پرسش :
انگيزه ی غصب فدک چه بود؟
شرح پرسش :
پاسخ :
آنچه كه در اين موضوع از مطالعه به تاريخ و دقت در آن استفاده ميشود اين است كه:
سرزمين فدك دهكدهاي آباد و سرسبز و بسيار حاصلخيز و درآمدزا بود. كه صاحبش از امكانات مالي و قدرت اقتصادي زيادي برخوردار ميگشت كه ميتوانست به توسط درآمد سرشار آن براي پيشبرد اهدافش بهره بگيرد و خدمات زيادي را در خدمت به ديانت و بشريت به انجام برساند و امت پيامبرصلي الله عليه وآله را با اين پشتوانه مالي و اقتصادي هدايت و حمايت نمايد، از فقر و احتياج رهائي بخشد و زمينه گمراهي و انحراف را از بين ببرد و مسببين آن را رسوا سازد. ادلّه و شواهد بر حاصلخيزي و ارزش مادي و اقتصادي سرزمين فدك نكات فراواني است اين جا به چند مورد از آنها اشاره ميگردد.
تصرف فدک با دو انگيزه صورت گرفت:
1-اقتصادی:
1- ملاحظه تعبيراتي كه در وصف فدك گفته شده است به اينكه مقدار نخلهاي(1) موجود در آن به تعداد درختان نخل سرزمين كوفه در قرن ششم هجرت بوده است، همانطور كه ابن ابي الحديد(2) در شرح نهج البلاغه نوشته است(3).
2- از كلام ابوبكر استفاده می شودكه در صحت خلافت براي اثبات ادعايش، در ضمن سخنانش پيرامون فدك به فاطمهعليها السلام گفته است(4):
"سرزمين فدك مال خصوصي و شخصي پيامبر نبوده بلكه از اموال همه مسلمين بوده كه در اختيار داشته و از درآمد آن جهت كمك به آنها و انفاق در راه خدا و تقويت دين اسلام استفاده مينمود".
روشن است براي تأمين زندگي و معاشِ مسلمانان و كمك به آنها و مكتب مقدس اسلام و انفاق در راه خدا به توسط سود حاصل از اين سرزمين - همانطور كه در كلام ابوبكر است - بايد درآمد بسيار زيادي باشد كه بخشي از آن از فدك بدست آيد(5).
3- از كلام عمر بن خطاب استفاده می شود كه خليفه اول ابوبكر را توصيه كرده فدك را براي فاطمهعليها السلام باقي نگذارد چون بنيه مالي حكومت ضعيف است و كمبود درآمد دارد، پس لازم است درآمد عمومي دولت تقويت شود تا توانائي لازم براي دفاع از جنگهاي خارجي و سركوب شورشهاي داخلي وجود داشته باشد(6).
از اين سخن به روشني استفاده ميشود سرزميني كه به واسطه درآمد و سود حاصل از آن، اموال حكومت تعديل ميشود و ضعف بنيه مالي آن تقويت ميگردد و به حكومت توانائي لازم جهت مقابله با جنگها و شورشها عطا ميكند، حتماً بايد آن زمان داراي فوائد زياد و درآمد سرشار باشد(7).
4- دليل چهارم، تأمل در كار معاويه است كه فدك را به سه قسمت براي سه نفر تقسيم كرد(8) آن هم براي اشخاصي كه به گواه تاريخ داراي ثروت عظيم از باغات و حيوانات و درهم و دينار بودند و منابع درآمد بيشماري را در اختيار داشتند. معلوم است فدك بايد از منابع عظيم و حاصلخيزي باشد، داراي درآمد بسيار، بعد از اينكه بين شان تقسيم ميشود مورد توجه هر يك قرار بگيرد(9).
ملاحظه و دقت در اين چهار مطلب و ساير مطالبي كه به مطالعه كتب تاريخ براي هر محقق و پژوهشگر حاصل ميشود، دلالت بر مدعا دارد كه سرزمين فدك بسيار حاصلخيز و پردرآمد بود و جنبه اقتصادي بيشماري را در بر داشت، لذا بعضي از زمامداران را به طمع انداخت كه آن را به تصرف خويش درآورند و صاحبانش را محروم نمايند(10).
