پرسش :

توحيد يعنی چه و چه مراتبی دارد؟


شرح پرسش :
پاسخ :
تعريف توحيد:
توحيد يعني خداوند عز و جل در الهيت و ازليت واحد است و هيچ موجودى شبيه او نيست , و هيچ چيز همانند او نخواهد بود, و او در معبوديت يگانه است و ثانى ندارد (1) توضيح اينكه: از مجموع گفتار بزرگان در تعريف توحيد فهميده مي شود كه توحيد اعتقاد انسان است به وحدت هستي. بدين معنا كه هرآنچه در هستي مشاهده مي شود از صفات و كمالات و پديده ها و حركات و افعال همه و همه برخاسته و نشات گرفته از ذات بسيط احد واحد بي نهايتي است كه دومي نمي پذيرد، زيرا كه در مقابل وجود فراگير و بي نهايت او، تصور وجود دوم عقلا محال و خطا است .
مراتب توحيد:
توحيد مراحل و مراتبي دارد كه مؤمن تا همه اين مراحل و مراتب را طي نكند، ايمان و بينش توحيدي او، اثر خود را در زندگي فردي و شخصي او نخواهد داشت.
يكي از مراتب توحيد، توحيد ذاتي است به اين معنا كه خدا يگانه است و دوئي بردار و تعددپذير نيست، هر گونه كثرت و تركيب را از ذات باري تعالي را نفي كنيم، هم نفي تعدد و كثرت برون ذاتي را كه در برابر شرك صريح و اعتقاد به چند خدايي است،هم نفي و تعدد درون ذاتي را، كه در زبان فلسفي به اين نوع شناخت خدا، توحيد واجب الوجود گفته ميشود. و معنا و مقصود از آن اين است كه خداوند در ذاتش واحد و متعالي است، چيزي با او مشاركت دارد و نه مشابهت. مسلماً چنين چيزي برتر از عقل و خيال و گمان و وهم است، چون موجودي بي حد و مطلقي است. لذا شناخت او به خصوص تصور كنه ذاتش براي غيرخودش ممكن نيست. زيرا تصور و آگاهي ذات چيزي براي ما ممكن است كه ذهن، مثل و شبيه او را ديده باشد يا آن كه بتواند آن را به اجزاء اوليه اش تحليل كند.
او موجودي است كه به هيچ وجه مركب از اجزاء نيست، زيرا اگر داراي اجزاء مي بود، موجود نيازمند و محدودي مي بودند، موجود بي نهايت و بي انتها از هر نظر؛ در حالي كه خداي تعالي قائم به ذات است، مستند به غير خودش نيست، احتياج به غير ندارد، بلكه ديگر موجودات مستند به او و قائم به ذات اوست. بنابراين معناي توحيد و ذات اين است كه خدا مثل و مانندي ندارد، چيزي در ذات و وجود شبيه خداوند تبارك و تعالي نيست.
نفي تعدد: اعتقاد به واحديت خدا است، يعني خدا و ذات هستي يكي است و دومي نمي پذيرد با همان بياني كه ذكر شد( وحدت برون ذاتي)
نفي تركيب: اعتقاد به احديت و يكپارچگي ذات خداوند است (وحدت درون ذاتي)
توحيد نظري و عملي:
در مقدمه عرض مي‏شود كه برخي امور ممكن است به اعتبارات مختلف تقسيماتي متعدد داشته باشد كه گاهي اقسام يك تقسيم، در اقسام تقسيم ديگر داخل مي ‏باشند.
در مورد توحيد و اقسام آن نيز همين موضوع صادق است؛ توحيد به يك اعتبار تقسيم به صفاتي، افعالي، عبادي، ذاتي، استعاني، حبي و... مي‏شود و به اعتبار ديگر به نظري و عملي تقسيم مي‏شود.
توحيد نظري: اين بخش، ناظر به بعد معرفتي انسان نسبت به خداوند (از جهت ذات، صفات و افعال) مي‏باشد و مستقيماً به وظايف عملي انسان در برابر خدا مربوط نمي‏باشد و شامل توحيد ذاتي، صفاتي، افعالي، خالقي و... مي‏شود.
توحيد عملي: اين بخش ناظر به وظايف عملي انسان در برابر خداوند مي‏ باشد كه شامل توحيد عبادي، اطاعتي، استعاني، حبّي و... مي‏شود.
