ناشناس ( تحصیلات : دبیرستان ، 16 ساله )

سلام زمان و مکان ایراد خطبه 64 نهج البلاغه را میخواستم و اینکه در آن زمان چه اتفاقاتی افتاده یا چه شرایطی بر جامعه حاکم بوده؟لطفا.ممنون


مشاور (حجة الاسلام منتظمی)

با تشکر از اعتماد شما کاربر عزیز در سال 38 هجری پس از پایان جنگ صفّین در مسجد كوفه این سخنرانی را ایراد كرد - الف )مقدمه: خطبه ی 64 مشتمل بر پندو اندرز وبیان مفاهیم اخلاقی است و مردم را به تقوای الهی وپرهیز از دنیا پرستی وآماده بودن برای سفر ابدی آخرت دعوت می کند . ب)هدف و انگیزه : 1- اگر کلمه ی تقوا درست معنای آن مورد توجه قرار بگیرد ، باید گفت : اساسی ترین کلمه ای است که در قاموس بشر برای ساختن او بوجود آمده ، استعمال شده است که شناخت آن می تواند در زندگی امروز به حفظ وصیانت انسان از گناهان ومفاسد کمک می کند . ج ) پیشینه و منابع تحقیق : بزرگان و اساتید زیادی و در حیطه ی وسیعی در مورد تقوا و شرح این خطبه سخن ها گفتنداز جمله : 1- علامه جعفری در ترجمه وشرح نهج البلاغه 2- کمال الدین بن میثم بحرانی شرح نهج البلاغه 3- سید حسین حسینی در شتاب تقوا در زندگی 4- محمد حسین فیض در تقوا در قرآن د ) بیان محدودیت ومشکلات : به علت تنگی وقت و تشریح چنین خطبه ی عمیقی در عرض 10 دقیقه ای است ، اما توانستم قطره ایی از از اقیانوس بی کران را بچشم . و ) شرح خطبه : اولين جمله ي اين خطبه با دستور به تقوا شروع شده است : فاتقوا الله عباد الله ،اي بندگان خدا با تقوا وپرهيز كار باشيد. همانگونه كه ميدانيد مولاي متقيان درسرتاسر سخنان مباركشان در نهج البلاغه به مسئله ي تقوا اصرار عجيبي ورزيده است، اصرار شديد، شديد،كه اي مردم تقوا بورزيد ؟ اي مردم تقوا چنين است ؟ پيش از اينكه بحث راشروع بكنم مقدمتاً عرض مي كنيم كه : آيا انسان مي تواند در باد پاي هواهاي نفساني خود را گم كند ؟ بله آيا اشخاصي در اين دنيا پيدا مي شوند كه سرمايه ي بزرگ روح وروان را فداي خواسته هاي خود طبيعي بكنند ؟بله پيدا مي شوند آيا چيزي هست كه بتواند ملكه ي نفس انسان را ، از گناه و معصيت نگهداري كند ؟ بله ، تقوا كلمه تقوا از ماده ي « وقايه » وبه معناي خود نگه داشتن است. كسي كه برسر چاهي ايستاده مواظب است در چاه نيفتد واجتناب مي كند از جلو رفتن و اجتناب مي كند از عواملي كه سبب افتادن او در چاه است. اين اجتناب كردن در حقيقت ، نشان دهنده ي به کارگیری تقواست . اگر تقوا بکار گرفته شود ، در سوره ی حدید آیه ی 28 می فرماید : « يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِن رَّحْمَتِهِ » خداوند به شما دو رحمت عطا می کند ، یک رحمت در دنیا ویک رحمت در آخرت. « وَيَجْعَل لَّكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ » به خاطر این تقوا ، نوری در باطن شما روشن می کنم که با کمک این نور زندگی کنید . بين انسان با تقوا وانسان بي تقوا تفاوتي وجود دارد . انسان بي تقوا مثل يك كشتي است ،كه در وسط دريا حيران و سرگردان است و يك قطب نما نياز داردكه راه را به آن نشان دهد وآن قطب نما و راهنما چيزي جز تقوا نيست ، اما انسان باتقوا راه هدايت را پيدا مي كند. چون كه خداوند درسوره ي انفال آيه ي29 مي فرمايد: يعني اگر تقوا پیشه کنید خداوند به شما فرقان مى‏دهد. « إَن