پرسش :
تقليد از مجتهد از چه زمانى شروع شده است؟، آيا در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله و ائمه عليهم السلام نيز مطرح بوده است؟
شرح پرسش :
پاسخ :
مراجعه به فقيه و اسلام شناس جهت آگاهى به احكام الهى و اطمينان نسبت به درستى اعمال، ريشه در تاريخ صدر اسلام و عصر ائمه عليهم السلام دارد و طبق نظر برخى از بزرگان، دو آيه در اين زمينه نازل شده است؛ آنجا كه خداوند متعال مى فرمايد: .
هر چند «اهل ذكر» در روايات به امامان عليهم السلام كه مصداق بارز و كامل آيه هستند تفسير شده؛ ولى شأن نزول و مورد، كليت آيه را تخصيص نمى زند و محدود به آنان نمى سازد و شامل هر اهل خبرهاى مى گردد و فقيهان نيز از جمله آنها است.
در جاى ديگر مى فرمايد:
ترديدى نيست كه «تفقّه»در اين آيه، مفهومى گسترده دارد و شامل معارف و احكام اسلام - اعم از اصول و فروع دين - مى شود. از سوى ديگر مردم به پذيرش سخنان اين گروه - كه در حوزه دين تربيت و پرورش يافته اند - دعوت شده اند و اين همان رجوع به فقيه و اهل خبره است.
رسول اكرم صلى الله عليه وآله برخى از صحابه را براى تبليغ و تعليم احكام دين به سرزمينه اى اطراف مى فرستاد. مصعب بن عمير و معاذ بن جبل از نمونه هاى بارز آن به شمار مى آيند. آن حضرت مى فرمود: »از افتا بدون علم خوددارى كنيد كه لعن فرشتگان را به دنبال خواهد داشت«. اين امر نشانگر آن است كه فتوا دادن از سوى مفتى و فقيه، و تقليد و پيروى كردن از طرف مردم، در عصر پيامبرصلى الله عليه وآله مطرح بوده است و رجوع به فقيه پس از رحلت آن حضرت نيز همانند گذشته، ادامه داشت تا آنكه در دوران امام باقر و امام صادق عليهما السلام، فزونى گرفت. فقيهان بى شمارى در مكتب آن دو بزرگوار، تربيت و پرورش يافتند و به منظور احيا و تعليم احكام، به شهرهاى مختلف كوچ كردند و بسيارى از مردم - كه شيفته و تشنه معارف و احكام الهى بودند و در نقاط دور دست زندگى مى كردند و دستشان از اهل بيت كوتاه بود - به سراغ آنان مى رفتند و مسائل خود را از ايشان مى پرسيدند و از علم بىكران ائمه عليهم السلام سيراب مى گشتند. اين همان »تقليد« است كه به نمونه هايى از آن اشاره مى كنيم:
1. حضرت باقرعليه السلام به ابان بن تغلب مىفرمايد:
2. شعيب عقرقوقى مى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم:
حضرت در جواب فرمود: ؛ يعنى، شما مى توانيد به ابوبصير مراجعه كنيد.
اين امر به همين شكل در عصر امامان بعد نيز تا زمان غيبت صغراى حضرت مهدى(عج) ادامه يافت. به خصوص هرچه به زمان غيبت صغرى نزديكتر مى شويم، ارجاع به وكلاى ائمه عليهما السلام نمود بيشترى مى يابد.
3. حسن بن على بن يقطين مى گويد: به امام رضاعليه السلام عرض كردم: ؛ .
4. حضرت مهدى(عج) در توقيع شريف و معروف خود به اسحاق بن يعقوب به عنوان يك قاعده كلى، اين چنين مى نگارد: ؛ .
بر اساس اين توقيع و ديگر روايات، مسأله رجوع به فقيه در عصر غيبت كبرى، شكل ديگرى به خود گرفت و دو راه «اجتهاد» و «تقليد» مصطلح آغاز گشت و فقيهان و مجتهدان جامع شرايط، مسؤوليت افتا و پاسخگويى را به عهده گرفتند و خلأ و مشكل عدم دسترسى به امام معصوم را با حضور خود در عرصه اجتماع پر كردند. اين امر تاكنون ادامه دارد و خواهد داشت؛ چنان كه شيخ طوسى مى گويد: .
