پرسش :

چرا امام خمينی معتقد بودند روحانیون درمسائل سیاسی، حضور داشته باشند؟


شرح پرسش :
پاسخ :
در پاسخ به این سئوال لازم است در ابتدا تعریفی از سیاست ارائه دهیم مرحوم امام خمینی در باره سیاست چنین می فرمایند:
سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و این ها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان هست [1] هم چنین می فرماید: سیاست یک چیزی است که مملکت را اداره می کند؛ خدعه و فریب نیست [2] روابط مابین حاکم و ملت، روابط مابین حاکم با سایر حکومت ها [ و] جلوگیری از مفاسدی که هست، همه این ها سیاست است [3] در مجموع و بطور کلی می توان ساست را به معنای اصلاح امور، ریاست و حکومت کردن دانست یعنی از تعریف و مفهوم سیاست، اداره و تدبیر عمومی جامعه فهمیده می شود لذا با توجه به این شناخت اجمالی از سیاست باید گفت آن اداره و تدبیر جامعه جهت اصلاح و تعالی آن بوده و این امر شایسته کسانی است که اهلیت و توانایی آن را دارند و در این راستا آن یک وظیفه دینی به حساب می آید
البته این را هم باید مورد توجه قرار دهیم که بطور کلی سیاست و دانایی و عمل سیاسی مراتب و سطوح مختلفی دارد که به اقتضای هر فردی چه روحانی و چه غیر روحانی با توجه به دانایی و توانایی های روحی و معنوی و نیز ظرفیت هایی که در زمینه بصیرت و بینش سیاسی برخوردار است می تواند به آن بپردازد و یا وارد آن شود حالا این ورود در سیاست را حق وی بدانیم ویا وظیفه آن در هر صورت به میزان ورود در آن، به اقتضای آن سطح دانایی و توانایی و ظرفیت ها لازم است البته می توان آن را همان وظیفه و مسئولیت دینی در حدّ مقدور و میسور دانست که کوتاهی و قصور در این امر آن هم در حدّ دانایی و توانایی که انسان دارد جایز نیست
به همین خاطر امام خمینی در این باره می فرمایند: روحانیون همه، ملت همه باید حاضر باشند در مسائل سیاسی، حضور داشته باشند[4]
با این اوصاف ممکن است این ذهنیت پیش آید که سیاست یک موقعیتی است که آسیب ها و آفت های خود را دارد امّا همانطور که اشاره کردیم سیاست و عمل سیاسی سطوح و مراتبی دارد که با لحاظ توانایی و دانایی و ظرفیت ها باید در آن ورود پیدا کرد یعنی به همان اندازه توانایی و آگاهی و ظرفیت ها وظیفه برعهده انسان می باشد قرآن می فرماید: لایکلف الله نفساً الّا وسعها[5] لذا اگر از خاطر عدم شناخت و یا پائین بودن ظرفیت های روحی و معرفتی و معنوی بیم آفت یا آسیبی می رود در واقع باید انسان در سطح و رتبه پائین تری از مسئولیت را بر دوش و بر عهده بگیرد و از این رو وظیفه سبک تری دارد
ایراد دیگری را که گاهی اوقات مطرح می شود این است که با ورود روحانیون و دیگر متدینین در سیاست و یا عمل سیاسی ممکن است به قداست و جایگاه معنوی آنان خدشه وارد شود و این حرف ها آنقدر مطرح می شود که امام (ره) دراین باره می فرمایند:
بعضی از اشخاص متدین و روحانیون متعهد هم باورشان آمده است که مثلاً اگر یک ملّایی(روحانی) در مسائل سیاسی وارد شود به او ضربه می خورد این یکی از نقشه های بزرگ استعمار است که بعضی باور کردند[6] شاید بعضی الآن هم دخالت در امور سیاست را عیب بدانند و می گویند که چرا فلانی در امور سیاسی دخالت می کند و به ما چه که در دنیا چه می گذرد، بلااشکال این نقشه ای بود که بر ما تحمیل شد [7]
البته همانطوریکه یادآور شدیم ورود در سیاست و عمل سیاسی بنا به اقتضای دانایی و توانایی و ظرفیت های روحی و معنوی به عنوان یک حق و یک وظیفه دینی به حساب می آید در هر صورت اگر به قداست فرد هم خدشه وارد کند به هر حال آن یک وظیفه دینی است و به نوعی بیشتر این ذهنیت آفرینی ها و مدّعیات، از آن ناحیه استعمارگران و دنیاطلبان مستبد و مفسد که نگران ازدست دادن قدرت و موقعیت آلوده به فسادشان هستند نشر داده می شود بنابر این امام (ره) با یک کلام شیوایی تکلیف را مشخص کرده است ایشان می فرمایند: حرف ما این است که نه روحانی تنها، همه قشرها باید در سیاست دخالت بکنند سیاست یک ارثی نیست که... مال افراد خاصی باشد،... همه اهالی این کشور در این معنا حق دارند، خانم ها حق دارند در سیاست دخالت بکنند، تکلیفشان این است، روحانیون هم حق دارند در سیاست دخالت بکنند تکلیف آن هاست دین اسلام یک دین سیاسی است [8]
امام خمینی در جای دیگر در همین خصوص و مقاصدی که در این باره دنبال می شود می فرمایند : قدرت های بزرگ امروز لمس کردند که سیلی از اسلام خوردند... اینها می خواهند این اسلام را کنار بگذارند... و حیله های مختلف یکی هم این که شما (روحانیون) را وادار کنند که وارد نشوید... همه باید توجه به این مسائل داشته باشید، مسائل سیاسی مال همه است« کُلُّکم راع» همه باید ملّت را توجه کنید که چه می کنند[9]
در پایان یادآوری این نکته ضروری است که البته روحانیت از مسئولیت فرهنگی و ارشادی خویش نباید غافل شود زیرا اولاً؛ همواره باید در جهت تعالی معنوی و روحی خودشان و دیگران بکوشند چون رسالت اصلی و اولی آنها همین است و آنان در جهت کسب معرفت و تعالی روحی و معنوی خویش و دیگران باید مجاهدت وافری نمایند و در این باره از هر کوششی در حدّ توان نباید دریغ نمایند. ثانیاً؛ این که تا بسترها و زمینه های فرهنگی شکل نگیرد و یا مهیا نگردد ادای مسئولیت های سیاسی و اجتماعی به سختی و صعوبت و یا اصلاً قابل تحقق نخواهد بود
بنا بر این مسئولیت اولی آن ها فرهنگی و ارشادی است که در حال حاضر؛ غالب و عمده اموری که روحانیون در جامعه و کشور برعهده دارند نوعاً مسئولیت های فرهنگی است که وظیفه اولیه آنهاست لکن دخالت آنها و یا ورود آنها در امور سیاسی در سطوح و مراتب مختلف هم همانطوریکه اشاره کردیم اگر برحسب توانایی و ظرفیت های روحی و معنوی آنها باشد در واقع آن هم وظیفه دینی آنها می باشد و عیبی وایرادی در آن نیست.

پی نوشتها:
[1] - صحیفه امام، ج13ص432
[2]- همان ج10 ص125
[3]- صحیفه نور، ج1ص239-240
[4] - همان، ج12 ص228
[5] -سوره بقره ، آیه آخر
[6] - صحیفه نور، ج16 ص 248
[7] - همان، ج17 ص53
[8] - همان ، ج9 ص136
[9] - همان ، ج18 ص 245-247
منبع: اندیشه قم