پرسش :

می خواهم بدانم که شرایط حوزه چه طور است؟ و موقعیت بچّه در حوزه چگونه است؟ و او از نظر روحی می تواند تامین شود؟ و ما چقدر می توانیم به آینده این بچّه امیدوار باشیم؟ در کنار این سوال، سوال دیگری هم داشتم؛ من پسر یازده ساله ای دارم. من بچّه های خود را از هشت سالگی به نماز و روزه عادت داده ام. [اما از آن جا که] ما الان در مازندران زندگی می کنیم و آب و هوای مازندران هم بسیار گرم و شرجی است، [در این ماه رمضان وقتی] من به پسر کوچکم می گویم که تو را برای سحر بیدار نمی کنم، او می گوید: اگر من را برای سحر من را بیدار نکنی، بدون سحری روزه می گیرم. من برای این که فرزندان بتوانند این شرایط طاقت فرسا را تحمّل کنند، به آنها گفته ام که سر ظهر به مسجد نروند و برای نماز مغرب به مسجد بروند. آیا [با این کار] ظلمی در حقّ بچّه ها می شود و این که آیا کار من ایراد دارد؟


پاسخ :
پاسخ از حجت الاسلام سیدعلیرضا تراشیون (کارشناس و مشاور تربیت کودک و نوجوان):

واقعا گاهی اوقات انسان خوشحال می شود وقتی که می شنود پدر و مادرهایی که البته کم هم نیستند و الحمدلله در جامعه دینی و اسلامی ما زیاد یافت می شوند، دغدغه ی فرزندان صالح و شایسته را دارند. در بحث حوزه رفتن فرزندشان در جلسه قبل ما اشاره ای کردیم.

خلاصه حرف ما این بود که امروزه حوزه های علمیّه به عنوان یکی از مراکز علمی در جامعه ما مطرح هستند. وقتی واژه ی “علمی“ را می گوییم، [می دانیم که با توجّه به آنچه] در روایات دینی داریم: «اول العلم معرفت الجبار و آخرالعلم تنفیذ امر علیه» یعنی: ابتدای دانش شناخت خداوند عظیم الشأن اصلاح کننده امور و انتهای آن نیز واگذاری کارها به اوست. به لطف الهی در حوزه های علمیّه بحث خدا شناسی مطرح است و در عین حالی که فرد در آنجا به خودسازی می رسد، آمادگی پیدا می کند که هدایت معنوی بخشی از جامعه را هم به دست بگیرد؛ یعنی مرکزی است که کارشناسان دینی در آن تربیت می شوند.

ما همان طور که در جامعه به پزشک برای مداوای جسم نیاز داریم، در حوزه های علمیّه نیز به آن کارشناسان روحی و معنوی [نیاز داریم تا] بتوانند بیماری های روحی [را درمان کنند] یا اگرخدایی ناکرده کسی در مسیری قرار می گیرد که مسیر صحیحی نیست و مسیر غیر الهی است، او را به سمت مسیر الهی هدایت کنند.

اگر اجازه بفرمایید من در اینجا روایتی را مطرح کنم؛ البته من این روایت را به معنا نقل می کنم. در روایت داریم که یک مرد جوان به خدمت آقا ابی عبدالله الحسین علیه السلام آمد. آقا از او سوالی کردند؛ چون می گویند از ویژگی های اهل بیت علیهم السّلام این است که از معرفت انسان ها سوال می کنند. حضرت از او سوال کردند که اگر دو انسان در اینجا باشد که به تعبیر امروزی یکی از آن ها هفت تیر را روی شقیقه ی فردی گذاشته است و می خواهد او را بکشد و دیگری می خواهد اعتقادات باطل خود را عوض کند، حال تو کدام یک از این دو را نجات می دهی؟

آیا زندگی این را نجات می دهی و یا اعتقادات آن یکی را نجات می دهی؟ حضرت به جوان مهلت پاسخ دادن ندادند؛ زیرا معلوم است که امر، یک امر مهمّ است. همچنین چون ایشان می خواستند هیچ شبهه ای در ذهن مخاطب ایجاد نشود، [پاسخ را] با کلمه ی “قد“ شروع کردند؛ یعنی قطعا شما آن کسی که می خواهد اعتقادات خود را تغییر دهد، نجات می دهی و بعد بلافاصله فرمودند: وقتی انسان یکی را زنده نگه دارد، انگار همه اهل زمین را زنده نگه داشته است. دقیقا حکایت [حوزه علمیّه] نیز همین است، یعنی زنده نگه داشتن اعتقادات.

یعنی شما می ببینید که این قدر این مسیر، مسیر ازرشمندی است که انسان نمی تواند آن را به هیچ مسیر دیگری تشبیه کند. ما نمی گوییم که مسیرهای دیگر خوب نیستند؛ بلکه وقتی می خواهیم بین خوب و خوب تر یکی را انتخاب کنیم، می بینیم که این مسیر مسیر خوب تری است؛ چرا؟ چون کار با روح و اعتقادات انسان ها دارد. من همیشه به طلبه های جوان می گویم که اگر شما توانستید یک نفر را در طول عمر خود در مسیر خدا قرار بدهید، این کار برای همه ی زندگی دنیا و آخرت شما کافی است.

