پرسش :

آیا امام رضا (ع) در زمینه تمدن اسلامی (علم کلام) دست آوردی داشت؟


شرح پرسش :
پاسخ :
روزگاري كه امام رضا عليه السلام مي زيست مسائل علمي خاص رونق يافته و با امور سياسي و اجتماعي به هم تنيده بود. با توجه به اينكه امام از نظر سياسي كاملاً محدود و قيام هاي اجتماعي عليه حاكمان عباسي رو به فزوني گذاشته و بحران هاي فكري و سياسي بر جامعه حاكم بود. عوامل مختلفي در نشاط علمي عصر امام رضا ـ عليه السلام ـ موثر بوده، بحران هاي فكري و ورود ملل مختلف به اسلام وجود فرقه هاي مذهبي كه با افكار مختلف سئوالات خود را به ساحت اسلام عرضه مي كردند، از طرفي سرزمين اسلامي وسيع بود مهاجرتها از مليت هاي مختلف در اين جغرافياي بزرگ آزاد بود كه سبب تبادل افكار به شكل گسترده اي مي شد. اين افكار براي پاسخ يافتن بيشتر به مكتب ائمه ـ عليهم السلام ـ رجوع مي كرد و از سر چشمه علوم به توليد علوم مختلف منجر مي شد چون پاسخ قانع كننده غير از اين نمي يافتند. چنانكه در صدر اسلام امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ تنها فردي بود که از عهده پاسخ واقعي پرسشگران بر آمد.
در دوره عباسيان بيان مسائل كلامي و عقلي و فلسفي پر رونق و گرايش عمومي در جامعه به عقلگرايي بيشتر بود. معتزله در اين بستر اجتماعي شکل گرفت، و مورد حمايت خليفه عباسي واقع شد، اين گرايشات جامعه را نيز تحت تأثير قرار مي داد تا مردم نيز به اين علم گرايش داشته باشند. امام رضا ـ عليه السلام ـ نيز در اين دوره شيعه را از جهات تعقل تقويت مي كرد از عبدالسلام هروي نقل شده كه به مامون اطلاع دادند امام رضا مجالس كلامي تشكيل داده و بدين وسيله مردم شيفته آن بزرگوار مي شوند مامون به محمد بن عمر طوسي ماموريت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نمايد پس از اين قضيه امام به مامون نفرين كرد و فرمود:[1] (خدايا) اي پديد آورنده زمين و آسمان و... كسي كه شيعه مرا از درم راند از او انتقام بگير.
امام رضا ـ عليه السلام ـ در اين دوره از اسلام اصيل و انديشه هاي ناب پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ دفاع كرد، و با استفاده از ابزارها و مقتضيات زمان اين وظيفه الهي خود را عملي كرد. انديشه هاي كلامي در اين دوره رواج و رونق داشت، اما انحرافاتي نيز در آنها وجود داشت كه به نام دين تمام مي شد، لذا امام ـ عليه السلام ـ با اين زمينه مي خواست مبارزه و راه روشني از اسلام ناب براي مردم ارائه كند، كه از چند روش بهره برد:
1. روش علمي:
1ـ1. پا سخگوئي به شبهات علمي و عقيدتي مردم.
2ـ1. برگزاري جلسات علمي براي اصحاب و شاگردان.
3ـ1. شركت در مناظرات علمي و كلامي كه با حضور رهبران مذاهب فراهم مي شد.[2]
2. روش عملي:
1ـ2. دفاع از امامت در برابر واقفه.
2ـ2. مواضع كلامي در برابر مامون.
3ـ2. ارتباط با مردم.
روايات كلامي امام ـ عليه السلام ـ در باب توحيد:
1ـ1ـ آفرينش:
برخي از ماديون براي آفرينش، آفريننده قائل نيستند. و اساس افكار آنها بر روي همين فكر و انديشه شكل مي گيرد لذا درباره تمام مسائل بر محور مادي بحث و نظر مي دهند، مكاتب، سرمايه داري و امپرياليستي نيز چنين تحليلي از هستي دارند.
در عصري كه آن حضرت زندگي مي كرد عده اي بر اين نظريه معتقد بودند لذا مباحثي پيشامد مي نمود و آن حضرت نظر خود را درباره مبادي جهان و علل حدوث و آفرينش بيان مي فرمودند، اين گروه در آن دوره به زنادقه معروف بودند ـ روزي ـ جماعتي از زنادقه به حضور حضرت رسيدند و درباره خداوند سئوال كردند و حضرت آنها را مجاب فرمود و درباره مسائل فلسفي نظير، اين و كيف و ادراك و حس، در مورد خداوند بحث و درباره نظم حاكم بر آفرينش و وجود انسان و كهكشان سخن گفتند.[3]
فردي درباره حدوث عالم در آفرينش سئوال كرد آن حضرت پاسخ داد، تو پيش از اين نبودي و خود مي داني كه خودت را هستي ندادي و وجود خود را مديون كسي هستي كه او نيز محتاج به يك آفريننده است.[4]
مسائلي از اين قبيل درباره آفرينش و خلقت و حدوث و قدم عالم سئوال مي كردند و آن حضرت پاسخ مي داد: اينها از مسائل عقلي و فلسفي بودند كه بر اثر ترجمه دانش هاي يوناني در جامعه بروز كرده بود و براي مردم تازگي داشت، اگر چه اين مباحث در كلام معصومين پيشين وجود داشت ولي چندان مطرح نبود امام همه را احيا كرد.
