پرسش :

براي اينكه مردم خالق خود را بشناسند آيا راه ديگري جز ارسال پيامبران وجود نداشته است كه ديگر شك و ترديدي براي مردم باقي نماند؟


شرح پرسش :
پاسخ :
خداشناسي و نقش پيامبران در شناساندن خداوند از مهمترين پرسش‌هاي اعتقادي به شمار مي‌رود. برای بررسي و تبيين اين مساله پرسش مزبور را می توان در چند محور تجزيه و تحليل كرد:
1. رسالت پيامبران چيست؟ آيا رسالت پيامبران تنها شناساندن خالق جهان است؟
2. آيا راه پيامبران و تعاليم آنان مي‌تواند خداوند را بدون هيچ‌گونه شكي به انسان بشناساند؟
3. آیا جز تعاليم انبياء راه‌هاي اطمينان بخش و يقيني دیگری براي شناخت خداوند وجود دارد؟
اينك در سه محور به پاسخ پرسش‌هاي سه گانه به اختصار مي‌پردازيم.

محور اول: ‌رسالت پيامبران و معرفت الله
از آنجايي كه انسان داراي محدوديتهاي معرفت شناختي مي‌باشد و كشف و درك حقايق براي او محال و يا دشوار يا اينكه زمان‌بر و خطاآميز است، نيازمند است كه خداوند متعال با ارسال پيامبران به همراه تعاليم وحياني به انسانها در شناخت حقايق ياري رساند.
هشام بن حكم گويد: زنديقي از امام صادق(ع) سوال كرد، كه شما از چه راهي نبوت را اثبات مي‌كنيد؟ امام در پاسخ فرمود: ما پس از آنكه اثبات كرديم كه براي ما آفريدگاري متعالي است كه انسانها نمي‌توانند او را مشاهده نمايند و با او به طور مستقيم تماس جسمي برقرار نمايند و از طرفي او آفريدگاري حكيم است، نتيجه مي‌گيريم كه او فرستادگاني دارد كه مصالح و منافع انسانها و هر كاري را كه انجام آن مايه بقاء زندگي و ترك آن موجب نابودي مي‌گردد بيان مي‌كند و اين فرستادگان همان پيامبران الهي هستند كه مورد تأييد خاص خداوند حكيم و دانا مي‌باشند و با دلائل و معجزات روشن رسالت خود را اثبات نموده‌اند، و اين ضرورتي است كه دانشمندان متعددي نيز بر آن تاكيد كرده‌اند.
از باب نمونه ژان ژاك روسو از متفكران فرانسوي در اين‌باره مي‌نويسد:
براي كشف بهترين قوانين كه به درد ملل بخورد يك عقل كل لازم است كه تمام شهوات انساني را ببيند، ولي خود هيچ حس نكند؛ با طبيعت هيچ رابطه‌اي نداشته باشد ولي آن را كاملاً بشناسد، سعادت او مربوط به ما نباشد، ولي حاضر بشود به سعادت ما كمك كند.... بنابر آنچه گفته شد فقط خدايان مي‌توانند... چنان كه شايد و بايد براي مردم قانون بياورند.[1]
از اين رو قلمرو رسالت پيامبران نه تنها ياري رساندن به انسانها در شناخت خداست بلكه هدايتگري آنها در ساير عرصه‎ها نيز مي‎باشد. برخي عرصه‎هاي هدايتگري پيامبران عبارتند:[2]

شناخت خدا و تثبيت توحيد
امير مؤمنان مي‎فرمايد: خداوند پيامبران را برانگيخت تا آن چه را كه بندگان خدا دربارة توحيد و صفات خدا نمي‎دانند، فراگيرند و به ربوبيت و پروردگاري و يگانگي وي پس از انكار، ايمان آورند.[3]

رفع اختلافها
خداوند در قرآن كريم می فرمايد كه پيامبران را براي رفع اختلاف فرستاديم.[4]

اقامه قسط و عدل در جامعه
خداوند مي‎فرمايد: انبياء را به همراه ميزان و كتاب فرستاديم تا مردم قيام به قسط نمايند.[5]