در صورتی که اگر کسی وارد این مسیر شود، می تواند انسان های متعددی را در مسیر الهی قرار بدهد؛ لذا ما باید بدانیم که این مسیر، مسیر ارزشمندی است و معمولا در مسیرهای خوب و الهی [سختی هایی وجود دارد]. چون بعضی از مسیرها [به اصطلاح] مشت پر کن و ملموس هستند و برای مردم دهن پر کن است. امّا بعضی از مسیرها [این طور نیست]؛ [بلکه فقط] یک خدمت گذاری صادقانه است. البته گاهی ممکن است که در مسیر آن مذمت هم بشنوند، توهین هم بشنوند؛ ولی ما می خواهیم بگوییم که همه ی این ها مزه دارد؛ چون این مسیر، مسیر خدا است.

این همان مسیری است که اهل بیت علیهم السّلام در آن حرکت کردند و  شما می بینید که گاهی اوقات بزرگترین توهین ها و جسارت ها در مسیر حرکت اهل بیت علیهم السّلام صورت گرفته است؛ پس این ها قرار است که طبیب شوند، طبیب روح شوند و در مسیر اهل بیت علیهم السّلام حرکت کنند و باید بدانیم که در این راه هیچ کم و کسری هم ندارند؛ امّا این که شرایط روحی یا شرایط همه آدم ها با این کار سنخیت دارد یا نه، این موضوع باید بررسی شود و ما نمی توانیم بگوییم که همه آدم ها آمادگی این را دارند که در این مسیر ورود پیدا کنند و انسان های موفّقی بشوند.

 من چند پارامتر را برای این مادر بزرگوار عرض می کنم که این ها می تواند کمک کند تا فرزند ایشان موفّق بشود. نکته اوّل این است که می گویند: “حرمت امام زاده در دست متولّی است“؛ ما پدر و مادرها باید این مسیر را یک مسیر ارزشمند بدانیم؛ یعنی اگر دیدیم که دیگران علیه این مسیر حرفی می زنند، واقعا ابراز ناراحتی بکنیم؛ کما این که اگر جوانی وارد رشته ی پزشکی شده باشد و یک نفر به او بگوید: مگر این رشته بود که تو رفتی؟ این چه انتخابی بود؟ پدر و مادر او ناراحت می شوند و یا حتی ناراحتی خود را بیان می کنند.

در این مسیر نیز همین طور است؛ یعنی اگر دیدیم که خدایی ناکرده نزدیک ترین افراد خانواده ی ما کاری می کنند که فرزند ما از این مسیری که انتخاب کرده است دلسرد شود، خیلی شدید با او برخورد کنیم؛ البته نه برخورد تند! بلکه برخورد مناسب، تا فرزند بداند که ما پشتیبان او هستیم؛ این اوّلین مورد است.

 نکته دوّم  این است که چون فرزند ایشان از مقطع سوّم راهنمایی وارد حوزه می شوند، باید بدانند که هنوز آن مراقبت ها لازم است؛ ولی نه مراقبت های مستقیم. یکی از بهترین مراقبت ها ارتباط گیری والدین با مسئولین مدرسه علمیّه است. [والدین باید] با آن ها ارتباط گیری کنند، احوال درس را بپرسند، از اخلاق سوال کنند، خود این پیگیری سبب می شود که فرزند ایشان در این مسیر سریع و تند حرکت کند.

نکته سوّم هم این است که نباید بگذاریم وقتی بچّه ها وارد این مسیر می شوند، خیلی دغدغه های مادّی داشته باشند. ما نمی گوییم که درمورد حمایت های مادّی زیاده روی کنیم؛ امّا حمایت های مادّی باید در حدّ نیاز فرزند باشد تا فکرش را مشغول نکند. چون می دانید که همیشه کار علمی نیاز به آرامش فکری دارد و آن را باید برای او فراهم کنیم و او را حمایت کنیم تا انشاالله به خوبی در این مسیر به حرکت خود ادامه دهد. من به همین سه نکته اکتفا می کنم و به نظرم با آن مقدّمه ی قبلی و این سه نکته که امروز خدمت این مادربزرگوار عرض کردم، فرزندشان در این مسیر موفّق خواهند بود.

​​​​​​​سایر پرسش های تربیتی:
​​​​​​​

مسائل مربوط به بلوغ فرزندان را در چه زمانی باید مطرح کنیم و چگونه؟

رابطه عاطفی زن و شوهر با یکدیگر در حضور فرزندان باید چگونه باشد؟

ما چه طور می توانیم فرزند شجاعی تربیّت کنیم؟