2ـ1ـ صفات خدا:
درباره صفات خداوند مسائل و شبهاتي بين معتزله و اشاعره و اهل حديث، رواج داشت[5] و شيعه در اين بحثها به خطر فكري دچار بود كه امام با بيانات روشنگرانه آنها را هدايت و راه روشني براي شيعه ارائه و از تزلزل نجات داد.
3ـ1ـ رؤيت خدا:
درباره رؤيت خداوند نيز كه از مباحث داغ فرق مختلف بود رواياتي از حضرت نقل شده ابومره روزي به حضور حضرت رسيد و سئوال كرد و گفت ما رويت خداوند و كلام او را تقسيم كرديم بين انبياء: موسي و محمد.
حضرت فرمود: اين ايده، هرگز درست نيست او را چشمها نبيند و علوم نتواند احاطه كند.
با استناد به آيه 109 سوره طه، فرمود: اگر چشم او را ببيند ماهيت بايد داشته باشد، يعني علوم او را احاطه خواهد كرد چشم بايد او را هرگز نبيند بلكه با قلبش آياتي از خداوند را مشاهده نمايد.
در اين بحث آن حضرت به ماهيت با عبارت (صورت البشر) و احاطه علم به كيف و اين اشاره فرموده است درباره رويت خداوند 6 روايت ذكر شده.[6]
4ـ1ـ مشيت و اراده:
اين مسئله هم مسئله كلامي و هم مسئله فلسفي است از مباحث مهم بين فرقه هاي مختلف اسلامي بود از آن حضرت درباره اراده و مشيت 5 روايت نقل شده[7] در حالي كه رهبران فرق ديگر اين مسائل را بدرستي درك نمي كردند.
5ـ1ـ ابطال جسمانيت و مکان براي خداوند:
برخي از فرقه هاي كلامي اهل سنت، مثل اهل حديث مي گفتند خداوند در عرش نشسته و مقداري نيز جاي (به اندازه چهار انگشت) براي پيامبردركنارخدا باقي مي ماند تا در آن بنشيند.[8] اين نظريه را ابو مسلم از اهل حديث ارائه مي كرد كه نمونه اي از عقايد سخيف بود. درباره عرش خداوند نيز نظريه خاصي داشتند. وقتي اين مسائل در محضر آن حضرت مطرح شد. به شدت برخورد كرد و فرمود: من شبه الله بخلقه فهو مشرك و من وصفه بالمكان فهو كافر و من نسب اليه ما نهي عنه فهو كاذب»[9]
ترجمه: هر کس خدا را به مردم شبيه کند مشرک است و هر کس او را مکان قرار دهد کافر و هر کس به او نسبت­هاي ناروا بدهد دروغگو است.
در پايان كلام نيز به قرآن كريم استناد فرمود و آيه 105 سوره نحل را تلاوت كرد.
يكي از شيوه هاي پاسخگويي به شبهات كه امام رضا عليه السلام به كار مي گرفت استناد به قرآن و كلمات و سيره پيامبر اكرم (صل الله عليه وآله )و خطبه هاي امير المؤمنين عليه السلام بود كه براي سئوال كننده قانع كننده و قابل قبول بود. و امام بدين جهت به سيره­ي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ استناد مي­کرد تا بفهماند هر کس به اين عقايد معتقد باشد از امت اسلام خارج شده چون قرآن و پيامبر اين افکار را مردود مي­داند. اهل حديث براي خداوند اعضا تصور مي كردند امام ـ عليه السلام ـ تفسير درستي از آن ارائه كرد که اگر مخالفت امام نبود اسلام نيز مثل دين مسيح منحرف مي­شد و پيامبر مثل مسيح پسر خدا ناميده مي­شد.(ريشه هاي بت پرستي دراسلام توسط ائمه خشكانده شده است)
6ـ1ـ علم و قدرت خداوند:
درباره اين مسئله كه از جمله مسائل مهم دوره امام رضا ـ عليه السلام ـ بود. امام ـ عليه السلام ـ مواضع صريح و هدايتگر و شفاف امام در دفاع از دين اسلام و عقايد توحيدي مسلمانان علاوه بر ترويج تشيع علوم اسلامي را غنا مي بخشيد. روزي فردي از بلخ به حضور امام آمد و گفت اگر به سئوالم پاسخ دهي، مؤمن به امامت خواهم بود. حضرت درباره خداوند و قدرت او و كيفيت بحث از خداوند مسائلي مطرح كرد و آن مرد شيعه شد، [10] از ماوراء النهر نيز جمعي آمده و در اين زمينه سئوال كردند كه پاسخ حضرت براي آنها راهنما بود.[11]
دهها روايت در زمينه پاسخ به شبهات از حضرت رسيده است.[12]
حضور امام در ايران سبب شد که تمام شبهات عقيدتي که توسط فرقه­هاي گمراه منتشر مي­شد رفع شود و مردم از اسلام ناب آگاهي يابند و با خاندان پيامبر آشنا شوند، بدين ترتيب بنيان­هاي تشيع اصيل بوجود آمد.