چنانكه ملاحظه مي‏ كنيد برخي از اقسام توحيد (مثل توحيد ذاتي، صفاتي و افعالي) در دايره توحيد نظري و برخي ديگر (مثل توحيد عبادي، استعاني و...) در دايره توحيد عملي قرار مي‏گيرد. و اينك به توضيح مختصري پيرامون بعضي مراحل توحيد (ذاتي، صفاتي، افعالي، عبادي) مي‏ پردازيم. محققان اسلامي مباحث مربوط به توحيد را در چهار بخش خلاصه كرده‏ اند: توحيد ذات، توحيد صفات، توحيد افعال و توحيد در عبادت. لكن بعضي از اين اقسام، شعبه‏ هاي ديگري دارد. مثلاً: توحيد افعالي شامل توحيد در خالقيت و توحيد در ربوبيّت مي‏شود(2)
توحيد ذاتي: از بارزترين صفات خداست و داراي دو شاخه است.
الف) خداوند مثل و مانندي ندارد، يگانه و بي همتاست، از اين معنا به توحيد واحدي تعبير مي‏شود و ذيل سوره اخلاص به همين معني اشاره دارد "ولم يكن له كفواً احد" خدا واحد است كه ثاني ندارد و اصلاً براي او متصور نيست.
ب) خداوند جزء ندارد، بسيط و غير مركب است از اين معنا به توحيد احدي تعبير مي‏شود. كه صدر سوره اخلاص به آن اشاره دارد "قل هو اللَّه احد" پس توحيد ذاتي يعني نفي شريك و نفي تركيب از خداوند(3)
توحيد صفاتي: يعني خداوند هر چند صفات متعدد دارد مانند، علم، قدرت، خالقيت، رازقيت و... ولي اين صفات فقط از نظر مفهوم متعددّند و از نظر مصداق و وجود خارجي عين خدايند چيزي غير خدا و در كنار خدا نيستند، مثلاً ما معلوم خدا و مخلوق خدا هستيم كه مفهوم معلوم غير از مخلوق است لكن در مقام تطبيق و عالم خارج وجود ما يك مصداق است سراسر، مخلوق و معلوم خداست(4). پس علم خدا و حيات خدا هر دو يكي و با خدا يكي است(5) نه اينكه صفات جدا و زايد بر خدا باشد تا موجود قديم ديگري در كنار خدا باشد.
توحيد افعالي: در جهان، علل طبيعي، داراي آثار ويژه خود هستند مثل حرارت خورشيد، تيزي شمشير و... همانطوري كه اصل وجود آنها مخلوق خدا است آثار آنها نيز از جانب خدا است توحيد افعالي يعني در جهان يك مؤثر بالذات داريم. فقط يك وجود است كه اثر گذاري و انجام كار ذاتاً مال خود اوست و تأثير علل مادي و طبيعي و غير خدايي همه و همه در پرتو وجود او و به اتكاء او صورت مي‏گيرد كه هو القيوم. البته اين سخن به معني انكار تأثير علل طبيعي نيست بلكه در عين اعتراف به اينكه خورشيد حرارت دارد و آتش مي‏ سوزاند، معتقديم كه در جهان، يك مؤثر بالذات بيشتر نيست بقيه، همه مؤثر بالعرض و بالغيراند.
توحيد در عبادت: يعني عبادت و پرستش فقط از آن خداست و هيچ فردي جز خدا گرچه از نظر شرف و كمال در مقام بالايي باشد شايسته پرستش نيست.
توضيح آخر اينكه:
توحيد نظري در مقابل توحيد عملي مربوط به علم بندگان مي ‏شود يعني اولاً انسان مراحل توحيد را بفهمد و كسب علم كند وقتي به معارف توحيد و مراتب آن پي برد بدان معتقد و ملتزم باشد وقتي عقيده درست شد توحيد نظري محقق شده، بعد از آن نوبت عمل است يعني تمام رفتار و كردار و اخلاق خود را بر پايه‏ي توحيد استوار سازد. "ان صلاتي و نسكي و محياي و مماتي للَّه رب العالمين(6)" اينجا توحيد عملي محقق شده و اين بالاترين تعاليم اديان الهي و آسماني است و انبياء هم براي اقامه و دعوت انسانها به توحيد (نظري و عملي) مبعوث شده ‏اند چنانكه توحيد، در فطرت انسانها ريشه دارد.

پي نوشت ها:
1. اوائل المقالات ، شيخ مفيد، ص 51
2. ، منشور جاويد، سبحاني، انتشارات توحيد قم، جلد2، ص19 و 181.
3. اللهيات، سبحاني، مركز جهاني چاپ قدس قم، جلد2، ص11 ؛ بداية الحكمة، طباطبائي، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي ص168.
4. همان، منشور جاويد، ص19.
5. اسفار، صدر الدين شيرازي، احياء تراث بيروت، چاپ چهارم، ص120، جلد6.
6. سوره انعام، آيه162.
منبع:سایت انوار طاها