پرسش :

دولتمردان قاجاری چگونه اقتصاد ایران را فلج کردند؟


پاسخ :
اواخر دوران صفویه در ایران مصادف با شکوفایی انقلاب صنعتی در اروپاست که منجر به ایجاد تغییرات مهمی در حوزه‌ی اقتصاد شد. بسترهای انقلاب صنعتی اعم از استعمار کشورهای غربی در جهت انباشت طلا و نقره از سویی و توان تولید انبوه کالا در این کشورها و نیاز به بازارهایی برای فروش محصولات خود از سویی دیگر، زمینه‌ساز این شد که کشور آماج نفوذهای گوناگون سیاسی، فرهنگی و اقتصادی قرار گیرد. مهم‌ترین هدف در نفوذ این کشورها در بُعد حکومتی و سیاسی، اولاً هموار ساختن زمینه برای ورود خود به کشور بود و ثانیاً ایجاد استعماری نو از طریق عوامل موجود در خود کشورها برای استفاده‌ی تام از منابع و بازارهای کشور هدف. لذا آنان به‌دنبال زمینه‌ای برای تأمین مواد اولیه‌ی مورد نیاز در صنعت و همچنین تغییر ذائقه، فرهنگ و سبک زندگی مردم این کشورها در جهت تأمین بازار مورد نیاز برای فروش کالاهای خود بودند. لذا با نفوذ در ساختارها و حکومت‌ها و بدنه‌ی مردم و ایفای نقش مستقیم و غیرمستقیم، به‌دنبال تحقق این هدف بودند.

