پرسش :

آيا حضرت فاطمه زهرا (س) با اجازه علي بن ابيطالب (ع) براي گرفتن فدك نزد ابوبكر رفته بود؟ اگر اجازه نگرفته بود با عصمت فاطمه زهرا (س) سازگار است؟


شرح پرسش :
پاسخ :
براي پاسخ به اين سؤال ابتدا لازم است از باب مقدمه، چند مطلب تذكر داده شود.
1. اگر آيه شريفه 62 سوره مباركه نور، حضور همة مردان با ايمان را در صحنه لازم دانسته، اطلاق و سياق اين آيه و تنقيح مناط آن، زن و مرد را يكجا شامل مي‌شود، و اين حكم را براي هر دو لازم مي‌شمرد. پس حضور زن در مسائل اجتماعي و سياسي همانند مرد است، و او نيز براي استحقاق حق خود و حتي حقوق پايمال شده به محكمه‌هاي حاكمان زور، بايد مراجعه كند.[1]
2. در منابع اهل سنت و شيعه در ذيل آيه شريفة تطهير (سوره مباركة احزاب،‌ آية 33) به عصمت حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ در ضمن برشمردن عصمت پنج تن آل عباء اشارات فراواني شده است.[2]
رفتن براي احياء حق را اسلام واجب مي‌داند و اين هم حق شخصي حضرت زهرا س بوده است، شهيد مطهري مي‌فرمايد: «اگر دنبال فدك نمي‌رفت تن به ظلم داده بود و انظلام بود. والاّ صد مثل فدك را آنها در راه خدا مي‌دادند. حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ حق خودش را مطالبه مي‌كند، پس ارزش فدك براي حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ از جنبه حقوقي بود، نه از جنبه اقتصادي و مادي. از جنبه اقتصادي و مادي ارزشش فقط اين قدر بود كه اگر فدك می‌داشت، به ديگران به دیگران می توانست کمک کند.[3]
دلائل فراوان ديگر، وجود دارند كه چرا فدك گرفته شد؟ و چرا حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ را با آن همه سفارش از طرف پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و آيات در شأن او، مجبور به بيرون آمدن از خانه و اظهار استرداد حق نمودند، و چرا او را به مسجد كشاندند، و آزار و اذيت‌هاي فراوان ديگر؟ ولي آيا حضرت علي ـ عليه السّلام ـ با اين امر (يعني گرفتن فدك راضي بود يا نه) بايد پاسخ داد که اولاً فدك حق شخصي حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ بوده است و هر شخصي مي‌تواند براي احقاق حق خود، اقدام نمايد، و ثانياً از سخنان حضرت علي ـ عليه السّلام ـ و دفاع آن حضرت ـ عليه السّلام ـ بر مي‌آيد كه حضرت ضمن رضايت از اقدام حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ خود نيز با دفاع نمودن بر آن صحه گذارده است. ما در اینجا به برخی دلایل اشاره می کنیم که دلالت بر رضایت امير المؤمنين(ع) از اقدام حضرت زهرا براي احقاق حق او و استرداد فدك دارد:
1. حضرت مي‌فرمايد: پيامبر ص چون آيه «و آت ذا القربي حقّهُ» نازل شد، زهرا س را طلبيد و ملك فدك را به ايشان بخشيد.[4]
2. حضرت امام علي با «ام ايمن» به نفع زهرا شهادت دادند.
3. حضرت علي در دفاع از حضرت زهرا بعد از سخنان حضرت زهرا خطاب به ابوبكر مي‌گويد: «اولاً فاطمه در زمان پدرش مالك و متصرف فدك بوده است، ثانياً بر فرض كه بر ملك پيامبر باقي باشد، باز بر طبق قانون ارث به دخترش خواهد رسيد. آيا بين ما و ديگر مسلمانان در قانون ارث فرق مي‌گذاري؟ مگر پيامبر نفرموده است كه آوردن شاهد بر عهده شاكي است و برمدّعي‌عليه تنها قسم لازم است؟ آيا برخلاف دستور پيامبر از فاطمه (كه از زمان پدر تاكنون متصرّف در فدك مي‌باشد) شاهد طلب مي‌نمايي؟ تازه مگر آيه تطهيردر شأن ما نازل نگشته است؟» ابابكر پاسخ داد: البته چنين است. امام اضافه نمود: «آيا حضرت فاطمه كه خدا شهادت به طهارت او داده است، براي مال بي‌ارزش دنيا ادعاي بيجا مي‌نمايد؟ تو شهادت يك فرد عادي بيابان‌نشين را مي‌پذيري، آنگاه چگونه شهادت طاهره را (فاطمه كه قرآن او را طاهره ناميده است) رد مي‌نمايي؟» حضرت علي بعد از گفتن اين سخنان با ناراحتي به منزل رفتند. هياهوي عجيبي بين مردم پيدا شد. مي‌گفتند: «حق با علي و فاطمه است، حضرت علي راست و درست مي‌گويد.»[5]
پس حضرت علي نه تنها بر گرفتن فدك به دست حضرت زهرا راضي بوده بلکه از او دفاع نيز نموده ،و حتی بعدها نيز مظلوميت حضرت زهرا را اعلام مي‌نمود.
بنابراين ضمن روايات زيادي كه عصمت آن بزرگوار را اثبات مي‌كند، ‌به تصريح مفسرين و روايات اهل سنت نيز فدك از حضرت زهرا بوده و غصب شده و آن بزرگوار هم با اذن حضرت علي و با دفاع از او، رضایت خود را از حضور همسرش در دربار ابوبکر برای احقاق حق خود در پس گرفتن فدك اعلام نموده است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 16، ص 274.
2. السيرة الحلبيه، علي حلبي، ج 3، ص 361.
3. اعلام النساء، عمر رضا كحاله، ج 4.
4. بنور فاطمه اهديت، عبدالنعم حسن.

پی نوشتها:
[1] . جوادي آملي، عبدالله، زن در آيينه جلال و جمال، ص 194.
[2] . صحيح مسلم، كتاب فضائل الصحابه، ج 2، ص 368، باب فضائل اهل البيت النبي، چاپ عيسي الحلبي، ج 15، ص 194، چاپ مصر، بشرح النووي، صحيح ترمذي، ج 5، ص 30، ح 3258 و ج 5، ص 328، ح 3875، چاپ دار الفكر و ج 2، ص 209 و 208 و 309 و 319، چاپ بولاق؛ تلخيص مستدرك للذهبي مطبوع بذيل المستدرك عين الصفحات، المعجم الصغير للطبراني، ج 1، ص 65 و 135 و شواهد التنزيل، للحاكم الحسكاني الحنفي، ج 1، ص 11، 92، ح 637، 638، 639، 640، 641، 644، 648، 649 و... .
[3] . مطهري، مرتضي، سيري در سيره نبوي، تهران، صدرا، چ 6، 1368، ص 114.
[4] . جلال الدين، سيوطي، الدر المنثور، مصر، چ 1279، ج 4، ص 175؛ آلوسي، ‌سيد محمود، روح المعاني، بيروت، چ4، سال 1405، ‌ج 15، ص 62؛ ابن كثير، تفسير، قاهره، بيرت، 1412، ‌ج 3، ص 39.
[5] . علي بن ابراهيم، تفسير القمي، قم، 1404 ه‍ ق، ج2، ص156.
منبع: اندیشه قم