پرسش :
حضرت زهرا (س) براي اثبات حقانيت خويش بر تصاحب فدک به آيه «يرثني و يرث من آل يعقوب»[1] استناد کردند و اين صحيح نيست؛ زيرا حضرت زکريا از خداوند فرزند خواست تا وارث نبوتش شود نه دارائي هايش؟
شرح پرسش :
پاسخ :
جواب:
فدک يکي از دهکده هاي آباد اطراف مدينه و نزديک خيبر بود که در سال هفتم هجري ساکنان آن با پيامبر اسلام صلح کردند و نيمي از زمين و باغ هاي سرزمين فدک را به رسول الله دادند تا در صلح و آشتي با مسلمانان زندگي کنند. و هر اموالي که از غير مسلمانان به دست پيامبر اسلام مي رسيد، اگر بدون جنگ بود، مخصوص و ملک رسول الله بود تنها اموالي که در جنگ و پس از آن بدست آورده مي شد در بين مسلمانان تقسيم مي گشت و با اين بيان، سرزمين فدک فقط در اختيار رسول الله بود و از تفاسير شيعه و اهل سنت بدست مي آيد که پيامبر اسلام در زمان حياتش اين سرزمين را به فاطمه زهرا(س) بخشيد چنان چه سيوطي از علماي اهل تسنن مي نويسد:
((وقتي خداوند اين آيه را نازل نمود که: اي پيامبر! حق نزديکان، مسکينان و در راه ماندگان را ادا کن، اين براي آن ها که رضاي خدا را مي طلبند بهتر است و چنين کساني رستگار شدند.[2] پيامبر اکرم سرزمين فدک را به فاطمه زهرا بخشيد.[3] ))نیز در منابع معتبر حديثي اهل سنت آمده است که ابو سعيد خدري نقل مي کند وقتي اين آيه نازل شد پيامبر اسلام سرزمين فدک را به فاطمه سلام الله عليها دادند.[4] در کتاب کنز العمال اهل سنت نيز به صراحت آمده است که رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ در زمان حيات خويش سرزمين فدک را به فاطمه زهرا بخشيد.[5]
با همه اين روايات از شيعه و سني و اين که وقتي سرزمين فدک ملک حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ شده ديگر از مالکيت پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ خارج شده بود، اما پس از رحلت رسول الله، افرادي جامعه اسلامي را از مسير ولايت منحرف ساختند و چون اين قدرت اقتصادي فدک را در دست حضرت زهرا س مزاحم قدرت سياسي خود مي ديدند، تصميم گرفتند ياران امير مومنان علي ـ عليه السلام ـ را از هر نظر منزوي کنند و در محاصره اقتصادي و تحريم اقتصادي قرار دهند، لذا کارگزار حضرت زهرا(س) را از فدک بيرون کرده و آن را مصادره کردند و با اين که حضرت زهرا فدک را در تصرف خود داشت از او شاهد خواستند که شهادت دهند اين ملک را پيامبر در زمان حياتش به او بخشيده است و وقتي آن حضرت شاهد آورد به او بي اعتنايي کردند
در صحیح مسلم، يکي از معتبرترين کتاب ها نزد اهل سنت از عايشه نقل شده که پس از آن که ابوبکر استنادات حضرت زهرا را قبول نکرد، زهرای اطهر از ابوبکر دوري گزيده و تا آخر عمرش با او سخني نگفت.[6]
بنابر اين حضرت زهراي اطهر ـ سلام الله عليها ـ فدک را ملک شخصي خود مي دانستند نه باقي مانده از پيامبر تا آن را به ارث ببرد و استدلالش هم بر اين بوده که در پي نزول آيه 38 سوره روم «و آت ذالقربي...»، پيامبر اسلام اين سرزمين ـ فدک ـ را به او بخشيده است و براي همين ابوبکر از آن حضرت شاهد بر مدعايش خواست. اما داستان ارث و استناد ابوبکر به حديثي از پيامبر اسلام(ص) به خاطر فدک نبوده و بلکه برخي گفته اند حضرت زهرا علاوه بر فدک، اموال باقي مانده از پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ را نيز از ابوبکر مي خواستند و جالب توجه اين که ابوبکر نگفت که فاطمه دروغ مي گويد، بلکه در مقابل استدلال آن حضرت چنين جواب مي دهد: ((حرف هاي شما درست است اما من حديثي از پدرت رسول الله شنيدم که فرمود: ما طايفه پيامبران طلا، نقره، خانه و زمين به ارث نمي گذاريم و جز اين نيست که ما کتاب هاي آسماني و دانش را به ارث مي نهيم و اموال ما به والي پس از ما مي رسد)).[7]
حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ وقتي مشاهده کردند که ابوبکر براي انحراف فکر مردم از مصادره فدک حديثي را به پيامبر استناد داد، فرمودند: ((مگر مي شود پيامبري که قرآن آورده به احکام قرآن آشنا نباشد و حديثي بر خلاف قرآن بفرمايد و اين قرآن، کتاب خداست که از زبان زکريا به پيش گاه خداوند عرضه مي دارد: بار پروردگارا فرزندي برايم عطا کن که از من و آل يعقوب ارث ببرد.[8] و نيز مي فرمايد: و سليمان از داود ارث برد)).[9]
پس خداوند حکم خويش را در توزيع سهم ارث افراد و ارث بردن پيامبر از پيامبر و ديگر مردم از هم ديگر را بيان کرده است و پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ خود آگاه تر بر اين حکم الهي بوده اند.[10]
بنابر اين اصل استدلال حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ بر حق خويش همان بود که رسول خدا در زمان حياتش، فدک را به او بخشيده است و البته برخي گفته اند حضرت زهرا ميراث پيامبر خدا را هم مي خواستند که ابوبکر آن حديث را به پيامبر خدا منسوب کرد و حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ با اين دو آيه خط بطلان بر تفکر ابوبکر و انحراف افکار عمومي کشيدند و اما در تفسير اين دو آيه مفسران شيعه و سني گفته اند مراد از ارث هم ارث مالي و دارائي بوده و هم علم نبوت چنان چه الثوري يکي از مفسران اهل سنت آورده: منظور زکريا از «يرثني و يرث من آل يعقوب» اين بوده که وارث اموال من و وارث علم و نبوت آل يعقوب باشد.[11]
ابن جرير طبري ديگر مفسر اهل سنت با سه روايت همين مطلب را تأييد کرده و البته اين چنين نيست که زکريا نمي خواستند فرزندش جانشين وي در نبوت نشود و از سويي در هيچ يک از منابع تاريخي معتبر نيامده است که دارائي هاي حضرت زکريا به فرزندش حضرت يحيي نرسيد.
ابي جعفر نحاس از ديگر مفسران اهل سنت نيز مي نويسد:(( مجاهد روايت کرده که زکريا از آل يعقوب بود و از خدا درخواست کرد که ورثه اي داشته باشد تا اموال او را به ارث برد و نيز نبوت آل يعقوب نيز به او منتقل گردد)).[12]
اما در مورد ارث بردن سليمان از داود نيز باز در روايات و تفسيرهاي اهل سنت آمده است که حضرت سليمان هم وارث دانش و نبوت حضرت داود شد و هم وارث پادشاهي و دارائي هاي آن حضرت و اگر ارث بردن پيامبري اموال پدرش کسر شأن نباشد روا باشد به يقين ارث بردن حضرت زهرا نيز از پدرش حق طبيعي و شرعي حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ است.
ابن جرير طبري و قرطبي از مفسران اهل سنت نيز مي گويند: اکثر مفسرين نظرشان اين است که مراد زکريا از «يرثني» وارث مالي بوده و اگر از پيامبر اسلام حديثي نقل شده که پيامبران از خود هر چه باقي گذارند، صدقه است. ناظر به اين مطلب است که غالب پيامبران الهي از خود مالي باقي نمي گذاشتند و يا اين که وقف امور خيريه مي کردند، اما نه به اين معني است که هيچ پيامبري براي ورثه اش ارثي باقي نگذاشته است.[13]
یکی از علماي بزرگ اهل تسنن مي گويد: رسول خدا فرموده اند: ((فاطمه پاره تن من است و چون پيامبر معصوم است پس پاره ي تنش نيز معصوم بود و در ادعايش بر ابوبکر صادق بود چرا که دروغ رجس است و با عصمت منافات دارد، البته وي با ظلم ابوبکر بر فاطمه زهرا سلام الله عليها مواجه مي شود و استدلال مي کند به اين که، چون ابوبکر حاکم بود و حديث را از پيامبر شنيده بود و با اين روايات عموم آيات و روايات را تخصيص زده و در اين يک مورد حق را به حضرت زهرا س نداده است.[14] و اين استدلال بر همگان روشن است که خبر واحد نمي تواند آيات صريح قرآن را تخصيص زند.
