پرسش :

اين كه امام حسين ـ عليه السّلام ـ در شب عاشورا بيعت خود را از ياران خود برداشته و فرمود: هر كه مي خواهد مي تواند برود؛ به چه معني است؟ آيا آنها واقعاً تكليف نداشتند از امام خود دفاع كنند، يا حضرت مي خواسته آنها را بيازمايد؟


شرح پرسش :
پاسخ :
امام حسين ـ عليه السّلام ـ بعد از كسب اطلاع از سوء قصد او توسط مروان بن حكم والي مدينه به دستور يزيد بن معاويه، از مدينه به مكه عزيمت كرده و هنگامي كه به سمت عراق عزيمت نمودند به ياران خود فرمودند: «و من كان باذلاً فينا مهجته موطّناً علي لقاء الله نفسه فليرحل معنا فانّي راحل مصبحاً ان شاء‌الله»؛[1] و نيز بعد از كسب اطلاع از سوء قصد او توسط عوامل نفوذي مروان كنار خانة خدا، از مكه به عراق عزيمت نمود. در اين مسير بارها امام حسين ـ عليه السّلام ـ ياران خود را از حوادث پيش رو و اوضاع مردم و انجام وعده الهی مطلع نموده، و هر بار عده اي از او جدا شدند. آخرين باري كه امام، بيعت خويش را از ياران خود برداشته و آنان را برای برگشتن مخيّر نمود شب عاشورا بود. «فانطلقوا جميعاً في حلّ ليس عليكم مني ذمام هذا ليل قد غشيكم فاتخذوه جملاً»؛[2] لكن آن شب نه تنها كسي از امام جدا نشد، بلكه بر ماندن خود اصرار و تأكيد ورزيد.[3] چه اين كه در اين بين كساني كه بايد مي رفتند تاكنون رفته بودند. و كسي از اهل دنيا باقي نمانده بود. آنهايي كه از ميان «رفتن» و «ماندن» با انتخاب ماندن، در كنار امام خويش، تن به شهادت و يا اسارت دادند، همانا به وظيفة ديني و انساني خود عمل كرده و آنان كه بدون هيچ عذري به بهانه هاي مختلف از امام خود جدا شدند در پيشگاه وجدان و دين و عقل محكوم و در قيامت مسئول خواهند بود. زيرا:
اولاً؛ بيعت از سنخ ولايت و تولي است و نه از سنخ وكالت و توكيل، يعني شخص يا گروهي جان و مالش را به مبدأ ديني بيع كند و بفروشد.[4] و ولايت و سرپرستي امام به عنوان يك تكليف ديني همواره و به عنوان يك اصل ثابت بر دوش مردم است. از اين روي امر بر «رفتن» و «يا ماندن» توسط امام حسين ـ عليه السّلام ـ همانا اعمال ولايت و لازم الاجراء مي باشد. لكن آن چه مهم است اين است كه امام حسين ـ عليه السّلام ـ امر بر رفتن نكرده است، بلكه در طول راه كربلا و نيز شب عاشورا فرموده است: « هر كه مي خواهد برگردد».[5] اساساً همين آزادي عمل براي رفتن و يا ماندن توسط امام حسين ـ عليه السّلام ـ عظمت كربلا را افزون نموده و از ويژگي هاي جبهة حق به شمار مي رود.
ثانياً؛ آزادي عمل و اختيار بر ماندن، يا رفتن راه شناخت صدق و ايمان و حق جويي در بوتة آزمايش بوده و تكليف بر ماندن را از بين نمي برد. وانگهي امام حسين ـ عليه السّلام ـ از حق شخصي خود گذشته و فرموده است: هر كه مي خواهد برود زيرا اينها تنها با من كار دارند.[6]
و لكن از حق حقوقي و ولايتي خود به عنوان يك مكلف نمي تواند بگذرد. زيرا بر امام واجب است تا امامت و نقش والائي خود را حفظ و خود را در معرض امامت در عرصه هاي مختلف صلح و جنگ قرار دهد. هم چنان كه بر ياران و همراهان او نيز به عنوان مكلف واجب است تا همواره نقش قابلي و پذيرش امامت او در همة عرصه هاي صلح و جنگ در مقام نظر و عمل را داشته باشند. از اين روي پذيرش و اطاعت و معيّت امام توسط مردم يك تكليف است. يك بايد است، يك واجب شرعي است و ترك آن حرام خواهد بود. اين مهم هيچ ارتباطي به مخير ساختن امام بر «ماندن» و «رفتن» ندارد. زيرا هر محقّي مكلّف بوده و تكليف هر مكلّفي نيز بر طبق منطق دين معين و مشخص است.
ثالثاً؛ تقابل حق و باطل پيوسته و دايمي است. وظيفة مسلمانان متعهد، نيز ايستادن در كنار حق و مبارزه با باطل است. نمي توان نسبت به جريان حق و باطل بي تفاوت بوده و خود را كنار كشيد. نتيجة اين بي حركتي و بي تفاوتي و بي طرفي، تضعيف جبهة حق و تقويت ظلم است. در حوادث تلخ صدر اسلام، نمونه هايي از اين عمل نكردن به تكليف در مواقع حساس به چشم مي آيد. در واقع تكليف گريزي مردم، سبب دوام سلطة ظالمان گشته و در عرصة عاشورا يك عبرت تاريخي از عاشورا محسوب مي شود. از اين روي كساني كه امام را به هر بهانه اي به اختيار خود رها كرده و بلكه او را در اين طريق نكوهش كرده و از رفتن به كربلا نهي نموده اند مسئول و معاقب خواهند بود.
رابعاً؛ بيعت طرفيني است، اين طور نيست كه اگر امام حسين ـ عليه السّلام ـ بيعت خويش را برداشت، ياران نيز بيعت خويش را بردارند زيرا بيعت بر عهدة بيعت كننده، تكليف حمايت و ياري مي آورد. مگر آن كه امام و پيشواي بيعت اين تعهد را از دوش بيعت کنندگان بردارد و آنان را در حلّ قرار دهد و لكن حِلّ بيعت، مسئوليت را از دوش صاحبان بيعت برنداشته و تكليف حمايت از حجت خدا به قوّت خود باقي است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1- حماسه سازان کربلا،ترجمه بخشایشی
2- درکربلا چه گذشت ،شیخ عباس قمی.

پی نوشتها:
[1] . اللهوف، سيد بن طاووس، ص 60، ‌نشر جهان، ‌تهران، 1348 ش.
[2] . ارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 91، چاپ كنگره هزاره شيخ مفيد، قم، 1413 ق.
[3] . اللهوف، همان، ص 90.
[4] . ولايت فقيه، جوادي آملي، بخش سوم، ماهيت بيعت، CD اسراء (1).
[5] . ارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 75، چاپ كنگرة هزاره شيخ مفيد، قم، 1413 ق.
[6] . اللهوف،‌همان، ص 90.
منبع: اندیشه قم