منبع:سایت نهاد رهبري در دانشگاه ها
مراجعه به فقيه و اسلام شناس جهت آگاهى به احكام الهى و اطمينان نسبت به درستى اعمال، ريشه در تاريخ صدر اسلام و عصر ائمه عليهم السلام دارد و طبق نظر برخى از بزرگان، دو آيه در اين زمينه نازل شده است؛ آنجا كه خداوند متعال مى فرمايد: .
هر چند «اهل ذكر» در روايات به امامان عليهم السلام كه مصداق بارز و كامل آيه هستند تفسير شده؛ ولى شأن نزول و مورد، كليت آيه را تخصيص نمى زند و محدود به آنان نمى سازد و شامل هر اهل خبرهاى مى گردد و فقيهان نيز از جمله آنها است.
در جاى ديگر مى فرمايد:
ترديدى نيست كه «تفقّه»در اين آيه، مفهومى گسترده دارد و شامل معارف و احكام اسلام - اعم از اصول و فروع دين - مى شود. از سوى ديگر مردم به پذيرش سخنان اين گروه - كه در حوزه دين تربيت و پرورش يافته اند - دعوت شده اند و اين همان رجوع به فقيه و اهل خبره است.
رسول اكرم صلى الله عليه وآله برخى از صحابه را براى تبليغ و تعليم احكام دين به سرزمينه اى اطراف مى فرستاد. مصعب بن عمير و معاذ بن جبل از نمونه هاى بارز آن به شمار مى آيند. آن حضرت مى فرمود: »از افتا بدون علم خوددارى كنيد كه لعن فرشتگان را به دنبال خواهد داشت«. اين امر نشانگر آن است كه فتوا دادن از سوى مفتى و فقيه، و تقليد و پيروى كردن از طرف مردم، در عصر پيامبرصلى الله عليه وآله مطرح بوده است و رجوع به فقيه پس از رحلت آن حضرت نيز همانند گذشته، ادامه داشت تا آنكه در دوران امام باقر و امام صادق عليهما السلام، فزونى گرفت. فقيهان بى شمارى در مكتب آن دو بزرگوار، تربيت و پرورش يافتند و به منظور احيا و تعليم احكام، به شهرهاى مختلف كوچ كردند و بسيارى از مردم - كه شيفته و تشنه معارف و احكام الهى بودند و در نقاط دور دست زندگى مى كردند و دستشان از اهل بيت كوتاه بود - به سراغ آنان مى رفتند و مسائل خود را از ايشان مى پرسيدند و از علم بىكران ائمه عليهم السلام سيراب مى گشتند. اين همان »تقليد« است كه به نمونه هايى از آن اشاره مى كنيم:
1. حضرت باقرعليه السلام به ابان بن تغلب مىفرمايد:
2. شعيب عقرقوقى مى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم:
حضرت در جواب فرمود: ؛ يعنى، شما مى توانيد به ابوبصير مراجعه كنيد.
اين امر به همين شكل در عصر امامان بعد نيز تا زمان غيبت صغراى حضرت مهدى(عج) ادامه يافت. به خصوص هرچه به زمان غيبت صغرى نزديكتر مى شويم، ارجاع به وكلاى ائمه عليهما السلام نمود بيشترى مى يابد.
3. حسن بن على بن يقطين مى گويد: به امام رضاعليه السلام عرض كردم: ؛ .
4. حضرت مهدى(عج) در توقيع شريف و معروف خود به اسحاق بن يعقوب به عنوان يك قاعده كلى، اين چنين مى نگارد: ؛ .
بر اساس اين توقيع و ديگر روايات، مسأله رجوع به فقيه در عصر غيبت كبرى، شكل ديگرى به خود گرفت و دو راه «اجتهاد» و «تقليد» مصطلح آغاز گشت و فقيهان و مجتهدان جامع شرايط، مسؤوليت افتا و پاسخگويى را به عهده گرفتند و خلأ و مشكل عدم دسترسى به امام معصوم را با حضور خود در عرصه اجتماع پر كردند. اين امر تاكنون ادامه دارد و خواهد داشت؛ چنان كه شيخ طوسى مى گويد: .
منبع:سایت نهاد رهبري در دانشگاه ها
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}