پی نوشتها:
[1]. مريم/ 6.
[2]. شوري/ 23.
[3]. سيوطي، جلال الدين؛ الدر المنثور، بي جا، دار المعرفه، اول، 1365 هـ . ق، ج4، ص 177.
[4]. هيثمي، نور الدين؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بيروت،دار الکتب العلميه، 1408 هـ . ق، ج7، ص 49.
[5]. هندي، متقي؛ کنز العمال، بيروت،موسسه الرساله، بي تا، ج3، ص 767.
[6]. مکارم شيرازي، ناصر؛ نمونه، تهران، دار الکتب الاسلاميه، ج23، ص 510 و ر.ک: نيسابوري، مسلم؛ صحيح مسلم، بيروت، دار الفکر، بي تا، کتاب الجهاد، ج5، ص 153.
[7]. رضا داد، عبدالله، بوي گل ياس ـ خطبه و ترجمه فدک ـ مشهد، تاسوعا، اول، 1381 هـ . ش، ص 68.
[8]. مريم/ 6.
[9]. نمل/16.
[10]. بوي گل ياس، ص 72.
[11]. ثوري، سفيان؛ تفسير سفيان الثوري، بيروت، دار الکتب العلميه، اول، 1403 هـ .ق، ص 181.
[12]. نحاس، ابي جعفر؛ معاني القرآن، عربستان، جامعه ام القري، اول، 1409 هـ . ق، ج4، ص 311.
[13]. ر.ک: ابن جرير طبري، محمد؛ جامع البيان من تأويل آي القرآن، بيروت، دار الفکر، 1415 هـ . ق، ج17، ص 74 و قرطبي محمد؛ الجامع لاحکام القرآن، بيروت،موسسه التاريخ العربي، 1405 هـ .ق، ج11، ص 78.
[14]. قاضي ايجي ، عبدالرحمن؛ شرح المواقف؛ بي جا، بي نا، بي تا، ص 355.
منبع: اندیشه قم
جواب:
فدک يکي از دهکده هاي آباد اطراف مدينه و نزديک خيبر بود که در سال هفتم هجري ساکنان آن با پيامبر اسلام صلح کردند و نيمي از زمين و باغ هاي سرزمين فدک را به رسول الله دادند تا در صلح و آشتي با مسلمانان زندگي کنند. و هر اموالي که از غير مسلمانان به دست پيامبر اسلام مي رسيد، اگر بدون جنگ بود، مخصوص و ملک رسول الله بود تنها اموالي که در جنگ و پس از آن بدست آورده مي شد در بين مسلمانان تقسيم مي گشت و با اين بيان، سرزمين فدک فقط در اختيار رسول الله بود و از تفاسير شيعه و اهل سنت بدست مي آيد که پيامبر اسلام در زمان حياتش اين سرزمين را به فاطمه زهرا(س) بخشيد چنان چه سيوطي از علماي اهل تسنن مي نويسد:
((وقتي خداوند اين آيه را نازل نمود که: اي پيامبر! حق نزديکان، مسکينان و در راه ماندگان را ادا کن، اين براي آن ها که رضاي خدا را مي طلبند بهتر است و چنين کساني رستگار شدند.[2] پيامبر اکرم سرزمين فدک را به فاطمه زهرا بخشيد.[3] ))نیز در منابع معتبر حديثي اهل سنت آمده است که ابو سعيد خدري نقل مي کند وقتي اين آيه نازل شد پيامبر اسلام سرزمين فدک را به فاطمه سلام الله عليها دادند.[4] در کتاب کنز العمال اهل سنت نيز به صراحت آمده است که رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ در زمان حيات خويش سرزمين فدک را به فاطمه زهرا بخشيد.[5]
با همه اين روايات از شيعه و سني و اين که وقتي سرزمين فدک ملک حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ شده ديگر از مالکيت پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ خارج شده بود، اما پس از رحلت رسول الله، افرادي جامعه اسلامي را از مسير ولايت منحرف ساختند و چون اين قدرت اقتصادي فدک را در دست حضرت زهرا س مزاحم قدرت سياسي خود مي ديدند، تصميم گرفتند ياران امير مومنان علي ـ عليه السلام ـ را از هر نظر منزوي کنند و در محاصره اقتصادي و تحريم اقتصادي قرار دهند، لذا کارگزار حضرت زهرا(س) را از فدک بيرون کرده و آن را مصادره کردند و با اين که حضرت زهرا فدک را در تصرف خود داشت از او شاهد خواستند که شهادت دهند اين ملک را پيامبر در زمان حياتش به او بخشيده است و وقتي آن حضرت شاهد آورد به او بي اعتنايي کردند
