پرسش :

به نظر مي رسد انسان به صورت آرام و مسالمت آميز در زمين می زيست، اما خداوند با فرستادن شريعت، باعث شد كه زندگي مردم خشونت آميز و رنج آور و همراه با تكاليف بسيار شود و انسان به سختي بيفتد، آيا واقعاً اين گونه است؟


شرح پرسش :
پاسخ :
چنین تحلیلی که شریعت و دین الهی باعث خشونت و مشقت در زندگی انسان شده است، سخنی دور از واقعیت است، نه به لحاظ تاریخی سخن درست است، و نه به لحاظ آیات و روایات، بلكه با توجه به آيات و روايات جامعه بشري نه تنها به وسيله احكام آسماني، دچار خشونت و مشقت نشد، بلكه بسياري از قوانين الهي براي رفع خشونت و تأمين آسايش و امنيت اجتماعي بشر وضع شده و پيامبران الهي براي تأمين شرايط بهتر براي بشر و فراهم آوردن زمينه‌هاي رشد و شكوفايي آنان مبعوث شده‌اند. و ما این امر را به لحاظ آیات و روایات در دو بعد زندگی اجتماعی و فردی بررسی می کنیم، زیرا منبع موثق در این امور منبع وحیانی است:

آثار دین در عرصه زندگی اجتماعی
بي‌ترديد در ابتداء بشر زندگي و اجتماع ساده‌اي داشت و تدريجاً كه بر تعداد افراد افزوده شد بين آنها بر اثر تضاد منافع، اختلافاتي به وجود آمد، اين جا بود كه احتياج به راهنما و قانون پيدا شد. در آغاز مي‌بايست فرستادگان الهي آنها را با زندگي سراي ديگر كه آخرين مرحله سير تكامل انسان محسوب مي‌شود آشنا مي کردند و هشدار مي دادند كه پس از مرگ، جهان ديگري وجود دارد كه در آنجا كيفر كردار خويش را خواهند ديد.
اين حقيقت در سوره بقره بدين صورت بيان شده است: «مردم در آغاز يك دسته بيشتر نبودند (و تضاد در ميان آنها وجود نداشت، تدريجاً جوامع و طبقات پديد آمدند) سپس در ميان آنها اختلاف به وجود آمد، خداوند پيامبران را برانگيخت تا مردم را بشارت دهند و انذار كنند و كتاب آسماني كه به سوي حق دعوت مي‌كرد بر آنها نازل نمود تا در ميان مردم در آنچه اختلاف داشتند حكومت كند.[1]
در اين آيه مباركه در حقيقت مراحلي را كه منتهي به بعثت پيامبران و نزول احكام آسماني مي‌گردد بيان مي‌كند:
مرحله اول: زندگي ساده نخستين است كه هنوز بشر به زندگي اجتماعي عادت نكرده و طبعاً تضاد و تصادم هائي به وقوع نمي‌پيوسته است، خدا را طبق فرمان فطرت مي‌پرستيده و وظايف ساده‌اش را در پيشگاه او انجام مي‌داده است.
مرحله دوم: زندگي انسان شكل اجتماعي به خود گرفت و بايد چنين مي شد، زيرا او براي تكامل آفريده شده بود و تكامل او تنها در دل اجتماع تأمين مي‌گرديد.
مرحله سوم: كه مرحله تضادها و تصادم هاي اجتناب ناپذير اجتماعي است مرحله اي است که اختلافات شروع مي‌شود و انسان‌ها تشنه قوانين و تعليمات انبياء مي‌گردند.
مرحلة چهارم: انبياء از طرف خداوند مأمور نجات انسان مي‌شوند، نخست براي آماده ساختن افكار و دل ها برنامه بشارت و بيم را به ميان مي‌آورند، هنگامي كه انسان در پرتو حب ذات و خود دوستي، تحت تأثير برنامه بشارت و بيم قرار گرفته و احساس كرد انبياء تعليماتي دارند كه با سرنوشت بشر ارتباط مستقيم دارد، كتب آسماني و احكام و قوانين نازل مي‌گردد تا به تضادها و كشمكش هاي گوناگون پايان دهند.
نكته ديگر كه از اين آيه به دست مي‌آيد اين است كه دين و اجتماع بشر دو حقيقت ناگسستني است و هيچ جامعه‌اي نمي‌تواند بدون مذهب و ايمان به خدا و رستاخيز زندگي صميمي داشته باشد و قوانين بشري كه از ريشه ايمان سرچشمه نمي‌گيرد در اعماق وجود انسان اثر نمي‌گذارد و نمي‌تواند به اختلافات و تضاد منافع پايان دهد، همان گونه که اين حقيقت در جهان امروز به خوبي ثابت شده است.
نكته ديگر كه از اين بيان روشن شد آن است كه آغاز پيدايش دين و مذهب به معناي واقعي هم زمان با آغاز پيدايش انسان نبوده، بلكه هم زمان با آغاز پيدايش اجتماع و جامعه به معناي واقعي بوده است.[2]
در نتیجه دین الهی برای رفع اختلافات و حاکم ساختن قوانین و مقررات و ترویج اخلاق آمده است، نه تنها برای زندگی بشر رنج و مشقت نیاورده است بلکه برای زندگی انسان نظم و اخلاق را به ارمغان آورده است.
به علاوه دلیل و برهان عقلی محکم بر این امر داریم این که خداوند دین را برای رفاه و سعادت بشر فرستاده است، زیرا غرض خدای متعال از خلقت انسان به حسب تصور عقلی چیزی جز به کمال رساندن انسان نمی تواند باشد، چون هر غرض دیگری در مورد خداوند نسبت به انسان متصور نیست، وقتی غرض رساندن به کمال است، هر آن چه که در مسیر کمال خداوند انجام می دهد همگی در راستای رفاه و تأمین سعادت بشر است، از این رو خدای متعال در قرآن می فرماید: رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى[3] يعني خدائي كه بر هر چيزي آفرينش ويژه‌اش را داده و پس از آن راهنمائي كرده (به سوي هدف زندگي و آفرينش). انسان كه گل سرسبد آفرينش است نيز از اين قاعده مستثني نيست لذا همان هدايت تكويني كه در ساير انواع موجودات حكومت مي‌كند در انسان نيز حكومت مي‌كند.[4] امّا چون انسان به لحاظ ساختار وجودي، با ساير موجودات تفاوت دارد، و نيروهاي مختلف و متضاد در نهاد انسان وجود دارد و او موجود مسؤول و مكلف است به همين دليل گذشته از هدايت تكويني، نيازمند هدايت تشريعي و قانون زندگي نيز مي‌باشد.