علاوه بر بعد اقتصادي، موضوع ديگري كه در غصب فدك تأثير به سزائي داشت، بيم و هراس آنها جهت حفظ قدرت و سلطنت خودشان ميباشد، چون حكومت و سلطنت شان از مسير صحيح و سالم شكل نيافته بود و از راه حق و عدل ناشي نشده بود بلكه با فريب و زر و زور فراهم شده بود، پس سست و بيپايه شكل گرفته بود و در مقابل، صاحبان حقيقي حكومت را كه واجد شرائط جانشيني پيامبرصلي الله عليه وآله بودند و تصريح و تعيين از ناحيه پيامبر0 را نسبت به امامت و خلافتشان در پي داشتند در بين مردم و جامعه ميديدند و از طرفي هم ميدانستند كه مردم در عين حال كه به حكومت و سلطنت اين زمامداران تن دادهاند، اما به حقيقت مطلب و انحراف مسير خلافت و حكومت آگاه هستند و از كردار خود نادم و پشيمان، لذا نگران موقعيت بودند و هر لحظه در بيم و هراس به سر ميبردند و از هر گونه مخالفت و زمينه مخالفتي ميترسيدند كه مبادا سلطنت ظاهري از چنگ آنها بيرون ورد و به صاحب حقيقي بازگردد. بدين جهت قدرت اقتصادي صاحبان حقيقي حكومت را زمينه ساز سقوط حكومت خودشان ميدانستند، لذا به هر وسيله ممكن، دنبال اين بودند كه سرمايه و ثروت و درآمدشان را از آنها بگيرند و تهي دست نمايند و يكي از موارد ثروت و درآمد سرزمين فدك بود كه از فاطمهعليها السلام و اولادش غصب كردند و به تصرف خويش درآوردند تا از خطر محفوظ باشند(11).
بعد از رحلت پيامبرصلي الله عليه وآله ابوبكر و همفكرانش، وجود اين قدرت اقتصادي را در دست همسر علي بن ابيطالبعليه السلام مزاحم قدرت سياسي خود ميديدند و نگران بودند كه مبادا مردم آنها را رها كرده، متوجه علي بن ابيطالبعليه السلام شوند و با او بيعت كنند، در حالي كه شرائط اجتماعي و سياسي و معنوي و مادي را دارا باشد و واجد هر گونه امكانات است و قدرت مادي بسيار در اختيار دارد، پس تصميم گرفتند، علي بن ابيطالبعليه السلام و يارانش را از هر نظر منزوي كنند و از عدم توجه و مراجعه مردم جدا نمايند و اقتدار مالي و اقتصادي او را در هم بشكنند، پس اولين گام را به اين هدف، بر جداسازي سرزمين فدك برداشتند.
شاهد بر اين مطلب كلام جعفر بن محمد الصادقعليه السلام براي جناب مفضل بن عمر است كه ميفرمايد:
"لمّا بويع ابوبكر اشار عليه عمر ان يمنع علياً و اهل بيته الخمس و الفيء و فدكاً فان شيعته اذا علموا ذلك تركوه و ابتلوا اليك رغبة في الدنيا فصرفهم ابوبكر عن جميع ما هو لهم" "زماني كه مردم با ابوبكر بيعت كردند و به حكومت رسيد، عمر بن خطاب به او توصيه كرد كه علي بن ابيطالب و خاندانش را از گرفتن اموالي چون خمس و سهم ذوي القربي ممانعت كند و سرزمين فدك را از او جدا كند تا مردم و پيروانش دور او متفرق شوند و او را رها كنند و به خليفه روي آورند. پس ابوبكر هم به توصيه عمر عمل كرد در نتيجه حقوقشان را تضييع و اموالشان را از آنها تفكيك كرد"(12).