در صحیح مسلم، يکي از معتبرترين کتاب ها نزد اهل سنت از عايشه نقل شده که پس از آن که ابوبکر استنادات حضرت زهرا را قبول نکرد، زهرای اطهر از ابوبکر دوري گزيده و تا آخر عمرش با او سخني نگفت.[6]
بنابر اين حضرت زهراي اطهر ـ سلام الله عليها ـ فدک را ملک شخصي خود مي دانستند نه باقي مانده از پيامبر تا آن را به ارث ببرد و استدلالش هم بر اين بوده که در پي نزول آيه 38 سوره روم «و آت ذالقربي...»، پيامبر اسلام اين سرزمين ـ فدک ـ را به او بخشيده است و براي همين ابوبکر از آن حضرت شاهد بر مدعايش خواست. اما داستان ارث و استناد ابوبکر به حديثي از پيامبر اسلام(ص) به خاطر فدک نبوده و بلکه برخي گفته اند حضرت زهرا علاوه بر فدک، اموال باقي مانده از پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ را نيز از ابوبکر مي خواستند و جالب توجه اين که ابوبکر نگفت که فاطمه دروغ مي گويد، بلکه در مقابل استدلال آن حضرت چنين جواب مي دهد: ((حرف هاي شما درست است اما من حديثي از پدرت رسول الله شنيدم که فرمود: ما طايفه پيامبران طلا، نقره، خانه و زمين به ارث نمي گذاريم و جز اين نيست که ما کتاب هاي آسماني و دانش را به ارث مي نهيم و اموال ما به والي پس از ما مي رسد)).[7]
حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ وقتي مشاهده کردند که ابوبکر براي انحراف فکر مردم از مصادره فدک حديثي را به پيامبر استناد داد، فرمودند: ((مگر مي شود پيامبري که قرآن آورده به احکام قرآن آشنا نباشد و حديثي بر خلاف قرآن بفرمايد و اين قرآن، کتاب خداست که از زبان زکريا به پيش گاه خداوند عرضه مي دارد: بار پروردگارا فرزندي برايم عطا کن که از من و آل يعقوب ارث ببرد.[8] و نيز مي فرمايد: و سليمان از داود ارث برد)).[9]
پس خداوند حکم خويش را در توزيع سهم ارث افراد و ارث بردن پيامبر از پيامبر و ديگر مردم از هم ديگر را بيان کرده است و پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ خود آگاه تر بر اين حکم الهي بوده اند.[10]
بنابر اين اصل استدلال حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ بر حق خويش همان بود که رسول خدا در زمان حياتش، فدک را به او بخشيده است و البته برخي گفته اند حضرت زهرا ميراث پيامبر خدا را هم مي خواستند که ابوبکر آن حديث را به پيامبر خدا منسوب کرد و حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ با اين دو آيه خط بطلان بر تفکر ابوبکر و انحراف افکار عمومي کشيدند و اما در تفسير اين دو آيه مفسران شيعه و سني گفته اند مراد از ارث هم ارث مالي و دارائي بوده و هم علم نبوت چنان چه الثوري يکي از مفسران اهل سنت آورده: منظور زکريا از «يرثني و يرث من آل يعقوب» اين بوده که وارث اموال من و وارث علم و نبوت آل يعقوب باشد.[11]
ابن جرير طبري ديگر مفسر اهل سنت با سه روايت همين مطلب را تأييد کرده و البته اين چنين نيست که زکريا نمي خواستند فرزندش جانشين وي در نبوت نشود و از سويي در هيچ يک از منابع تاريخي معتبر نيامده است که دارائي هاي حضرت زکريا به فرزندش حضرت يحيي نرسيد.
