پرسش :

آیا اگر کشوری مناطق مسکونی ما را مورد حمله نظامی قرار دهد ما نیز می توانیم مقابله به مثل نماییم؟


پاسخ :
شرح پرسش:
سؤالم در مورد قضیه "ترس" می باشد، آیا در طول جنگ تحمیلی عراق بر علیه جمهوری اسلامی ایران که عراق مناطق مسکونی را مورد حمله نظامی قرار می داد، جمهوری اسلامی ایران نیز می توانست جهت جلوگیری از این عمل کشور عراق به بمباران و حمله به مناطق مسکونی عراق اقدام کند؟

پاسخ:
پاسخ اجمالی:
هرچند؛ طبق احکام اولیه اسلامی؛ حمله به غیر نظامیان و نیز آسیب رساندن به مناطق مسکونی و حتی کشاورزی دشمن، مجاز نمی ­باشد، اما اگر دشمن، چنین رویه­ای را در پیش گیرد و نتوان از راه دیگری، او را از چنین اعمالی بازداشت، جهت حفظ منافع کشور اسلامی؛ می ­توان طبق حکم ثانوی و با شرایطی؛ اقدام به مقابله به مثل نمود و کشور ما نیز علیرغم میل خود، در مواردی مجبور به اتخاذ چنین تصمیمی شد.

