پرسش :
مستدعی است پاسخ چند سوال فقهی زیر که در پزشکی مبتلا به می باشد مرقوم فرمایید.امواجی که بر روی نوار ثبت می شود دال بر فعالیت مغز یا قلب می باشد با توجه به این که می تواند امواج مغزی وجود نداشته باشند و قلب انسان به کمک دستگاههای مصنوعی فعالیت داشته باشد. 1 ـ آیا نداشتن امواج مغزی دال بر مرگ است یا نداشتن امواج قلبی؟ 2 ـ در حالت اغمای بدون برگشت که مغز به طور کلی مرده است و حرکات قلبی، عروقی و تنفسی به کمک دستگاهها و داروها نگهداری می شود بنابراین که پیوند اعضاء بدن مباح باشد آیا جدا کردن عضوی مثل قلب از بدن شخص در این حالت برای پیوند به شخص دیگر جایز است؟ 3 ـ آیا جدا کردن عضو در این حالت، جدا کردن عضو از انسان زنده محسوب می شود یا از بدن مرده؟ 4 ـ چه زمانی احکام میت مانند ارث، وصیت، عده وفات در مورد زوجه و... بر او جاری می شود؟ از زمان مرگ مغزی یا زمان جدا کردن دستگاههای مذکور و توقف قلب؟ 5 ـ در صورتی که افرادی که با مرگ مغزی مواجه شده اند کاملا فاقد حس و حرکت می باشند و خون در رگهای بدن آنها از جریان افتاده و ضربان نبض آنها نیز قطع شده است و مرده محسوب می شوند، حکم قطع عضو آنها چیست؟
پاسخ :
فقیه وظیفه دارد که احکام شرع مقدس اسلام را از قرآن مجید و احادیث اهل بیت علیهم السلام استنباط کند و در اختیار مردم بگذارد اما تشخیص موضوع به عهده فقیه نیست و تشخیص آن در اغلب با نظر اهل عرف و گاهی با نظر متخصص است مثلا شارع مقدس اسلام آب را پاک کننده معرفی میکند اما این که آب چیست و حد و مرز آن تا کجاست؟ اگر با مقدار بیشتر مخلوط باشد آیا باز هم آب صدق میکند، این بستگی به نظر و تشخیص اهل عرف دارد و نیز مثلا امر فرموده اند که در حال نماز استقبال قبله نمایید آیا در استقبال این اندازه دقت معتبر است که اگر یک خط از وسط پیشانی نمازگزار خارج شود به وسط خانه کعبه بخورد یا این که همینقدر که عرفا بگویند مقابل خانه کعبه ایستاده کافی است؟ در این مورد تشخیص و قضاوت با اهل عرف است.
در موارد مذکور در فوق نیز نظر عرف و نظر متخصص ملاک و میزان است و به نظر می رسد تا خون در رگهای بدن جریان دارد و نبض می زند شخص نمرده است و در صورتی که موردی پیش بیاید که اهل عرف متحیر و مردد باشند و متخصص هم نتواند تشخیص قاطع بدهد باید به قواعد دیگری که در اصول فقه مدون است مراجعه کنیم و مقتضای قواعر در موارد مذبور استصحاب است به این معنا که باید بگوییم هنوز نمرده است و احتیاط نیز همین را اقتضا میکند باید احکام ارث و وصیت وعده و وفات... را زمانی در نظر بگیریم که یقین به تحقق مرگ داشته باشیم.
منبع: noorihamedani.com
فقیه وظیفه دارد که احکام شرع مقدس اسلام را از قرآن مجید و احادیث اهل بیت علیهم السلام استنباط کند و در اختیار مردم بگذارد اما تشخیص موضوع به عهده فقیه نیست و تشخیص آن در اغلب با نظر اهل عرف و گاهی با نظر متخصص است مثلا شارع مقدس اسلام آب را پاک کننده معرفی میکند اما این که آب چیست و حد و مرز آن تا کجاست؟ اگر با مقدار بیشتر مخلوط باشد آیا باز هم آب صدق میکند، این بستگی به نظر و تشخیص اهل عرف دارد و نیز مثلا امر فرموده اند که در حال نماز استقبال قبله نمایید آیا در استقبال این اندازه دقت معتبر است که اگر یک خط از وسط پیشانی نمازگزار خارج شود به وسط خانه کعبه بخورد یا این که همینقدر که عرفا بگویند مقابل خانه کعبه ایستاده کافی است؟ در این مورد تشخیص و قضاوت با اهل عرف است.
در موارد مذکور در فوق نیز نظر عرف و نظر متخصص ملاک و میزان است و به نظر می رسد تا خون در رگهای بدن جریان دارد و نبض می زند شخص نمرده است و در صورتی که موردی پیش بیاید که اهل عرف متحیر و مردد باشند و متخصص هم نتواند تشخیص قاطع بدهد باید به قواعد دیگری که در اصول فقه مدون است مراجعه کنیم و مقتضای قواعر در موارد مذبور استصحاب است به این معنا که باید بگوییم هنوز نمرده است و احتیاط نیز همین را اقتضا میکند باید احکام ارث و وصیت وعده و وفات... را زمانی در نظر بگیریم که یقین به تحقق مرگ داشته باشیم.
منبع: noorihamedani.com
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}