پرسش :
آیا امام حسین قبل از قیام درامور سیاسی دخالت می کرد یا خیر؟
شرح پرسش :
پاسخ :
امام حسين ـ عليه السلام ـ در روز پنج شنبه، سوّم شعبان سال چهارم هجري قمري در شهر مدينه ديده به جهان گشود.[1] هنگاميکه خبر ولادت آن حضرت به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ رسيد، به خانه امير المؤمنين تشريف آورد و به اسماء فرمود تا مولود را بياورد، اسماء حضرت را در پارچه اي سفيد پيچيد و به خدمت رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ آورد. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در گوش راست آن حضرت اذان و در گوش چپ اقامه فرمودند.[2]
روز اوّل يا هفتم ولادت، جبرئيل نازل شد و عرض کرد: «سلام خداوند بر تو باد اي پيامبر، اين نوزاد به نام پسر کوچک هارون، شبير نام بگذار که به عربي حسين گفته مي شود. چون علي ـ عليه السلام ـ براي شما مثال هارون براي موسي بن عمران است، جز آنکه شما خاتم پيامبراني»[3] به اين ترتيب نام پر عظمت «حسين» از جانب پروردگار براي دوّمين فرزند فاطمه ـ عليها السلام ـ انتخاب شد.
دوران زندگي امام حسين ـ عليه السلام ـ
امام حسين ـ عليه السلام ـ شش سال و چند ماه از دوران کودکي خود را در زمان جدّ بزرگوارش سپري کرد و پس از رحلت آن حضرت، مدت سي سال در کنار پدرش امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ زندگي نمود و در حوادث مهم دوران خلافت ايشان به صورت فعال شرکت داشت.[4] پس از شهادت امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ (در سال 40 هجري قمري) مدّت ده سال در صحنه ي سياسي و اجتماعي در کنار برادر بزرگ خود امام حسن ـ عليه السلام ـ قرار داشت و شريک رنجهاي برادرش بود و شاهد بود که معاويه و ديگر منافقين و کافران چگونه دهان آلوده خود را به بدگويي پدر بزرگوارش امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ و برادرش امام حسن ـ عليه السلام ـ مي گشانيد.
پس از آنکه امام مجتبي را در سال پنجاه هجري قمري، مظلومانه شهيد کردند، امامت به آن وجود سراپا جود رسيد و به مدّت ده سال در اوج قدرت معاويه بن ابي سفيان، بارها با وي پنجه در افکنده و پس از مرگ وي نيز در برابر حکومت پسرش يزيد قيام کرد و در محرم 61هـ . ق در سرزمين کربلا شربت شهادت نوشيد.
مبارزات امام حسين ـ عليه السلام ـ در دوران قبل از امامت
حسين بن علي ـ عليه السلام ـ که از دوران کودکي شاهد انحراف دستگاه حکومت اسلامي از مسير اصلي خود بود، از موضعگيري هاي پدر بزرگوار خود پيروي و حمايت مي کرد؛ چنانکه در زمان خلافت غاصبانه ي عمر بن خطّاب وارد مسجد النبي شد و مشاهده کرد که عمر بر فراز منبر پيامبر نشسته و براي مردم سخن سرايي مي کند، با ديدن اين صحنه از منبر بالا رفت و عمر را مورد خطاب قرار داد و گفت: از منبر پدرم پايين بيا و بالاي منبر پدرت برو!