ابي جعفر نحاس از ديگر مفسران اهل سنت نيز مي نويسد:(( مجاهد روايت کرده که زکريا از آل يعقوب بود و از خدا درخواست کرد که ورثه اي داشته باشد تا اموال او را به ارث برد و نيز نبوت آل يعقوب نيز به او منتقل گردد)).[12]
اما در مورد ارث بردن سليمان از داود نيز باز در روايات و تفسيرهاي اهل سنت آمده است که حضرت سليمان هم وارث دانش و نبوت حضرت داود شد و هم وارث پادشاهي و دارائي هاي آن حضرت و اگر ارث بردن پيامبري اموال پدرش کسر شأن نباشد روا باشد به يقين ارث بردن حضرت زهرا نيز از پدرش حق طبيعي و شرعي حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ است.
ابن جرير طبري و قرطبي از مفسران اهل سنت نيز مي گويند: اکثر مفسرين نظرشان اين است که مراد زکريا از «يرثني» وارث مالي بوده و اگر از پيامبر اسلام حديثي نقل شده که پيامبران از خود هر چه باقي گذارند، صدقه است. ناظر به اين مطلب است که غالب پيامبران الهي از خود مالي باقي نمي گذاشتند و يا اين که وقف امور خيريه مي کردند، اما نه به اين معني است که هيچ پيامبري براي ورثه اش ارثي باقي نگذاشته است.[13]
یکی از علماي بزرگ اهل تسنن مي گويد: رسول خدا فرموده اند: ((فاطمه پاره تن من است و چون پيامبر معصوم است پس پاره ي تنش نيز معصوم بود و در ادعايش بر ابوبکر صادق بود چرا که دروغ رجس است و با عصمت منافات دارد، البته وي با ظلم ابوبکر بر فاطمه زهرا سلام الله عليها مواجه مي شود و استدلال مي کند به اين که، چون ابوبکر حاکم بود و حديث را از پيامبر شنيده بود و با اين روايات عموم آيات و روايات را تخصيص زده و در اين يک مورد حق را به حضرت زهرا س نداده است.[14] و اين استدلال بر همگان روشن است که خبر واحد نمي تواند آيات صريح قرآن را تخصيص زند.
پی نوشتها:
[1]. مريم/ 6.
[2]. شوري/ 23.
[3]. سيوطي، جلال الدين؛ الدر المنثور، بي جا، دار المعرفه، اول، 1365 هـ . ق، ج4، ص 177.
[4]. هيثمي، نور الدين؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بيروت،دار الکتب العلميه، 1408 هـ . ق، ج7، ص 49.
[5]. هندي، متقي؛ کنز العمال، بيروت،موسسه الرساله، بي تا، ج3، ص 767.
[6]. مکارم شيرازي، ناصر؛ نمونه، تهران، دار الکتب الاسلاميه، ج23، ص 510 و ر.ک: نيسابوري، مسلم؛ صحيح مسلم، بيروت، دار الفکر، بي تا، کتاب الجهاد، ج5، ص 153.
[7]. رضا داد، عبدالله، بوي گل ياس ـ خطبه و ترجمه فدک ـ مشهد، تاسوعا، اول، 1381 هـ . ش، ص 68.
[8]. مريم/ 6.
[9]. نمل/16.
[10]. بوي گل ياس، ص 72.
[11]. ثوري، سفيان؛ تفسير سفيان الثوري، بيروت، دار الکتب العلميه، اول، 1403 هـ .ق، ص 181.
[12]. نحاس، ابي جعفر؛ معاني القرآن، عربستان، جامعه ام القري، اول، 1409 هـ . ق، ج4، ص 311.
[13]. ر.ک: ابن جرير طبري، محمد؛ جامع البيان من تأويل آي القرآن، بيروت، دار الفکر، 1415 هـ . ق، ج17، ص 74 و قرطبي محمد؛ الجامع لاحکام القرآن، بيروت،موسسه التاريخ العربي، 1405 هـ .ق، ج11، ص 78.
[14]. قاضي ايجي ، عبدالرحمن؛ شرح المواقف؛ بي جا، بي نا، بي تا، ص 355.
منبع: اندیشه قم
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}