پرسش :

منظور از خشنودی خداوند چیست؟


شرح پرسش :
پاسخ :
برخی از صفاتی که برای خداوند به‌کار می‌روند، در مورد انسان هم استفاده می‌شوند؛ مانند رضایت و خشنودی - رضی الله عنهم- که به دفعات در مورد برخی از افراد به کار رفته است؛ به عنوان نمونه قرآن در باره راست‌گویان می‌فرماید: «قالَ اللَّهُ هذا یوْمُ ینْفَعُ الصَّادِقینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه»؛[1] خدا گفت: این روزى است که راست‌گویان را راستى گفتارشان سود دهد. از آن آنها است بهشت‌هایى که در آن نهرها جارى است. همواره در آن جاویدان خواهند بود. خدا از آنان خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند. و این کامیابى بزرگى است.
یا در باره اولین گروندگان در ایمان به خدا و رسولش(ص) فرموده است: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیم»؛[2] از آن گروه نخستین از مهاجرین و انصار که پیش‌قدم شدند و آنان که به نیکى از پى‌‏شان رفتند، خدا خشنود است و ایشان نیز از خدا خشنودند. برایشان بهشت‌هایى که در آنها نهرها جارى است و همیشه در آن‌جا خواهند بود، آماده کرده است. این است کامیابى بزرگ».
اما همان‌گونه که می‌دانیم خشنودی به معنایی که برای ذات باری تعالی به کار رفته با خشنودی انسان فرق می‌کند. خشنودی در انسان یک نوع، توجّه قلبى و جاذبه روحى است، در حالى‌که خداوند نه قلب دارد و نه روح، و ذات خداوند از هر تغییری منزّه است؛ لذا تأثیر پذیری و انفعال، در ذات خدا راه ندارد و محال است مخلوقات در ذات خدا تأثیر بگذارند. بنابراین نه رضایت خدا، از سنخ تأثیر پذیری و انفعال است و نه غضب او. خشنودی و غضب خدا، از صفات فعلی او هستند و صفات فعلی خدا، از نسبتی که بین خدا و فعل او(مخلوقات) وجود دارد انتزاع می‌شوند. همان‌گونه که صفات و اسمای فعلی انسان نیز از رابطه بین انسان و فعلش انتزاع می‌شوند. به عنوان مثال وقتی کسی کارش درست کردن وسائلی؛ مانند در و پنجره و ... از چوب است، به اعتبار فعلش به او نجّار گفته می‌شود، امّا نجّار بودن جزو ذات انسان نیست. نجّاری در اصل صفت انسان نیست، بلکه صفت فعل او است؛ لذا ما از فعل انسان – نه از ذات او- نامی مانند نجّار را انتزاع نموده و به انسان نسبت می‌دهیم. انتزاع صفات و اسمای فعلی خدا نیز به همین ترتیب از نسبت خدا به فعلش انتزاع می‌شوند؛ و افعال خدا، مخلوقات خدا هستند. بنابراین، با صرف نظر از وجود مخلوقات، نه رضا برای خدا معنا دارد و نه غضب. به عبارت دیگر، رضای خدا و غضب او در واقع به گونه‌ای تحقق عینی خود مخلوق است، ولی از آن جهت که این مخلوق، رابطه‌ای با خدا دارد، از آن مخلوق، صفت و اسمی فعلی برای خدا انتزاع می‌کنیم.
بنابر این، رضایت خدا از اوصاف فعلیه او است، نه ذاتیه، او در ذاتش متصف به صفتى نمی‌شود که قابل تغییر و تبدل است، و در نتیجه ذاتش هم با آن تغییر و تبدل یابد، اگر بندگانش یک روز نافرمانیش کنند، دچار خشم گردد، و در روز دیگرى اطاعتش کنند راضى شود، اگر مى‏‌گوییم خدا راضى مى‏‌شود، معنایش این است که او با بنده خود معامله رضایت مى‏‌کند؛ بر او رحمت مى‌‏فرستد و نعمتش را ارزانی‌اش مى‏دارد. او را به پاس بندگی و اطاعتش بهشت و نعمت‌های بهشتی ارزانی می‌دارد. و اگر مى‏‌گوییم غضب مى‌‏کند، معنایش این است که او با بنده‏‌اش معامله غضب مى‏‌کند؛ یعنى رحمت خود را از او دریغ نموده، او را دچار عذاب مى‌‏سازد؛ از این‌رو، ممکن است که نخست راضى شود، و بعد به جهت نافرمانى بنده‌‏اش غضب کند، یا بر عکس، ابتدا غضب کرده و بعد به دلیل اطاعتى که از بنده‌‏اش سرزد از او راضى شود.[3]
به بیان دیگر، اگر رضای خدا از صفات ذاتیه او بود و خداوند در ذاتش متصف به رضا بود، البته این صفت تغییر نمی‏پذیرفت و در هیچ حالی زایل نمی‏شد، در حالی‌که انسان اگر امروز کار خوبی کند خدا از او راضی است و اگر فردا کار بدی کرد خدا از او ناراضی است، اگر بعداً توبه کرد باز خدا از او راضی است، پس صفت ذات نیست، بلکه صفت فعل است.[4]
نتیجه این‌که: الف. رضایت و خشنودی خدا از صفات افعال خدا است، نه از اوصاف ذاتی او. ب. صفات افعال خدا از رابطه بین خدا و فعل خدا انتزاع می‌شوند و در حقیقت برگشت آنها در اصل به مخلوق است. ج. و در حقیقت خوشنودی و رضایت خدا از بنده، ارزانی داشتن بهای جاودان نعمت‌های بهشتی در برابر بندگی است. و در یک کلام راضى بودن خدا از بندگان خود، عطا کردن بهشت، نعمت و مقام کرامت می‌باشد.

پی نوشتها:
[1]. مائده، 119.
[2]. توبه، 100.
[3]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏9، ص 376، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417ق؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، محمد باقر، ج ۹ ص 510، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1374ش.
[4]. قرشى، سید على اکبر، تفسیر أحسن الحدیث، ج ‏4، ص 302، بنیاد بعثت، تهران، 1377ش.
منبع: www.islamquest.net