پرسش :

آيا امام پيش از انقلاب گفته اند همه افراد داراي آزادي کامل در هر گونه عقيده اي خواهند بود ولی بعد از پیروزی گفته اند فرياد مردم اين بود که ما اسلام مي خواهيم مردم قيام نکردند که مملکتشان دمکراسي باشد؟


شرح پرسش :
پاسخ :
مفهوم دموكراسي و مردم سالاري در بيانات امام به دو شكل به كار گرفته شده است: نخست، دموكراسي مطلوب و مثبت و ديگر، دموكراسي نامطلوب و به تعبير امام، غير حقيقي و جعلي كه در مغرب زمين بنا نهاده شده و طبق نظر ايشان اساساً دموكراسي نيست.
در اين ميان، نكته آن است كه حضرت امام، طرح خود از دموكراسي مطلوب را بر تعريف و قرائت ويژه اي از مفهوم دموكراسي بنا گذشته اند. حضرت امام براي دموكراسي مطلوب خود ويژگي ها و مشخصاتي بيان كرده اند كه طرح آن مي تواند به شكل گرفتن تصوير نسبتاً واضحي از دموكراسي و مردم سالاري مطلوب ايشان بي انجامد. ويژگي ها شاخصه هاي دموكراسي و مردم سالاري مطلوب حضرت امام عبارتند از:
الف ـ نافي استبداد و ديكتاتوري: ايشان در اين باره مي فرمايند: «اصول دموكراسي، در تضاد با رژيم شاه قرار دارد»[1] و يا «دست از مبارزه بر نمي داريم تا حكومت دموكراسي به معناي واقعي آن جايگزين ديكتاتور ها شود»[2] و يا «با قيام ملت، شاه خواهد رفت و حكومت دموكراسي برقرار خواهد شد»[3].
در جمع بندي سخنان فوق، يك نكته آشكار مي شود و آن تضاد مردم سالاري با نظام سياسي مستبد است. استبداد و ديكتاتوري از جمله صفات محوري حكومت پهلوي است و بر همين اساس، حضرت امام تحقق مردم سالاري در ايران را منوط به زوال نظام شاهنشاهي دانسته اند.
اين ادعا هنگامي به واقعيت نزديكتر مي شود كه بدانيم حضرت امام، تحقق دموكراسي را در زمان حكومت پهلوي امري محال توصيف كرده اند.[4]
ب ـ تأمين و حفظ آزادي: ديگر مشخصه دموكراسي مطلوب حضرت امام، تأمين آزادي انسان ها و حفاظت از آن در مقابل موانع تحقق آزادي است. ايشان با اشاره به اين مطلب كه «هيچ كس مثل اسلام، آزادي طلب نيست»[5] مشخصاً به دو نوع از آزادي موجود در دموكراسي مطلوب خود اشاره كرده اند. نخستين آزادي مد نظر ايشان را مي توان، آزادي در مشاركت سياسي دانست.
حضرت امام، آزادي مردم در انتخابات را از جمله مباني دموكراسي و مردم سالاري دانسته اند[6] و به عنوان نمونه از آزادي مردم در گزينش نمايندگان مجلس ياد كرده اند.
آزادي بيان و عقيده دومين نوع آزادي است كه حضرت امام، دموكراسي مطلوب خويش را باني و حافظ آن معرفي كرده اند: «در اسلام، دموكراسي مندرج است و مردم در بيان عقايد آزادند»[7] و نكته قابل توجه آن است كه حضرت امام، محدوده آزادي مورد نظرشان را انحراف انسان ها از مسير صحيح و همكاري با دشمنان نظام مي دانند؛[8] به اين معني كه در دموكراسي مطلوب ايشان، آزادي بيان و عقيده تا آن جا به رسميت شناخته شده و حفاظت مي شود كه منجر به انحراف اذهان و سوء استفاده دشمنان نظام نشود.
ج ـ پيوند با استقلال: از شيوه بكارگيري عبارات در بيانات حضرت امام چنين استفاده مي شود كه دموكراسي مطلوب ايشان، ملازم با مفهوم استقلال بوده و در كنار آن معني مي يابد: نظام حكومتي ايران، جمهوري اسلامي است كه حافظ استقلال و دموكراسي خواهد بود»[9]. همچنين «برنامه سياسي ما آزادي، دموكراسي حقيقي و استقلال است»[10]. دقت در عبارات فوق نشان مي دهد كه حضرت امام به شكلي از مردم سالاري اعتقاد داشتند كه ضامن و حافظ استقلال جامعه باشد و از اين رو اشكالي از دموكراسي كه منجر به زوال يا ضعف استقلال جامعه باشد را مردود مي شمارند.
د ـ عدالت خواه: عدالت خواهي، نفي تبعيض و اهميت قائل شدن براي ضعفا از ديگر مشخصات دموكراسي و مردم سالاري مطلوب حضرت امام است كه به روشني در عبارات زير نمايان است:
«آن دموكراسي كه در اسلام است در جاهاي ديگر نيست. هيچ دموكراسي مانند دموكراسي موجود در اسلام به ضعفا اهميت نداده است»[11]. همچنين «حكومت اسلامي يعني يك حكومت مبتني بر عدل و دموكراسي»[12] و يا «نظام صدر اسلام، دموكراسي بوده؛ اين گونه كه ميان حاكم جامعه و رعيت هيچ تبعيضي در برخورداري از امكانات وجود نداشته است.»[13]
هـ ـ نشأت گرفته از اسلام: از جمله مشخصات محوري دموكراسي و مردم سالاري مطلوب، ارتباط و پيوستگي مردم سالاري با اسلام است. در واقع، دموكراسي مطلوب مندرج در اسلام است.[14] و تنها در تحت لواي اسلام است كه دموكراسي صحيح پياده مي شود.[15] حضرت امام ضمن منحصر ساختن دموكراسي صحيح به دموكراسي موجود در اسلام[16] و بي نظير خواندن چنين نگرشي به دموكراسي[17]مي فرمايند: «ما به دنيا خواهيم فهماند كه معني دموكراسي چيست».[18]
ايشان نظام حكومتي صدر اسلام (حكومت نبوي و علوي) را الگوي دموكراسي مطلوب معرفي كرده و فرموده اند: «حكومت صدر اسلام، يك رژيم دموكراسي بوده، به گونه اي كه دموكراسي هاي امروزي نمي توانند مانند آن شوند».[19]
همچنين در بياني ديگر در اين خصوص مي فرمايند: ما مي خواهيم اسلام و حكومت اسلام را به نحوي كه شبيه صدر اسلام باشد اجرا كنيم تا غرب، معني درست دموكراسي را به آن حدي كه هست بفهمد تا تفاوت ميان دموكراسي موجود در اسلام و دموكراسي اصطلاحي مورد ادعاي دولت ها آشكار شود.»[20]
حضرت امام، دموكراسي و مردم سالاري مطلوب را متكي بر قواعد و قوانين اسلامي معرفي كرده[21] و به همين دليل اين نوع از دموكراسي را كاملتر از دموكراسي غربي مي دانند»[22] در نظر ايشان، رژيم پيشنهادي ما كه نظير آن در غرب يافت نشده و نخواهد شد ممكن است شباهت هايي با دموكراسي غربي داشته باشد، اما آن دموكراسي كه ما مي خواهيم ايجاد كنيم در غرب وجود ندارد»[23] و بر اساس موازين و قوانين اسلامي اداره مي شود.[24]
حضرت امام ضمن اشاره به عدم تأسيس بناي دموكراسي مطلوب، فرموده اند: «ما بعد ها اگر توفيق پيدا كنيم به شرق و غرب اثبات مي كنيم كه دموكراسي مورد نظر ما، دموكراسي است نه آن چيزي كه در شرق و غرب به عنوان دموكراسي ارايه مي شود»[25].
لازم به ذكر است كه ايشان ضمن توجه به برداشت هاي گوناگون از اسلام، بيان مي كنند كه: «قوانين اساسي اسلام انعطاف ندارد؛ اما بسياري از قوانين اسلام با نظر هاي خاصي انعطاف دارد و مي تواند همه انحاء دموكراسي را تضمين كند.»[26]

