پرسش :
چرا باید غیبت امام زمان علیه السلام را بدون دلیل بپذیریم؟
شرح پرسش :
پاسخ :
شرح پرسش:
با این که اسلام انسان را به تحقیق در مسائل رهنمون ساخته، چرا خواسته شده بدون دلیل غیبت امام زمان علیه السلام را قبول کنیم؟
پاسخ:
اسلام افراد را به تحقیق در مسائل ترغیب نموده ولی این در مسائلی است که خارج از قلمرو فکر و اندیشه انسان نباشد اما برخی از مسائل که ممکن است فکر انسان دستخوش انحراف واقع شود تفکر در آنها را جلوگیری کرده است مثلاً در برخی روایات از اندیشیدن درباره مسائل قضا و قدر و برخی دیگر از مسائل مانند اندیشیدن در ذات خداوند متعال جلوگیری شده است. بنابراین چنین نیست که اندیشیدن در هر مسئله بدون استثناء از ناحیه اسلام مورد تشویق و ترغیب باشد.
جستجو کردن در علت غیبت امام زمان علیه السلام لزومی ندارد و ندانستن فلسفه غیبت ایشان زیانی به وجود نمی آورد زیرا پس از این که حکمت خداوند براساس دلیل برای ما روشن گشت و دانستیم امام زمان علیه السلام غایب است، می دانیم غیبت امام زمان علیه السلام دارای حکمتی است اما این که حکمت آن چیست، مانند بسیاری از فلسفه احکام برای ما مجهول است. بنابراین بیان شده است که بدون دلیل غیبت امام زمان علیه السلام را قبول کنیم. فلسفه غیبت امام زمان علیه السلام به طور کامل برای ما معلوم نیست، ولی گاه در روایات به مواردی از حکمت های آن اشاره شده که ذیلاً بیان می شود و دیگر حکمت ها بعد از ظهور آشکار خواهد شد؛ چنان که علت کارهای حضرت خضر برای حضرت موسی معلوم نشد، مگر به هنگام مفارقت آنها از یکدیگر.
1. ترس از کشته شدن
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله می فرمایند: «لا بُدَّ لِلْغُلامِ مِنْ غَیْبَةٍ» فَقِیلَ لَهُ: وَلمَ یا رَسوُلَ الله؟ قال: «یَخافُ القَتْلَ»؛[1] لازم است (مهدی) در حالی که پسر بچه است غائب شود، گفته شد: ای رسول خدا غیبت برای چه، حضرت فرمودند: می ترسد کشته شود.
البته در اینجا ترس فردی نیست، بلکه ترس از این است که زمین خالی از حجت الهی شود. بعضی می گویند: مگر خدا قدرت حفظ امام را ندارد؟ می گوییم: خداوند بر همه کارها احاطه دارد، ولی می خواهد امور هستی بر طبق اسباب و از مجرای عادی انجام گیرد و اگر برخلاف این باشد، دنیا دار تکلیف و اختیار و امتحان نخواهد بود.[2]
2. مصونیت از بیعت با ستمکاران
حضرت ولیّ عصر علیه السلام پیش از رسیدن وقت ظهور و مأمور شدن به قیام، ناچار نمی شود که مانند پدران بزرگوارش از راه تقیه با خلفای وقت بیعت کند. امام حسن علیه السلام می فرمایند: «إن اللهَ عَزَّوَجَلَّ یُخْفی وِلادَتَهُ و یُغَیِّبُ شَخصَهُ، لئَلاّیَکوُنَ لأحَدٍ فی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ إذا خَرَجَ؛[3] خدای تبارک و تعالی ولادت او را مخفی می کند و شخص او را از دیده ها پنهان می سازد تا هنگامی که ظهور می کند، در گردن او بیعت با کسی نباشد».
3. جداسازی مؤمنان واقعی
امام صادق علیه السلام پس از بیان تأخیر فراوان کیفر قوم نوح علیه السلام می فرمایند: «غیبت قائم علیه السلام به طول می انجامد تا حق روشن گردد و ایمان محض از تیرگی پاک شود و از شیعیان هر کس سرشت ناپاک دارد و بیم آن هست که اگر از امکانات وسیع و امن و امان گسترده در عهد قائم علیه السلام آگاه شود، منافقانه رفتار کند، با ارتداد آنها خالص و ناخالص از یکدیگر جدا شود».[4]
4. آماده شدن اوضاع جهان
یکی از حکمت های غیبت، آمادگی فکری بشر برای ظهور آن حضرت است؛ زیرا روش و سیره آن حضرت، رعایت امور ظاهری و حکم به ظواهر نیست، بلکه او بر اساس واقعیات و بدون تقیه و مسامحه، به احقاق حقوق، ردّ مظالم، برقراری عدالت واقعی و اجرای تمام احکام اسلامی می پردازد.[5]
پی نوشت ها:
1. بحارالانوار، ج52، ص90، باب 20، علة الغیبة؛ علل الشرایع، ج1، ص243، باب علة الغیبة.
2 . دادگستر جهان، ابراهیم امینی، ص234.
3 . بحارالانوار، ج52، ص279.
4 . همان، ج51، ص222.