۱. توسعه‌ی بی‌رویه‌ی واردات

تفحص در اثرات ویران‌کننده‌ی تسلط کالا و سرمایه‌ی خارجی بر اقتصاد ایران امری نیست که به‌تازگی و در دوران اخیر مورد توجه قرار گرفته باشد. برقراری و توسعه‌ی روابط تجاری میان ایران و کشورهای اروپایی در دوران صفویه به‌صورتی نبود که بتواند در ساختمان جامعه و اقتصاد ایران تغییرات مهمی ایجاد کند. از اوایل قرن سیزدهم و (اواسط قرن نوزدهم میلادی)، در نتیجه‌ی رشد سرمایه‌داری در کشورهای اروپای غربی و سپس در روسیه‌ی تزاری، روابط اقتصادی ایران با بازارهای خارجی اهمیت و گسترش بیشتری یافت. بر اثر هجوم کالاهای ساخته‌شده و افزایش صدور مواد خام و کالاهای کشاورزی به بازارهای جهانی، نه‌فقط از رشد صنایع جلوگیری به عمل آمد و نوع تولیدات کشاورزی تغییر کرد، بلکه در نتیجه‌ی رشد سرمایه‌داری تجاری وابسته، سلسله تغییرات عمیقی در اقتصاد جامعه‌ی ایران رخ داد و تجارت خارجی عامل مهمی در تغییرات جامعه و سازمان حکومت ایران شد.
نفوذ اقتصادی انگلستان از راه تجارت در سال ۱۱۷۶ هجری، مطابق با سال ۱۷۶۳ میلادی، با قراردادی که میان انگلیسی‌ها با کریم‌خان زند درباره‌ی افتتاح تجارت‌خانه در بوشهر منعقد گردید، آغاز شد و با موافقت جعفرخان زند، در سال ۱۲۰۲ هجری، مطابق با ۱۷۸۸ میلادی، ادامه یافت. در فرمان جعفرخان آمده است:
«... هراندازه متاع ملت انگلیس وارد ایران گردد، هیچ مانع و عایقی برای ورود آن سد راه نخواهد بود و آزادانه در هر کجای ایران بخواهند می‌توانند متاع خودشان را به فروش رسانند. پس از فروش هم در تحت حفاظت ما آسوده‌خاطر وجوه آن را برگردانند. ما قول می‌دهیم که به هیچ اسم‌ورسم یا عنوانی از آن‌ها وجهی دریافت نداریم و اگر سابقاً قرار بوده حقوق گمرکی مطالبه شود، بعد از این فرمان ما به هیچ عنوانی مطالبه‌ی حقوق گمرکی نخواهیم نمود و آنچه هم در سابق برقرار بوده، ما آن‌ها را لغو و باطل می‌نماییم. از این تاریخ تمام آن‌ها باطل است و فراموش خواهد شد. به تاریخ هشتم ربیع‌الثانی یک‌هزارودویست‌ودو، مطابق هجدهم ژانویه‌ی ۱۷۸۸ (انتهی).»۱
در فاصله‌ی زمانی بین سال ۱۲۵۴ تا ۱۲۹۲ شمسی، حجم کلی تجارت خارجی ایران نُه برابر، حجم واردات کالایی ده برابر و صادرات ۷.۵ برابر شد و کسر تجارت خارجی ایران به ۱.۲ میلیارد قران رسید.۲ کالاهای وارداتی ایران به‌طور عمده عبارت بودند از مواد مصرفی مانند شکر، منسوجات پنبه‌ای، پشمی و ابریشمی، لباس، شیشه، نفت و غیره که مانع از به وجود آمدن صنایع سبک مصرفی در ایران می‌شدند. حاج سیاح در خاطرات خود، پس از بررسی اوضاع گیلان (رشت) در اواسط رجب سال ۱۲۹۶ قمری (برابر با تیرماه ۱۲۵۸ش و ۱۸۷۹م)، درباره‌ی تجارت خارجی ایران و اثرات کالاهای وارداتی می‌نویسد: «مال‌التجاره‌ی ایران که از آنجا (گیلان) حمل می‌شود، پنبه و ابریشم و خشکبار و پوست بره و گوسفند و فروش برنج و ماهی است و مال‌التجاره‌ی روسیه از آنجا همه‌ی حوائج ایران. این تجارت به این ترتیب در اندک زمان صنایع ایران را نابود و اهل ایران را پریشان و گرسنه خواهد کرد...»۳
اعتمادالسلطنه در کتاب «المآثر و الآثار» درباب رشد و توسعه‌ی تجارت خارجی ایران و افزایش واردات کالاهای خارجی در این دوره تحت‌عنوان «میل اهالی ایران به تجملات» و «رواج تام و شیاع عام مال‌التجاره‌ی فرنگ در ایران» می‌نویسد: «رفتیم به کاروانسراهای تجارنشین. خیلی جاهای معتبر و باشکوه بودند. به‌اندکی ملاحظه معلوم شد که در این شهر تجارت عمده‌ای هست و مردم هم به تجارت مایل‌اند، ولی چه سود که همه‌ امتعه‌ی خارجه است. از امتعه‌ی داخلیه نشانی دیده نمی‌شود. مگر در بعضی جاهای گوشه‌وکنار که آن‌هم عبارت از تنباکو و حنا و چیت همدان و چادرشب یزد و کرباس نائین بود. آن‌وقت فکر کردم که شیاطین فرنگستان به قوت علم همه‌ساله چقدر پول از این مملکت بیرون می‌کشند.»۴
توجه به میزان و نوع کالاهای مبادله‌شده میان ایران و بازارهای سرمایه‌داری، به‌خوبی جهت حرکت اقتصاد ایران، افزایش وابستگی کالایی و در هم شکستن تولیدات صنعتی داخلی را نشان می‌دهد. تجاری که به تجارت خارجی می‌پرداختند، نقش دلال صنایع و کارخانه‌های بزرگ خارجی را برعهده می‌گرفتند و منافعشان با منافع تجار و سرمایه‌داران کشورهای سرمایه‌داری صنعتی در حال رشد، به‌تدریج هماهنگی و انطباق بیشتری پیدا می‌کرد و این مشارکت و همکاری ادامه می‌یافت.
بر اثر هجوم کالاهای خارجی، صنایع سنتی موجود در ایران از بین رفت و صنایع و کارخانجات جدیدی نیز به وجود نیامد. با تشدید صدور کالاهای کشاورزی (که نوع و میزان آن تحت‌تأثیر نوسانات بازار جهانی و احتیاجات کشورهای استعماری سرمایه‌داری تغییر می‌یافت) در کشاورزی ایران نیز تغییرات فراوانی به ضرر مردم و به نفع زمین‌داران و تجار بزرگ ایرانی و خریداران خارجی به وجود آمد، زیرا به‌جای احتیاجات مردم کشور، احتیاجات بازار جهانی سرمایه‌داری، ملاک کشت و تولید در بخش کشاورزی شد.
نتایج شوم و خانمان‌برانداز سلطه‌ی کالایی انگلستان بر صنایع ایران را می‌توان با دقت در گزارش فلاندن دریافت. فلاندن در سفرنامه‌ی خود (۱۸۴۰) می‌نویسد: «از کارخانجات نساجی و اسلحه‌سازی و زربفت و مخمل ایران که روزگاری به تمام مشرق‌زمین صادر می‌شد، خبری نیست و همه نابود شده‌اند. محصولات ایران از بین رفته و به‌ویژه همجواری با انگلستان نتیجه‌ی شومی بخشیده است، زیرا مقدار زیادی محصول را به بهایی بسیار نازل‌تر از آنچه در خود ایران ساخته می‌شود، در بازارهای ایران به فروش می‌رسانند. این سیاست برای نابود کردن صنایع ایران اتخاذ شده است. تجار خارجی گمرک و مالیات نمی‌پردازند و روزبه‌روز میزان واردات زیادتر می‌شود و برعکس محصول وطنی نابود می‌گردد. در سراسر ایران به‌زحمت می‌توان پارچه‌ای را یافت که علامت سلطنتی انگلستان را نداشته باشد.»۵
نفوذ اقتصادی و سیاسی استعمار انگلستان در ایران نه‌فقط به‌وسیله‌ی شرکت‌های تجاری انگلیسی، بلکه به‌وسیله‌ی گروهی از تجار بزرگ و ثروتمندان ایران که نمایندگی شرکت‌های انگلیسی را داشتند نیز تأمین می‌شد. بعضی از این تجار عبارت بودند از: حاج عبدالرحیم تاجر شیراز و مدیر کمپانی تجارت فارس که نمایندگی شرکت موبیرو توبیدی را داشت. حاجی میرزا محمود کازرونی بزرگ‌ترین تاجر شیراز که عامل شرکت دیوید سامسون بود. همچنین عده‌ای از تجار معتبر ایرانی به تحت‌الحمایگی بریتانیا درآمدند. مانند حاج عبدالکریم و حاجی محمد قوام‌التجار، تاجران مشهدی، حاجی میرزا محمود مشکی از تجار متنفذ و معتبر اصفهان و حاجی بابا صاحب در بوشهر که بالأخره به تابعیت انگلیس درآمد.۶