در اجراء اين تصميم به بهانه حديث ساختگي(13) "نحن معاشر الانبياء لا نورّث" از قول پيامبرصلي الله عليه وآله كه "انبياء بعد خودشان چيزي به ارث باقي نميگذارند"، سرزمين فدك را تصرف كرده، حق حكومت و مورد درآمد آن قرارداد با اين كه فاطمهعليها السلام رسماً آن را به تصرف داشت و در دست او بود و به اصطلاح فقهي اعم از عامّه و خاصه "ذواليد" ناميده ميشود در موارد وقوع نزاع، هيچ حاكمي در مقام قضاوت از شخص "ذواليد" تقاضاي شاهد و بيّنه نميكند، از آن مخدّره شاهد خواست با اين حال او شاهدهائي آورد كه پيامبرصلي الله عليه وآله فدك را در حال حيات خويش به او بخشيده است، ولي متأسفانه اعتناء نكرد و پذيراي مطلب نگشت(14).
2- عامل سياسي :
عومل ديگر ازقبيل اجتماعي و حكومتي نيز درکار بودكه زمامداران نگران قيام و مخالفت اشخاصي مثل علي بن ابيطالبعليه السلام و اولادش بودند واز اقتدار اجتماعي و اقتصادي آنها بيم و هراس داشتند، بدين جهت در صدد منزوي كردن و از بين بردن نفوذشان برآمدند و منابع اقتصادي را از آنها منع و فدك را غصب كردند.
در خاتمه، سخني را از جناب محقق استاد باقر مقدسي كه بسيار جالب و زيبا بيان كرده است، خدمت شما عرض ميكنيم:
"كان الحاكمون قد اغتصبوا الخلافة من اهلها الشرعيين و استولّوا علي مقاليد الامور و الذي يغتصب الخلافة يسهل عليه ان يغتصب ما سواها، والذي يتحدي اللَّه و الرسول لا يصعب عليه ان يتحدي فاطمة و علياً و الهاشميين فعملوا علي تقوية حكمهم و اضعاف الجبهة المعارضه و ارغامها بكل وسيلة و ابعادها عن جميع الامتيازات الماديه و المعنويه" "حاكمان و زمامداران در سلطنت و خلافت از اشخاصي كه اهل بيت خلافت و جانشيني رسالت را داشتند، پيشي گرفتند و غصب خلافت نمودند و مسلط بر زمام امور جامعه شدند، كساني كه اين جرئت و جسارت را دارند خلافت را به نا حق غصب كنند بر ايشان غصب چيزهاي پايينتر از سلطنت (مثل فدك و خمس) بسيار آسان است. كساني كه با خدا و رسولش مقابله نمودند و دستوراتشان را عمل نكردند برايشان مقابله با فاطمه و علي و ساير بني هاشم سهل و آسان است. پس همه اين كارها را مرتكب شدند به جهت اين كه قدرت و سلطنت خود را حفظ و تقويت كنند و جبهه معارض و مخالف كه صاحبان حقيقي حكومت باشند را تضعيف نمايند و به هر طريق ممكن از نظر مردم منزوي نمايند و تمام امتيازات مادي و معنوي را از آنها سلب نمايند، تا نتوانند جهت احقاق حقوق خود و هدايت مردم كاري بكنند"(15).
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1- شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ناشر دار احياء الكتب العربيه، طبع دوم، چاپ مكتبة آيةاللَّه العظمي المرعشي، 1404 هجري قمري، جلد 16، ص 236 و 237.
2- كتاب فدك في التاريخ از شهيد محمدباقر صدر (ره)، ناشر دار الكتب للطباعة و النشر ايران، ص 25 و 26.
3- كتاب فدك از موسوي قزويني و ملحقات آن اثر استاد باقر مقدسي، ناشر مطبوعات النجاح بالقاهره، طبع دوم، ص 173-176.
پی نوشتها:
1- ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ناشر دار احياء الكتب العربيه، طبع دوم، 1378 هجري، از منشورات مكتبة آيةاللَّهالعظمي المرعشي، 1404 هجري، ج 16، ص 236. - الصدر الشهيد، محمدباقر، فدك في التاريخ، ناشر دارالكتب للطباعة و النشر ايران، ص 26.
2- ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ناشر دار احياء الكتب العربيه، طبع دوم، 1378 هجري، از منشورات مكتبة آيةاللَّهالعظمي المرعشي، 1404 هجري، ج 16، ص 214.
3- الصدر الشهيد، محمدباقر، فدك في التاريخ، ناشر دارالكتب للطباعة و النشر ايران، ص 26.
4- الصدر الشهيد، محمدباقر، فدك في التاريخ، ناشر دارالكتب للطباعة و النشر ايران، ص 25.
5- الصدر الشهيد، محمدباقر، فدك في التاريخ، ناشر دارالكتب للطباعة و النشر ايران، ص 25.
6- ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ناشر دار احياء الكتب العربيه، طبع دوم، 1378 هجري، از منشورات مكتبة آيةاللَّهالعظمي المرعشي، 1404 هجري، ج 16، ص 216.
7- الصدر الشهيد، محمدباقر، فدك في التاريخ، ناشر دارالكتب للطباعة و النشر ايران، ص 26.
8- استاد مقدسي، باقر، ملحقات فدك للموسوي القزويني، ناشر مطبوعات النجاح بالقاهره، طبع دوم، ص 176.
9- استاد مقدسي، باقر، ملحقات فدك للموسوي القزويني، ناشر مطبوعات النجاح بالقاهره، طبع دوم، ص 174.
10- كشكول السيد حيدر آمدي، به نقل از ملحقات فدك للاستاد المقدسي، ناشر مطبوعات النجاح بالقاهره، طبع دوم، ص 175.
11- ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ناشر دار احياء الكتب العربيه، طبع دوم، 1378 هجري، از منشورات مكتبة آيةاللَّهالعظمي المرعشي، 1404 هجري، ج 16، ص 214.
12- استاد مكارم، ناصر، تفسير نمونه، ناشر دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوم، ج 23، ص 511.
13- استاد مقدسي، باقر، ملحقات فدك للموسوي القزويني، ناشر مطبوعات النجاح بالقاهره، طبع دوم، ص 173.
منبع: اندیشه قم
آنچه كه در اين موضوع از مطالعه به تاريخ و دقت در آن استفاده ميشود اين است كه:
سرزمين فدك دهكدهاي آباد و سرسبز و بسيار حاصلخيز و درآمدزا بود. كه صاحبش از امكانات مالي و قدرت اقتصادي زيادي برخوردار ميگشت كه ميتوانست به توسط درآمد سرشار آن براي پيشبرد اهدافش بهره بگيرد و خدمات زيادي را در خدمت به ديانت و بشريت به انجام برساند و امت پيامبرصلي الله عليه وآله را با اين پشتوانه مالي و اقتصادي هدايت و حمايت نمايد، از فقر و احتياج رهائي بخشد و زمينه گمراهي و انحراف را از بين ببرد و مسببين آن را رسوا سازد. ادلّه و شواهد بر حاصلخيزي و ارزش مادي و اقتصادي سرزمين فدك نكات فراواني است اين جا به چند مورد از آنها اشاره ميگردد.
تصرف فدک با دو انگيزه صورت گرفت:
1-اقتصادی:
1- ملاحظه تعبيراتي كه در وصف فدك گفته شده است به اينكه مقدار نخلهاي(1) موجود در آن به تعداد درختان نخل سرزمين كوفه در قرن ششم هجرت بوده است، همانطور كه ابن ابي الحديد(2) در شرح نهج البلاغه نوشته است(3).
2- از كلام ابوبكر استفاده می شودكه در صحت خلافت براي اثبات ادعايش، در ضمن سخنانش پيرامون فدك به فاطمهعليها السلام گفته است(4):
"سرزمين فدك مال خصوصي و شخصي پيامبر نبوده بلكه از اموال همه مسلمين بوده كه در اختيار داشته و از درآمد آن جهت كمك به آنها و انفاق در راه خدا و تقويت دين اسلام استفاده مينمود".
