قرار داده است حاضر نیستید کاری انجام دهید... فرصت های زندگیتان، حق و حقوقتان، لذت ها و شادی های دوران جوانی ، روابط بین فردی و حتی ازدواج و کارتان در معرض آسیب و خطر هستند ولی حاضر نیستید به روانشناس مراجعه کنید؟ اگر تنها از لحاظ مالی مشکل دارید سعی کنید از هر طریقی شده هزینه ی درمانتان را فراهم کنید مثلا از پدر و مادر و یا یک آشنای معتمد کمک بخواهید، مطمئنا والدینتان نیز هیچ دوست ندارند شما را در این وضعیت ببینند. اما موضوع دیگر اینکه روانشناس، معتمد و رازدار شماست ، ایشان به ویژگی مازوخیستی شما نیز مانند سایر اختلالات روانشناختی نگاه خواهد کرد و چون تنها شما نیستید که از این اختلال رنج می برید ، افراد زیادی مشابه شما وجود دارند که با این ویژگی درمان شده اند چیز تازه ای برایش نیست که خجالت بکشید و نخواهید او را مطلع کنید. در ضمن درمان اختلال افسردگی و اختلال جنسی از نوع مازوخیست درمان کاملا متفاوتی ازهم دارند شما می توانید اگر نتوانستید در نهایت با همان درمانگری که روی افسردگیتان کار می کنند موضوع را مطرح کنید، از یک درمانگر دیگر تنها برای این اختلال کمک بخواهید. از سوی دیگر ابتدا پیشنهاد می کنم اختلال افسردگی تان را پیگیری کنید ، از این جهت که برای سایر امور زندگی از جمله درمان اختلال جنسی تان هم انگیزه پیدا می کنید و ثانیا با وارد کردن خانواده تان (البته نیاز زیادی به آنها در فرآیند درمان نیست) در درمان، ایشان متوجه می شوند که حالات شما نشئت گرفته از تنبلی ، لجبازی و ناتوانی شما نیست بلکه به خاطر اختلالی است که درمان نشده با فهم این موضوع در این راه به شما کمک بیشتری خواهند کرد و چون درمان این دو اختلال جدای از هم می باشد می توانید از درمانگرتان بخواهید در مورد خصوصیات جنسی شما با کسی صحبت نکند.