پرسش :

فرزندی ده ساله دارم و دروغگویی یکی از اشکالات رفتاری او است. چه چاره ای باید برای او اندیشید؟ و با این کار او باید چه کار کرد؟


پاسخ :
پاسخ از حجت الاسلام سیدعلیرضا تراشیون (کارشناس و مشاور تربیت کودک و نوجوان):

این مسئله باید مورد توجّه پدر و مادرها باشد که [در مرحله ی اوّل باید] علّت این پدیده زشت را بررسی کنند و اگر می بینند که فرزندشان به این رفتار ناپسند مبتلا شده است، به جای این که با معلول برخورد کنند، با علّت برخورد کنند. بسیاری از دروغ گویی هایی که فرزندان دارند، علّت آن رفتارهای غلط پدر و مادر است. من بارها به دوستان خود عرض می کنم و اگر ببینم در جایی بچّه ای دروغ می گوید، به پدر و مادر او می گویم که ببینید چه کار انجام داده اید که فرزند شما دروغ می گوید.

ما به جای این که بچّه را توبیخ کنیم یا او را ملامت کنیم که چرا دروغ می گویی، دروغ نگو، و همچنین [به جای این که] بخواهیم به صورت دستوری آن را بیان کنیم که تاثیری هم ندارد، باید بیاییم علّت ها را برطرف کنیم.

من یک نکته عرض کنم که دروغ گویی تا قبل از سنّ شش سالگی طبیعی است. قبل از سنّ شش سالگی بچّه به خاطر قوه تخیّلی که از زندگی خود دارد و به صورت زیاد فعّال شده است و می خواهد در آن سن خود را نشان دهد، [دروغ می گوید]. این ها در واقع بیان تخیّلات او است؛ نه دروغ! غالبا همه ی انسان ها در آن سنین چنین تخیّلات و رفتارهایی را دارند و  گاهی حتی فرق بین واقعیت و تخیل را درک نمی کنند.

اصلا فرزند در این حال و هوا نیست [تا متوجّه شود] که در واقعیت بیرونی دارد دروغ می گوید و اصلا قصد دروغ گفتن نیز ندارد؛ ولی چون تخیّلات خود را می گوید، ما فکر کنیم که او دروغ می گوید. ما نباید فرزندان خود را تا قبل از سنّ شش سال متهم به دروغ گویی کنیم؛ امّا اگر بعد از این سن دیدیم که هنوز دروغ می گویند، این دروغ گویی به اختلال رفتاری آن ها مربوط می شود و درواقع این دروغ گویی یک اختلال رفتاری است که ما باید علّت آن را درمان کنیم.

قبل از این که علّت های دروغ را عرض کنم، [باید به نکته ای اشاره داشته باشم]؛ هرگز نباید به بچّه های خود بگوییم که تو دروغ گو هستی! حتی در سن های بالاتر؛ چون خود این حرف باعث می شود که تربیت، سخت شود. ما باید دروغ او را توجیه کنیم و اگر فکر می کنیم که او دروغ می گوید یا متوجّه دروغ او شدیم، به رویش نیاوریم و همان لحظه با او برخورد نکنیم که این کار خیلی خطرناک است.

حالا علّت ها چیست؟ یکی از علّت هایی که فرزندان را به دروغ وادار می کند، محیط است. این محیط از خانواده شروع می شود؛ البته ممکن است که در مدرسه هم این بچّه تحت تاثیر محیط قرار بگیرد؛ امّا این علّت بیشتر از خانواده شروع می شود. وقتی پدر و مادر بدون توجّه به این که فرزند به آن ها نگاه می کند، دروغ می گویند، [فرزند نیز از آن ها یاد می گیرد]؛ مثلا پدر با تلفن در حال صحبت کردن است و [به رئیس خود] می گوید که من مریض بودم و نتوانستم [امروز به اداره] بیایم. از آن طرف هم فرزند دارد پدر را نگاه می کند و با خودش می گوید: پدر که امروز در خانه بود و حالش هم خیلی خوب بود! پس چرا دروغ می گوید؟

