a ( تحصیلات : لیسانس ، 24 ساله )

سلام.من دوساله که وارد زندگی زناشویی شدم.همسرم 27سالشونه.اما از همون دوران عقد و نامزدی متوجه شدم که ما حرفهای همدیگرو متوجه نمیشیم یا بد میفهمیم واین موضوع باعث میشد همیشه سر کوچکترین مسائل با هم بحث کنیم.چندبار ازیشون خواستم که به مشاورمراجعه کنیم ولی ایشون امتناع میکردن و میگفتن ما مشکلی نداریم.ازوقتی رفتیم زیر یک سقف بحثها و جدلمون بیشتر و پیش پا افتاده تر شده.بذارید براتون مثال بزنم:
من از چندماه پیش که صاحب خونه شدیم ازیشون خواستم که کم و کسری اسباب خونه رو به مرور فراهم کنن ولی ایشون هربار یه بهونه میاوردن من هم دیگه خسته شدم از اصرار و دیگه حرفی نزدم.تا اینکه دیشب سر یک لامپ واسه آشپزخونه! بحثمون شد ایشون تنبلی میکرد و چندماه بود که نمیخرید من هم ناراحت شدم ازین موضوع که چرا اهمیتی نمیدن.ایشون گفتن که نیازای خونه رو شما که خانوم خونه ای باید رفع کنی درحالیکه من چندبار بهشون پیشنهاددادم که اگه شمادیر ازکارمیای و حوصله خرید نداری پول بده خودم میرم میخرم ولی قبول نمیکردن!! اما دیشب اصرار میکرد که نه من همچین حرفی نزدم.توی تمام بحثهامون ایشون خیلی خونسرد حرف ناحق میزنن و من تمام مدت ناراحت و عصبانی به طلاق فکرمیکنم.میبینید سر چه مسائل پیش پاافتاده ای باهم بحث میکنیم! ایشون هیچوقت متوجه حرف من نمیشن واقعا کلافم کردن. خواهش میکنم راهنماییم کنید.


مشاور (خانم سعیده صفری)

باسلام . خواهر عزیزم با توجه به مواردی که از آن صحبت کردید باید بگویم که موضوعاتی که به طور معمول زن و شوهر بر سر آن دعوا می کنندعبارتند از (روابط جنسی، پول، برنامه ریزی زمانی ، حسادت، بستگان و اطرافیان و ...) آیا تابه حال شده با همسرتان سر موضوعی دعوا کنید و سپس با هم آشتی کنید و باز یک دقیقه بعد بر سر یک موضوع دیگر با هم دعوا کنید؟ آیا شده تا به حال بر سر یک موضوع دعوا کنید و تنها با گذشت یک هفته ، آن موضوع حتی سر سوزنی برایتان اهمیت نداشته باشد؟ اگر پاسخ این سوال ها در مورد شما مثبت است باید بگویم که شما و همسرتان هرگز به آن دلیلی که خیال می کنید دعوا نمی کنید و به احتمال زیاد بحث های شما به یکی از دو دلیل زیر است: اول اینکه خود یا به خصوص همسرتان درک متقابلی را که بدان نیاز دارند دریافت نمی کنید و میان شما فاصله و جدایی افتاده است و دوم اینکه احساسات سرکوب شده قدیمی مانند ناراحتی و عصبانیتی که قبلا رخ داده زنده می شود و موقعیت فعلی پیش آمده برای شما را درشت نمایی می کند و اغلب ناراحت کننده تر از آنچه هست ، جلوه گر می شود. اغلب دیده ام درگیری ها و دعواهایی که در روابط زوجین پیش می آید از جای دیگر آب می خورد، به عنوان مثال چنانچه احساس کنید که همسرتان ماه ها شما را نادیده گرفته است ناخودآگاه از دست او عصبانی هستید و چنانچه به وجود این تنش پیش آمده اذعان کنید و آن را به همسرتان ابراز کنید تا آن را برطرف کند مدام بر سر موضوعات کوچک با او دعوا میکنید. مثلا کافی است همسرتان ده دقیقه دیر به خانه بیایدتا دعوایی را با او شروع کنید. مشکل این است که بر خلاف آنچه خیال می کنید هرگز بر سر آن موضوع ظاهری دعوا نمی کنید، شما به این دلیل دعوا می کنید که مدتی است نادیده گرفته شده اید. حتی اگر دیرآمدن همسرتان عامل دعوا باشد و سپس با هم آشتی کنید چون هنوز عامل اصلی دعوا را حل و فصل نکرده اید، تا یک موضوع کوچک دیگر پیش می آیددوباره با هم دعوایتان می شود . به هر حال تنش درونی احساسی شما باید راهی بیابد تا خودش را ابراز کند. این دعوا ممکن است یک ساعت بعد، یک روز بعد یا یک هفته بعد صورت گیرد. این موارد در مورد همسرتان نیز کاملا صادق است . پس به همین دلیل است که همانطور که گفتید می شود به نظر می رسد که تمام وقت با هم دعوا دارید آن هم بر سر مسائل همیشگی ، اگر چه به توافق هایی در مورد آن مسائل رسیده اید و راه حل هایی هم پیدا کرده اید، همچنان باهم دعوا می کنید و این باز هم گواه این موضوع است که قضیه از جای دیگری آب می خورد. پس برای آرام کردن اوضاع لازم است خواسته های اصلی خود و شوهرتان را بشناسید، واقعا بدانید از چه چیزهایی ناراحت می شود به آنها احترام بگذارید تا مسائل کوچک جایگزین آنها نشوند. در این مسیر می توانید از کمک تخصصی نیز بهره مند شوید تا ابراز صحیح احساسات را به شما و همسرتان بیاموزند. اما اگر همسرتان حاضر نیستند برای مشاوره اقدام کنند خودتان این کار را انجام دهید و مطمئن باشید با تغییر رفتار شما و ابراز درست خواسته هایتان همسرتان هم راغب می شسوند در این جلسات شرکت کنند