پرسش :

آیا درست است که امام حسين ـ عليه السلام ـ فرمودند: ایرانیان دشمن ما هستند؟


شرح پرسش :
پاسخ :
رمز پايداري شيعه در طول تاريخ و نجات از امواج پرتلاطم فتنه ها و بلاها، افتخار پيروي از قرآن در کنار اهل بيت عصمت و طهارت ـ عليهم السلام ـ است که حجج الهي و جانشينان بر حق رسول مکرم اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به امر پروردگار بودند، اين پيروي شيعه چنان مکتب حق و تفکر قرآني و الهي شيعه را در برابر حوادث بيمه نمود که حتي خانه نشيني امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ ، تحميل صلح بر امام حسن ـ عليه السلام ـ و به وجود آمدن حادثه غم انگيز کربلا و به زندان افکندن و به شهادت رساندن ائمه هدي ـ عليهم السلام ـ توسط دشمنان نيز نتوانست نور الهي را خاموش کند و اين وعده تخلف ناپذير خداوند بر تمام کردن نورش بود.
عده اي اراده کرده اند که نور خدا را با فوت دهانشان خاموش کنند! اما خداوند نورش را تمام مي کند، هر چند کافران را ناخوشايند باشد.[1]
اگر شيعه امروز با منطق قرآن و سيره نبوي و پيروي از اهل بيت ـ عليهم السلام ـ توانسته است شمشير ظلم و اختناق و تهمت هاي شرک و کفر و فتواهاي برخي از نابخردان را در مهدوردم بودن خون پاک و والايي شيعه را در هم بشکند و آنها را وادار به اعتراف بر اين پيروزي کند، ديدگاه اهل بيت عصمت و طهارت ـ عليهم السلام ـ را نيز درباره عرب و عجم و به عبارتي روشن تر، نژادپرستي و ملي گرايي و عرب و عجم، بايستي از متن قرآن و سيره رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ استخراج نمود و هر روايتي که مخالف قرآن و سنت باشد، بر ديوار کوبيد.[2]
قرآن کريم در اين باره با صراحت بيان مي دارد که: «اي مردم! از پروردگارتان پروا کنيد، آن که شما را از يک تن آفريده (آدم) و همسرش را نيز از او آفريده (حوا از خاکي که آدم آفريده شد، پديد آمد) و از آن دو (آدم و حوا) مردان و زنان بسياري پراکنده کرد».[3]
يعني همه مردم با هم مساوي هستند چرا که ريشه همه يکي است جز اين که خدا ترس باشند و در آيه ديگر با صراحت بيشتري فرموده اند: «اي مردم! ما شما را از يک مرد و زن آفريديم و شما را قبيله ها و شاخه ها (نژاد، رنگ و زبان) قرار داديم تا همديگر را بشناسيد، گرامي ترين شما نزد خدا با تقواترين شماست».[4]
بنابراين زبان، مليت، قبيله، رنگ و... همه براي اين است که مردم همديگر را بهتر بشناسند نه اينکه يک نژاد بهتر از ديگري باشد و تنها ارزش، تقواي الهي است و اين همان است که در تاريخ ديده مي شود. سلمان فارسي با اينکه ايراني بود در اثر تقواي الهي به «سلمان منا اهل البيت»[5] نائل مي شود. ولي ابولهب عموي پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ با عتاب الهي «تبت يدا ابي لهب و تب؛ بريده باد دست ابولهب»[6] روبرو مي شود و عده اي عذاب داده مي شود. و همه اينها بيانگر اين واقعيت است که شعار اساسي اسلام مخالفت با ملي گرايي است چنانچه پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در حجة الوداع فرمودند:
مردم در اسلام برابرند، مردم به يک اندازه همه فرزند آدم و حوايند، عربي را بر عجمي و عجمي را بر عربي جز به پرهيزگاري و ترس از خدا برتري نيست، نسب ها را نزد من نياوريد، بلکه عمل هاي خويش را پيش من آوريد.[7]
با اين مقدمه سراغ اصل پرسش مي رويم که شيخ عباس قمي در ج2، ص164 سفينة البحار و مدينة الحکم و الآثار روايتي را آورده به اين مضمون که از شيخ صدوق نقل مي کند: شيخ صدوق از پدرش از سعد بن عبدالله از سلمه بن الخطاب از حسن بن يوسف از عثمان جبله از ضريس بن عبدالملک که گفت از ابا عبدالله ـ عليه السلام ـ شنيدم که فرمود: «ما قريش هستيم و عرب شيعيان ما و دشمنان ما عجم است».[8]
