ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 27 ساله )

سلام عليكم
من و شوهرم يك سالي است ازدواج كرده ايم شوهرم خانواده اش را بسيار دوست دارد البته اين آزارم نمي دهد چيزي كه من را آزار مي دهد به گونه اي كه زندگي را برايم تلخ نموده اين است كه چون از بين 4 برادر كوچكترين است برادراش حتي دنبال زنش رفتن را به او وامي گذارند. در مورد كارهاي ديگر خيلي ناراحت نمي شوم ولي از اينكه كارهاي جاري ام را انجام مي دهد مثلا او را به جايي مي رساند يا او و بچه اش را به دكتر مي برد و ... خيلي ناراحت مي شوم وقتي به شوهرم اعتراض مي كنم مي گويد تو حسودي!
نمي دانم بايد چه كار كنم.

البته اين را هم بگويم كه جاري كوچكتري ام 5 سال از شوهرم بزرگتر است و شوهرم هم مرد هرزه اي به حمدالله نيست ولي به هر حال نامحرم، نامحرم است.
آيا حقي دارم يا حق با شوهرم هست؟ اگر حقي دارم چگونه با شوهرم بيان كنم تا قبول كند؟

لطفا مرا راهنمايي كنيد.
باتشكر


مشاور (خانم سعیده صفری)

باسلام، خواهر گرامی شرایط شما و واکنشی که نسبت به رفتار همسرتان نشان می دهید قابل درک است. با اینکه صحبت شما منطقی است و صحیح این است که پسر و دختر پس از ازدواج به یک استقلال نسبی برسند و حد و حدود و حریم شخصی خود را با خانواده های اولیه شان مشخص کنند؛ اما در بسیاری از سال های اولیه زندگی زوجین این اتفاق نمی افتد و حتی مسبب مشاجره های زیاد می شود . اما جالب است بدانید که پسران پس از ازدواج این وابستگی را بیشتر حفظ می کنند و طبیعی است عادت و رفتاری که در یک فرد چند دهه ادامه داشته است تغییر آن به راحتی امکان پذیر نیست . مطمئنا راه های زیادی را برای حل این روش به کار برده اید، تذکر داده اید، سرزنش کرده اید، قهر کرده اید، بحث کرده اید اما در نهایت همسرتان این احساس را پیدا کرده است که شما قصد دارید او را از خانواده اش جدا کنید و همین باعث شده به شما ویِِپگی حسادت را نسبت دهد شما کار بسیار مناسبی کردید که تصمیم گرفته اید برای مشکلتان از یک مشاور کمک بخواهید ، زیرا بهتر است بدانید که اگر به همین شیوه ادامه می دادید و این سیکل ادامه می یافت نه تنها به نتیجه ی مورد نظرتان نمی رسیدید بلکه به تدریج نفوذ و تاثیرتان را روی بیشتر جنبه های زندگی بر همسرتان از دست می دادید. اما چه کار کنید ، پیشنهاد می دهم برای مدتی که البته ممکن هم هست که طول بکشد، هیچ واکنشی نسبت به این موضوع نشان ندهید ، پیش همسرتان هم از آن شکایت نکنید به جای آن یک توجه دقیق به رفتار خانواده همسرتان با ایشان بیاندازید تا رگ خواب و قلق رفتار او دستتان بیاید، و در همین مدت سعی کنید موقتا شوهرتان را با همین ویِژگی اش بپذیرید، در مورد کارهایش توجه و کنجکاوی نشان دهید با اشتیاق به صحبت هایش گوش دهید و از هر طریقی که می توانید شور و شوق رابطه تان را بالا ببرید، پس از مدتی به نحو معجزه آسایی متوجه خواهید شد که اگر چه همسرتان هنوز رفتارهای قبلش را انجام می دهد اما توجهش نسبت به شما خیلی بیشتر شده و حتی در برخی موارد بودن با شما را به بودن با هر کس دیگری ترجیح می دهد. اکنون زمینه صحبت فراهم شده است... ولی اینجا هم لازم نیست او را مقصر جلوه دهید و یا سرزنشش کنید بلکه در یک موقعیت مناسب به صورت کلامی یا اگر نمی توانستید یک نامه با محتوای زیر آماده کنید و به او بدهید البته جملات نامه را با توجه به خصوصیات همسرتان انتخاب کنید. من تو را به خاطر خصوصیات خوبی که داری انتخاب کردم ، موقعیت های زیادی برایم پیش آمده که تنها کسی که توانسته درکم کند و آرامش بخش وجودم باشد فقط تو بوده ای به همین خاطر می خواهم هر کاری انجام دهم که رابطه مان همیشه رو به پیشرفت باشد، من واقعا به تو نیاز دارم ، اما بعضی اوقات از مسائل کوچکی ناراحت می شوم که آزارم می دهد و به خاطر اینکه نمی خواهم این مسائل روی رابطه مان اثر بگذارد فقط با خودت مطرح می کنم نه کس دیگر، نمی خواهم از حرف هایم حس حسادت برداشت کنی چون واقعا اینطور نیست، من خودم هم خانواده ات را دوست دارم و دلم نمی خواهد رابطه مان با آنها کم رنگ شود، اما اتفاقاتی می افتد که احساس می کنم کنترل و مدیریت بر زندگی ام ندارم، حد و حدود زندگی شخصی که فقط متعلق به من و توست مشخص نیست و... نظر خودت چیست؟