عمر که کاملاً منفعل شده بود، گفت: پدرم منبر نداشت! آنگاه امام حسين ـ عليه السلام ـ را در کنار خود نشانيد و پس از آنکه از منبر پايين آمد، آن حضرت را به منزل خود برد و پرسيد: اين سخن را چه کسي به تو ياد داده است؟ آن حضرت پاسخ داد: هيچ کس![5]
در جبهه هاي نبرد با ناکثين، قاسطين، و مارقين
امام حسين ـ عليه السلام ـ در دوران خلافت کوتاه مدّت پدر ارجمندش علي ـ عليه السلام ـ در صحنه هاي سياسي و نظامي در کنار آن حضرت قرار داشت. ايشان در هر سه جنگ (صفين، جمل، نهروان) در اين دوران براي علي ـ عليه السلام ـ پيش آمد، شرکت فعّال داشت.[6]
در جنگ جمل، فرماندهي جناح چپ سپاه امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ به عهده ي وي بود و در جنگ صفين، چه از راه سخنرانيهاي پرشور و تشويق ياران علي ـ عليه السلام ـ جهت شرکت در جنگ و چه از رهگذر پيکار با قاسطين، نقش فعّال داشت.[7] در جريان حکميت نيز يکي از شهود اين ماجرا از طرف علي ـ عليه السلام ـ بود.[8]
امام حسين ـ عليه السلام ـ پس از شهادت علي ـ عليه السلام ـ در کنار برادر خويش امام مجتبي ـ عليه السلام ـ قرار گرفت و هنگام حرکت نيروهاي امام مجتبي ـ عليه السلام ـ به سمت شام، همراه آن حضرت در صحنه ي نظامي و پيشروي به سوي سپاه شام حضور داشت و هنگاميکه معاويه به امام حسن ـ عليه السلام ـ پيشنهاد صلح کرد، امام حسن ـ عليه السلام ـ ، برادرش حسين بن علي و همچنين عبد الله بن جعفر را فراخواند و درباره ي اين پيشنهاد با آن دو به گفتگو پرداخت.[9] و بالأخره پس از متارکه ي جنگ و انعقاد پيمان صلح همراه برادرش به شهر مدينه بازگشت و در همانجا اقامت گزيد.[10]
مبارزات امام حسين ـ عليه السلام ـ با حکومت معاويه
امام حسين ـ عليه السلام ـ در برابر بدعتها و بيدادگري هاي بي شمار معاويه که کسي جرأت اعتراض نداشت تا آنجا که در توان داشت در برابر مظالم وي به مبارزه و مخالفت برخاست. در اينجا سه مورد از مبارزات آن حضرت با حکومت معاويه را به عنوان نمونه مورد بررسي قرار مي دهيم:
1. سخنرانيها و نامه هاي اعتراض آميز
در دوران ده ساله ي امامت امام حسين ـ عليه السلام ـ که آن حضرت در صحنه ي سياسي با معاويه رو برو بود، نامه هاي متعددي بين ايشان و معاويه ردّ و بدل شده است. که نشانه ي موضعگيري سخت و انقلابي امام حسين ـ عليه السلام ـ در برابر معاويه است، امام به دنبال هر جنايت و اقدام ضدّ اسلامي معاويه، او را بشدّت مورد انتقاد و اعتراض قرار مي داد. يکي از مهمترين اين موارد، موضوع وليعهدي يزيد بود که امام حسين ـ عليه السلام ـ به تندي در مقابل آن واکنش نشان داد.[11]
2. سخنراني کوبنده و افشاگرانه در مراسم عظيم حجّ
يک يا دو سال پيش از مرگ معاويه که فشار و تضييقات نسبت به شيعيان از طرف حکومت وي به اوج رسيده بود، امام حسين ـ عليه السلام ـ به حج مشرّف شد و در حاليکه «عبد الله بن عباس» و «عبد الله بن جعفر» آن حضرت را همراهي مي کردند، از «صحابه» و «تابعين» و بزرگان آن روز جامعه ي اسلامي که به پاکي و صلاح، شهرت داشتند و نيز عموم بني هاشم خواست در چادر ايشان در «مني» اجتماع کنند. بالغ بر هفتصد نفر از تابعين و دويست نفر از صحابه در چادر آن حضرت گرد آمدند و آنگاه امام ـ عليه السلام ـ بپا خاست و سخنان مهمي را عليه معاويه ايراد کرد.[12]
3. ضبط اموال دولتي
در اواخر حکومت معاويه، کارواني از يمن که حامل مقداري از بيت المال بود، از طريق مدينه، رهسپار دمشق بود. امام حسين ـ عليه السلام ـ با اطلاع از اين موضوع، آن را ضبط کرد و در ميان مستمندان بني هاشم و ديگران تقسيم نمود.[13]
4. قيام بر ضد يزيد
معاويه در سال 60 هجري قمري از دنيا رفت و پسرش يزيد به حکومت رسيد. يزيد بلافاصله به حاکم مدينه نوشت: «... بدون درنگ از حسين بن علي بيعت بگير و به هيچ وجه به او مهلت نده».