روشن است براي تأمين زندگي و معاشِ مسلمانان و كمك به آنها و مكتب مقدس اسلام و انفاق در راه خدا به توسط سود حاصل از اين سرزمين - همانطور كه در كلام ابوبكر است - بايد درآمد بسيار زيادي باشد كه بخشي از آن از فدك بدست آيد(5).
3- از كلام عمر بن خطاب استفاده می شود كه خليفه اول ابوبكر را توصيه كرده فدك را براي فاطمهعليها السلام باقي نگذارد چون بنيه مالي حكومت ضعيف است و كمبود درآمد دارد، پس لازم است درآمد عمومي دولت تقويت شود تا توانائي لازم براي دفاع از جنگهاي خارجي و سركوب شورشهاي داخلي وجود داشته باشد(6).
از اين سخن به روشني استفاده ميشود سرزميني كه به واسطه درآمد و سود حاصل از آن، اموال حكومت تعديل ميشود و ضعف بنيه مالي آن تقويت ميگردد و به حكومت توانائي لازم جهت مقابله با جنگها و شورشها عطا ميكند، حتماً بايد آن زمان داراي فوائد زياد و درآمد سرشار باشد(7).
4- دليل چهارم، تأمل در كار معاويه است كه فدك را به سه قسمت براي سه نفر تقسيم كرد(8) آن هم براي اشخاصي كه به گواه تاريخ داراي ثروت عظيم از باغات و حيوانات و درهم و دينار بودند و منابع درآمد بيشماري را در اختيار داشتند. معلوم است فدك بايد از منابع عظيم و حاصلخيزي باشد، داراي درآمد بسيار، بعد از اينكه بين شان تقسيم ميشود مورد توجه هر يك قرار بگيرد(9).
ملاحظه و دقت در اين چهار مطلب و ساير مطالبي كه به مطالعه كتب تاريخ براي هر محقق و پژوهشگر حاصل ميشود، دلالت بر مدعا دارد كه سرزمين فدك بسيار حاصلخيز و پردرآمد بود و جنبه اقتصادي بيشماري را در بر داشت، لذا بعضي از زمامداران را به طمع انداخت كه آن را به تصرف خويش درآورند و صاحبانش را محروم نمايند(10).
علاوه بر بعد اقتصادي، موضوع ديگري كه در غصب فدك تأثير به سزائي داشت، بيم و هراس آنها جهت حفظ قدرت و سلطنت خودشان ميباشد، چون حكومت و سلطنت شان از مسير صحيح و سالم شكل نيافته بود و از راه حق و عدل ناشي نشده بود بلكه با فريب و زر و زور فراهم شده بود، پس سست و بيپايه شكل گرفته بود و در مقابل، صاحبان حقيقي حكومت را كه واجد شرائط جانشيني پيامبرصلي الله عليه وآله بودند و تصريح و تعيين از ناحيه پيامبر0 را نسبت به امامت و خلافتشان در پي داشتند در بين مردم و جامعه ميديدند و از طرفي هم ميدانستند كه مردم در عين حال كه به حكومت و سلطنت اين زمامداران تن دادهاند، اما به حقيقت مطلب و انحراف مسير خلافت و حكومت آگاه هستند و از كردار خود نادم و پشيمان، لذا نگران موقعيت بودند و هر لحظه در بيم و هراس به سر ميبردند و از هر گونه مخالفت و زمينه مخالفتي ميترسيدند كه مبادا سلطنت ظاهري از چنگ آنها بيرون ورد و به صاحب حقيقي بازگردد. بدين جهت قدرت اقتصادي صاحبان حقيقي حكومت را زمينه ساز سقوط حكومت خودشان ميدانستند، لذا به هر وسيله ممكن، دنبال اين بودند كه سرمايه و ثروت و درآمدشان را از آنها بگيرند و تهي دست نمايند و يكي از موارد ثروت و درآمد سرزمين فدك بود كه از فاطمهعليها السلام و اولادش غصب كردند و به تصرف خويش درآوردند تا از خطر محفوظ باشند(11).