پاسخ تفصیلی:
پرسش شما را در دو محور اصلی مورد بررسی قرار خواهیم داد:
1 – آیا مقابله به مثل در اسلام جایز است و در مقابل"تترس" چه باید کرد؟
2 – آیا کشور ما طی جنگ تحمیلی، عملکرد مناسبی در این زمینه داشته است؟
به همین ترتیب، به تحلیل موارد فوق خواهیم پرداخت:
1 – در ارتباط با بخش اول، ابتدا باید گفت که احکام اسلام به دو دسته اولیه و ثانویه تقسیم می­ شوند. پاسخ پرسش شما؛ طبق حکم اولیه اسلامی؛ منفی است، اما اگر چاره­ای جز اقدام به چنین کاری نداشته باشیم، می­ توان از حکم ثانوی استفاده نموده و در شرایطی، مقابله به مثل نماییم. اکنون، توضیحات بیشتری را در این زمینه خدمتتان عرضه خواهیم نمود:
بر اساس رهنمودهای قرآن کریم، مسلمانان نباید همواره در موضع انفعالی قرار داشته و ملتزم بودنشان به رعایت اصول و موازین دینی و اخلاقی، موجبات شکست آنان را در صحنه­ های نبرد فراهم آورد، بلکه هرگونه اقدام متجاوزانه­ای که از سوی دشمن انجام می ­پذیرد، با اقدامی از همان نوع و در همان حد، از سوی مسلمانان قابل تلافی و جبران می ­باشد! در آیه ­ای می­ خوانیم که: هر گروهی که در برابر شما رفتار تجاوزکارانه­ای اتخاذ نمودند، شما نیز در مقام پاسخ، همانند آنان رفتار نمایید [1] . با دقت در این آیه، به نکته جالبی برخورد می ­نماییم که قرآن در ارتباط با مقابله به مثل نیز از واژه "اعتداء"؛ یعنی "تجاوز"؛ استفاده نموده و این بیانگر آن است که چنین عملی نیز به خودی خود، نوعی تجاوز از حدود اولیه الاهی به شمار می ­آید، ولی چه کنیم که در شرایطی، چاره­ای جز آن نداریم؟! بدیهی است که مقابله به مثل، تنها در مواردى ممکن است که ناقض کرامت انسانى نبوده و تنها به موجب ضرورت و مصلحت باشد و در راستای دفاع مشروع بوده و امکان اتخاذ شیوه­ای جایگزین نیز وجود نداشته باشد. بنابر این، مواردى چون نسل­ کشی، مثله، تجاوز به عنف و موارد مشابه را نمی­ توان در چارچوب مقابله به مثل گنجاند، زیرا در ادامه آیه فوق بیان شده که: ای مسلمانان، (در اجرای مقابله به مثل نیز) از خدا بترسید زیرا خدا با پرهیزکاران است. با توجه به این آیه درمی­ یابیم که رفتار جنایت کارانه؛ تحت پوشش مقابله به مثل؛ مورد تأیید اسلام نبوده و اصولا جواز اصل رفتار متقابل، تنها به دلیل مصلحت مسلمانان و بازداشتن دشمن از تعرض به آنها می­ باشد، بر این اساس، باید در کمال پرهیزکاری و تنها در حد ضرورت و مصلحت به چنین اقدامی روی آورد و به عبارتی در مقابل بد و بدتر، بد را انتخاب نمود. البته سزاوار است که حتی در صورت لزوم مقابله به مثل، ابتدا هشدارهایی به غیر نظامیان جهت ترک منطقه داده شده و مکان هایی به عنوان نقاط امن اعلام شوند تا غیر نظامیان بتوانند به آنجا پناه­ ببرند. موضوعی که در جنگ شهرها نیز اتفاق افتاده و کشور ما با اعلام چهار شهر مقدس به عنوان مناطق امن، هیچگاه تا آخر جنگ، آن مکانها را مورد تعرض قرار نداد!
غیر از موضوع مقابله به مثل در رفتار با غیر نظامیان، موارد دیگری که تنها بر اساس ضرورت مجاز شمرده شده را در آیات دیگر قرآن کریم و در رفتار پیامبر(ص) مشاهده می­ نماییم، به عنوان نمونه:
الف: جنگیدن و کشتن افراد در کنار خانه خدا؛ طبق موازین اولیه اسلامی؛ مجاز نمی باشد، اما اگر دشمن در همان مکان مقدس، آغاز به جنگیدن نمود، ما نیز مجازیم که با آنان به نبرد بپردازیم، چون عواقب فتنه و توطئه بر علیه مسلمانان، به مراتب خطرناک­تر و غیر قابل تحمل­تر از شکسته­ شدن موقت حرم امن الهی می­ باشد [2] !
ب: آسیب ­رساندن به محصولات کشاورزی دشمن در حالت عادی مجاز نمی ­باشد، اما اگر تنها راه شکست دشمن، چنین کاری است، می­ توان اقدام به آن نمود [3] .
موضوع "تترس" یا قرار گرفتن نیروهای نظامی در پناه غیر نظامیان و یا حتی در پناه اسیران خودی و استفاده از آنها به عنوان سنگری برای نبرد با مسلمانان، نیز در همین راستا مورد تحقیق دانشمندان دینی قرار گرفته است.
در یکی از منابع فقهی شیعه این گونه بیان­ شده که: اگر دشمن، زنان و کودکان را سپر انسانى خود قرار داده، اما امکان شکست دشمن؛ بدون آسیب زدن به این افراد؛ وجود داشته باشد، باید از ورود هر گونه خسارتى به آنان خ وددارى نمود، مگر در حالت شدت و برافروختگى جنگ (که قدرت تصمیم­گیرى سلب مى ‏شود). در موردى که دشمن از اسیران مسلمان به عنوان سپر بهره­جوید نیز باید به همین ترتیب عمل نمود [4] .