تزكيه انسان‎ها
خداوند يكي از اهداف رسالت انبياء ‌را تزكيه انسان‎ها ذكر مي‎كند.[6]
البته راه انبياء در شناخت خدا داراي ويژگي‌هايي است كه ساير راه‌ها از آن محروم‌اند برخي از اين ويژگي‌ها عبارتند از:
1. شناخت معصومانه خداوند: انبياء بدان جهت كه از خطا و اشتباه معصوم‌اند و علم آنها كاملاً مطابق با واقع است و از اينرو خدا را بدون هيچگونه خطايي به انسانها مي‌شناساند. اگر كسي بخواهد به خدا معرفت خالص و منزه از خطا پيدا كند بهترين راه آنست كه به تعاليم انبياء خصوصاً تعاليم اسلام كه مصون از تحريف است و دين كامل است مراجعه نمايد.
2. شناخت كامل خدا: انبياء علم و معرفت را از نزد خدا مي‌گيرند و علمشان لدني و الهي است از اينرو شناخت كاملتري به انسان اعطا مي‌كند زيرا هر چند ما از شناخت خدا به طور همه جانبه بخاطر محدوديتهايمان عاجزيم، ولي خداوند كه به همه چيز آگاه است از طريق انبياء معرفت كاملي را درباره خود به انسانها عطا نموده است و ادعيه‌اي مانند دعاي ابوحمزة ثمالي كه امام سجاد مي‌فرمايند: عرفتك بك[7]نيز مي‌تواند اشاره به همين مطلب باشد
3. سهل الوصول بودن: علم انبياء كسبي نيست بلكه لدني و برگرفته از خداي متعال است، از اين رو دريافت علم براي انبياء نيازي به تحقيقات و پژوهشهاي معمولي و استدلال و بحث ندارد بلكه خداوند آنچه را لازم است به آنها فوري اعطا مي‌كند، ما نيز مي‌توانيم با مراجعه به تعاليم انبياء در باب معرفت الله به راحتي و آساني به گنجينه‌اي از معارف و دانش‌ها در باب شناخت خدا دست يابيم مانند مراجعه به قرآن و نهج‌البلاغه

محور دوم: مصونيت راه خدا و انبياء
همانگونه كه گذشت علم انبياء از آن رو كه كسبي نيست، بلكه لدني و الهي است معصومانه و مصون از خطا و اشتباه است و اگر كسي با دليل محكم به تعاليم انبياء ايمان آورد در حقيقت به گنجينه‌اي بدون ريب و شك ايمان آورده است. از باب نمونه اگر كسي قرآن را به عنوان كتاب خدا با دليل پذيرفت آنچه در باب معرفت خدا به ما عطا مي‌كند تعاليمي بدون ريب و شك خواهد بود، چون قرآن نازل از علم الهي است كه در جرياني معصومانه به دست ما رسيده است.