امام حسين ـ عليه السلام ـ با درخواست بيعت مخالفت کرد و در نتيجه مجبور شد مدينه را به سوي مکّه ترک کند. در مکّه نيز نامه هاي مردم کوفه به آن بزرگوار رسيد که خواهان حرکت به سوي کوفه و تشکيل حکومت اسلامي به امامت امام حسين ـ عليه السلام ـ بودند.
امام حسين ـ عليه السلام ـ ابتدا حضرت مسلم ـ عليه السلام ـ را به کوفه فرستاد تا اوضاع کوفه را بسنجد و جريان را به استحضار امام ـ عليه السلام ـ برساند. حضرت مسلم ـ عليه السلام ـ با استوار در کوفه و مشاهده ي آمادگي کوفيان براي حمايت از امام حسين ـ عليه السلام ـ نامه اي به امام حسين ـ عليه السلام ـ نوشت و آن حضرت را در جريان امور کوفه قرار داد.
متعاقب اين جريان، امام حسين ـ عليه السلام ـ و ياران با وفايش و خاندانش مکّه را به سوي کوفه ترک کرد. امّا جريانات و حوادث به گونه اي پيش رفت که حسين بن علي ـ عليه السلام ـ در سرزمين کربلا به محاصره ي لشکريان يزيد درآمد و در نتيجه در عاشوراي سال 61 هجري قمري با سپاهيان اندکش شربت شهادت نوشيد و زنان و خواهرانش به همراه حضرت سجّاد ـ عليه السلام ـ به اسارت يزيديان در آمدند.[14]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. فرهنگ جامع سخنان امام حسين ـ عليه السلام ـ گروهي از نويسندگان، ترجمه ي علي مؤيدي.
2. حماسه حسيني، سخنرانيهاي استاد شهيد مرتضي مطهري.
3. نفس المهموم، تأليف حاج شيخ عباس قمي.
4. سيره پيشوايان، تأليف مهدي پيشوايي.
5. سوگنامه آل محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ تأليف محمد محمدي اشتهاردي.
پی نوشتها:
[1] . عماد الدين، حسين اصفهاني(عماد زاده)، زندگاني حضرت ابي عبد الله الحسين عليه السلام سيد الشهداء، شرکت سهامي طبع کتاب، چاپ اول، 1337 هـ . ش، جلد اوّل، ص 20.
[2] . شيخ طوسي، امالي، بيروت، مؤسسه الوفاء، چاپ اوّل، 1401 هـ . ق، جلد اوّل، ص 377.
[3] . شيخ صدوق، معاني الاخبار، انتشارات اسلامي، چاپ اوّل، 1361 ص 57.
[4] . ابن حجر، عسقلاني، الاصابة في تمييز الصحابة، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ اول، 1328ق، ج1، ص333.
[5] . ابن حجر، عسقلاني، الاصابة في تمييز الصحابه، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ اول، 1328 هـ . ق، جلد اول، ص 333.
[6] . همان، ص 333.
[7] نصر بن مزاحم، وقعه صفين، قم، منشورات مکتبه آيت الله مرعشي نجفي، چاپ دوم 1404 هـ . ق، 114، 249و 530.
[8] . وقعه صفين، ص 507.
[9] . ابن اثير، الکامل في التاريخ، بيروت، چاپ اوّل، 1385 هـ . ق، ج 3، ص 405.
[10] . الاصابه في تمييز الصحابه، ج 1، ص 333.
[11] . ابن قتيبه ي دينوري، الامامه و السّياسه، قاهره، چاپ سوّم، 1382 هـ . ق، ج 1، ص 184.
[12] . مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان، قم، مؤسسه امام صادق ـ عليه السلام ـ ، چاپ دوّم، 1374 هـ . ش، ص 157.
[13] . باقر شريف القرشي، حياة الامام الحسين بن علي، قم، نشر داوري، ج 2 ص 231.
[14] . محمد محمدي اشتهاردي، سوگنامه آل محمّد، قم، نشر ناصر، چاپ اول، بي تا، ص 162 تا 371.