البته بعضی از بچّه ها زرنگ هستند و می گویند که پدرم گفت: بگو نیستم! ما باید این نکته را بدانیم و این نکته خیلی مهم است که فطرت فرزندان ما دروغ گو نیست. فطرت انسان بر خوبی ها [بنا نهاده شده] است. خدای متعال انسان را به شکلی آفریده است که به راستگویی علاقه دارد و لذا می گویند که باید حرف راست را از بچّه شنید و به یاد داشته باشیم که [این ما هستیم که] دروغ را به فرزندان خود آموزش می دهیم.

گاهی نیز به سختی دروغ را آموزش می دهیم. بعضی از بچّه ها دروغ را خیلی کُند یاد می گیرند؛ مثلا ما به فرزند چند بار می گوییم که برو بگو، بابا در خانه نیست، یا این که نگو غذا خوردیم، یا این که نگو کجا بودیم و گاهی اوقات بچّه را کتک می زنیم تا دروغ را یاد بگیرد! واقعا این دروغ گویی در اینجا ریشه دارد. رفتار پدر و مادر در اینجا غلط است و بچّه هم الگو گیری می کند.

نکته بعدی که یکی از علّت های مهمّ دروغ گویی است، کمبود محبّت است. وقتی بچّه ای این احساس را داشته باشد که به من توجّه نمی شود، [دروغ می گوید]. توجّه، یکی از فورمول های محبّت است. [از آن جا که بچّه می گوید] به من محبّت لازم نمی شود، برای جلب توجّه دروغ می گوید. در این حالت مسئله ای را می گوید که دیگران را به تعجب وادار می کند و وقتی که دیگران تعجب کردند، او این تعجب را نشانه ی توجّه می بیند و نیازش را رفع می کند. این بیماری با محبّت درمان می شود؛ چون این دروغ ها مشخص است که از چه نوع دروغ هایی هستند. مثلا تعریف می کند که من امروز بیرون رفتم و این اتفاق را دیدم که کسی رفت زیر ماشین یا کسی از ارتفاعی پرید و این وقایع را با حالتی تعریف می کند که هیجان خاصی دارد. این دروغ گویی نشان دهنده آن است که او توجّه می خواهد و باید در اینجا محبّت را زیاد کرد.

گاهی اوقات پدر و مادر با دیگران ساعت ها حرف می زنند و این بچّه را در بحث مشارکت نمی دهند و بچّه در این میان مجبور است که حرف های این ها را بشنود. ما باید در صحبت هایی که با دیگران انجام می دهیم، حتما نظر بچه ها را بخواهیم؛ مثلا به او بگوییم که نظر شما چیست؟ حتما باید این کار را انجام دهید تا بچّه وادار به دروغ گویی نشود.

یکی دیگر از علّت های دروغ گویی بچّه ها، انتقام جویی است. گاهی وقت ها دو بچّه با هم دعوا می کنند و یکی از آن ها از دیگری کتک می خورد و برای این که از کسی که او را کتک زده است انتقام بگیرد، می آید به دروغ چیزی را به پدر و مادر می گوید: مثلا فلان بچّه این کار را کرد و این کار زشت را انجام داد؛ حالا درواقع او هم این کار را نکرده است، ولی برای این که پدر و مادرش را علیه او تحریک کند، این حرف را می زند. خوب، در اینجا باید چه کار کرد؟

