پرسش :

چه مصائبي بر حضرت زهرا(س) پس از پيامبر اكرم(ص) وارد شد؟


پاسخ :
دوران شيرين زندگانى بانوى اسلام فاطمه زهرا(عليها السلام) با رحلت پيامبر(صلى الله عليه وآله) به سرعت سپرى شد، هر چند به يك معنا در سراسر زندگى او، دوران شيرينى وجود نداشت، چرا كه پيوسته فشارها و جنگ ها و توطئه هاى دشمنان بر ضد اسلام و پيامبر آرامش روح فاطمه(عليها السلام) را بر هم مى زد.
با رحلت پيامبر(صلى الله عليه وآله) طوفان هاى تازه اى از حوادث پيچيده و بحرانى وزيدن گرفت.
احقاد و كينه هاى بدر، خيبر و حنين كه در عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله) در زير خاكستر پنهان بود آشكار گشت.
احزاب منافقين به جنب و جوش افتادند تا هم از اسلام انتقام بگيرند، و هم از خاندان پيامبر(صلى الله عليه وآله).
و فاطمه زهرا(عليها السلام) در مركز اين دايره بود كه تيرهاى زهرآگين دشمنان از هر سو به سوى آن پرتاب مى شد.
فراق و جدايى دردناك پدر از يكسو.
مظلوميت غم انگيز و جانكاه همسرش اميرمؤمنان على(عليه السلام) از سوى ديگر.
توطئه هاى دشمنان بر ضد اسلام از ديگر سو.
و نگرانى فاطمه از آينده مسلمين و حفظ ميراث قرآن، دست به دست هم داده، قلب و روح پاكش را سخت مى فشردند.
در اينجا به چند سند تاريخي اشاره مي شود:
1ـ فاطمه(عليها السلام) نمى خواهد با بيان غم هاى خود روح پاك اميرمؤمنان على(عليه السلام) را كه سخت از آن اوضاع ناگوار و خلاف كارى هاى امت ضربه ديده، آزرده تر سازد.
به همين دليل به كنار قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى رفت و با او درد دل مى كرد. و سخنان جانسوزى همچون اخگر آتش كه اعماق وجود انسان را مى سوزاند، بر زبان مى آورد.
«يا اَبَتاهُ بَقِيتُ والِهَةً وَ حَيْرانَةً فَرِيدَةً، قَدِ انْخَمَدَ صَوْتِي وَ انْقَطَعَ ظَهْرِى وَ تَنَغَّصَ عَيْشِي».
(پدر جان! بعد از تو، يكه و تنها شدم، حيران و محروم مانده ام، صدايم به خاموشى گراييد، و پشتم شكست، و آب گواراى زندگى در كامم تلخ شد).
2ـ گاه مى گفت:
«ماذا عَلى مَنْ شَمَّ تُرْبَةَ اَحْمَد *** اَلاَّ يَشُمَّ مَدَى الزَّمانِ غَوالِيا
صُبَّتْ عَلَيَّ مَصائِبٌ لَو اَنَّها *** صُبَّتْ عَلَى الاَيّامِ صِرْنَ لَيالِيا»
(كسى كه خاك پاك پيامبر(صلى الله عليه وآله) را ببويد سزاوار است تا پايان عمر هيچ عطرى را نبويد.
بعد از تو اى پدر آن قدر مصائب بر من فرو ريخت كه اگر بر روزهاى روشن مى ريخت به صورت شب هاى تيره و تار در مى آمد.)
3ـ امّ سلمه مى گويد: هنگامى كه بعد از وفات پيامبر(صلى الله عليه وآله) به ديدن بانوى اسلام فاطمه(عليها السلام) رفتم و جوياى حال او شدم، در پاسخ اين جمله هاى پر معنا را بيان كرد:
«اَصْبَحْتُ بَيْنَ كَمَد وَ كَرْب، فَقْدِ النَّبِىِّ(صلى الله عليه وآله) وَ ظُلْمِ الْوَصِيِّ، هُتِكَ وَاللهِ حِجابُهْ...، وَ لكِنَّها اَحْقادٌ بَدْرِيَّةٌ، وَ تِراتٌ اُحُدِيَّةٌ، كانَتْ عَلَيْها قُلُوبُ النِّفاقِ مُكْتَمَنَةً»(1).
(از حالم چه مى پرسى اى امّ سلمه، من در ميان اندوه و رنج بسيار بسر مى برم، از يكسو پدرم پيامبر(صلى الله عليه وآله) را از دست داده ام، و از سوى ديگر {با چشم خود مى بينم كه} به جانشينش {علىّ بن ابى طالب}ستم شده است،بخدا سوگند كه پرده حرمتش را دريدند...، ولى من مى دانم اينها كينه هاى بدر، و انتقام هاى اُحُد است، كه در قلوب منافقان پنهان و پوشيده بود).
4ـ «ما زالَتْ بَعْدَ اَبِيها مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ، باكِيَةَ الْعَيْنِ، مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ»(2); (بعد از رحلت پيامبر پيوسته شال عزا به سر بسته بود، چشمانى گريان و قلبى سوزان داشت).(3)

پی نوشتها:
(1) . مناقب ابن شهر آشوب، جلد 2، صفحه 225 .
(2) . مناقب ابن شهر آشوب، جلد 3، صفحه 362 .
(3) . گردآوري از: كتاب زهرا(س) برترين بانوي جهان، حضرت آيت الله مكارم شيرازي، ص 47.
منبع:سایت انوار طاها