پرسش :

شیطان چگونه باطل را برای انسان تزیین می کند؟


پاسخ :
پاسخ اجمالی:
در سوره های «انعام، نمل و عنکبوت» سخن از «تزیین شیطان» است. در معنای آن بعضی گفته اند: منظور همان وسوسه هاى شیطان است که زشت را در نظر زیبا مى کند و یا با استفاده از عوامل مختلف خارجى اعمال زشت را زینت مى دهد، همان گونه که گاهى مواد کشنده را در پوشش هایى از شیرینى قرار مى دهند، و انحرافات بزرگ را در لفافه هایى از قبیل عنوان تمدّن و روشنفکرى و آزاد اندیشى و امثال آن مى پوشانند.

پاسخ تفصیلی:
خداوند در آیه 43 سوره انعام سخن از گروهى از اقوام پیشین مى گوید که پیامبرانى به سراغ آنها آمدند ولى آنها از تسلیم شدن در برابر حق سرباز زدند، خداوند آنها را براى بیدارى و آگاهى با مشکلات و حوادث سخت، با فقر و بیمارى و خشکسالى و قحطى و درد رنج هایى رو به رو ساخت، امّا آنها به جاى بیدارى و توبه و بازگشت به راه حق، همچنان به راه انحرافى خود ادامه دادند.

خداوند می فرماید: «فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَٰکِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»؛ (چرا هنگامى که سختى [و عذاب] ما به آنان رسید، [تضرع نکردند و] تسلیم نشدند؟! بلکه دلهاى آنها قساوت پیدا کرد؛ و شیطان، آنچه را انجام مى دادند، در نظرشان زینت داد).

قرآن در این آیه مى فرماید: چرا هنگامى که سختى و عذاب ما به آنان رسید، تضرّع نکردند و تسلیم نشدند؟ بعد عامل آن را دو چیز مى شمرد: نخست این که دل هاى آنها تیره و سخت و انعطاف ناپذیر شده بود؛ «وَلَکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ».

دیگر این که شیطان اعمالشان را در نظرشان زینت داد، به گونه اى که کارهاى خلاف را صواب و زشتى ها را زیبا مى پنداشتند، و این نفوذ شیطان از طریق استفاده از روح هواپرستى که حاکم بر آنها بود، صورت گرفت؛ «وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ».

به تعبیر دیگر، نه مواعظ لفظى پیامبران در آنها مؤثّر افتاد، و نه اندرزهاى عملى و تکوینى پروردگار، و عامل آن از یک سو قساوت و سنگدلى و از سوى دیگر تزیینات شیطانى بود که روح تضرّع و خضوع را از آنها سلب کرد.

در این که منظور از تزیین شیطان در اینجا چیست؟ در میان مفسّران گفتگو است.

گاه گفته اند: منظور همان وسوسه هاى شیطان است که زشت را در نظر، زیبا مى کند و یا با استفاده از عوامل مختلف خارجى اعمال زشت را زینت مى دهد همان گونه که گاهى مواد کشنده را در پوشش هایى از شیرینى قرار مى دهند و انحرافات بزرگ را در لفافه هایى از قبیل عنوان تمدّن و روشنفکرى و آزاد اندیشى و امثال آن مى پوشانند.

آیه 24 سوره نمل نیز به تزیین های شطان اشاره دارد؛ در این آیه چنین آمده است: «وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لَا یَهْتَدُونَ».

این آیه از زبان هدهد است؛ هنگامى که به سرزمین ملکه سبأ آمد و تمدّن عظیم و درخشان آنها و حکومت آن زن (بلقیس) را بر آنان مشاهده کرد، و مسائل را براى سلیمان(علیه السلام) بازگو نمود. سپس افزود: «او و قومش را دیدم که براى خورشید سجده مى کنند نه براى خدا؛ و شیطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده، و آنها را از راه [حق] بازداشته؛ از این رو هدایت نمى شوند».

این تعبیر نشان مى دهد که حتى هدهد این پرنده اى که در عالم خود عقل و هوشى دارد به مسأله حجاب هاى معرفت و شناخت اجمالا آشنا بود، و مى دانست تزیین هاى شیطانى مى تواند پرده بر فکر انسانى بیفکند، او را از شناخت حقیقت باز دارد، و درهاى هدایت را به روى او ببندد و از رسیدن به سر منزل مقصود مانع شود.