7ـ1ـ قضا و قدر و جبر و اختيار:
از جمله مسائل مهم و ريشه دار دوره امام رضا عليه السلام كه از صدر اسلام وجود داشت؛ هر يك از فرقه ها به اين مسائل توجه خاص داشتند امويان جبر را توسعه مي دادند و طرفدار جبر بودند، لذا اهل حديث نيز كه ريشه آنها در زمان امويان شكل گرفته بود طرفدار اين انديشه بودند. معتزله در مقابل آنها قائل به تفويض و اختيار كامل بودند، امام عليه السلام در اين باب نيز ارائه نظر و ارشاد و هدايت فرمود. آن حضرت همان موضع امام صادق عليه السلام را در مقابل آنان مطرح و مفهوم آنرا براي آنان بيان، و استناد به حديثي از امام زين العابدين عليه السلام كرد. محمد بن ابي نصر بزنطي پرسيد، برخي از شيعه قائل به جبر و برخي به تفويض شده اند (استطاعه) اختيار، حضرت در پاسخ به او فرمود بنويس: به نام خداوند بخشنده مهربان. فرمود: علي بن الحسين. اي فرزند آدم به مشيت من و به قدرت من فرائض را انجام مي دهي و با نعمتي كه به تو داده ام (قدرت) به گناه من اقدام مي كني تو را بينا و شنوا قرار داده ام گناهان از تو و به اختيار توست نيرويي كه به تو دادم حسنات را بوسيله آن انجام مي دهي و نسبت دادن کارهاي نيک به من شايسته است چون من قدرت را در تو براي اعمال خير داده ام...[13]
امام عليه السلام در مقابل جبريه موضع سر سخت مي گرفت و مي فرمود: «كساني كه جبري هستند به آنها زكات و صدقات ندهيد و شهادتش را نپذيريد.»[14]
و در كلامي ديگر مي فرمايد: هر كس قائل به جبر و تشبيه باشد (مشبهه) كافر و مشرك است ما در دنيا و آخرت از او بيزاريم.[15] به خاطر اينكه اينها فاسد العقيده مي شوند لذا شهادتشان مشروع نيست از اينرو امام شهادت آنها را باطل مي داند.
در زمينه جبر و تفويض نيز دهها روايت مهم و پر مغز از آن حضرت رسيده است.[16] اگر روشنگري­هاي امام نبود نه تنها اسلام از بين مي­رفت بلکه با تفاسير غلط قرآن را نيز در معرض تحريف قرار مي­دادند.
در باب توحيد كه اساس و پايه علم كلام است 72 روايت از آن حضرت نقل شده است و اين موارد غير از جلساتي است كه حضرت با ديگران مناظره نمود. اينها بيشتر در ميان اصحاب خود و شيعه مطرح گرديده است، و گاهي نيز افرادي جهت استرشاد به حضور حضرت رسيده و طلب راهنمايي كرده اند، كه پاسخ خود را از حضرت رضا عليه السلام گرفته اند.
بدين سان مي­بينيم تمام اصول مسلم اسلام از توحيد و قرآن و نبوت و معاد توسط ائمه حراست شده، هيچ يک از مدعيان خلافت پيامبر(صلي الله عليه وآله) اين وظيفه را انجام نداده و نمي­توانستند انجام بدهند چون توانايي نداشتند، لذا خليفه واقعي پيامبر ائمه اند.اگردر راس حکومت و سياست بودند، مسلماً جهان اسلام گرفتار اين همه معضل و بحران نبود. علوم ائمه نيز ترويج مي­يافت، چون از طرف حکومت آنها محصور بودند و هيچ کس با آزادي نمي­توانست به حضور آنها برسد و سئوالات ديني خود را پاسخ بگيرد، همه ائمه تحت نظارت شديد و مراقبت خلفاي اموي و عباسي بودند. علت غيبت امام زمان(عج) همين جوّ اختناق بود. لذا از ولادتش جز معدودي آگاه نشدند.