نقد دموكراسي رايج
حضرت امام خميني، با طرح و تبيين دموكراسي و مردم سالاري مطلوب، اشاره هايي نيز به دموكراسي رايج در جهان معاصر كرده، نكاتي در نقد آن بيان داشته اند. دقت در اين نكات روشن مي سازد كه ايشان در مقام نقد دموكراسي رايج نبوده و صرفاً در برخي مواقع به مناسبت، اشاره هايي به نقاط ضعف دموكراسي رايج كرده اند. طبيعي است در صورتي كه ايشان مشخصاً به نقد اين پديده مي پرداختند، ساير اشكالات آن نيز آشكار مي گشت.
حضرت امام معتقدند كه «در غرب، خبري از دموكراسي نيست، هر چند كه زياد از آن دم مي زنند»[27]و «اين حكومت ها لفظاً دموكراسي است، محتوا ندارد و دموكراسي هاي فعلي، مستبد است»[28].در نظر ايشان: «دموكراسي، نوع غربي اش، فاسد است، نوع شرقي اش هم فاسد است»[29]هر چند كه: «درباره دموكراسي هياهو است، تبليغات است، همين معني دموكراسي را كه به اسم مي برند، در آمريكا و انگلستان هست، در اين كشور ها مسائل ديكتاتوري هم هست.»[30]
قال رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ :
اذا ظهَرت البدعُ في امّتي فليُظهرِ العالمُ عِلمَهُ فمَنْ لم يفعَل فعلَيهِ لعنَةُ اللهِ؛[31]
هر گاه در ميان امت من (مسلمانان) بدعتها آشكار شد، بر دانشمند لازم است كه علم خود را آشكار سازد (و به افشاگري در مورد بدعتها بپردازد) پس آن دانشمندي كه به اين دستور (فاش ساختن بدعتها)، عمل نكند، لعنت خدا بر او باد.

پی نوشتها:
[1]. امام خمینی، صحیفه نور، ج2، ص50.
[2]. همان، صحیفه نور، ج2، ص 62.
[3]. امام خمینی، صحیفه نور، ج2ص 269.
[4] . همان، صحیفه نور، ج2 ص 269.
[5]. همان، ج5، ص258.
[6]. همان، ج2، ص 222.
[7]. همان، ج8، ص 234
[8]. همان، ج 4، ص 234.
[9] . همان، ج3، ص 16.
[10] . همان، ج 3، ص 96.
[11]. همان، ج5، ص 258.
[12] . همان، ج3، ص 268.
[13]. همان، ص 9.
[14] . همان، ج4، ص 234.
[15] . همان، ج7، ص 74
[16]. همان، ج5، ص 238
[17] . همان، ص 238.
[18]. همان، ص 238.
[19]. همان،ج3، ص 9.
[20]. همان، ص 85
[21]. همان، ص 268.
[22]. همان، ص 13.
[23]. همان.
[24]. همان، ص 16.
[25]. همان، ج5، ص 238.
[26]. همان، ج2، ص 22.
[27]. همان، ج7، ص 74
[28]. همان، ج3، ص 10.
[29]. همان، ج5، ص 238
[30]. همان، ج5، ص 258.
[31] . اصول كافي، ج 1، ص 54
منبع: اندیشه قم