پرسش :
مناظره امام رضا (ع) با رأس الجالوت درباره چه موضوعی بوده است؟
شرح پرسش :
پاسخ :
رأس الجالوت: جالوت كلمه اي عبري است به معناي كساني كه جلاي وطن كرده و به عبارت ديگر بي وطن هستند و براي يهود كه از وطن خود هجرت كرده و وارد بيت المقدس شده اند بكار مي رود و مقصود از رأس الجالوت رئيس يهوديان، رئيس بي وطنان، رئيس از وطن رانده شدگان و رئيس احبار (علماي) يهود مي باشد و در زبان (فارسي) پهلوي از آن به «ريش جلتوك» يا «ريش جلوتك» تعبير شده است.[1]
اين لقب در دوره هاي مختلف به رئيس قوم يهود ( همه آنان يا منطقه اي خاص) اطلاق مي شده همچنان كه در بعضي از روايات به مناظره امير المومنين ـ عليه السلام ـ با شخصي با اين عنوان در زمان خود اشاره شده است.[2]
در مورد امام رضا ـ عليه السلام ـ نيز به دو مورد مناظره اشاره شده كه يكي مربوط مي شود به مناظره آن حضرت در سفر بصره كه بعد از شهادت امام كاظم ـ عليه السلام ـ و براي تثبيت قلوب شيعيان آن منطقه انجام شد[3] و ديگري مناظره معروف آن حضرت در مجلس مأمون است و چه بسا رأس الجالوت حاضر درمجلس بصره كسي جز فرد حاضر در مجلس مأمون باشد.
مجلس مأمون: در اين جلسه مذاكرات حضرت با رأس الجالوت مربوط به دو بخش است:
بخش اول: سئوال آن حضرت از رأس الجالوت در مورد بعضي مطالب موجود در تورات سئوال كرد زماني كه مشغول بحث با جاثليق مسيحي بود و او تأييد نموده و از حسن قرائت تورات توسط آن حضرت و تسلط آن حضرت بر تورات تعجب نمود و همينطور از او درباره متن انجيل نيز سئوال نمود كه معلوم مي شود با وجود يهودي بودن انجيل را مطالعه كرده بوده است.
بخش دوم: مناظره مستقيم حضرت با رأس الجالوت
(پس از شكست جاثليق و ناتواني در مقابل آن حضرت) امام رو به رأس الجالوت كرده فرمود: اكنون، من از تو پرسش كنم يا تو مي پرسي؟
گفت: من مي پرسم، و تنها جوابي را قبول مي كنم كه يا از تورات باشد يا از انجيل و يا از زبور داود، يا صحف ابراهيم و موسي.
امام فرمود: پاسخي را از من نپذير مگر اينكه از تورات موسي يا انجيل عيسي و يا زبور داود باشد.
رأس الجالوت گفت: از كجا نبوّت محمّد را اثبات مي كني؟
امام فرمود: يهودي! موسي بن عمران، عيسي بن مريم، داود خليفه خدا در زمين، به نبوت او گواهي داده اند.
رأس الجالوت گفت: گفته موسي بن عمران را ثابت كن، امام فرمود: مگر قبول نداري كه موسي به بني اسرائيل سفارش نموده و گفت: «پيامبري از برادران شما خواهد آمد، او را تصديق كرده و از وي اطاعت نمائيد»، حال اگر خويشاوندي بين اسرائيل (يعقوب) و اسماعيل و رابطه بين آن دو را از طرف ابراهيم ـ عليه السلام ـ مي داني، آيا قبول داري كه بني اسرائيل برادراني غير از فرزندان اسماعيل نداشتند؟
رأس الجالوت گفت: آري، اين همان گفته حضرت موسي است و ما آن را ردّ نمي كنيم، فرمود: آيا از برادران بني اسرائيل پيامبري غير از محمّد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ آمده گفت: نه.
