پرسش :

واژه «مولا» در ادبیات عرب به چه معنا است؟


پاسخ :
پاسخ اجمالی:
ادیبان، عالمان و مفسّران بزرگى مثل فراء، اخفش، مبرد، راغب، زمخشری و... می گویند که کلمه مولا به معنی اولویّت در امور و سرپرستى امور و سیادت و ریاست و زعامت می باشد و همچنین ولىّ و مولا، هر دو در این معنا استعمال مى شوند. لذا پیام مهم روز غدیر و آن همه تأکید بر آن چیزی جز امامت علی(ع) نمی باشد.

پاسخ تفصیلی:
پژوهش در متون کهن ادبى، لغوى و تفسیرى، نشانگر آن است که از معانى روشن «مولا»: سرپرست، شایسته تر براى تصرّف در امور، و اولى در زعامت و ولایت است. برخى از مواردى را که در آنها «مولا» بدین معنا به کار رفته، مى آوریم :
ابو عبیده مَعمَر بن مثنّى، در تفسیر کلمه «مولاکم» در آیه 15 از سوره حدید: «...مَأْوَاکُمُ النَّارُ هِىَ مَوْلَاکُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ»؛ (جایگاهتان آتش است. آن، سزاوار شماست و چه بد فرجامى است!) نوشته است :

به شما سزاوارتر است.(1)
او این تفسیر را با شعرى از ادب جاهلى استوار کرده است. شعر مورد استشهاد او از لبید، صاحب یکى از «معلّقات سبع» است :
فغدت کلا الفرجین تحسب أنّه *** مولى المخافة خلفها وأمامها. 
ماده گاو وحشى چنان بترسد که پندارد
صاحبِ سگان شکارى، هم در پیش روى اوست و هم در پس او.
شارحان معلّقات سبع، در این بیت، «مولى» را به معناى «اختیاردار» و «صاحب» گرفته اند و شعر را بر این اساس، معنا کرده اند.(2)
ابو زکریّا یحیى بن زیاد بن عبد الله، معروف به فرّاء، ادیب و مفسّر بزرگ کوفى، در تفسیر همین آیه نوشته است:

«او، مولاى شماست» یعنى: به شما سزاوارتر است. (3)
و چنین اند ابو الحسن اَخفش، ابو اسحاق زَجّاج، محمّد بن قاسم انبارى و.... (4)
محمّد بن سائب کلبى، مؤلّف، مفسّر و تبارشناس بزرگ، در تفسیر آیه 51 از سوره توبه: «قُل لَّن یُصِیبَنَآ إِلاَّ مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»؛ (بگو جز آنچه خداوند برایمان مقدَّر کرده است، به ما نمى رسد. او مولاى ماست، و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند)، نوشته است:

«أولى بنا من أنفسنا فى الموت والحیاة»؛ (خدا اختیارش در زندگى و مرگ ما، از خودمان بیشتر است).(5)
چنان که پیش تر آوردیم، آمدن مولا به معناى «سرپرست» و «متولّى امور» نیز از جمله روشن ترین کاربردهاى واژه «مولا» است و بسیارى بدان تصریح کرده اند که از آن جمله اند:
ابو العبّاس محمّد بن یزید، معروف به مُبرَّد، در تفسیر آیه 11 از سوره محمّد: «ذَ لِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِینَ ءَامَنُواْ»؛ (آن، بِدین سبب است که خداوند، مولاى مؤمنان است)، مى نویسد :
ولىّ و مولا، یک معنا دارند و آن یعنى: کسى که به خلقش سزاوار و متولّى امور آنان است.(6)

فرّاء نیز نوشته است:
ولىّ و مولا در کلام عرب، یک معنا دارند.(7)
راغب اصفهانى، مفسّر و ادیب و قرآن پژوه بزرگ قرن چهارم نیز نوشته است: ولایت، سرپرستى امر است. ولىّ و مولا، هر دو در این معنا استعمال مى شوند و هر یک، هم به معناى فاعلى (مُوالى) و هم به معناى مفعولى (مُوالى) به کار مى روند.(8)

ابو الحسن على بن احمد واحدى نیشابورى، مفسّر و ادیب بزرگ قرن پنجم، در تفسیر آیه 62 از سوره انعام: «ثُمَّ رُدُّواْ إِلَى اللهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ»؛ (سپس به سوى خدا، مولاى حقیقى شان، باز گردانده مى شوند) مى نویسد:
یعنى کسى که سرپرستى امورشان را به عهده دارد.(9)