همچنین در آیه 38 سوره عنکبوت، سخن از قوم عاد و ثمود و سرکشى ها و طغیانگرى ها و سپس نابودى آنها است. ضمناً شهرهاى ویران شده و مساکن نابود گشته آنها را که اعراب حجاز در مسافرت هایشان به سوى یمن و شام از کنار آن مى گذشتند (یکى سرزمین قوم عاد، و دیگرى سرزمین قوم ثمود) به عنوان آیینه عبرت به آنها نشان مى دهد. سپس به علت اصلى هلاکت و نابودى آنها اشاره کرده مى گوید: (شیطان اعمالشان را براى آنها زینت داده بود، و با این که ظاهراً چشم بینا و عقل و خرد داشتند، پرده بر دید و درکشان افکند و از راه حق بازداشت)؛ «وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَکَانُوا مُسْتَبْصِرِینَ».

جمله «وَکَانُوا مُسْتَبْصِرِینَ»؛ (آنها بینا و آگاه بودند) به گفته بسیارى از مفسّران به این معنا است که آنها داراى عقل و شعور و قدرت استدلال بودند و مى توانستند حق را از باطل تشخیص دهند؛ ولى [بر اثر وسوسه هاى شیطان] غافل شدند و در حقایق تدبّر ننمودند.(1)

در تفسیر المیزان نیز آمده است که آنها با الهام فطرت، راه حق را مى دانستند، ولى شیطان، اعمالشان را زینت داد و آنها را از راه حق بازداشت.(2)

بعضى نیز گفته اند منظور آگاهى از حق به وسیله دعوت انبیاء و تعلیمات آنها است.(3)

هرکدام از این تفسیرهاى سه گانه مورد قبول باشد ـ و یا همه آنها، چون منافاتى در میان آنها نیست ـ گواه بر مقصود ما است که تزیینات شیطانى حجابى بر عقل و فکر انسان مى شود.

همچنین در آیات 36 و 37 سوره زخرف، به صورت یک حکم کلّى، سرنوشت کسى را که از یاد خدا، روى گردان مى شود بازگو مى کند؛ و مى فرماید: (ما شیطان را بر او مسلّط مى سازیم که همواره همنشین او خواهد بود. و آنها [شیاطین] این گروه را از راه [خدا] باز مى دارند، در حالى که گمان مى کنند هدایت یافتگان [حقیقى] آنها هستند)؛ «وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ * وَإِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ» 

مفسّران و ارباب لغت براى جمله «یَعْشُ» دو معنا ذکر کرده اند: بعضى گفته اند از مادّه «عَشَى» به معناى تاریکى خاصّى است که در چشم پیدا مى شود و بر اثر آن چشم بینایى خود را از دست مى دهد یا شبکور مى شود، لذا «عشوآء» به شترى گفته مى شود که پیش روى خود را نمى بیند و به هنگام راه رفتن، پیوسته اشتباه مى کند (خبط عشوآء نیز اشاره به همین است) و «اعشى» به کسى مى گویند که نابینا یا شبکور است.

بنابراین معناى آیه شریفه این است: کسى که آیات الهى را با چشم خود در جهان آفرینش نبیند و از زبان پیامبران الهى نشنود، گرفتار دام شیطان و تسویلات او مى گردد.

بعضى دیگر آن را از مادّه «عَشْو» (بر وزن نَشْو) دانسته اند که وقتى با «الى» ذکر مى شود به معناى هدایت یافتن با چشمانى ضعیف است؛ و هنگامى که با «عن» ذکر مى شود، به معناى اعراض و روى گردانى است.(4) بنابراین معناى آیه چنین مى شود: کسانى که از یاد خدا رویگردان شوند؛ شیطانى را بر آنها مسلّط خواهیم ساخت.(5)

امّا جمله «نُقِیَّض» از مادّه «قَیْض» (بر وزن فَیْض) در اصل به معناى پوست تخم مرغ است؛ سپس به معناى مسلّط ساختن آمده است. این تعبیر در مورد آیه بسیار قابل توجّه است، و نشان مى دهد که شیطان چنان بر این گونه افراد مسلّط مى شود که از هر سو آنها را احاطه کرده و رابطه آنان را از جهان خارج به کلّى قطع مى کند، و این بدترین حجاب براى یک انسان در برابر معرفت است. این تعبیر در کلمات عرب نیز به صورت ضرب المثل به کار مى رود که مى گویند «اِسْتِیْلاءُ الْقَیْضِ عَلَى الْبَیْضِ»؛ (تسلّط پوست، بر تخم مرغ).

از آن بدتر آنکه این تسلّط و احاطه ادامه مى یابد و شیطان همچنان در کنار او است، و عاقبت او به جایى مى رسد که به گمراهى خود افتخار مى کند و گمان دارد که در طریق هدایت است؛ «وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُّهْتَدُونَ».

