پرسش :

اجبار به پرداخت زکات چه حکمتی دارد؟ آیا اجبار به پرداخت زکات با عدل الهی منافات ندارد؟!


پاسخ :
پاسخ اجمالی:
دین اسلام به عنوان یک‏ «آئین جامع» که تمام نیازمندی هاى مادى و معنوى در آن پیش بینى شده پا به عرصه ظهور گذاشت. با توجه به اینکه اسلام توجه خاصى به حمایت از محرومان و مبارزه با فاصله طبقاتى دارد، زکات مهم ترین نقشها را در این حمایت و مبارزه به عهده دارد. مصارف زکات در قرآن چنین است: فقیران، مستمندان، کسانى که براى جمع آورى آن مى کوشند، جلب و جذب غیر مسلمانان به اسلام، خریدن و آزاد ساختن بردگان، اداى دین بدهکارانى که از پرداختن بدهى خود عاجزند، افرادى که در سفر وا مانده اند، و هر کار خیری راه خدا و امور عام المنفعه. رفع شدن چنین نیازهایی از بستر جامعه نه تنها موجب گسترش «عدالت اجتماعی» می گردد بلکه زمینه شکل گیری «امنیت اجتماعی» به عنوان یکی از اساسی ترین مؤلفه های «عدالت اجتماعی» را نیز فراهم می آورد.

پاسخ تفصیلی:
حکم «زکات» در میان دستورات اسلام وضع خاصى دارد و پرداختن آن نشانه به رسمیت شناختن حکومت اسلامى بوده است و ترک آن غالبا نوعى طغیان و سرکشى و قیام بر ضد حکومت اسلامى محسوب مى شده و مى‏ دانیم قیام بر ضد حکومت اسلامى موجب کفر است. گواه این سخن مطلبى است که در تاریخ اسلام در باره «اصحاب رده» یعنی گروهى که بعد از وفات پیامبر اسلام مرتد شدند، آمده است. آنها از دادن زکات به ماموران حکومت اسلامى سر باز زدند و به این طریق پرچم مخالفت را برافراشتند. مسلمانان وفادار به قرآن با آنها پیکار کردند و آنان را در هم کوبیدند. در کتاب های تاریخی آمده است که «اهل رده» بعد از وفات پیامبر اسلام گفتند که نماز را مى خوانیم اما زکات‏ نه. ما اجازه نخواهیم داد اموال ما غصب گردد. به دنبال این ماجرا مسلمانان تصمیم گرفتند با این گروه به پیکار برخیزند و آن را دلیل بر ارتدادشان مى دانستند.(1)

وقتی حکمی به این صورت و تا این میزان مورد تأکید قرار می گیرد ممکن است سؤالاتی را علیه خود بر انگیزد. برای مثال این سؤال مهم به ذهن می رسد که تشریع چنین حکمی در دین اسلام و اجبار به دریافت مقداری از درآمد مردم به اسم حکم خدا و آن هم با این میزان از تندی و خشونت تا چه اندازه عادلانه است و آیا خداوند به عنوان تشریع کننده این حکم تند، باز هم می تواند موصوف به صفت عدالت باشد؟ آیا منطقی است که دینی همچون اسلام با آن آموزه های هدایت کننده اش به رشد اخلاقی و کمال و سعادت اخروی، واجد چنین احکام سختی باشد؟

در پاسخ به این سؤال پیش از بیان هر نکته ای باید این حقیقت مورد تاکید قرار بگیرد که دین اسلام مکتبی صرفا اخلاقى و یا فلسفى و اعتقادى نیست، بلکه به عنوان یک‏ «آئین جامع» که تمام نیازمندی هاى مادى و معنوى در آن پیش بینى شده پا به عرصه ظهور گذاشت. همچنین با توجه به اینکه اسلام، از همان عصر پیامبر(صلى الله علیه و آله) با تأسیس حکومت همراه بود و همچنین با توجه به اینکه اسلام توجه خاصى به حمایت از محرومان و مبارزه با فاصله طبقاتى دارد، روشن مى‏ شود که نقش بیت المال و زکات که یکى از منابع درآمد بیت المال است، از مهم ترین نقشها است.(2)

بنابراین، معرفی «زکات» به عنوان یکی از مالیات دینی، نه تنها با موضع اسلام به عنوان آیینی معنویت بخش و آسمانی منافات ندارد، بلکه دقیقا در راستان اهداف آن است؛ چرا که می بینیم طی آن به ثروتمندان دستور داده می شود تا سهم عادلانه اى از اموال و درآمدهاى فردى خود را به بیت المال اسلام بپردازند و این اموال که روى هم رفته رقم مهمى را تشکیل مى دهد، نقش مؤثّرى در مبارزه با فقر و کم کردن فاصله طبقاتى و کمک به عمران و آبادى دارد.(3)