5 . نوید امن و امان، لطف الله صافی گلپایگانی، ص183.
شرح پرسش:
با این که اسلام انسان را به تحقیق در مسائل رهنمون ساخته، چرا خواسته شده بدون دلیل غیبت امام زمان علیه السلام را قبول کنیم؟
پاسخ:
اسلام افراد را به تحقیق در مسائل ترغیب نموده ولی این در مسائلی است که خارج از قلمرو فکر و اندیشه انسان نباشد اما برخی از مسائل که ممکن است فکر انسان دستخوش انحراف واقع شود تفکر در آنها را جلوگیری کرده است مثلاً در برخی روایات از اندیشیدن درباره مسائل قضا و قدر و برخی دیگر از مسائل مانند اندیشیدن در ذات خداوند متعال جلوگیری شده است. بنابراین چنین نیست که اندیشیدن در هر مسئله بدون استثناء از ناحیه اسلام مورد تشویق و ترغیب باشد.
جستجو کردن در علت غیبت امام زمان علیه السلام لزومی ندارد و ندانستن فلسفه غیبت ایشان زیانی به وجود نمی آورد زیرا پس از این که حکمت خداوند براساس دلیل برای ما روشن گشت و دانستیم امام زمان علیه السلام غایب است، می دانیم غیبت امام زمان علیه السلام دارای حکمتی است اما این که حکمت آن چیست، مانند بسیاری از فلسفه احکام برای ما مجهول است. بنابراین بیان شده است که بدون دلیل غیبت امام زمان علیه السلام را قبول کنیم. فلسفه غیبت امام زمان علیه السلام به طور کامل برای ما معلوم نیست، ولی گاه در روایات به مواردی از حکمت های آن اشاره شده که ذیلاً بیان می شود و دیگر حکمت ها بعد از ظهور آشکار خواهد شد؛ چنان که علت کارهای حضرت خضر برای حضرت موسی معلوم نشد، مگر به هنگام مفارقت آنها از یکدیگر.
1. ترس از کشته شدن
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله می فرمایند: «لا بُدَّ لِلْغُلامِ مِنْ غَیْبَةٍ» فَقِیلَ لَهُ: وَلمَ یا رَسوُلَ الله؟ قال: «یَخافُ القَتْلَ»؛[1] لازم است (مهدی) در حالی که پسر بچه است غائب شود، گفته شد: ای رسول خدا غیبت برای چه، حضرت فرمودند: می ترسد کشته شود.
البته در اینجا ترس فردی نیست، بلکه ترس از این است که زمین خالی از حجت الهی شود. بعضی می گویند: مگر خدا قدرت حفظ امام را ندارد؟ می گوییم: خداوند بر همه کارها احاطه دارد، ولی می خواهد امور هستی بر طبق اسباب و از مجرای عادی انجام گیرد و اگر برخلاف این باشد، دنیا دار تکلیف و اختیار و امتحان نخواهد بود.[2]
2. مصونیت از بیعت با ستمکاران
حضرت ولیّ عصر علیه السلام پیش از رسیدن وقت ظهور و مأمور شدن به قیام، ناچار نمی شود که مانند پدران بزرگوارش از راه تقیه با خلفای وقت بیعت کند. امام حسن علیه السلام می فرمایند: «إن اللهَ عَزَّوَجَلَّ یُخْفی وِلادَتَهُ و یُغَیِّبُ شَخصَهُ، لئَلاّیَکوُنَ لأحَدٍ فی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ إذا خَرَجَ؛[3] خدای تبارک و تعالی ولادت او را مخفی می کند و شخص او را از دیده ها پنهان می سازد تا هنگامی که ظهور می کند، در گردن او بیعت با کسی نباشد».
3. جداسازی مؤمنان واقعی
امام صادق علیه السلام پس از بیان تأخیر فراوان کیفر قوم نوح علیه السلام می فرمایند: «غیبت قائم علیه السلام به طول می انجامد تا حق روشن گردد و ایمان محض از تیرگی پاک شود و از شیعیان هر کس سرشت ناپاک دارد و بیم آن هست که اگر از امکانات وسیع و امن و امان گسترده در عهد قائم علیه السلام آگاه شود، منافقانه رفتار کند، با ارتداد آنها خالص و ناخالص از یکدیگر جدا شود».[4]
4. آماده شدن اوضاع جهان
یکی از حکمت های غیبت، آمادگی فکری بشر برای ظهور آن حضرت است؛ زیرا روش و سیره آن حضرت، رعایت امور ظاهری و حکم به ظواهر نیست، بلکه او بر اساس واقعیات و بدون تقیه و مسامحه، به احقاق حقوق، ردّ مظالم، برقراری عدالت واقعی و اجرای تمام احکام اسلامی می پردازد.[5]
پی نوشت ها:
1. بحارالانوار، ج52، ص90، باب 20، علة الغیبة؛ علل الشرایع، ج1، ص243، باب علة الغیبة.
2 . دادگستر جهان، ابراهیم امینی، ص234.
3 . بحارالانوار، ج52، ص279.
4 . همان، ج51، ص222.
5 . نوید امن و امان، لطف الله صافی گلپایگانی، ص183.
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}