2ـ ايمان و كفر و مراتب ايمان:
يكي از مباحثي كه در عقايد فرقه هاي مختلف مطرح شده و آنها بدون توجه به فضيلت ايمان با علوم ناقص خود درباره آن نظر داده اند مسئله ايمان است. برخي گفته­اند بين ايمان و کفر جايگاهي است که نه کفر است نه ايمان. برخي گفته­اند ايمان داراي مراتب و برخي آن را غير قابل ترقي و نقصان دانسته­اند. از اينرو ائمه عليهم السلام هر يك به مناسبت ضرورت و اقتضاي حال در اين باره روايات فراواني ذكر كرده اند كه در منابع شيعه اين بحث به عنوان يك باب مجزّا و يك بخش مهم ذكر شده است مرحوم مجلسي بخش­هايي از بحار الانوار خود را به اين موضوع اختصاص داده است تاريخچه ورود اين مباحث بصورت مجادله از مرجئه شروع شده،[17] آنها بدون تامل در آيات قرآن گرفتار تناقض در اين مسئله شده و به تاخر عمل از ايمان و مباحثي از اين قبيل گرفتار شدند، لذا اين مسئله بحث دامنه داري در انديشه اسلامي شد و هر يك از فرقه ها در اين زمينه به ارائه نظريات خود پرداختند.
رواياتي نيز از امام رضا عليه السلام درباره اين بحث وارد شده كه شيعه و مسلمانان را به رأي صواب در اين مسئله هدايت فرمودند، آن حضرت، ايمان را مقدم و افضل از اسلام و داراي درجاتي دانسته كه براي كسب هر يك از درجات، عمل لازم است ذكر خصايص مومن و كسي كه به درجه ايمان رسيده از جمله مواردي است كه براي تبيين ايمان و درجات آن به كار برده شده، در تعريف ايمان با استناد به روايات رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم چنين فرمودند: ايمان شناخت قلبي و اقرار زباني و عمل به اركان است[18]
3ـ خلق القرآن:
اين بحث نيز از جمله مباحث كلامي مهم بود كه تاريخچه و پيدايش آن قبل از دوره امام رضا عليه السلام بود. امام عليه السلام جهت مصون ماندن افكار شيعه و پيروان خود در اين راستا مواضع روشن و راهنمايي هايي از خود ارائه داد، از جمله، نامه اي به برخي از شيعيان نوشت و هشدار داد كه از اين مسائل پرهيز كنند و در مناقشات لفظي درباره قرآن وارد نشوند كه به گمراهي كشيده مي شوند، قرآن كلام الهي است براي هدايت انسان نه مخلوق خدا هر كس ملتزم اين قول شود به كفر كشيده خواهد شد، اين بحث درباره حادث بودن يا قديم بودن قرآن بود كه بعدها نيز استمرار يافت ولي شيعه به بركت ائمه از اين بحران فكري نيز رها شد.[19] بدين ترتيب ، ائمه ـ عليهم السلام ـ دين اسلام را از بحران­هاي فکري و اجتماعي مصون داشته­ و شيعه را حفظ و علوم مختلف اسلامي را تأسيس و استحکام و مباني رونق و رشد تمدن اسلامي را به وجود آورده­اند.
4ـ نبوت
يكي از موضوعات و مباحث مهم علم كلام پس از مباحث توحيد نبوت است، كه علماي اسلام در آن آراي مختلف داده اند، مباحث كلامي حضرت در اين باب دو دسته است: 1 ـ نبوت عامه 2 ـ نبوت خاصه. در بحث عامه از مسائلي نظير وجود نبي، تعريف نبي، عصمت نبي، نبوت عامه و نبوت خاصه معجزات پيامبران و نسخ اديان و مسائل ديگر بحث مي شود.[20]
از مهمترين مسائل كلامي كه مورد اختلاف بين فرقه هاي اسلامي است «عصمت» انبياء است، معتزله درباره عصمت انبياء معتقدند كه انبيا در دوره قبل از بعثت گناه كبيره انجام مي دهند و برخي از معتزله عقيده دارند كه گناه صغيره را پس از بعثت نيز مجازند مرتكب شوند.
از جمله بزرگان معتزله ابو علي جبائي و قاضي عبدالجبار هستند كه طرفدار اين نظريه ها هستند.[21]
اشاعره كه قوشجي از بزرگان آنهاست عقيده دارند انبيا از ارتكاب معاصي كبيره و صغيره منع شده اند پس از بعثت ولي گناهان صغيره غير عمدي از آنها پس از بعثت از آنها سر مي زند.[22] برخي از فرقه­هاي اهل سنت معتقدند که پيامبر پس از بعثت نيز مرتکب گناه مي­شود. اين نظريه­ها را با قصد تبرئه برخي از صحابه و بني اسد ارائه داده­اند تا افرادي چون معاويه و... را که مورد نفرين پيامبر بودند تبرئه کنند.