برای توضیح این موضوع به سراغ آیات قرآن به عنوان اصلی ترین منبع همه آموزه های دینی می رویم. شاید بیان قرآن درباره موارد مصرف زکات، فلسفه تشریع آن را برای مان روشن تر کند. در آیه 60 سوره توبه، گفته شده که اموال حاصل از زکات در این موارد صرف شوند: «انَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلفُقَرَآءِ وَ المَسَاکِینِ وَ العَامِلِینَ عَلَیْهَا وَ المُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِى الرِّقَابِ وَ الغَارِمِینَ وَ فِى سَبِیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ‏»؛ (زکات اموال باید تنها در مورد فقیران، مستمندان، کسانى که براى جمع آورى آن مى‏ کوشند[به تناسب کار و زحمت شان]، جلب و جذب غیر مسلمانان به اسلام، خریدن و آزاد ساختن غلامان، اداى دین بدهکارانى که از پرداختن بدهى خود عاجزند، افرادى که در سفر وا مانده اند، و در راه خدا[هرگونه کار خیر و عام المنفعه] مصرف گردد).

مشخص است که رفع شدن چنین نیازهایی از جامعه به حال همگان سود می رساند و موجب گسترش عدالت اجتماعی می شود. به خصوص که آخرین موردی که در آن آیه شریفه به عنوان مصرف زکات ذکر شده «فى سبیل اللَّه» مفهوم وسیعى داشته و کلیه امور عمرانى، گسترش فرهنگ، بهداشت و ساختن پل ها و راه ها و بیمارستان ها و مدارس را شامل مى گردد و نقش مهم این مالیات اسلامى را در عمران و آبادى به خوبى آشکار می سازد.(4)
جایگاه این مالیات در برطرف کردن نیازهای اقتصادی جامعه به گونه ای است که پیشوایان اسلامی هنگام تعیین مقدار آن، تصریح کرده اند که اگر همه کسانى که زکات بر آنها واجب است به وظیفه خود عمل کرده و آن را بپردازند مى توان به کلى فقر را از جامعه اسلامى ریشه کن ساخت. یعنی وجود فقر تنها به خاطر این است که عده زیادى از اطاعت این دستور حیاتى امتناع مى ورزند و آنها در پیشگاه خداوند بزرگ مسئولند.(5)

امام رضا(علیه السلام) در این باره می فرماید: «أَنَّ عِلَّةَ الزَّکَاةِ مِنْ أَجْلِ قُوتِ الْفُقَرَاء»(6)؛ (همانا علت وجوب زکات جهت قوت فقراء است) و امام صادق(علیه السلام) نیز با نظر به همین فلسفه زکات تصریح می کنند که: «لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَدَّوْا زَکَاةَ أَمْوَالِهِمْ مَا بَقِیَ مُسْلِمٌ فَقِیراً مُحْتَاجاً وَ لَاسْتَغْنَى بِمَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ وَ إِنَّ النَّاسَ مَا افْتَقَرُوا وَ لَا احْتَاجُوا وَ لَا جَاعُوا وَ لَا عَرُوا إِلَّا بِذُنُوبِ الْأَغْنِیَاء»(7)؛ (اگر همه مردم زکات اموال خود را بپردازند مسلمانى فقیر و نیازمند، باقى نخواهد ماند، و مردم، فقیر و محتاج و گرسنه و برهنه نمى شوند مگر به خاطر گناه ثروتمندان). آن حضرت در حدیث دیگری این موضوع را صریحا مورد تأکید قرار می دهند و می فرمایند: «َأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ لِلْفُقَرَاءِ فِی أَمْوَالِ الْأَغْنِیَاءِ مَا یَکْتَفُونَ بِهِ وَ لَوْ عَلِمَ أَنَّ الَّذِی فَرَضَ لَهُمْ لَا یَکْفِیهِمْ لَزَادَهُمْ وَ إِنَّمَا یُؤْتَى الْفُقَرَاءُ فِیمَا أُوتُوا مِنْ مَنْعِ مَنْ مَنَعَهُمْ حُقُوقَهُمْ لَا مِنَ الْفَرِیضَة»(8)؛ (خداوند عز و جل در دارایی هاى توانگران به اندازه اى که نیاز تهیدستان را تأمین کند، حقى واجب کرد. اگر خداوند مى دانست که آنچه براى تهیدستان مقرر داشته، کفایت شان نمى کند، حقّ بیشترى واجب مى کرد. بنابراین، تهیدستىِ فقیران نه به سبب [کم بودن] این فریضه [زکات] است بلکه از آن روست که توانگران حقوق آنان را نمى پردازند).