منبع: اندیشه قم
امام حسين ـ عليه السلام ـ در روز پنج شنبه، سوّم شعبان سال چهارم هجري قمري در شهر مدينه ديده به جهان گشود.[1] هنگاميکه خبر ولادت آن حضرت به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ رسيد، به خانه امير المؤمنين تشريف آورد و به اسماء فرمود تا مولود را بياورد، اسماء حضرت را در پارچه اي سفيد پيچيد و به خدمت رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ آورد. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در گوش راست آن حضرت اذان و در گوش چپ اقامه فرمودند.[2]
روز اوّل يا هفتم ولادت، جبرئيل نازل شد و عرض کرد: «سلام خداوند بر تو باد اي پيامبر، اين نوزاد به نام پسر کوچک هارون، شبير نام بگذار که به عربي حسين گفته مي شود. چون علي ـ عليه السلام ـ براي شما مثال هارون براي موسي بن عمران است، جز آنکه شما خاتم پيامبراني»[3] به اين ترتيب نام پر عظمت «حسين» از جانب پروردگار براي دوّمين فرزند فاطمه ـ عليها السلام ـ انتخاب شد.
دوران زندگي امام حسين ـ عليه السلام ـ
امام حسين ـ عليه السلام ـ شش سال و چند ماه از دوران کودکي خود را در زمان جدّ بزرگوارش سپري کرد و پس از رحلت آن حضرت، مدت سي سال در کنار پدرش امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ زندگي نمود و در حوادث مهم دوران خلافت ايشان به صورت فعال شرکت داشت.[4] پس از شهادت امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ (در سال 40 هجري قمري) مدّت ده سال در صحنه ي سياسي و اجتماعي در کنار برادر بزرگ خود امام حسن ـ عليه السلام ـ قرار داشت و شريک رنجهاي برادرش بود و شاهد بود که معاويه و ديگر منافقين و کافران چگونه دهان آلوده خود را به بدگويي پدر بزرگوارش امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ و برادرش امام حسن ـ عليه السلام ـ مي گشانيد.
پس از آنکه امام مجتبي را در سال پنجاه هجري قمري، مظلومانه شهيد کردند، امامت به آن وجود سراپا جود رسيد و به مدّت ده سال در اوج قدرت معاويه بن ابي سفيان، بارها با وي پنجه در افکنده و پس از مرگ وي نيز در برابر حکومت پسرش يزيد قيام کرد و در محرم 61هـ . ق در سرزمين کربلا شربت شهادت نوشيد.
مبارزات امام حسين ـ عليه السلام ـ در دوران قبل از امامت
حسين بن علي ـ عليه السلام ـ که از دوران کودکي شاهد انحراف دستگاه حکومت اسلامي از مسير اصلي خود بود، از موضعگيري هاي پدر بزرگوار خود پيروي و حمايت مي کرد؛ چنانکه در زمان خلافت غاصبانه ي عمر بن خطّاب وارد مسجد النبي شد و مشاهده کرد که عمر بر فراز منبر پيامبر نشسته و براي مردم سخن سرايي مي کند، با ديدن اين صحنه از منبر بالا رفت و عمر را مورد خطاب قرار داد و گفت: از منبر پدرم پايين بيا و بالاي منبر پدرت برو!