فرمود: آيا از نظرشما اين مطلب صحيح نيست؟
گفت: آري صحيح است، ولي دوست دارم صحت آن را از تورات برايم ثابت كني، امام فرمود: آيا منكر اين مطلب هستي كه تورات به شما مي گويد: «نور از جانب طور سينا آمد و از كوه ساعير بر ما درخشيد و از كوه فاران بر ما آشكار گرديد»؟
رأس الجالوت گفت: با اين كلمات آشنا هستم ولي تفسير آن را نمي دانم.
امام فرمود: من برايت خواهم گفت، جمله «نور از جانب طور سينا آمده» اشاره به وحي خداوند است كه در كوه طور سينا بر موسي عليه السلام نازل كرد، و جمله: «از كوه ساعير بر ما درخشيد» اشاره به كوهي است كه خداوند در آن بر عيسي بن مريم ـ عليهما السلام ـ وحي فرمود: و جمله «از كوه فاران بر ما آشكار گرديد» اشاره به كوهي از كوههاي مكّه است كه فاصله اش تا مكه يك يا دو روز مي باشد، و شعياي پيامبر طبق گفته تو و دوستانت در تورات گفته است: «دو سوار را مي بينم كه زمين برايشان مي درخشد، يكي از آنان سوار بر دراز گوشي است و آن ديگري سوار بر شتر»، سوار بر درازگوش و سوار بر شتر كيستند؟
رأس الجالوت گفت: آنان را نمي شناسم، ايشان را معرفي كن، امام فرمود: آنكه بر دراز گوش سوار است؛ عيسي است و آن شتر سوار محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ، آيا اين مطلب تورات را منكر هستي؟ گفت: نه، انكار نمي كنم.
امام ـ عليه السلام ـ پرسيد: آيا حيقوق پيامبر را مي شناسي؟ گفت: بله، مي شناسم.
امام فرمود: حيقوق چنين گفته است ـ و كتاب شما نيز همين مطلب را مي گويد: خداوند از كوه فاران «بيان» آورد و آسمانها از تسبيح گفتن احمد و امتش پر شده است، سوارانش را بر دريا و خشكي سوار مي كند و بعد از خرابي بيت المقدس كتابي جديد براي ما مي آورد ـ و منظور از كتاب فرقان است ـ آيا به اين مطالب ايمان داري؟
رأس الجالوت گفت: اين مطالب را حيقوق گفته است و ما منكر آن نيستيم.
امام فرمود: داود در زبورش ـ كه تو نيز آن را مي خواني گفته است: «خداوندا! برپا كننده سنت بعد از فترت را مبعوث كن»، آيا پيامبري غير از محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را مي شناسي كه بعد از دوران فترت، سنت را احياء و برپا كرده باشد؟!
رأس الجالوت گفت: اين سخن داود است و آن را قبول دارم، منكر نيستم، ولي منظور او عيسي بوده است و روزگار عيسي همان دوران فترت است، امام فرمود: تو نمي داني و اشتباه مي كني، عيسي با سنت تورات مخالفت نكرد بلكه موافق آن سنت و روش بود تا آن هنگام كه خداوند او را به نزد خود بالا برد، و در انجيل چنين آمده است: «پس زن نيكوكار مي رود و فارقليطا بعد از او خواهد آمد و او كسي است كه سنگيني ها و سختي ها را آسان كرده و همه چيز را برايتان تفسير مي كند، و همان طور كه من براي او شهادت مي دهم او نيز براي من شهادت مي دهد، من امثال را براي شما آوردم، او تأويل را برايتان خواهد آورد»، آيا به اين مطلب در انجيل ايمان داري؟ گفت: بله، آن را انكار نمي كنم.
امام فرمود: اي رأس الجالوت، از تو درباره پيامبرت موسي بن عمران مي پرسم، گفت: بفرمائيد، چه دليلي بر نبوت موسي هست؟
مرد يهودي گفت: معجزاتي آورد كه انبياي پيشين نياورده بودند.