امام على(علیه السلام) نیز تاکید می فرماید که: «إِنَّ اللَّهَ فَرَضَ عَلَى أَغْنِیَاءِ النَّاسِ فِی أَمْوَالِهِمْ قَدْرَ الَّذِی یَسَعُ فُقَرَاءَهُمْ فَإِنْ ضَاعَ الْفَقِیرُ أَوْ أَجْهَدَ أَوْ عَرِیَ فَبِمَا یَمْنَعُ الْغَنِیُّ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُحَاسِبُ الْأَغْنِیَاءِ فِی ذَلِکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً أَلِیما»(9)؛ خداوند در اموال توانگران به اندازه اى که تهی دستانشان را تأمین کند، حق و حقوق واجب کرد؛ بنابراین اگر تهیدست نابود شود یا در راهِ تأمین معاش خود جان بِکَند یا برهنه بماند علتش آن است که توانگر از پرداخت حقّ او دریغ کرده است. خداوند عز و جل در روز قیامت توانگران را براى این کار مؤاخذه مى کند و آنان را عذابى دردناک مى چشاند).

علاوه بر گسترش عدالت اجتماعی، پرداخت زکات تأثیرات عمیقی نیز در شکل گیری «امنیت اجتماعی» و حفظ اصل مالکیت و تحکیم پایه های آن نیز دارد؛ اگر مردم و به خصوص اغنیاء زکات را فراموش کنند، شکاف و فاصله میان گروه های اجتماعی آن چنان مى‏ شود که انگیزه ها و زمینه های جدی برای بزه و سرقت در جامعه پدید می آید و اموال همگان به خطر خواهد افتاد.(10)
شاید به همین خاطر بوده است که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به اغنیاء خطاب می فرمودند: «مَا هَلَکَ مَالٌ فِی بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا بِمَنْعِ الزَّکَاةِ حَصِّنُوا أَمْوَالَکُمْ بِالزَّکَاة»(11)؛ (هیچ مالی نه در دریا و نه در خشکی به خطر نمی افتد مگر با ندادن زکات. اموال خود را به وسیله زکات حفظ کنید). این مضمون بعداز پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) نیز مورد تأکید قرار گرفته به گونه ای که در سخنی از امام علی(علیه السلام) می خوانیم: «حَصِّنُوا أَمْوَالَکُمْ بِالزَّکَاة»(12)؛ (اموال خود را به وسیله زکات حفظ کنید).
به هر حال همه این دلایل، موجب می شود که تشریع زکات امری موجه باشد و هیچ منافاتی با عدالت الهی نداشته باشد.

پی نوشت:
(1). تفسیر نمونه‏، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه‏، تهران، 1374هـ.ش، چاپ سی و دوم، ج 20، ص 217.
(2). یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ‏، مکارم شیرازی، ناصر، تهیه و تنظیم: حسینی، سیدحسن، دار الکتب الاسلامیه‏، تهران، 1386هـ.ش، چاپ چهارم‏، ص 429.
(3). اسلام در یک نگاه‏، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام على بن ابى طالب(علیه السلام)، قم، 1383هـ.ش، چاپ اول،ص 68.
(4). اسلام در یک نگاه، همان، ص 86.
(5). همان.
(6). من لا یحضره الفقیه، ابن بابویه، محمد بن على، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، قم ،1413 هـ.ق، ج ‏‏2، ص 8.
(7). همان، ص 7.
(8). همان، ص 3.
(9). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403هـ.ق، چاپ دوم، ج 93، ص 28.
(10). یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، همان، ص 430.
(11). قرب الإسناد، احمیرى، عبد الله بن جعفر، مؤسسة آل البیت علیهم السلام‏، قم، 1413 هـ.ق، ص 117.
(12). من لا یحضره الفقیه، همان، ج ‏‏2، ص 4 و ج ‏‏4، ص 416.

پرسش های مرتبط:
آیا «احکام شرعی» صرفا اموری اعتباری اند و هیچ گونه ارتباطی با امور «تکوینی و واقعی» ندارند؟
چرا واردات کالاهای مشابه داخلی حرام است؟
فلسفه قربانی‌کردن حاجیان در عرفات چیست؟
فلسفه شکسته بودن نماز در مسافرت چیست؟