عمر که کاملاً منفعل شده بود، گفت: پدرم منبر نداشت! آنگاه امام حسين ـ عليه السلام ـ را در کنار خود نشانيد و پس از آنکه از منبر پايين آمد، آن حضرت را به منزل خود برد و پرسيد: اين سخن را چه کسي به تو ياد داده است؟ آن حضرت پاسخ داد: هيچ کس![5]
در جبهه هاي نبرد با ناکثين، قاسطين، و مارقين
امام حسين ـ عليه السلام ـ در دوران خلافت کوتاه مدّت پدر ارجمندش علي ـ عليه السلام ـ در صحنه هاي سياسي و نظامي در کنار آن حضرت قرار داشت. ايشان در هر سه جنگ (صفين، جمل، نهروان) در اين دوران براي علي ـ عليه السلام ـ پيش آمد، شرکت فعّال داشت.[6]
در جنگ جمل، فرماندهي جناح چپ سپاه امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ به عهده ي وي بود و در جنگ صفين، چه از راه سخنرانيهاي پرشور و تشويق ياران علي ـ عليه السلام ـ جهت شرکت در جنگ و چه از رهگذر پيکار با قاسطين، نقش فعّال داشت.[7] در جريان حکميت نيز يکي از شهود اين ماجرا از طرف علي ـ عليه السلام ـ بود.[8]
امام حسين ـ عليه السلام ـ پس از شهادت علي ـ عليه السلام ـ در کنار برادر خويش امام مجتبي ـ عليه السلام ـ قرار گرفت و هنگام حرکت نيروهاي امام مجتبي ـ عليه السلام ـ به سمت شام، همراه آن حضرت در صحنه ي نظامي و پيشروي به سوي سپاه شام حضور داشت و هنگاميکه معاويه به امام حسن ـ عليه السلام ـ پيشنهاد صلح کرد، امام حسن ـ عليه السلام ـ ، برادرش حسين بن علي و همچنين عبد الله بن جعفر را فراخواند و درباره ي اين پيشنهاد با آن دو به گفتگو پرداخت.[9] و بالأخره پس از متارکه ي جنگ و انعقاد پيمان صلح همراه برادرش به شهر مدينه بازگشت و در همانجا اقامت گزيد.[10]
مبارزات امام حسين ـ عليه السلام ـ با حکومت معاويه
امام حسين ـ عليه السلام ـ در برابر بدعتها و بيدادگري هاي بي شمار معاويه که کسي جرأت اعتراض نداشت تا آنجا که در توان داشت در برابر مظالم وي به مبارزه و مخالفت برخاست. در اينجا سه مورد از مبارزات آن حضرت با حکومت معاويه را به عنوان نمونه مورد بررسي قرار مي دهيم:
1. سخنرانيها و نامه هاي اعتراض آميز
در دوران ده ساله ي امامت امام حسين ـ عليه السلام ـ که آن حضرت در صحنه ي سياسي با معاويه رو برو بود، نامه هاي متعددي بين ايشان و معاويه ردّ و بدل شده است. که نشانه ي موضعگيري سخت و انقلابي امام حسين ـ عليه السلام ـ در برابر معاويه است، امام به دنبال هر جنايت و اقدام ضدّ اسلامي معاويه، او را بشدّت مورد انتقاد و اعتراض قرار مي داد. يکي از مهمترين اين موارد، موضوع وليعهدي يزيد بود که امام حسين ـ عليه السلام ـ به تندي در مقابل آن واکنش نشان داد.[11]
2. سخنراني کوبنده و افشاگرانه در مراسم عظيم حجّ
يک يا دو سال پيش از مرگ معاويه که فشار و تضييقات نسبت به شيعيان از طرف حکومت وي به اوج رسيده بود، امام حسين ـ عليه السلام ـ به حج مشرّف شد و در حاليکه «عبد الله بن عباس» و «عبد الله بن جعفر» آن حضرت را همراهي مي کردند، از «صحابه» و «تابعين» و بزرگان آن روز جامعه ي اسلامي که به پاکي و صلاح، شهرت داشتند و نيز عموم بني هاشم خواست در چادر ايشان در «مني» اجتماع کنند. بالغ بر هفتصد نفر از تابعين و دويست نفر از صحابه در چادر آن حضرت گرد آمدند و آنگاه امام ـ عليه السلام ـ بپا خاست و سخنان مهمي را عليه معاويه ايراد کرد.[12]
3. ضبط اموال دولتي
در اواخر حکومت معاويه، کارواني از يمن که حامل مقداري از بيت المال بود، از طريق مدينه، رهسپار دمشق بود. امام حسين ـ عليه السلام ـ با اطلاع از اين موضوع، آن را ضبط کرد و در ميان مستمندان بني هاشم و ديگران تقسيم نمود.[13]
4. قيام بر ضد يزيد
معاويه در سال 60 هجري قمري از دنيا رفت و پسرش يزيد به حکومت رسيد. يزيد بلافاصله به حاکم مدينه نوشت: «... بدون درنگ از حسين بن علي بيعت بگير و به هيچ وجه به او مهلت نده».