برخي از افرادي که به نظر مي رسد آگاهانه شبهه افکني مي کنند به خيال اينکه شيعه را از اهل بيت ـ عليهم السلام ـ جدا کنند در سايت ها و وبلاگ هاي اينترنتي اين روايت را از امام حسين ـ عليه السلام ـ نقل مي کنند، و مي گويند چرا امام حسين ـ عليه السلام ـ ايراني ها را دشمن خود مي داند و ما چرا بايد به چنين امامي که ما را دشمن خويش مي پندارد عزاداري کنيم و براي جواب از اين شبهه مواردي را بايد مدّ نظر قرار داد:
1. با توجه به اينکه کنيه امام حسين ـ عليه السلام ـ و امام صادق ـ عليه السلام ـ ابا عبدالله است، شبهه کننده تصور کرده که اين سخن از امام حسين ـ عليه السلام ـ مي باشد، در حالي که اگر کوچک ترين آشنايي با روايات داشت مي فهميد که مراد از «ابا عبدالله» در روايات امام صادق ـ عليه السلام ـ است، مگر اينکه قرينه بر خلاف اين باشد و در اين روايت ضريس بن عبدالملک مي گويد من از ابا عبدالله شنيدم و ضريس از اصحاب امام صادق ـ عليه السلام ـ است.[9]
2. اين روايت مخالف صريح قرآن کريم است که نژاد پرستي را رد کرده و ارزش ها را بر پايه تقوي ترسيم نموده است و امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «هر وقت حديثي را ديديد که مخالف قرآن کريم است، آن را ردّ کنيد».[10] و به يقين کسي که چنين دستوري داده خود مخالف قرآن سخن نمي گويد و اين مي رساند که روايت مورد سئوال جعلي است.
3. سند روايت : روايت از نظر سندي ضعيف است چون سلمه بن الخطاب ضعيف است.[11] که اين مطلب در کتاب هاي معجم رجال الحديث مرحوم خويي که مي نويسد روايت سعد بن عبدالله از سلمه به خاطر ضعف سلمه ضعيف است و نيز طرائف المقال، مشايخ الثقات، جامع الروات، رجال ابن داود، خلاصه الاقوال علامه حلي، التحرير الطاووسي و... هم آمده است.
راوي ديگر اين روايت حسن بن يوسف و عثمان بن جبله هست که اين دو نيز در کتب رجال تأييد نشده اند.
4. اين روايت مخالف روايات ديگري است که شيخ عباس قمي در سفينة البحار در ذيل کلمه «عجم» آورده است که روايت مورد نظر در سئوال نيز همين صفحه است و وقتي امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: «هر وقت چند روايت ضد هم ديديد آن چه مخالف قرآن است را رها کنيد و به آنچه موافق قرآن است، عمل کنيد».[12] ما هم بايد همين کار را کنيم نه اينکه شبه افکني کرده و مقدسات را زير سئوال بريم.
امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «خداوند در قرآنش فرموده که اگر اين قرآن را بر غير عرب نازل مي کرديم، عرب ها به آن ايمان نمي آوردند،[13] ولي قرآن بر عرب ها نازل شد و عجم ها (يعني غير عرب نه ايراني) به آن ايمان آوردند و اين براي عجم فضيلت است».[14]
باز شيخ عباس قمي در همين کتاب آورده: امام ابي جعفر ـ عليه السلام ـ فرموده اند: «اصحاب حضرت مهدي 313 نفرند که بعضي از آنها از اولاد عجم مي باشند».[15]
باز در همين کتاب سفينة البحار در ذيل آيه : «و اگر قريش به قرآن و پيامبر ايمان نياورند، همانا قومي به آن ايمان خواهند آورد».[16] مي نويسد دو روايت وجود دارد که يکي مي گويد اين قومي که ايمان خواهند آورد شيعه و از اولاد عجم هستند.[17]
آيا قابل قبول است که امام صادق ـ عليه السلام ـ از يک سو بفرمايد: ايمان به قرآن از سوي عجم فضيلت است و از اصحاب امام زمان عجم ها هم هستند و اينکه اولاد عجم به قرآن کافر نمي شوند، از سوي ديگر بفرمايد عجم دشمنان ما اهلبيت ـ عليهم السلام ـ مي باشند.