تَتَّقُواْ اللّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً » فرقان صيغه ي مبالغه از فرق است قدرت شناخت حق از باطل ، هدايت از ضلالت ، وفاني از باقي لذا اميرالمؤمنين (ع) در ادامه خطبه مي فرمايد :« وَابْتَاعُوامَا يَبْقَى لَكُمْ بِمَا يَزُولُ عَنْكُمْ » يعني باچيزهاي فاني شدني دنيا آنچه كه جاويدان مي ماند را خريداري كنيد. « وَكُونُوا قَوْماً صِيحَ بِهمْ فَانْتَبَهُوا، وَعَلِمُوا أَنَّ الدُّنْيَا لَيْسَتْ لَهُمْ بِدَارٍ » همچون گروهي باشيد كه برآنان فرياد زده شده و از خواب غفلت بيدار گشته ، ويقين پيدا كردند كه دنياي فاني براي آنان اقامتگاه نيست. دنيايي كه منزل مسافران است، شبانگاه به راحتي به سر مي برند وصبح كوچ خواهند كرد. دنيا چو حباب است ولكن چه حباب نه برسر آب بلكه بر روي سراب آن هم چه سرابي كه ببينيد به خواب آن خواب چه خواب، خوابيست خراب اين است كه بزرگان گفته اند: مثل آرزوهاي باطل دنيا ، مثل آب شور است، نه تنها انسان را سيراب نمي كند، بلكه تشنگي وعطش وي را مضاعف مي كند وشخص بيشتر مي آشامد تا آنجاكه او را ميكشد . امام علي (ع) دراصول كافي جلد2ص 136 ميفرمايد: «ارفض الدنيافان حب الدنيايعمي ويصم ويبكم ويذل الرقاب : دنياپرستي راترك كن ، چراكه حب الدنيا چشم را كور و گوش را كر و زبان را لال مي كند وگردن ها رابه ذلت مي كشاند ! حب دنيا هست راس هر خطا از خطا كي مي شود ايمان عطا به همين دليل است كه اميرالمؤمنين (ع) سلام الله عليه هنگامي كه مالك رابه مصر فرستاد ،اولين دستوري كه به او فرمود :«أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللهِ» رعايت تقواي الهي بود. مگر مالك تقوا نداشت ، مگر مالك انسان ابتدايي بود، نه خير، بسيار هم راه رفته بود ،خيلي هم تكامل يافته بود، مالك ، مالكي كه ساليان دراز عمرش رادرخدمت اميرالمومنين گذرانده ،و به اصطلاح مااز تربيت شدگان رده يكم بود. شايد اينقدر احتياجي به توصیه ی تقوا نداشت. مالكي كه علي بن ابي طالب (ع) فرمود : نسبت او به من نسبت من به پيغمبر است. حرف اينجاست :كسي كه توانست كشور درون خود را اداره كند،اداره كشور و حتي اداره قاره هم براي اين شخص آسان وامكان پذير است امام خميني (ره) هم توجهش به اين بود كه مبناي حكومت تقواست . مسولان و زمامداران هم بايد از تقواي سياسي ، تقواي قلم ، تقواي اقتصادي وتقواي اجتماعي برخوردا باشند. تابه پست ومقام وزرق وبرق اين دنيا وآرزوهاي فريبنده تكيه نكنند . ودر قسمت ديكر خطبه ميفرمايند : «فَتَزَوَّدُوا فِي الدُّنيَا مِنَ الدُّنْيَا مَا تَحْرُزُونَ بِهِ نُفُوسَكُمْ غداً » از اين دنيا زاد وتوشه تهيه كنيد كه فرداي رستاخيز نگهبانتان باشد. نتایج حاصل از خطبه : امت ما چون به تقوا تکیه کرد ، خدا او را پیروز کرد . اما صدام وایادی آن چون به اسلحه توجه کردند، باذلت وخواری شکست خوردند . ه ) نتیجه گیری کلی : 1- مومن متقی ،هرگز در بن بست قرار نمی گیرد و راه هدایت را پیدا می کند . 2- رستگاری در دو جهان 3- دنیا گذر گاه عبور است نه جای ماندن 4- باید تقوا را به مردم اول از طبقات بالا ولذا امام علی (ع) به مالک نمی فرماید که : مالک برو در قاهره پل بساز می فرمایند : مالک برو خودت رابساز . 5 – دنیا فصل کاشت وآخرت فصل برداشت .