محور سوم: راه‌هاي شناخت خدا
صرف نظر از ويژگي‌هايي كه براي راه انبياء در شناخت خدا ذكر شد بايد گفت راه‌هاي ديگري براي شناخت خدا وجود دارد كه هر كدام داراي درجه‌اي از اطمينان بخشي و اعتبار است. از باب نمونه دلائل عقلي بجهت احاطة‌عقل بر موضوعش از قطعيت و اعتبار يقيني برخوردار است. براي مثال برهان امكان و وجوب برهاني است كه بدون هيچ ترديدي و با قطعيت خداوند را ثابت مي‌كند و كامل بودن او را كه از ويژگي‌هاي مهم خداوند است به ما مي‌شناساند.[8]
البته از آن رو كه همه انسانها از توان و سطح و وضعيت يكساني برخوردار نيستند ممكن است راهي براي يك نفر اطمينان بخش‌تر از راه ديگري باشد مثلاً كسي از راه شهود در معرفت عرفاني، به شناخت خدا با اطمينان بيشتري دست ‌مي‌يابد.
در پايان به بررسي اين نكته مي‌پردازيم كه آيا راه ديگري جز ارسال پيامبران براي شناخت خداوند وجود نداشت؟
همانگونه كه اشاره شد بجز راه انبياء كه راهي معصومانه و بي‌ترديد است راه‌هاي ديگري همچون برهان امكان و وجوب و ساير براهين خداشناسي وجود دارد كه هر كسي مي‌تواند متناسب با توان خود از آن را‌ه‎ها استفاده كند. البته ممكن است گفته شود چه اشكالي دارد كه خداوند عقل همة انسانها را كامل كند يا همة انسانها را به آن درجة از شهود برساند كه تمامي انسانها بتوانند به بالاترين درجة‌ شناخت خدا نائل شوند؟
در پاسخ به چنين سخني بايد گفت: اين انتظار از حق تعالي ناشي از عدم شناخت حقيقت انسان است زيرا اولاً انسان موجودي ممكن الوجود است و هر ممكن الوجودي محدود به حدود امكاني است و از اين‌رو عقل به درجه‌اي از كمال كه والاترين شناخت‌ها را دريابد امكان پذير نيست و به همين جهت يكي از ملاكات، ضرورت نياز به علم الهي و امداد الهي است و ثانياً انسان موجودي تكامل پذير است و با قدم‌هاي اختياري و رشد استعداد‌ها و ظرفيتهايش به درجات والاتر راه پيدا مي‌كند.
از اين‌رو كمال انسان، گذشته از فيض الهي در گرو اختيار انسان است و چون انسان‌ها انتخابهاي متفاوت دارند از درجات مختلف كمال بهره‌مندند و بدون شك تنها انساني كه درجات والايي از كمالات را با قدم اختيار پيموده است، استعداد و ظرفيت پذيرش مستقيم هدايت الهي و دريافت علم الهي را به طور مستقيم و شهودي دارد. البته خداوند با قدرت و علم بيكران خود مي‌توانست موجودي را خلق كند كه از اختيار و انتخاب برخوردار نباشد و كمالاتش را بالفعل داشته باشد، ولي در اين صورت آن موجود، نه انسان بلكه فرشته‌اي از فرشتگان بود و اين انسان است كه اگر با قدم اختيار راه كمال را بپيمايد مي‌تواند به درجاتي از كمال و رشد يافتگي و منزلت دست يابد كه مقرب‌ترين فرشتگان الهي از رسيدن به آن مقام عاجزند.
پس نتيجه اين شد كه كمال عقلي در انسان امري است كه بستگي به خود آدمي دارد و همة انسانها چنين ظرفيتي را در خود پديد نمي‌آورند

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. نقد برهان ناپذيري وجود خدا، عسگري سليماني اميري، انتشارات دفتر تبليغات.
2. در آمدي بر خدا شناسي فلسفي، محسن جوادي،‌ انتشارات معاونت امور اساتيد داشنگاه‌ها.
3. فلسفه وحي و نبوت، محمدي ري شهري، انتشارات دفتر تبليغات.
4. وحي و نبوت، مرتضي مطهري، انتشارات صدرا.
5. آموزش عقايد، ج 2، محمد تقي مصباح يزدي، انتشارات سازمان تبليغات اسلامي.

پی نوشتها:
[1] . روسو، ژان ژاك، قرار داد اجتماعي، ترجمه غلامحسين زيرك‌زاده، چاپ هفتم، تهران انتشارات اديب، 1368، ص 81.
[2] . سبحاني، جعفر، رسالت جهاني پيامبران و برهان رسالت، انتشارات مكتب اسلام، زمستان، 1374، چاپ اول، ص62، 23.
[3] . نهج‎البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 143.
[4] . بقره/213.
[5] . حديد/25.
[6] . جمعه/2.
[7] . مفاتيج الجنان، دعاي ابوحمزه ثمالي.
[8] . حسين زاده، محمد، فلسفه دين، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چاپ اول، بهار 1376، ص 266.
منبع: اندیشه قم