امام فرمود: مثل چه چيز؟
گفت: مثل شكافتن دريا و تبديل كردن عصا به مار و ضربه زدن به سنگ و روان شدن چند چشمه از آن، يد بيضاء و نيز آيات و نشانه هايي كه ديگران قدرت بر آن نداشتند و ندارند، امام فرمود: در مورد اينكه دليل موسي بر حقانيت دعوتش اين بود كه كاري كرد كه ديگران نتوانستند انجام دهند، درست مي گويي، حال، هر كس كه ادّعاي نبوت كند سپس كاري انجام دهد كه ديگران قادر به انجام آن نباشند آيا تصديقش بر شما واجب نيست؟
گفت: نه، زيرا موسي به خاطر قرب و منزلتش نزد خداوند، نظير نداشت و هر كس كه ادعاي نبوت كند، بر ما واجب نيست كه به او ايمان بياوريم، مگر اينكه معجزاتي مثل معجزات موسي داشته باشد، امام فرمود: پس چگونه به انبيائي كه قبل از موسي ـ عليه السلام ـ بودند ايمان داريد و حال آنكه آنان دريا را نشكافتند و از سنگ، دوازده چشمه ايجاد نكردند، و مثل موسي «يد بيضاء» نداشتند، و عصا را به مار تبديل نكردند، يهودي گفت: من كه گفتم، هر گاه براي اثبات نبوتشان معجزاتي بياورند ـ هر چند غير از معجزات موسي باشد ـ تصديقشان واجب است.
امام فرمود: پس چرا به عيسي بن مريم ايمان نمي آوري؟ با اينكه او مرده زنده مي كرد و افراد نابينا و مبتلا به پيسي را شفا مي داد و از گل؛ پرنده اي گلي مي ساخت و در آن مي دميده و آن مجسمه گلي به اذن خداوند به پرنده اي زنده تبديل مي شد؟
رأس الجالوت گفت: مي گويند كه او اين كارها را انجام مي داد، ولي ما نديده ايم، امام فرمود: آيا معجزات موسي را ديده اي؟ آيا اخبار اين معجزات از طريق افراد قابل اطمينان به شما نرسيده است؟ گفت: بله، همين طور است، امام فرمود: بسيار خوب، همچنين درباره معجزات عيسي اخبار متواتر براي شما نقل شده، پس چرا موسي را تصديق كرديد و به او ايمان آورديد ولي به عيسي ايمان نياورديد؟ مرد يهودي جوابي نداد. حضرت ادامه فرمودند: و همچنين است موضوع نبوت محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و نيز هر پيامبر ديگري كه از طرف خدا مبعوث شده باشد، و از جمله معجزات پيامبر ما اين است كه يتيمي بوده فقير كه چوپاني مي كرد و اجرت مي گرفت، دانشي نياموخته بود و نزد معلمي نيز آمدو شد نداشت و با همه اين اوصاف، قرآني آورد كه قصص انبياء ـ عليهم السلام ـ و سرگذاشت آنان را حرف به حرف در بردارد و اخبار گذشتگان و آيندگان را تا قيامت بازگو كرده است و از اسرار آنها و كارهايي كه در خانه انجام مي دادند خبر مي داد، و آيات و معجزات بي شماري ارائه داد.
رأس الجالوت گفت: مسأله عيسي و محمد ازنظر ما به ثبوت نرسيده است و براي ما جائز نيست به آنچه كه ثابت نشده است ايمان آوريم، امام فرمود: پس شاهدي كه براي عيسي و محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ گواهي داد، شهادت باطل داده است؟ يهودي جوابي نداد.[4]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. احتجاج طبرسی ، ترجمه بهراد جعفري،
2. احتجاجات، ترجمه جلد چهارم بحارالانوار. موسي خسروي،
3. اسرار توحيد، ترجمه التوحيد شیخ صدوق، محمد علي اردكاني.
پی نوشتها:
[1]. رک ، لغتنامه دهخدا.
[2]. محمد بن يعقوب، الكافي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365ش، ج1، ص89.
[3]. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، موسسه الوفاء، 1404ق، ج49، ص74.
[4]. طبرسي، احمد بن علي، الإحتجاج علي أهل اللجاج، مرتضي، مشهد چاپ اول، 1403ق، ج2، ص421 ـ 424.