آثار دين در عرصه زندگی فردی
در مورد احكام و دستوراتي كه مربوط به شئون فردي انسان است، يعني وظايف و تكاليف بندگي به چند نكته اشاره مي‌شود:
اولاً: انسان ذاتاً و فطرتاً موجودي خداپرست بوده و توحيد و يگانه پرستي در خميره وجودي او نهفته است و شايد به همين جهت باشد كه قرآن كريم فرمود: فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ[5] به آيين راست خدا روآور، آييني كه خدا آفرينش انسان را بر روي آن نهاد، خلقت خدا تغييرپذير نيست. مقصود از آيين حنيف در اين آيه كه آفرينش انسان بر روي آن استوار شده است، همان آيين توحيد و خداپرستي است.[6]
بنابراين احكام و تكاليف الهي در جهت شكوفايي فطرت الهي انسان وضع شده واگر وضع نمي‌شد برخلاف اقتضاي فطرت انسان بود.
ثانياً: گويا فلسفه آفرينش انسان عبادت است. لذا در قرآن فرمود: ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ[7] جن و انس را نيافريديم جز براي آن که مرا بپرستند. پس عبادت نكردن خداوند در واقع عمل برخلاف هدف آفرينش است. البته در اين عبادت هدف آن است كه انسان خودش به كمال برسد وگرنه خداوند نيازي به عبادت و پرستش كسي ندارد.[8]
ثالثاً: فرار برخي از انسان ها از عبادت وانجام تكاليف به جهت آن نيست كه عبادت سخت و ناگوار است، بلكه به اين دليل است كه ذائقه چنين افرادي دچار مشكل شده است. درست مانند كودكي كه مريض است و حاضر نمي‌شود كه پستان مادرش را بمکد و شير بخورد با اين كه شير مورد نياز بدن اوست و اگر شير نخورد هلاك مي‌شود.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مکارم شیرازی ، تفسير نمونه، ج 1، ص 172، نشر دار الكتب الاسلاميه، تهران، سال 1374 ش.
2. علامه طباطبايي، ترجمه الميزان، ج 2، ص 153، نشر بنياد علمي و فرهنگي، سال 1364 ش.
3. امام خميني، چهل حديث، ص 42، نشر مؤسسه آثار امام، سال 1378 ش.

پی نوشتها:
[1] . بقره/ 213.
[2] . مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، نشر دار الكتب الاسلاميه، ج 2، ص 57 ـ 60.
[3] . طه/ 50.
[4] . طباطبايي، سيد محمد حسين، تشيع در اسلام، نشر انتشارات اسلامي، 1373 ش، ص 130.
[5] . روم/ 30.
[6] . سبحاني، ‌جعفر، الهيات و معارف اسلام، نشر موسسه امام صادق، 1372 ش.
[7] . ذاريات/ 56.
[8] . طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، نشر دار الكتب الاسلاميه، 1372 ش، ج 18، ص 418.
منبع: اندیشه قم