ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 21 ساله )

با سلام
من دختری 21 ساله هستم که دوساله ازدواج کردم خانواده ی من مذهبی هستن پدرم تازه شروع به حوزه رفتن کرده اخلاقش خیلی بده حق به جانب و بد دهنه حتی مادرم رو هم چند بار کتک زده من یه مدت همش کابوس پدرمو میدیدم اصلا دلیل ازدواج زودم رهایی از این خونه بود پدرم جانبازه و وسواس هم داره در کل یه ادم غیر قابل پیش بینی هت ولی همسرمو دوست دارم یک سالی که عقد بودیم پدرم همش ابروریزی کرد حتی مراسم عقدم نیومد و این شد که لحظه هاییکه برای هر دختری نابه واسه من وحشتناکترین شد الانم با اینکه زندگیم خوبه ولی گاهی میگم کاش ازدواج نکرده بودم بحث طلاق بین پدرو مادرم پیش کشیده شد و مدتی بود پدرم قصد زن گرفتن داشت و مادرم خیلی اذیت شد همه ی کارای ازدواج منو مادرم انجام داد پدرم چند شب پیش مادرم رو مجبور به خرید غذا کرد ومادرم کمی دیر کرد پدرم قهر کرد و جلوی من و شوهر و برادرم به مادرم فحش داد خیلی اذیت شدم دوروز فقط پنهونی گریه میکردم دیگه مادرم همه جوره باهاش ساخته به خصوص که پدرمو دوست نداشته و به اجبار باهاش ازدواج کرده باید چه کنیم راه چاره ای هست ؟در مقابل خونواده ی شوهرم مادر شوهرم همش با داماداش بیرونه ولی پدر شوهرم همش بهش میگه خوش بگذره داغون میشم وقتی میبینم مامان من اینجوری زجر میکشه و مادر شوهرم کاملا بر عکس و اونقدر بیکاره که دخالت میکنه تو زندگی من شوهرم پیش پدرش کار میکنه و من ناراضیم استقلال مالی نداریم خونمون چسبیده به خونه پدر شوهرم بیشتر وقتا خونه نیست و من مجبورم یا تنها باشم یا بیام خونه بابام تعطیلات نداره با اینکه فوق لیسانسه ولی کار مستقل نداره خیلی ناراحتم نمیدونم چیکار کنم از غصه مادرم و برادرم دارم پیر میشم لطفا کمک کنید


مشاور (خانم سعیده صفری)

باسلام. خواهر عزیزم گاهی بر اثر جو خانوادگی نامناسب چنان فشاری به ما وارد می شود که نتیجه آن تنها یک نظام خلقی آسیب دیده است. در مورد بهبود رفتارهای پدرتان تا خود ایشان مستقیما برای درمان مراجعه نکنند تضمین نمی کنم تغییری مشاهده کنیداما من تنها به خود شما دسترسی دارم و لازم است یک نکته مهم را خدمتتان عرض کنم و آن هم این است که می دانم شرایط خانه پدری تان خیلی مساعد نیست ولی به هیچ وجه اجازه ندهید این فضا روی رابطه شما با همسرتان تاثیر بگذارد، نمی دانم چه قدر با همسرتان راحتید ولی اگر بتوانید حتی در مورد پدرتان با او درد و دل کنید دیگر هیچ وقت نیاز نیست به خاطررفتار های پدرتان خجالت بکشید و یا مدام در حال توجیه آنها باشید، بلکه او را به همسرتان به صورت واقعی معرفی کنید و مطمئن باشیداگر در این مورد صادق باشید در وظایف همسری تان کوتاهی نکنید و شور و شوق رابطه تان را فدای ناراحتی فعلیتان نکنید آرامش بیشتری خواهید داشت. البته این به معنای بی خیال بودن نیست بلکه به این معناست که پدرتان را با همین خصوصیات می پذیرید و چون می دانید که قرار نیست تغییر زیادی بکنند با وجود اذیت شدن ها در زندگی شخصی خود با همسرتان راحت هستید.