شيعه در اين باره عقيده دارد كه پيامبر اكرم قبل و بعد از بعثت از كبيره و صغيره چه عمداً و چه سهواً معصوم است. چون قائل شدن به اين مورد كه معتزله و اشاعره به آن راه رفته اند، تالي فاسد فراوان دارد. پيامدهاي اين نظريات، تمام دست آوردهاي انبياء را مي تواند زير سئوال ببرد. لذا شيعه اين عقيده را با توجه به براهين منطقي و عقلي و با استفاده از پشتوانه هاي نقلي با استدلال قبول و طرفدار آن است ائمه عليهم السلام اين راه را در پيش شيعه قرار داده اند. آنها از مفاسدي که بر اين انديشه­ها مترتب بود آگاه بودند و مي­دانستند تمام اصول اسلام را با اين افکار مي­توان به زير سئوال برد، چنان که مي­بينيم مستشرقين با اين افکار چه اهانت­هايي به قرآن و پيامبر مي­کنند و عده­اي مريض و مغرض براي اسلام از اين انکار سود مي­برند.
از امام رضا عليه السلام روايات زيادي در باب نبوت عامه وارد شده كه بخشي از آنها درباره اثبات نبوت و ذكر انبياي بزرگ الهي است كه به بيان ويژگيها و خصوصيات آنها پرداخته و درباره نسخ كتابهاي آسماني آنها با وجود اسلام و رسالت انبياي اولوالعزم نيز رواياتي وارد شده كه از جمله، پيامبران بزرگي چون آدم تا نوح، ابراهيم، اسماعيل، يوسف، موسي يوشع، دانيال، خضر، سليمان، عيسي و پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مورد توجه است. امام رضا ـ عليه السلام ـ به پيامبر اسلام و ويژگي­هاي آن حضرت بيشتر مي­پردازد و با طرح مسائلي استمرار نبوت را در خاندان پيامبر تبيين مي­کند.
1ـ4ـ عصمت انبياء:
درباره عصمت انبيا مباحث مفصلي از امام بصورت پرسش و پاسخ مطرح شده. روزي مامون از امام ـ عليه السلام ـ پرسيد: شما كه انبياء را معصوم مي دانيد، معناي اين آيه چيست؟ فعصي آدم ربه فغوي...
حضرت فرمود اين داستان قبل از پيامبري آدم بوده است و اين گناه كبيره نيست. مامون سئوال خود را درباره عصمت ابراهيم، موسي و ديگر انبياء ادامه داد[23] و از امام رضا عليه السلام پاسخهاي بسيار قانع كننده اي شنيد با توجه به اينكه مامون گرايش به اعتزال داشت، اين سئوال و جواب تمام عقايد معتزله را درباره عدم عصمت انبياء ابطال نمود و مأمون فهميد آن چه را که بهترين راه براي خود در پيش گرفته باطل و گمراه بود.
پاسخ­هايي كه حضرت رضا عليه السلام به مامون داد، مستند به آيات قرآن بود و سئوالات مامون نيز از تفاسير آياتي بود كه ظاهر آنها شبهه عدم عصمت پيامبران را نشان مي دهد لذا حضرتش آنها را به زيباترين بيان و شيواترين استنادات قرآني پاسخ فرمودند، و مامون به شگفتي فراوان از پيش حضرت خارج شد. در حاليكه روايتي از پيامبر درباره فضيلت خاندان امامت و رسالت زمزمه مي كرد.[24]
5ـ امامت:
اولين اختلاف در اسلام پس از رحلت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم، امامت و خلافت بود و بر سر همين مسئله مردم دو دسته شدند فرقه اي پيروي علي عليه السلام كردند و شيعه علي ناميده شدند، و فرقه اي راه ديگر گرفتند و تابع خلفاء ديگر شدند. پس از گذشت دوران خلفا بر اين مسئله اختلاف شد كه جانشين پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را خليفه بايد دانست يا امام؟
مساله دوم نيز پيش آمد كه مرجع مسائل علمي که اختلاف داشت پس از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ چه كساني هستند؟ آيا خلفا علماي زمانشان بودند، و مي توانستند مثل پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ تمام سئوالات ديني را پاسخ بدهند؟ يا مردم به كسي ديگر مراجعه مي كردند؟ و يا اگر خلفا پاسخ مي دادند چگونه پاسخ مي دادند منبع پاسخگويي آنها چه بود؟ تاريخ نشان مي­دهد سئوالات علمي را غير از علي کسي قادر به پاسخگويي نبود.
لذا يكي از مباحث اختلاف برانگيز علمي و غير علمي (سياسي) اين بحث بوده كه خونهاي بسياري بر سر اين مسئله ريخته شده است. در حالي که پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله ـ اين بحران­ها را پيش بيني و براي آن راه­حل نشان داده بود، اهل­بيت خود را بهترين راه نجات از تفرقه معرفي کرده بود.
اهل سنت عقيده دارند كه امامت پس از پيامبر از سه راه ثابت مي شود. 1 ـ نص پيامبر 2 ـ نص امام سابق 3 ـ اجماع بيعت، آنها امامت ابوبكر را با بيعت ثابت مي كنند و بقيه را با نص ابوبكر و ...[25] اين نظريه همان نظريه انتخابات است مثل رياست جمهوري كه با رأي چند نفر يا با اجماع امت انتخاب مي شود.