بعد از رحلت پيامبرصلي الله عليه وآله ابوبكر و همفكرانش، وجود اين قدرت اقتصادي را در دست همسر علي بن ابيطالبعليه السلام مزاحم قدرت سياسي خود ميديدند و نگران بودند كه مبادا مردم آنها را رها كرده، متوجه علي بن ابيطالبعليه السلام شوند و با او بيعت كنند، در حالي كه شرائط اجتماعي و سياسي و معنوي و مادي را دارا باشد و واجد هر گونه امكانات است و قدرت مادي بسيار در اختيار دارد، پس تصميم گرفتند، علي بن ابيطالبعليه السلام و يارانش را از هر نظر منزوي كنند و از عدم توجه و مراجعه مردم جدا نمايند و اقتدار مالي و اقتصادي او را در هم بشكنند، پس اولين گام را به اين هدف، بر جداسازي سرزمين فدك برداشتند.
شاهد بر اين مطلب كلام جعفر بن محمد الصادقعليه السلام براي جناب مفضل بن عمر است كه ميفرمايد:
"لمّا بويع ابوبكر اشار عليه عمر ان يمنع علياً و اهل بيته الخمس و الفيء و فدكاً فان شيعته اذا علموا ذلك تركوه و ابتلوا اليك رغبة في الدنيا فصرفهم ابوبكر عن جميع ما هو لهم" "زماني كه مردم با ابوبكر بيعت كردند و به حكومت رسيد، عمر بن خطاب به او توصيه كرد كه علي بن ابيطالب و خاندانش را از گرفتن اموالي چون خمس و سهم ذوي القربي ممانعت كند و سرزمين فدك را از او جدا كند تا مردم و پيروانش دور او متفرق شوند و او را رها كنند و به خليفه روي آورند. پس ابوبكر هم به توصيه عمر عمل كرد در نتيجه حقوقشان را تضييع و اموالشان را از آنها تفكيك كرد"(12).
در اجراء اين تصميم به بهانه حديث ساختگي(13) "نحن معاشر الانبياء لا نورّث" از قول پيامبرصلي الله عليه وآله كه "انبياء بعد خودشان چيزي به ارث باقي نميگذارند"، سرزمين فدك را تصرف كرده، حق حكومت و مورد درآمد آن قرارداد با اين كه فاطمهعليها السلام رسماً آن را به تصرف داشت و در دست او بود و به اصطلاح فقهي اعم از عامّه و خاصه "ذواليد" ناميده ميشود در موارد وقوع نزاع، هيچ حاكمي در مقام قضاوت از شخص "ذواليد" تقاضاي شاهد و بيّنه نميكند، از آن مخدّره شاهد خواست با اين حال او شاهدهائي آورد كه پيامبرصلي الله عليه وآله فدك را در حال حيات خويش به او بخشيده است، ولي متأسفانه اعتناء نكرد و پذيراي مطلب نگشت(14).
2- عامل سياسي :
عومل ديگر ازقبيل اجتماعي و حكومتي نيز درکار بودكه زمامداران نگران قيام و مخالفت اشخاصي مثل علي بن ابيطالبعليه السلام و اولادش بودند واز اقتدار اجتماعي و اقتصادي آنها بيم و هراس داشتند، بدين جهت در صدد منزوي كردن و از بين بردن نفوذشان برآمدند و منابع اقتصادي را از آنها منع و فدك را غصب كردند.