امام حسين ـ عليه السلام ـ با درخواست بيعت مخالفت کرد و در نتيجه مجبور شد مدينه را به سوي مکّه ترک کند. در مکّه نيز نامه هاي مردم کوفه به آن بزرگوار رسيد که خواهان حرکت به سوي کوفه و تشکيل حکومت اسلامي به امامت امام حسين ـ عليه السلام ـ بودند.
امام حسين ـ عليه السلام ـ ابتدا حضرت مسلم ـ عليه السلام ـ را به کوفه فرستاد تا اوضاع کوفه را بسنجد و جريان را به استحضار امام ـ عليه السلام ـ برساند. حضرت مسلم ـ عليه السلام ـ با استوار در کوفه و مشاهده ي آمادگي کوفيان براي حمايت از امام حسين ـ عليه السلام ـ نامه اي به امام حسين ـ عليه السلام ـ نوشت و آن حضرت را در جريان امور کوفه قرار داد.
متعاقب اين جريان، امام حسين ـ عليه السلام ـ و ياران با وفايش و خاندانش مکّه را به سوي کوفه ترک کرد. امّا جريانات و حوادث به گونه اي پيش رفت که حسين بن علي ـ عليه السلام ـ در سرزمين کربلا به محاصره ي لشکريان يزيد درآمد و در نتيجه در عاشوراي سال 61 هجري قمري با سپاهيان اندکش شربت شهادت نوشيد و زنان و خواهرانش به همراه حضرت سجّاد ـ عليه السلام ـ به اسارت يزيديان در آمدند.[14]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. فرهنگ جامع سخنان امام حسين ـ عليه السلام ـ گروهي از نويسندگان، ترجمه ي علي مؤيدي.
2. حماسه حسيني، سخنرانيهاي استاد شهيد مرتضي مطهري.
3. نفس المهموم، تأليف حاج شيخ عباس قمي.
4. سيره پيشوايان، تأليف مهدي پيشوايي.
5. سوگنامه آل محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ تأليف محمد محمدي اشتهاردي.
پی نوشتها:
[1] . عماد الدين، حسين اصفهاني(عماد زاده)، زندگاني حضرت ابي عبد الله الحسين عليه السلام سيد الشهداء، شرکت سهامي طبع کتاب، چاپ اول، 1337 هـ . ش، جلد اوّل، ص 20.
[2] . شيخ طوسي، امالي، بيروت، مؤسسه الوفاء، چاپ اوّل، 1401 هـ . ق، جلد اوّل، ص 377.
[3] . شيخ صدوق، معاني الاخبار، انتشارات اسلامي، چاپ اوّل، 1361 ص 57.
[4] . ابن حجر، عسقلاني، الاصابة في تمييز الصحابة، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ اول، 1328ق، ج1، ص333.
[5] . ابن حجر، عسقلاني، الاصابة في تمييز الصحابه، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ اول، 1328 هـ . ق، جلد اول، ص 333.
[6] . همان، ص 333.
[7] نصر بن مزاحم، وقعه صفين، قم، منشورات مکتبه آيت الله مرعشي نجفي، چاپ دوم 1404 هـ . ق، 114، 249و 530.
[8] . وقعه صفين، ص 507.
[9] . ابن اثير، الکامل في التاريخ، بيروت، چاپ اوّل، 1385 هـ . ق، ج 3، ص 405.
[10] . الاصابه في تمييز الصحابه، ج 1، ص 333.
[11] . ابن قتيبه ي دينوري، الامامه و السّياسه، قاهره، چاپ سوّم، 1382 هـ . ق، ج 1، ص 184.
[12] . مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان، قم، مؤسسه امام صادق ـ عليه السلام ـ ، چاپ دوّم، 1374 هـ . ش، ص 157.
[13] . باقر شريف القرشي، حياة الامام الحسين بن علي، قم، نشر داوري، ج 2 ص 231.
[14] . محمد محمدي اشتهاردي، سوگنامه آل محمّد، قم، نشر ناصر، چاپ اول، بي تا، ص 162 تا 371.
منبع: اندیشه قم
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}