عصمت امام نيز از جمله مسائلي بود كه بين فرقه هاي اسلام مورد بحث و اختلاف بود، علماي بزرگ اهل سنت، عصمت را در امام شرط نمي دانند، چون اماماني كه آنها به آن قائلند معصوم نيستند، فرقه­اي از اهل سنت امامت را در قريش و فرقه اي به امامت مفضول با وجود فاضل قائل شدند[26] تا امامت ابوبكر و ديگران را توجيه كنند ـ (توجيه عقيده غلط) معتزله نيز اين نظريه را داشتند. آنها آرايي از خود مي­دادند که در توجيه ماوقع بود در حالي که انديشه و افکار اسلام بر اساس آن چه که در قرآن و پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ترسيم کرده­اند بايد تبيين شود. نه بر اساس آن چه که ديگران انجام داده­اند و واقع شده.
شيعه عقيده خود را در امامت از ائمه با استناد به نص پيامبر و قرآن كريم مي گيرد و ائمه نيز اين انديشه را در طول تاريخ صيانت نموده اند در عصر امام رضا عليه السلام از جمله مباحث مطروحه همين بحث بوده است كه امام با توجه به اين جوّ با شيوه و روش ثابت خود شبهات وارده بر دين و امامت را پاسخ مي فرمودند كه نمونه هايي در پي مي آيد، است و دفاع از آن حضرت از امامت خويش در مقابل واقفه افرادي چون بطائني و... [27]
2ـ5ـ عصمت امام:
يكي از مسائل در باب امامت، كه در روايات امام رضا ـ عليه السلام ـ مطرح شده عصمت امام است. چون امام جانشين پيامبر در ميان امت است و عصمت نبي ضروري است. جانشين نبي نيز بايد مثل خودش با آن ويژگي باشد. از اين روي آن حضرت در رواياتي طولاني اوصافي براي امام ذكر مي كند كه در هيچ مخلوقي يافت نمي شود. کليني روايت كرده از عبدالعزيز: روز جمعه در مسجد جامع مرو بوديم درباره امامت و فرقه فرقه شدن مردم صحبت شد. كه حضرت با تبسم وارد شد و شروع كرد به تشريح امامت و مطرح كردن بحث غدير و اوصاف امامت با اين جملات.... الامام يحل حلال الله و يحرم حرام الله و يقيم حدود الله... البدر المنير... المطهرمن الذنوب و المبراء عن العيوب... و احد دهره... ولا يوجد منه بدل ولا له مثل ولا نظير مخصوص بالفضل كله من غير طلب منه له و لا اكتساب...)[28] اينجا امام به بيان اختيارات و ويژگي هاي امامت مي پردازد:
1ـ حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام (قدرت تشريع و قانون گذاري).
2ـ اقامه حدود الهي مي كند (برقراري حكومت و ايجاد تشكيلات لازم براي اين امر چون اقامه حدود).
3ـ امام بسان ماه تابان است.
4ـ پاك از گناهان (عصمت).
5ـ نظيري ندارد (هر زمان يك امام وجود دارد).
6ـ فضايلش اكتسابي از ديگران (غير امام) نيست.
3ـ5ـ نصب امام توسط پيامبر به دستور خدا:
در ميان فرقه هاي اهل سنت اين نظريه رواج داشت که خليفه توسط اجماع امت يا شوري و... از ميان قريش يا... انتخاب مي شود و فرقه هايي از شيعه نيز قائل به امامت مفضول با وجود فاضل بودند. شيعه از ديرباز با استناد به قرآن کريم و آيه «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک... و اليوم اکملتُ لکم دينکم و رضيت لکم الاسلام دينا...» معتقد است که پيامبر در واقعه غدير اين دستور خدا را به اجرا گذاشت.
از جمله مسائلي كه امام درباره آن مباحثي مطرح مي فرمايد، تأكيد بر واقعه غدير و امامت و فضايل اميرمؤمنان است، كه درباره علوم آن حضرت كه در اين دوره نياز به مطرح كردن و تأكيد بود از آن جهت كه فرصت مناسبي براي امام رضا ـ عليه السلام ـ در ميان مردم فضاي مناسبي به وجود آمد تا اين مسائل مطرح شود. لذا حضرت در اين زمينه مباحثي فراوان مطرح مي كرد و به اثبات حقانيت خلافت علي ـ عليه السلام ـ در مقابل نظريه تقدم مفضول بر فاضل مي پرداخت. چنان كه نقل شده مأمون نيز اين بحث را با علماي اهل سنت مطرح و آنها را در اين زمينه با اقامه ادله محکم ساکت و نظر آنها را باطل کرد و برتري و امامت اميرمؤمنان را بر آنان ثابت كرد.[29]
امام رضا ـ عليه السلام ـ در مقابل ناصبين واقفيه زيديه و فرقه هاي منحرف از شيعه و فرقه هاي كلامي اهل سنت مثل اهل حديث و معتزله اكثر رواياتي را كه از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ درباره دوستي و ولايت و امامت و برتري و وجوب اطاعت امير مؤمنان بود مطرح و تشريح مي فرمود و بيشتر اين مباحث فرصت استثنايي در مرو به وجود آمد، كه حضرت توانست اصل امامت را مطرح و امامت خود و حجت بودن خود بر اهل زمان را به صراحت بيان کرد، چنان كه در حديث سلسلة الذهب پس از بيان توحيد مساله امامت خويش را مطرح و خود را از شرايط ورود به حصن الهي دانست كه مردم گمان مي كردند پس از توحيد نبوت و بعد از آن خلافت راه درستي است كه انتخاب كرده اند. امام اين گمان را باطل نمود و امامت را شرط اصلي تحقق توحيد و ماندگاري راه رسالت بيان كرد.