منبع: اندیشه قم
رأس الجالوت: جالوت كلمه اي عبري است به معناي كساني كه جلاي وطن كرده و به عبارت ديگر بي وطن هستند و براي يهود كه از وطن خود هجرت كرده و وارد بيت المقدس شده اند بكار مي رود و مقصود از رأس الجالوت رئيس يهوديان، رئيس بي وطنان، رئيس از وطن رانده شدگان و رئيس احبار (علماي) يهود مي باشد و در زبان (فارسي) پهلوي از آن به «ريش جلتوك» يا «ريش جلوتك» تعبير شده است.[1]
اين لقب در دوره هاي مختلف به رئيس قوم يهود ( همه آنان يا منطقه اي خاص) اطلاق مي شده همچنان كه در بعضي از روايات به مناظره امير المومنين ـ عليه السلام ـ با شخصي با اين عنوان در زمان خود اشاره شده است.[2]
در مورد امام رضا ـ عليه السلام ـ نيز به دو مورد مناظره اشاره شده كه يكي مربوط مي شود به مناظره آن حضرت در سفر بصره كه بعد از شهادت امام كاظم ـ عليه السلام ـ و براي تثبيت قلوب شيعيان آن منطقه انجام شد[3] و ديگري مناظره معروف آن حضرت در مجلس مأمون است و چه بسا رأس الجالوت حاضر درمجلس بصره كسي جز فرد حاضر در مجلس مأمون باشد.
مجلس مأمون: در اين جلسه مذاكرات حضرت با رأس الجالوت مربوط به دو بخش است:
بخش اول: سئوال آن حضرت از رأس الجالوت در مورد بعضي مطالب موجود در تورات سئوال كرد زماني كه مشغول بحث با جاثليق مسيحي بود و او تأييد نموده و از حسن قرائت تورات توسط آن حضرت و تسلط آن حضرت بر تورات تعجب نمود و همينطور از او درباره متن انجيل نيز سئوال نمود كه معلوم مي شود با وجود يهودي بودن انجيل را مطالعه كرده بوده است.
بخش دوم: مناظره مستقيم حضرت با رأس الجالوت
(پس از شكست جاثليق و ناتواني در مقابل آن حضرت) امام رو به رأس الجالوت كرده فرمود: اكنون، من از تو پرسش كنم يا تو مي پرسي؟
گفت: من مي پرسم، و تنها جوابي را قبول مي كنم كه يا از تورات باشد يا از انجيل و يا از زبور داود، يا صحف ابراهيم و موسي.
امام فرمود: پاسخي را از من نپذير مگر اينكه از تورات موسي يا انجيل عيسي و يا زبور داود باشد.
رأس الجالوت گفت: از كجا نبوّت محمّد را اثبات مي كني؟
امام فرمود: يهودي! موسي بن عمران، عيسي بن مريم، داود خليفه خدا در زمين، به نبوت او گواهي داده اند.
رأس الجالوت گفت: گفته موسي بن عمران را ثابت كن، امام فرمود: مگر قبول نداري كه موسي به بني اسرائيل سفارش نموده و گفت: «پيامبري از برادران شما خواهد آمد، او را تصديق كرده و از وي اطاعت نمائيد»، حال اگر خويشاوندي بين اسرائيل (يعقوب) و اسماعيل و رابطه بين آن دو را از طرف ابراهيم ـ عليه السلام ـ مي داني، آيا قبول داري كه بني اسرائيل برادراني غير از فرزندان اسماعيل نداشتند؟
رأس الجالوت گفت: آري، اين همان گفته حضرت موسي است و ما آن را ردّ نمي كنيم، فرمود: آيا از برادران بني اسرائيل پيامبري غير از محمّد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ آمده گفت: نه.