این گونه عالمان که بر این حقیقت تأکید کرده اند، بسیارند. از ادیب و مفسّر بزرگ معتزلى، جار الله زمخشرى یاد مى کنیم و مى گذریم. وى در تفسیر آیه 286 از سوره بقره : «أَنتَ مَوْلانَا فَانصُرْنَا»؛ (تو مولاى مایى. پس ما را یارى کن!) مى نویسد:
سرور مایى و ما بندگان توییم; یا یاور مایى؛ و یا سرپرست امور مایى. (10)

ابن اثیر نیز در اثر بزرگ و ارجمند خود، النهایة، که به شرح واژه هاى دشواریاب احادیث نبوى پرداخته، در تفسیر واژه «مولا» نوشته است:
واژه «مولا» در حدیث، فراوان آمده است و آن، اسمى است که بر معانى فراوان اطلاق مى شود... و هر کس که سرپرستى امرى را به عهده گیرد یا بدان قیام کند، مولا و ولىّ آن مى شود... و از این معناست حدیث: «هر زنى که بدون اجازه مولایش ازدواج کند، ازدواجش باطل است» و در نقل دیگر [ از این روایت ]«ولیّش» (به معناى متولىّ امرش) آمده است.(11)

بدین سان، روشن گردید که «اولویّت در امور» و «سرپرستى امور» و «سیادت» و «ریاست» و «زعامت»، در کلمه «مولا» مندرج است و نیز معناى «مولا» با «ولى»، همسانى دارد. این دو مطلب، حقایقى شناخته شده اند. بر این حقیقت، ادیبان، عالمان و مفسّران بزرگى تأکید ورزیده اند.
از این رو، ما بر این باوریم ـ چنان که حق مداران نحله ها و مذاهب دیگر نیز بر این باور رفته اند ـ که پیامبر خدا در آن هنگامه شگفت و عظیم و جاودانه، با آن جمله سرنوشت ساز، هیچ چیزى را جز «ولایت»، «امامت» و «زعامت» على(علیه السلام) رقم نزد.

ساماندهى آن اجتماع شکوهمند، فقط براى آن بود که مردمان، یک بار دیگر، ولىّ بسى گویاتر، رساتر و کارآمدتر، در گستره اى بس عظیم، از ولایت على(علیه السلام) بشنوند و فردا و فرداها کسانى همى نگویند که: ندانستیم، نفهمیدیم، نشنیدیم و.... براى همین بود که پیامبر(صلى الله علیه وآله) بارها اقرار گرفت و در پایان، با صدایى بس رسا فریاد زد: «ألا فَلیُبَلِّغِ الشّاهِدُ الغائِبَ»؛ (هان! حاضر به غایب برساند).

پی نوشت:
(1). مجاز القرآن، ج 2، ص 254.
(2). شرح المعلّقات السبع، ابو عبد الله حسین بن احمد زوزنى، ص 210؛ شرح القصائد السبع الطوال الجاهلیّات، ابوبکر محمّد بن قاسم الأنبارى، ص 565ـ566.
(3). معانى القرآن، ج 3 ص 124؛ تفسیر الفخر الرازى، ج 29 ص 228 .
(4). ر . ک، نفحات الأزهار، ج 8 ص 86ـ16؛ الغدیر، ج 1 ص 615 به بعد .
(5). البحر المحیط، ج 5 ص 53 .
(6). الشافى، ج 2 ص 271 .
(7). معانى القرآن، ج 2 ص 161؛ الشافى، ج 2 ص 271 .
(8). مفردات ألفاظ القرآن، ماده «ولى» .
(9). الوسیط فى تفسیر القرآن المجید، ج 2 ص 281 .
(10). الکشّاف، ج 1 ص 173 .
(11). النهایة فى غریب الحدیث، ماده «ولى» .

منبع: دانش نامه امیرالمومنین، محمد محمدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دار الحدیث، چاپ اوّل، ج 1، ص 540.

مطالب مرتبط:
ماجرای «غدیر خم» در روایات اسلامی چگونه مطرح شده است؟
اگر آیه «تبلیغ» در ارتباط با ماجرای «غدیر» نازل شده پس چرا در بین آیاتی آمده که در مورد اهل کتاب است؟
آیا امیرالمؤمنین(ع) بر خلافت بلافصل خود بعد از رسول خدا(ص) احتجاج کرده است؟