از امام رضا ـ عليه السلام ـ در زمينه اثبات اساس امامت كه از علي آغاز مي شود 73 روايت نقل شده[30] علاوه بر آن كه در مناظرات و پاسخ به سئوال ها اين مساله را مطرح و در هر فرصت اين اصل را بيان مي فرمود. امام ـ عليه السلام ـ در احاديث خود به ترتيب از امامت عامه و اصل امامت شروع و به امامت خاص و ويژگي هاي امير مؤمنان و ساير ائمه از خود مي پرداخت و آشكارا خود را امام معرفي مي كرد در حالي كه زمينه در دوره هاي قبل به اين صراحت روشن نشده بود و لقب رضا به آن حضرت به اين مناسبت از طرف پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ داده شده است چون همه امت راضي شدند و ولايتش حتي مخالف بزرگي چون مأمون به فضلش اعتراف كرد.[31]
4ـ5ـ استمرار امامت:
درباره امام موسي بن جعفر ـ عليهم السلام ـ كه عده اي گمان مي كردند آن حضرت زنده است، امام رضا ـ عليه السلام ـ براي اينكه شبهه آنها را پاسخ دهد فرمود: رسول خدا از دنيا رحلت فرمود، پدرم نيز رحلت فرموده است. واقفه به همين بهانه از قبول امامت امام كاظم طفره مي رفتند تا امامت امام رضا عليه السلام را انكار و بدين وسيله به آرزوي مادي خود نايل شوند لذا امام در مقابل آنها جبهه گيري كرد وبه صراحت فرمود كه امام بعد از او من هستم چنان كه امام پيش از او وفات كرد و خود او نيز وفات كرد.[32] عده­اي از واقفه به امامت امام قائل شدند و به عقيده­ي خود برگشتند.
5ـ5ـ استمرار امامت (امام زمان و غيبت):
روايات مهم آن حضرت درباره غيبت امام دوازدهم نيز از جمله روايات كلامي نقل شده در منابع مهم شيعه است. اين مساله نيز كه از طرف حضرت برجسته شد به نظر مي رسد به خاطر رفع اين شبهه بود كه عده اي از شيعه قائل به غيبت و زنده بودن امام كاظم ـ عليه السلام ـ شدند. امام رضا ـ عليه السلام ـ جهت دفع اين شبهه و پاسخگويي به سئوالاتي كه در اين زمينه بود، اقدام مي فرمود تا بدين وسيله هم غيبت امام زمان(عج) را يادآوري و آن را مهم نشان دهد و هم مدعيان دروغين مهدويت و پيروي امام مهدي(عج) را رسوا نمايد، در سروده­ي، دئبل خزاعي شاعر اهل بيت نيز اين مساله مطرح گرديد، كه حضرت به شدت گريست و فرمود اي دعبل اين بيت شعر را روح القدس به تو الهام كرده است. «خروج امام لامحاله خارج ـ يقوم علي اسم الله و البركات» پس از آن امام شروع كرد، نام ائمه بعد از خودش را تا حضرت مهدي(عج) ذكر كرده و به حديث پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در اين مورد اشاره و مشخص كردن وقت (توقيت) (تعيين وقت ظهور) آن را نيز بر اساس حديث نبوي نهي نمود.[33] روايتي ديگر در پايان ذكر شده كه كسي از امام سئوال كرد تو صاحب اين امر هستي، حضرت فرمود من صاحب اين امرم ولي كسي كه جهان را پر از عدل و داد كند فردي است که داراي خصوصيات برجسته از جمله خصوصيات ظاهري که امام به برخي اشاره فرمود: در سن پيران با سيماي جوانان ظهور نمايد، داراي هيكلي قوي و قدرتمند است... عصاي موسي و انگشتر سليمان با اوست چهارمين نسل از فرزندان من است غيبت او را خداوند تا هر وقت كه اراده فرمايد طولاني خواهد كرد.[34]
رواياتي كه درباره امام زمان (عج) از امام رضا ـ عليه السلام ـ وارد شد ناظر به موضوعات ذيل مي باشند: 1. پنهاني ولادت آن حضرت، 2. نسب او روشن و پدر و مادرش كاملاً معلوم، 3. حضرت فرمود به اسم خود معروف نباشد و اسم او براي اكثر مردم مخفي است، 4. اشاره به وضع اجتماعي و فرهنگي عصر غيبت و آشوب هاي عراق و تقيه شيعه تا عصر ظهور، 5. نامعلوم بودن وقت ظهور.[35]

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1.خورشید جان افزا؛جهاد دانشگاهی مشهد.