فرمود: آيا از نظرشما اين مطلب صحيح نيست؟
گفت: آري صحيح است، ولي دوست دارم صحت آن را از تورات برايم ثابت كني، امام فرمود: آيا منكر اين مطلب هستي كه تورات به شما مي گويد: «نور از جانب طور سينا آمد و از كوه ساعير بر ما درخشيد و از كوه فاران بر ما آشكار گرديد»؟
رأس الجالوت گفت: با اين كلمات آشنا هستم ولي تفسير آن را نمي دانم.
امام فرمود: من برايت خواهم گفت، جمله «نور از جانب طور سينا آمده» اشاره به وحي خداوند است كه در كوه طور سينا بر موسي عليه السلام نازل كرد، و جمله: «از كوه ساعير بر ما درخشيد» اشاره به كوهي است كه خداوند در آن بر عيسي بن مريم ـ عليهما السلام ـ وحي فرمود: و جمله «از كوه فاران بر ما آشكار گرديد» اشاره به كوهي از كوههاي مكّه است كه فاصله اش تا مكه يك يا دو روز مي باشد، و شعياي پيامبر طبق گفته تو و دوستانت در تورات گفته است: «دو سوار را مي بينم كه زمين برايشان مي درخشد، يكي از آنان سوار بر دراز گوشي است و آن ديگري سوار بر شتر»، سوار بر درازگوش و سوار بر شتر كيستند؟
رأس الجالوت گفت: آنان را نمي شناسم، ايشان را معرفي كن، امام فرمود: آنكه بر دراز گوش سوار است؛ عيسي است و آن شتر سوار محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ، آيا اين مطلب تورات را منكر هستي؟ گفت: نه، انكار نمي كنم.
امام ـ عليه السلام ـ پرسيد: آيا حيقوق پيامبر را مي شناسي؟ گفت: بله، مي شناسم.
امام فرمود: حيقوق چنين گفته است ـ و كتاب شما نيز همين مطلب را مي گويد: خداوند از كوه فاران «بيان» آورد و آسمانها از تسبيح گفتن احمد و امتش پر شده است، سوارانش را بر دريا و خشكي سوار مي كند و بعد از خرابي بيت المقدس كتابي جديد براي ما مي آورد ـ و منظور از كتاب فرقان است ـ آيا به اين مطالب ايمان داري؟
رأس الجالوت گفت: اين مطالب را حيقوق گفته است و ما منكر آن نيستيم.
امام فرمود: داود در زبورش ـ كه تو نيز آن را مي خواني گفته است: «خداوندا! برپا كننده سنت بعد از فترت را مبعوث كن»، آيا پيامبري غير از محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را مي شناسي كه بعد از دوران فترت، سنت را احياء و برپا كرده باشد؟!
رأس الجالوت گفت: اين سخن داود است و آن را قبول دارم، منكر نيستم، ولي منظور او عيسي بوده است و روزگار عيسي همان دوران فترت است، امام فرمود: تو نمي داني و اشتباه مي كني، عيسي با سنت تورات مخالفت نكرد بلكه موافق آن سنت و روش بود تا آن هنگام كه خداوند او را به نزد خود بالا برد، و در انجيل چنين آمده است: «پس زن نيكوكار مي رود و فارقليطا بعد از او خواهد آمد و او كسي است كه سنگيني ها و سختي ها را آسان كرده و همه چيز را برايتان تفسير مي كند، و همان طور كه من براي او شهادت مي دهم او نيز براي من شهادت مي دهد، من امثال را براي شما آوردم، او تأويل را برايتان خواهد آورد»، آيا به اين مطلب در انجيل ايمان داري؟ گفت: بله، آن را انكار نمي كنم.
امام فرمود: اي رأس الجالوت، از تو درباره پيامبرت موسي بن عمران مي پرسم، گفت: بفرمائيد، چه دليلي بر نبوت موسي هست؟
مرد يهودي گفت: معجزاتي آورد كه انبياي پيشين نياورده بودند.