۲. سرکوب فعالیت سرمایه‌داران داخلی

همراه با هجوم کالاهای خارجی به بازار ایران و افزایش صادرات محصولات و تولیدات کشاورزی، بر میزان سرمایه‌گذاری‌های خارجی در ایران نیز افزوده شد. شرکت‌های خارجی یا مانند شرکت‌های ایرانی در تولید کالا سرمایه‌گذاری می‌کردند و یا با گرفتن امتیاز، انجام فعالیت اقتصادی مانند دامداری، جاده‌سازی، ساختن مؤسسات تلگراف، بهره‌برداری از جنگل‌ها، کشتیرانی در منطقه‌ای معین و یا استخراج مواد معدنی را به خود اختصاص می‌دادند.
در رشته‌هایی که اتباع دولت انگلستان یا روسیه امتیازی می‌گرفتند، فعالیت سایر سرمایه‌داران داخلی و خارجی غیرممکن می‌شد. علاوه بر رشته‌های تولیدی کالا و یا حمل‌ونقل، دولت‌های استعماری انگلستان و روسیه‌ی تزاری در بانکداری نیز به دخالت و سرمایه‌گذاری پرداختند و از این طریق نظارت و تسلط خود را بر اقتصاد ایران تثبیت کردند. بانک‌های خارجی نه‌فقط وسیله‌ی فوق‌العاده مهمی برای تنظیم امور تجاری و سرمایه‌گذاری و صدور منافع محسوب می‌شدند، بلکه در ایجاد ارتباط مالی غیرعلنی دول استعماری با سلاطین، شاهزادگان، اشراف و سیاستمداران و پرداخت رشوه برای به دست آوردن امتیازات اقتصادی و سیاسی و نفوذ در دستگاه سیاسی کشور و حفظ سپرده‌های وابستگان طبقه‌ی حاکم، زمین‌داران بزرگ، تجار بزرگ، ثروتمندان، اشراف و سلاطین نیز مؤثر بودند.