نظریه­ پردازى از اهل سنت نیز چنین تحلیلی را ارائه مى­ نماید: هنگام آتشبارى بر دشمن، در کشتن مسلمانانى که دشمن، آنان را به عنوان سپر انسانى خود قرار داده، مصلحتى براى کل جامعه اسلامى وجود دارد، زیرا در برپا داشتن فریضه جهاد، مصالح مهم­‏ترى موجود است و اگر این روش را نادیده بگیریم، دشمن بر کل جامعه اسلامى تسلط یافته و در نهایت همان افرادى که اکنون به عنوان سپر از آنان استفاده مى‏­ نماید را نیز به قتل خواهد رسانید، و هیچ عاقلى نمى­ تواند بگوید که در چنین موقعیتى لازم است که(دست از جنگ برداشته تا) موجب قتل مسلمانان نشویم! زیرا در صورت آتش ‏بس، دچار مشکلات بیشتری خواهیم شد که نتیجه آن از بین رفتن همین سپرهاى انسانى و علاوه بر آن، نابودى اسلام و دیگر مسلمانان خواهد بود، ولی چون این مصلحت، مفاسدى را نیز (همانند کشته­ شدن مسلمانان) درپى دارد، برخى افراد؛ که دقت نظر کافى در این مورد ندارند؛ با نظر تردید بدان مى­ نگرند. مطلب دیگری که برخى دانشمندان به آن اشاره نموده ­اند آن است که هدف اساسى از آتشبارى، از بین بردن دشمن و شکستن ابهت آنهاست، که مصلحت مسلمانان آن را اقتضا مى ‏­نماید، و اگر مسلمانان به دلیل حفظ جان برادران خود، آتشبارى بر دشمن را متوقف سازند ، این شیوه برخورد منجر به آن مى­ شود که دشمن از آن سوء استفاده نموده، نبرد را به نفع خود به پایان برساند [5] !.
همانگونه که مشاهده می ­نمایید، در این موضوع، اختلافی میان جوامع مختلف اسلامی وجود ندارد. ، اما موضوع دوم:
2 – ما در مقابل اقدامات کشور متجاوز عراق در بمباران شهرها و آسیب رساندن به غیر نظامیان کشورمان، می­ توانستیم به یکی از شیوه­ های ذیل عمل نماییم:
الف: تسلیم خواسته­ های دشمن شده و با از دست دادن بخش وسیعی از کشورمان، رسما قبول شکست نموده و بدین وسیله از کشته­ شدن غیر نظامیان دو طرف جلوگیری نماییم.
ب: جنگ را به همان شیوه سابق ادامه داده و با تحمل و بردباری، در مقابل کشته­ شدن افراد غیر­نظامی کشورمان واکنش مناسبی نشان نداده و تنها در میدان نبرد، به پاسخگویی بپردازیم.
ج: ما نیز در برابر حمله به مناطق غیرنظامی کشورمان و کشته­ شدن زنان و کودکان، ساکت ننشسته و با مقابله به مثل، دشمن را در استفاده از این شیوه، به شکست بکشانیم.
شیوه اول، نمی­ توانست مورد پذیرش هیچ انسان علاقمند به دین و وطن خود باشد، چون؛ بر فرض؛ اگر چنین امتیازی را به کشور عراق می­دادیم، چه تضمینی وجود داشت که فردای آن روز، همان دشمن یا دشمنی دیگر، با اتخاذ چنین رویه­ ای و با اطمینان از اینکه ما عمل متقابلی را انجام نخواهیم داد، به نقطه­ ای دیگر از کشورمان حمله­ور نشده و امتیاز دیگری را طلب ننماید؟!
شیوه دوم نیز در سال های اولیه جنگ، توسط کشور ما به کارگرفته شد، اما نتیجه­ اش آن بود که دشمن بعثی؛ با آگاهی از چنین خط قرمزی در آسیب نرساندن به غیر نظامیان؛ آن را نقطه ضعفی برای کشور ما ارزیابی نموده و حملات خود را به مناطق غیر نظامی گسترش داد و در نتیجه صدمات انسانی و اقتصادی بسیاری بر کشور ما وارد شد و امنیت مناطق غیر نظامی ما نیز از بین رفت و در همین حال، شهرهای عراق؛ حتی مناطقی همانند شهر بصره که در تیررس مستقیم ما بودند؛ در امنیت کامل به سر می­بردند! ادامه چنین وضعیتی؛ با توجه به فرسایشی شدن جنگ؛ به احتمال قریب به یقین، به شکست ما در صحنه نظامی نیز منجر می­شد. در نهایت؛ و علیرغم میل باطنی؛ برای جلوگیری از به وجود آمدن چنین وضعیتی، تصمیم به مقابله به مثل، آن هم در سطح محدود گرفته شد که هرچند متأسفانه، موجب کشته شدن برخی غیرنظامیان دشمن شد که شاید گروهی از آنها، مخالف صدام و جنگ و حکومتش بودند، اما با اتخاذ چنین تصمیمی، از کشتار وسیع­تر غیر نظامیان کشور ما جلوگیری به عمل آمد. ما نیز همانند شما و بسیاری از افراد دیگر، از کشته ­شدن این غیر نظامیان متأثریم، اما پرسش ما این است که اگر شما به عنوان مقام تصمیم­ گیرنده در چنین وضعیتی بودید، چه اقدامی را انجام می­ دادید؟!
البته جالب است بدانید که بعید است مجموع تلفاتی که از بمباران و موشکباران شهرهای عراق توسط ایران در طول جنگ به وجود آمده، بیش از تلفاتی باشد که دشمن بعثی در یک روز بمباران شیمیائی، به غیر نظامیان کشور خود در شهر حلبچه وارد نموده و یا حتی با بررسی تاریخ معاصر عراق، می­ توان به این نتیجه دست­ یافت که تعداد افرادی از ملت عراق؛ چه نظامی و چه غیر نظامی؛ که توسط حکومت خونخوار صدام در جریان مبارزات مردمی شیعیان و کردها و حتی اهل سنت، کشته شدند، بیش از افرادی از آنان بود که در نبرد با ایران، جان خود را از دست دادند و نشانه ­اش نیز همان است که اکنون ملت عراق، با این که از صدام و حامیانش کینه شدیدی به دل دارد، اما خود را دشمن ملت ایران نمی ­داند!

پی نوشتها:
[1] - بقره، 194.
[2] - بقره، 191.
[3] - حشر، 5.
[4] - نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج 21، ص 68، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1362.
[5] - حسن ابوغده، قضایا فقهیه فی العلاقات الدولیه حال الحرب، ص 138- 137، مکتبه العبیکان، الریاض، بی تا.
منبع: www.islamquest.net