5. شيخ عباس قمي روايت امام صادق ـ عليه السلام ـ نه امام حسين ـ عليه السلام ـ را چنين توضيح داده که عرب کسي است که پيرو اهلبيت ـ عليهم السلام ـ باشد هر چند از عجم باشد و عجم کسي است که دشمن اهلبيت ـ عليهم السلام ـ باشد هر چند در زبان و منطقه، عربي باشد.[18]
حاصل سخن اينکه اگر هم کسي بپذيرد اين روايت را امام صادق ـ عليه السلام ـ فرموده. باز ناظر به اين مطلب است که اهل حقيقت و شيعه راستين هر چند غير عرب زبان باشند، باز عربي هستند. همچنان که سلمان فارسي از اهلبيت شمرده شد و ابولهب عربي کافر و اهل آتش جهنم و لذا مي توان چنين رواياتي را در صورت قبول کردن، توجيه نمود. هر چند با توجه به آيات قرآن که ارزش را در تقوي دانسته نه زبان و قبيله و نيز روايات ديگر از امام صادق ـ عليه السلام ـ و پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و ديگر ائمه هدي ـ عليهم السلام ـ ، به يقين مي توانيم چنين رواياتي را دور ريخته و با منطق قرآن و اهلبيت و بدون هياهو با دشمنان شيعه به گفتگو نشسته و آنها را از شبهه افکني باز داريم.
6. اگر کسي کوچک ترين مطالعه اي از تاريخ داشته باشد، مي داند که ايرانيان را هيچ کس به اندازه اهل بيت عصمت و طهارت ـ عليهم السلام ـ تعريف و تمجيد نکرده است، چنان که وقتي خليفه دوم بعد از پيروزي بر ايرانيان و آمدن اسراي ايران به مدينه ، خواست زنان آنها را در بازار بفروشد و مردانش را براي به دوش گرفتن بيماران و پيران در طواف مکه نگه دارد، امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ فرمودند:
«پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرموده اند: بزرگان قوم را گرامي بداريد هر چند با شما مخالف باشند و اينها (ايرانيان) از حکيمان و کريمان هستند که به ما سلام کرده اند و به اسلام رغبت دارند و من در راه خدا سهم خود و بني هاشم را از ايران آزاد کردم».[19]
اين کار باعث شد ديگر مسلمانان نيز به مولا اقتدا کرده و ايرانيان را آزاد کنند و چگونه ممکن است امام حسين ـ عليه السلام ـ ايرانيان را دشمن بدارد و در عين حال براي به دنيا آوردن امام معصوم، همسري از ايرانيان انتخاب کند و شيعه کي باور مي کند که مادر امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ از ايرانيان باشد، ولي امام حسين ـ عليه السلام ـ ايرانيان را دشمن خود بداند؟!
در باور شيعه مادر امامان بايد پاکيزه باشند و محال است امام حسين ـ عليه السلام ـ با زني ازدواج کند که دشمن اهل بيت عليهم السلام باشد و امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ از بانويي به دنيا آيد که دشمن امام حسين ـ عليه السلام ـ باشد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1- اصحاب ایرانی ائمه ؛سید حسین قریشی.
2- خدمات متقابل اسلام وایران،مطهری
3- قیام مختار،اردکانی.

پی نوشتها:
[1] . صف / 8.
[2] . حر عاملي، محمد، وسائل الشيعه (29 جلدي)، قم، مؤسسه آل البيت، 1409ق، ج27، ص119، ب9.
[3] . نساء / 1.
[4] . حجرات / 13.
[5] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1404ق، ج1، ص121، ب8، ح2.
[6] . مسد / 1.
[7] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1404ق، ج73، ص348.
[8] . سفينة البحار در چاپ قديم دو جلد بود و چاپ جديدش 8 جلدي است و اين روايت در ج6، ص165 مي باشد.
[9] . برقي، احمد بن محمد بن خالد، رجال البرقي، تهران، انتشارات دانشگاه، 1383ق، ص17.
[10] . وسائل الشيعه، همان، ج27، ص118، ب9.
[11] . نجاشي، احمد بن علي، رجال النجاشي، قم، جامعه مدرسين، 1407ق، ص187، ش498.
[12] . حر عاملي، وسائل الشيعه (20 جلدي)، قم، مؤسسه آل البيت، 1409ق، ج27، ص118، ب9.
[13] . شعراء / 198ـ199.
[14] . قمي، شيخ عباس، سفينة البحار و مدينة الحکم و الاثار، بي جا، دار الاسوه للطباعة و النشر، چاپ اول، 1414ق، ج6، ص165ـ166.
[15] . همان.
[16] . انعام / 189.
[17] . سفينة البحار، همان، ج6، ص167.
[18] . همان، ص165.
[19] . سفينة البحار، ج6، ص165.
منبع: اندیشه قم