۳. قروض خارجی

مبالغ هنگفتی که در اختیار دربار ایران گذاشته می‌شدند یا صرف تفریحات و مسافرت‌های سلطنتی و ثروتمندتر شدن وابستگان طبقه‌ی حاکم و دولت می‌گردید و یا صرف بازپرداخت اصل و ربح قروض قبلی می‌شد. همه‌ی قروضی که از کشورهای خارج گرفته می‌شدند، قروض دولتی بودند و اصل و ربح آنان از صندوق دولت بازپرداخت می‌شد. قروض خارجی نه‌فقط برای بانک‌های خارجی معامله‌ای پرسود محسوب می‌شدند، بلکه وسایلی بودند برای عقد قراردادهای تجاری پرنفع و به دست آوردن امتیازات سیاسی و افزایش تسلط اقتصادی و سیاسی استعمار سرمایه‌داری بر ایران.
از جمله آثار توسعه‌ی واردات کالاهای ساخته‌شده و صدور مواد خام، تأسیس شرکت‌های تجاری با مشارکت تجار بزرگ بود که امر تجزیه‌ی سرمایه‌ی تجار داخلی و تولیدکنندگان داخلی را نیز تشدید کرد. وابستگی تجار ایرانی از سرمایه‌داری استعماری و تشدید نقش دلالی و وابستگی آنان و ایجاد تسهیلات برای افزایش نفوذ و تسلط خارجیان بر ایران، از گزارش‌های زیر آشکار می‌شود. به‌عنوان نمونه حاج سیاح تأثرات خود را از خرابی اوضاع اقتصادی ایران و سودجویی تجار بزرگ و اهمال «شاه و بزرگان و علما» به شرح ذیل ابراز می‌کند:
«در چنین عصری که به‌واسطه‌ی کارخانجات اروپا و سهولت حمل‌ونقل به‌واسطه‌ی راه‌آهن و غیره، محصولات به‌طریق آسان و ارزان وارد می‌شود، اهل ایران رو کردند به خرید متاع خارجه و به‌تدریج هر صنعت که در خود ایران بود، برافتاد و احدی از شاه و بزرگان و علما و تجار که خون مردم را می‌خورند، در این صدد برنیامدند که یا مثل خارجه کارخانه دایر کنند یا کاری کنند که صنعت قدیم ایران برنیفتد و کرورها مردمی که از صنایع معاش می‌کردند، عمله‌ی خارجه نشوند. اگر کسانی هم به خیال دایر کردن کارخانه یا ساختن راه می‌افتادند، سیاست شمال و جنوب به دست دولت ایران مانع می‌شدند، اما تجارت، هر پولدار خود را داخل ملاکین کرد برای خود رعایا و اسرا خریده، خود را آسوده از زحمت سفر و خریدوفروش و حساب و دکان کرده و هرکس هم اسم تجارت را بر خود جز از این ندانست که متاع خارجه را در داخله‌ی مملکت غلط‌انداز رواج داده، یکی بر صد گران فروخته، ثروت و نقود مملکت را حمل به خارجه نماید. تجارت هم شد دلالی خارجه، نه ترویج متاع وطن.»۷

