پرسش :

ایمان دینی نتیجه تربیت و تلقین خانواده و جامعه است؛ در حالی که جوامع دیندار اجازه تجربه ادیان و عقاید دیگر را به یک هم کیش خود نمی دهند، یک دیندار از کجا مطمئن باشد که عقیده و دین صحیحی را انتخاب کرده است؟!


پاسخ :

پاسخ اجمالی:
آموزه ها واعتقادات دینی قابل تحمیل نیستند، زیرا دین سلسله ای از باورهای قلبى است که اجبار در آن راه ندارد. برای اعتقاد به دین، چاره ای جز استدلال و تعقل نیست؛ لذا در جامعه اسلامی راه «حقیقت جویی» برای همه باز است. ضمن اینکه برای درک حقیقت می توان تحقیق کرد بدون اینکه تغییر دین داد. بازگشت از اسلام هم مادامی که از سوی شخص بیان نشده، حکم «ارتداد» را در پی ندارد. اما اگر این چنین شخصی عقاید جدید خود را علنی کند، جامعه اسلامی تعامل دیگری با او خواهد داشت. چرا که این عمل نوعی «اخلال و تضعیف» جامعه اسلامى است.

پاسخ تفصیلی:
آموزه ها و اعتقادات دینی اموری قابل تحمیل نیستند؛ چرا که دین سلسله ای از معارف علمى و باورهای قلبى است که اکراه و اجبار در آن راه ندارد. برای اعتقاد به دین، چاره ای جز پیمودن راه استدلال و تعقل نیست. از همین رو خداوند در آیه 256 سوره بقره می فرماید: (در قبول دین هیچ اکراهى نیست [زیرا] راه درست از بی راهه آشکار شده است)؛ «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ».

در اولین صفحات رساله توضیح المسائل هر مرجعی می خوانیم: «هیچ مسلمانى نمى تواند در اصول دین تقلید نماید بلکه باید آنها را از روى دلیل بداند»(1).

طبق این حکم هیچ کس نمی تواند در جامعه اسلامی کس دیگری را براى پذیرش عقیده ای خاص تحت فشار قرار دهد و راه «حقیقت جویی» برای همه باز است؛ هر کسی می تواند حقیقت را با فکر و استدلال بیابد و به هر دینی که فکر می کند صحیح است، متدین شود. ضمن اینکه برای درک حقیقت می توان تحقیق کرد بدون اینکه تغییر دین داد.

امّا کسی که به نام تحقیق از دین اسلام خارج می شود، باید این نکته را نیز به یاد داشته باشد که روز قیامتی در پیش است و باید در دادگاه عدل الهی بتواند مسئولیت اعمال و عقاید خود را به عهده بگیرد و حجّتی شرعی و قانع کننده برای دست برداشتنش از اسلام و متدین شدن به آیین دیگر ارائه دهد.(2)

[در جامعه اسلامی نیز] مادامی که این عدول و بازگشت از اسلام به ادیان و عقاید دیگر از سوی شخص بیان نشده و فقط اعتقادی درونی و پنهانی است، موجب جریان یافتن احکام ارتداد بر وی نمی گردد و جان و مال و آبرویش محفوظ است. چرا که عقیده و اندیشه ای درونی میان شخص و وجدان خودش است و مزاحمتی برای کسی دیگر پدید نیاورده است.

امّا چنین شخصی اگر تصمیم بگیرد که عقاید جدید خود را علنا در جامعه اسلامی بیان کند، وضعیت دیگری می یابد و جامعه اسلامی مکلف است با او تعامل دیگری داشته باشد. چرا که این عمل به عنوان نوعی اخلال گری، موجب تضعیف دین اسلام و تزلزل جامعه اسلامى مى گردد و غالبا دلیل آن سوء نیت است و سبب مى شود که اسرار جامعه اسلامى به دست دشمنان بیافتد.

وظایفی که شریعت اسلامی برای نحوه تعامل با مرتدین بیان کرده، یک فلسفه اساسى دارد و آن حفظ جبهه داخلى کشور اسلام و جلوگیرى از متلاشى شدن آن و نفوذ بیگانگان و منافقان است. زیرا ارتداد در واقع یک نوع قیام بر ضد رژیم و حکومت اسلامى است که در بسیارى از قوانین دنیاى امروز نیز مجازات آن اعدام است. اگر به افراد اجازه داده شود هر روز مایل بودند خود را مسلمان معرفى کنند و هر روز مایل نبودند استعفا دهند به زودى جبهه داخلى اسلام ضعیف شده و راه نفوذ دشمنان و عوامل و ایادى آنها بازخواهد گردید و هرج و مرج شدیدى در سراسر جامعه اسلامى پدید خواهد آمد.(3)

پی نوشت:
(1). رساله توضیح المسائل، مکارم شیرازی، ناصر، قم، انتشارات مدرسه امام علی بن ابی طالب علیه السلام، 1391هـ.ش، چاپ چهل وهفتم، ص 15.
(2). رک: یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ‏، مکارم شیرازی، ناصر، تهیه و تنظیم: حسینی، سید حسین، تهران، دار الکتب الاسلامیه‏، 1386هـ.ش، چاپ چهارم‏، ص 119.
(3). رک: همان، ص 120 و 121.

پرسش های مرتبط:

اصولا بررسی و بیان «فلسفه احکام» چه فوائدی دارد؟

چرا شیعیان در سفر، نمازهاى چهار رکعتى را دو رکعت مى خوانند؟

مردم در ارتباط با پرداخت «زکات» به چند گروه تقسیم می شوند؟

چرا خدا «حقّ خودکشی» را از انسان سلب کرده است؟!