2.مجموعه مقالات کنگره امام رضا(ع).

پی نوشتها:
[1] . شيخ صدوق عيون اخبار الرضا (ترجمه) علي اكبر غفاري و حميد رضا مستفيد، چاپ اول، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1380، ج 2 ص 398 ـ 401.
[2] . از مقالات مجموعه‌ي آثار دومين كنگره‌ي جهاني حضرت رضا، چاپ اول، مشهد انتشارات (آستان قدس) 1365 ج 1 ص 383 ـ و صفحات 417 و 488 و 416 ـ 365.
[3] . شيخ صدوق، امالي «پيشين» ج 1 ص 240 كليني كافي چاپ بيروت، دارالاضواء 1405 ج 1 ص 78.
[4] . كليني همان ج 1 ص 78 و شيخ صدوق، التوحيد، با تطبيق سيد هاشم حسيني و مقدمه غفاري، چاپ قم، جامعه مدرسين، 1357 ش ص 250 ـ 251.
[5] . صدوق، توحيد ص 124 ـ 125 و 140 و امالي 167 و عيون ج 1 ص 119.
[6] . عطاردي همان ص 15 ـ 20.
[7] . همان ص 20.
[8] . همان ص20
[9] . شيخ صدوق توحيد، تعليق سيد هاشم حسيني طهراني، چاپ قم، جامعه مدرسين، بي‌تا، ص 69.
[10] . كليني، كافي، چاپ بيروت، دارالاضواء 1403 ج 1 ص 88.
[11] . شيخ صدوق همان توحيد، ص 125.
[12] . عطاردي پيشين ج 1 ص 32.
[13] . كليني كافي، بيروت دارالاضواء 1405 ج 1 ص 160.
[14] . صدوق توحيد پيشين ص 362.
[15] . همان ص 364.
[16] . عطاردي پيشين ج 1 ص 35 ـ 37.
[17] . ابن سعد طبقات، ج6، ص307.
[18] . كليني پيشين، ج 2 ص 200 و خصال شيخ صدوق ص 178 ـ 179 و برقي، محاسن، چاپ دوم قم دارالكتب الاسلاميه ص 131.
[19] . صدوق، توحيد پيشين ص 224 (ظاهراً بحث خلق قرآن از دوره امويان شروع شد. و تا دوران امامت امام هادي خيلي داغ بود معتزله طرفدار حادث بودن قرآن ـ اشاعره قديم بودن آن را ترويج مي‌دادند) جرجي زيدان، تاريخ تمدن اسلام ترجمه جواهر ـ امير كبير 1366 ج 3 ص 214.
[20] . ميثم بحراني، قواعد المرام في علم الكلام، چاپ دوم، قم، مرعشي نجفي 1406 ص 121 ـ 171.
[21] . جعفر سبحاني، محاضرات في الالهيات چاپ دوم، قم، مدرسين 1415 ص 409.
[22] . عطاردي پيشين ج 1 ص 48 و 76.
[23] . همان ج 1 ص 410 ـ 417.
[24] . همان ص 417.
[25] . جعفر سبحاني پيشين، ص 506 ـ 505.
[26] . محمد جواد شكور، تاريخ شيعه و فرقه‌هاي اسلام چاپ سوم، تهران، اشراقي، 1362 ص 46.
[27] . شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، پيشين، ج1، ص225.
[28] . كليني، كافي، پيشين، ج1، ص198؛ عيون، پيشين، ج1، ص450.
[29] . شيخ صدوق، عيون، ج1، ص74 ـ 130.
[30] . عطاردي، پيشين، ج1، ص112 ـ 138.
[31] . شيخ صدوق، عيون، ج1، ص24 ـ 26.
[32] . همان، ج1، ص225.
[33] . شيخ صدوق، اكمال الدين، پيشين، ج2، ص372 ـ و از ص370 ـ 376.
[34] . همان، ص376 و لطف الله صافي، منتخب الاثر، چاپ دوم، قم، مكتبه الصدر، (چاپ هفتم مكتبه الداوري) ص220.
[35] . شيخ صدوق، كمال الدين، پيشين، ج2، ص370 ـ 376.برگرفته از مقاله امیر علی حسنلو از مجموعه مقالات کنگره امام رضا (ع)1386دانشگاه زنجان.
منبع: اندیشه قم