4. . عدم رشد صنایع در ایران

توجه به اثرات متوقف‌کننده و منهدم‌کننده‌ی ورود کالاهای خارجی به ایران، امر تازه‌ای نیست. این نکته را در همان اواسط قرن نوزدهم میلادی، برخی از تجار ایرانی دریافته بودند. اوژن فلاندن درباره‌ی خرابی اوضاع اقتصادی ایران بر اثر ورود کالای خارجی اضافه می‌کند: «در زمان قدیم، ایران ثروتمند و ایرانیان غنی و تجملی عالی داشتند. کلیه‌ی طبقات بشاش و سرحال بودند، زیرا عایدی وافر به دستشان می‌آمد. محصولات ایران در بسیاری بازارهای عالم به فروش می‌رسید، اما ایران کنونی فقیر و ساکنینش بیچاره و در راه تجمل و ثروت رنج فراوان می‌کشند. افسوس که مجاهدتشان بی‌فایده و نفعی نمی‌برند.»
وجود تضاد درونی در سرمایه‌ی تجاری ایران، موجب واکنش‌های متفاوت این طبقه در برابر مسائل سیاسی در مخالفت و یا همکاری با سرمایه‌داری استعمار خارجی شد، زیرا از یک‌طرف سرمایه‌گذاران داخلی می‌خواستند خود را از تسلط و نفوذ کالا و سرمایه‌ی خارجی آزاد کنند و از طرف دیگر، سرمایه‌داری تجاری ایران برای ایجاد صنایع اجبار داشت ماشین‌آلات و ادوات لازم را از خارج وارد و نصب کند و در بسیاری موارد، برای به کار انداختن آن‌ها می‌بایست متخصص از کشورهای خارج استخدام کند. همین امر خود موجب تشدید وابستگی ایران به خارج شد. با توجه به اینکه تولید وسایل تولید (ماشین‌های بزرگ و به‌طور کلی کارخانجات تولیدی) در انحصار کشورهای سرمایه‌داری بود، صنایع سبک ایران از نظر فنی نیز وابسته به خارج بود.
در یک نگاه می‌توان دوران قاجاریه را شروع دورانی دانست که اقتصاد ایران از یک اقتصاد مقتدر و پویا به اقتصادی ضعیف و منفعل تبدیل می‌گردد که کشور را تبدیل به بازاری برای فروش کالاهای خارجی می‌نماید و گوی و میدان را از اختیار سرمایه و فکر ایرانی می‌رباید. پیدایش ضعف اقتصادی رفته‌رفته موجبات وابستگی و ضعف سیاسی و فرهنگی را به بهانه‌ی تأمین نیازهای اصلی و نیازهای ساختگی جدید به‌وجودآمده در جامعه‌ی ایرانی به ارمغان می‌آورد که متأسفانه این وابستگی در دوران پهلوی اول و دوم با شدت بیشتری ادامه می‌یابد.

پی‌نوشت‌ها:
۱. محمود، محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم، ۱۳۳۶، ص۴-۷.
۲. Yeganegi, Esfandiar Bahram: Recent financial and monetary History of persia, Diss. New York, ۱۹۴۳S.۳.
۳. حاج سیاح، خاطرات حاج سیاح در دوره‌ی خوف و وحشت، ۱۳۴۶، ص۲۱۰-۲۱۱.
۴. اعتمادالسلطنه، محمدحسن‌خان، چهل سال تاریخ ایران در دوره‌ی پادشاهی ناصرالدین‌شاه، ج۱، تهران، ۱۳۶۳، ص۱۵۴ و ۱۶۱.
۵. فلاندن، اوژن، سفرنامه‌ی فلاندن، تهران، ۱۳۵۶، ص۳۰۸ و ۱۰۷.
۶. Greanfeild, james: Die Verfassung des persischen states Berlin۱۹۰۴, s.۳۱۴
۷. حاج سیاح، خاطرات حاج سیاح در دوره‌ی خوف و وحشت، ۱۳۴۶، ص۴۷۲.