در آیه 112 سوره انعام نیز سخن از گروه شیاطین انس و جن است؛ آنها که به دشمنى پیامبران کمر بسته اند و براى خنثى کردن تعلیمات و تبلیغات آنها آماده اند، یک مشت سخنان فریبنده و بى اساس را براى اغفال مردم و پرده پوشى بر حقایق به طور مرموز به یکدیگر مى گویند و طرق فریب و نیرنگ را به هم مى آموزند تا پرده بر چهره حقایق بیفکنند و مردم را از تعلیمات انبیاء دور سازند.

خداوند در این آیه می فرماید: «وَکَذَٰلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ»؛ (این گونه در برابرهر پیامبرى، دشمنى از شیاطین انس و جنّ قرار دادیم؛ آنها بطور سرّى سخنان ظاهر فریب و بى اساس [براى اغفال مردم] به یکدیگر القا مى کردند؛ و اگر پروردگارت مى خواست، چنین نمى کردند؛ [ولى ایمان اجبارى سودى ندارد.] بنابراین، آنها و تهمت هایشان را به حال خود واگذار).

قابل توجّه این که در این آیه «شیاطین» به صورت جمع ذکر شده در حالى که «عدوّ» به صورت مفرد است. این تعبیر ممکن است به خاطر آن باشد که همه شیاطین در طریق اغواى مردم متّحد و متفق اند؛ و همچون یک دشمن عمل مى کنند.

بعضى نیز گفته اند که «عدوّ» در این جا به معناى «اعدا» است (معناى جمعى دارد).(6) بعضى نیز تصریح کرده اند که عدو بر مفرد و تثنیه و جمع هر سه اطلاق مى شود.(7)

در سوره محمّد نیز به حجاب هاى متعدّدى از حجاب هاى معرفت، اشاره شده است؛ گاهى فساد در ارض و قطع رحم را سبب کورى و کرى باطنى آنها مى شمرد (آیه 23)، و گاه ترک تدبر در قرآن را هم ردیف قفل بر دل ها(آیه 24).

در آیه 25 این سوره، وسوسه ها و تزیینات و تسویلات شیطان را سبب ارتداد گمراهان مى شمرد. به این معنا که در آغاز راه حق را پیدا مى کنند و بعد بر اثر تسویلات شیطانى منحرف مى شوند؛ تا آنجا که انحراف را براى خود افتخار مى شمرند.

در این آیه چنین آمده است: «إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلَىٰ أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّیْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَىٰ لَهُمْ» ؛ (به یقین کسانى که بعد از روشن شدن راه هدایت براى آنها، پشت به آن کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهاى طولانى فریفته است).

در این که این آیه اشاره به قوم یهود است که قبل از قیام پیامبر(صلى الله علیه وآله) به واسطه نشانه هایى که از آن حضرت در کتب خود دیده بودند به او ایمان آوردند امّا به هنگام ظهورش راه مخالفت پیش گرفتند و این خود نوعى ارتداد محسوب مى شود، و یا اشاره به منافقانى است که حق را در آغاز پذیرا شدند و بعد پشت کردند، یا در ظاهر پذیرفتند و در باطن مخالفت کردند، در میان مفسّران گفتگو است. 

ولى با توجّه به این که آیات قبل و بعد بیشتر ناظر به منافقین است به نظر مى رسد که این آیه هم اشاره به منافقان باشد، منافقانى که در آغاز حق را شناختند و بعد به آن پشت کردند.

«اُمْلى لَهُم» از مادّه «املأ» به معناى طولانى کردن و مهلت دادن است(8) و در این جا منظور ایجاد طول امل و آرزوهاى دور و دراز از ناحیه شیطان است. آرزوهایى که انسان را به خود مشغول مى دارد و باطل را در نظرش زینت مى دهد و از حق باز مى دارد.

در آیه 5 سوره فاطر نیز با آهنگى رسا به همه مردم هشدار مى دهد که وعده خداوند حق است؛ سپس دو عامل براى انحراف از حق و فریب خوردن و بازماندن از معرفت ذکر مى کند. 

نخست دنیا است. مى فرماید: (مبادا زندگى دنیا شما را بفریبد) و دیگر شیطان است، مى فرماید: (مبادا شیطان فریبکار شما را نسبت به [کرم] خدا فریب دهد [و مغرور سازد!])؛ «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَلَا یَغُرَّنَّکُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ».