امام فرمود: مثل چه چيز؟
گفت: مثل شكافتن دريا و تبديل كردن عصا به مار و ضربه زدن به سنگ و روان شدن چند چشمه از آن، يد بيضاء و نيز آيات و نشانه هايي كه ديگران قدرت بر آن نداشتند و ندارند، امام فرمود: در مورد اينكه دليل موسي بر حقانيت دعوتش اين بود كه كاري كرد كه ديگران نتوانستند انجام دهند، درست مي گويي، حال، هر كس كه ادّعاي نبوت كند سپس كاري انجام دهد كه ديگران قادر به انجام آن نباشند آيا تصديقش بر شما واجب نيست؟
گفت: نه، زيرا موسي به خاطر قرب و منزلتش نزد خداوند، نظير نداشت و هر كس كه ادعاي نبوت كند، بر ما واجب نيست كه به او ايمان بياوريم، مگر اينكه معجزاتي مثل معجزات موسي داشته باشد، امام فرمود: پس چگونه به انبيائي كه قبل از موسي ـ عليه السلام ـ بودند ايمان داريد و حال آنكه آنان دريا را نشكافتند و از سنگ، دوازده چشمه ايجاد نكردند، و مثل موسي «يد بيضاء» نداشتند، و عصا را به مار تبديل نكردند، يهودي گفت: من كه گفتم، هر گاه براي اثبات نبوتشان معجزاتي بياورند ـ هر چند غير از معجزات موسي باشد ـ تصديقشان واجب است.
امام فرمود: پس چرا به عيسي بن مريم ايمان نمي آوري؟ با اينكه او مرده زنده مي كرد و افراد نابينا و مبتلا به پيسي را شفا مي داد و از گل؛ پرنده اي گلي مي ساخت و در آن مي دميده و آن مجسمه گلي به اذن خداوند به پرنده اي زنده تبديل مي شد؟
رأس الجالوت گفت: مي گويند كه او اين كارها را انجام مي داد، ولي ما نديده ايم، امام فرمود: آيا معجزات موسي را ديده اي؟ آيا اخبار اين معجزات از طريق افراد قابل اطمينان به شما نرسيده است؟ گفت: بله، همين طور است، امام فرمود: بسيار خوب، همچنين درباره معجزات عيسي اخبار متواتر براي شما نقل شده، پس چرا موسي را تصديق كرديد و به او ايمان آورديد ولي به عيسي ايمان نياورديد؟ مرد يهودي جوابي نداد. حضرت ادامه فرمودند: و همچنين است موضوع نبوت محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و نيز هر پيامبر ديگري كه از طرف خدا مبعوث شده باشد، و از جمله معجزات پيامبر ما اين است كه يتيمي بوده فقير كه چوپاني مي كرد و اجرت مي گرفت، دانشي نياموخته بود و نزد معلمي نيز آمدو شد نداشت و با همه اين اوصاف، قرآني آورد كه قصص انبياء ـ عليهم السلام ـ و سرگذاشت آنان را حرف به حرف در بردارد و اخبار گذشتگان و آيندگان را تا قيامت بازگو كرده است و از اسرار آنها و كارهايي كه در خانه انجام مي دادند خبر مي داد، و آيات و معجزات بي شماري ارائه داد.
رأس الجالوت گفت: مسأله عيسي و محمد ازنظر ما به ثبوت نرسيده است و براي ما جائز نيست به آنچه كه ثابت نشده است ايمان آوريم، امام فرمود: پس شاهدي كه براي عيسي و محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ گواهي داد، شهادت باطل داده است؟ يهودي جوابي نداد.[4]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. احتجاج طبرسی ، ترجمه بهراد جعفري،
2. احتجاجات، ترجمه جلد چهارم بحارالانوار. موسي خسروي،
3. اسرار توحيد، ترجمه التوحيد شیخ صدوق، محمد علي اردكاني.
پی نوشتها:
[1]. رک ، لغتنامه دهخدا.
[2]. محمد بن يعقوب، الكافي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365ش، ج1، ص89.
[3]. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، موسسه الوفاء، 1404ق، ج49، ص74.
[4]. طبرسي، احمد بن علي، الإحتجاج علي أهل اللجاج، مرتضي، مشهد چاپ اول، 1403ق، ج2، ص421 ـ 424.
منبع: اندیشه قم
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}