در خاتمه، سخني را از جناب محقق استاد باقر مقدسي كه بسيار جالب و زيبا بيان كرده است، خدمت شما عرض ميكنيم:
"كان الحاكمون قد اغتصبوا الخلافة من اهلها الشرعيين و استولّوا علي مقاليد الامور و الذي يغتصب الخلافة يسهل عليه ان يغتصب ما سواها، والذي يتحدي اللَّه و الرسول لا يصعب عليه ان يتحدي فاطمة و علياً و الهاشميين فعملوا علي تقوية حكمهم و اضعاف الجبهة المعارضه و ارغامها بكل وسيلة و ابعادها عن جميع الامتيازات الماديه و المعنويه" "حاكمان و زمامداران در سلطنت و خلافت از اشخاصي كه اهل بيت خلافت و جانشيني رسالت را داشتند، پيشي گرفتند و غصب خلافت نمودند و مسلط بر زمام امور جامعه شدند، كساني كه اين جرئت و جسارت را دارند خلافت را به نا حق غصب كنند بر ايشان غصب چيزهاي پايينتر از سلطنت (مثل فدك و خمس) بسيار آسان است. كساني كه با خدا و رسولش مقابله نمودند و دستوراتشان را عمل نكردند برايشان مقابله با فاطمه و علي و ساير بني هاشم سهل و آسان است. پس همه اين كارها را مرتكب شدند به جهت اين كه قدرت و سلطنت خود را حفظ و تقويت كنند و جبهه معارض و مخالف كه صاحبان حقيقي حكومت باشند را تضعيف نمايند و به هر طريق ممكن از نظر مردم منزوي نمايند و تمام امتيازات مادي و معنوي را از آنها سلب نمايند، تا نتوانند جهت احقاق حقوق خود و هدايت مردم كاري بكنند"(15).
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1- شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ناشر دار احياء الكتب العربيه، طبع دوم، چاپ مكتبة آيةاللَّه العظمي المرعشي، 1404 هجري قمري، جلد 16، ص 236 و 237.
2- كتاب فدك في التاريخ از شهيد محمدباقر صدر (ره)، ناشر دار الكتب للطباعة و النشر ايران، ص 25 و 26.
3- كتاب فدك از موسوي قزويني و ملحقات آن اثر استاد باقر مقدسي، ناشر مطبوعات النجاح بالقاهره، طبع دوم، ص 173-176.
پی نوشتها:
1- ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ناشر دار احياء الكتب العربيه، طبع دوم، 1378 هجري، از منشورات مكتبة آيةاللَّهالعظمي المرعشي، 1404 هجري، ج 16، ص 236. - الصدر الشهيد، محمدباقر، فدك في التاريخ، ناشر دارالكتب للطباعة و النشر ايران، ص 26.
2- ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ناشر دار احياء الكتب العربيه، طبع دوم، 1378 هجري، از منشورات مكتبة آيةاللَّهالعظمي المرعشي، 1404 هجري، ج 16، ص 214.
3- الصدر الشهيد، محمدباقر، فدك في التاريخ، ناشر دارالكتب للطباعة و النشر ايران، ص 26.
4- الصدر الشهيد، محمدباقر، فدك في التاريخ، ناشر دارالكتب للطباعة و النشر ايران، ص 25.
5- الصدر الشهيد، محمدباقر، فدك في التاريخ، ناشر دارالكتب للطباعة و النشر ايران، ص 25.
6- ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ناشر دار احياء الكتب العربيه، طبع دوم، 1378 هجري، از منشورات مكتبة آيةاللَّهالعظمي المرعشي، 1404 هجري، ج 16، ص 216.
7- الصدر الشهيد، محمدباقر، فدك في التاريخ، ناشر دارالكتب للطباعة و النشر ايران، ص 26.
8- استاد مقدسي، باقر، ملحقات فدك للموسوي القزويني، ناشر مطبوعات النجاح بالقاهره، طبع دوم، ص 176.
9- استاد مقدسي، باقر، ملحقات فدك للموسوي القزويني، ناشر مطبوعات النجاح بالقاهره، طبع دوم، ص 174.
10- كشكول السيد حيدر آمدي، به نقل از ملحقات فدك للاستاد المقدسي، ناشر مطبوعات النجاح بالقاهره، طبع دوم، ص 175.
11- ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ناشر دار احياء الكتب العربيه، طبع دوم، 1378 هجري، از منشورات مكتبة آيةاللَّهالعظمي المرعشي، 1404 هجري، ج 16، ص 214.
12- استاد مكارم، ناصر، تفسير نمونه، ناشر دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوم، ج 23، ص 511.
13- استاد مقدسي، باقر، ملحقات فدك للموسوي القزويني، ناشر مطبوعات النجاح بالقاهره، طبع دوم، ص 173.
منبع: اندیشه قم
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}