گاهى شما را به کرم او امیدوار سازد و از خشم او بى خبر کند، و گاه آن چنان سرگرمتان سازد که اصلا به خدا و فرمان او نیندیشید یا دستورهاى او را دگرگون در نظرتان جلوه دهد.

«غَرور» (بر وزن شرور) به هر چیز فریبنده، خواه مال و مقام و شهوات باشد یا انسان فریبکار و شیطان اطلاق مى شود؛ ولى از آن جا که فرد واضح آن شیطان است غالباً به او تفسیر مى شود.(9)

تعبیر به «لاَ یَغُرَّنَّکُمْ بِاللهِ الْغَرُورُ» به اعتقاد بسیارى از مفسّران اشاره به مغرور ساختن انسان از سوى شیطان نسبت به عفو و کرم الهى است. آن چنان او را به عفو خداوند مغرور مى سازد که آلوده هر گناهى مى شود و عجب این که خیال مى کند این دلیل کمال ایمان و معرفت او است که خدا را با این صفات شناخته!

این درست به آن مى ماند که انسانى را به امید این که مزاج قوى دارد و انواع سم را دفع مى کند و یا ضد سم را در اختیار دارد بفریب اند و مسموم و هلاک سازند. این نیز یکى از حجاب هاى معرفت است.

پی نوشت:
(1). مجمع البیان فى تفسیر القرآن، طبرسى، فضل بن حسن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 شمسی، چاپ: سوم، ج 8، ص 445، المعنى؛ تفسیر روح البیان، حقى بروسوى، اسماعیل، دارالفکر، بیروت، بى تا، ج 6، ص 468، سورة عنکبوت، آیات 36 الى 38؛ در الجامع لأحکام القرآن، قرطبى، محمد بن احمد، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1364 شمسی، چاپ: اول، ص 305 نیز این معنا از بعضى از مفسّران نقل شده است.
(2). المیزان فى تفسیر القرآن، طباطبایى، سید محمد حسین، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1417 قمری، چاپ: پنجم، ج 16، ص 127، (بیان).
(3). مفاتیح الغیب، فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1420 قمری، چاپ: سوم، ج 25، ص 56، سورة العنکبوت، آیات 38 الى 39.
(4). بعضى از مفسّران گفته اند که این واژه اگر از مادّه «عَشَا یَعْشُو» باشد به معناى خود را به نابینایى زدن است بى آن که آفتى در چشم باشد، و امّا اگر از «عَشى یَعْشا» باشد به معناى آفتى است که در چشم حاصل مى شود. (تفسیر روح البیان، حقى بروسوى، اسماعیل، دارالفکر، بیروت، بى تا، ج 8، ص 369، سورة زخرف، آیة 36) ولى باید توجّه داشت که در آیه مورد بحث از مادّه «عشا یعشو» است.
(5). به لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، دار صادر، بیروت، 1414 قمری، چاپ: سوم، ج 15، ص 56؛ المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانى، حسین بن محمد، تحقیق: صفوان عدنان داود، دارالعلم- الدار الشامیة، دمشق، بیروت، 1412 قمری، چاپ: اول، ص 567؛ الجامع لأحکام القرآن، قرطبى، محمد بن احمد، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1364 شمسی، چاپ: اول، ج 16، ص 77؛ تفسیر روح البیان، حقى بروسوى، اسماعیل، دارالفکر، بیروت، بى تا، ج 8،ص 369، سورة زخرف، آیة 36؛ المیزان فى تفسیر القرآن، طباطبایى، سید محمد حسین، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1417 قمری، چاپ: پنجم، ج 18، ص 102، بیان مراجعه شود.
(6). روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، آلوسى، سید محمود، تحقیق: على عبدالبارى عطیه، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1415 قمری، چاپ: اول، ج 4، ص 250، سورة أنعام، آیات 111 الى 128.
(7). تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، محمد رشید بن علی رضا، الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1990 میلادی، ج 8، ص 5.
(8). باید توجّه داشت که این ماده از ریشه «مَلو» (بر وزن سرو) مى باشد نه از ریشه «مَلأ» (با همزه).
(9). «غرور» صیغه مبالغه است.

منبع: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1386 شمسی، چاپ: نهم، ج 1، ص 404.

پرسش‌های مرتبط:

«شیطان» کیست؟

پیروی از «نفس امّاره» چه خطراتی را به دنبال دارد؟

چرا ما می گوییم: گوش شیطان کر؟

چرا خدا شیطان را از آتش خلق کرد و انسان را از خاک آفرید ؟