در اینجا ما باید بفهمیم که دروغ گویی علامت این است که ما باید از بچّه ی خود حمایت کنیم. او به حمایت ما نیاز دارد و درخواست حمایتش را به این شکل بیان می کند. حتما باید در اینجا از بچّه ای که در حق او ظلم شده و کتک خورده است، حمایت کنیم. وقتی که این نیاز او رفع شد، به او بگوییم: حالا به ما بگو آن چیزی که گفتی، آیا دوستت انجام داده بود یا نه؟ وقتی این نیاز او رفع شود، آن وقت ممکن است که خودش واقعیت را هم بیان کند.
نکته بعدی این است که گاهی وقت ها بچّه ها بخاطر ترس از تنبیه دروغ می گویند. در این حالت پدر و مادر نباید در خانه شرایط و جو را طوری قرار دهند که بچّه در خانه مدام بترسد. آن ها باید از شیوه هایی به غیر از تنبیه استفاده کنند؛ از جمله شیوه های خوب قهر موقّت، محرومیت و تحریک عواطف است. مثلا به او بگویند: من خیلی ناراحت شدم از این که تو این کار را انجام دادی، یا غیر مستقیم به او بگویند: که چرا باید در خانه ی ما این اتفاق بیافتد؟ به جای این که والدین مستقیم به بچّه بگویند که تو این کار را کردی یا هر کسی که این کار را کرده است او را کتک می زنم، [غیر مستقیم به او بگویند که این کار خیلی زشت است].

 نباید این حرف ها در خانه باشد. اگر بچّه ترسی از تنبیه و خشونت نداشته باشد، دلیلی برای دورغ گویی پیدا نمی کند و اگر بچّه راست گفت، باید تشویق شود تا این روحیه در او تقویت شود.

نکته بعدی این است که دروغ گویی ممکن است به خاطر تکلیف زیاد در مدرسه یا خانه باشد. او برای این که می خواهد بهانه بیاورد [و تکالیفش را انجام ندهد]، دورغ می گوید و از زیر بار این تکلیف فرار می کند. ما باید در اینجا متوجّه باشیم که تکلیف زیاد و بیشتر از حدّ توان به او ندهیم تا متوسل به دروغ گویی برای فرار از تکلیف نشود؛ مثلا این که بخواهد بگوید: دلم درد می کند و یا این که چون نمی خواهد به بیرون برود، بگوید: پایم درد می کند، به این دلیل است که طاقت او کم است و لذا به دروغ متوسل می شود.

نکته بعد این است که از بچّه ها نباید توقع زیاد داشته باشیم؛ مثلا نباید به او بگوییم: تو حتما باید نمره ی بیست بیاوری و یا این که تو حتما باید این کار را انجام بدهی. وقتی توقع زیاد شد، او برای این که کارش را توجیه کند متوسل به دروغ می شود. گاهی نیز برای رسیدن به خواسته هایش دروغ می گوید. مثلا او دوچرخه می خواهد؛ امّا نیازش را مستقیم نمی گوید و به جای این که مستقیم نیاز خود را بیان کند، می گوید که فلانی دوچرخه خریده است یا این که پدر فلانی برای او موتور خریده است! اگر ما خواسته های او را در حدّ امکان برطرف کنیم، به این چیزها متوسّل نخواهد شد.

نکته دیگر این است که فرزند گاهی اوقات برای لاف زدن یا این که می خواهد کاری انجام دهد که دیگران را به تعجب وادارد، [دروغ می گوید]. این کار به خاطر کمبود توجّه نیست؛ بلکه این خصیصه در آن ها وجود دارد که می خواهند فقط چیزی گفته باشند؛ البته این ویژگی در بزرگسالان نیز وجود دارد. ما باید فقط از این ویژگی گذر کنیم و آن را به رخ او نکشیم و بدانیم که این امر طبیعی است. گاهی او به خاطر این که شوخی کند، دروغ می گوید؛ البته باید با القای غیر مستقیم به او بگوییم که در حالت شوخی نیز [دروغ نگوید].

نکته ی آخری که بنده [می خواهم عرض کنم] این است که پدر و مادرهایی که خیلی به اصطلاح مچ گیر هستند و خیلی بچّه های خود را مورد باز خواست قرار می دهند، [موجب دروغ گویی بچّه ها می شوند]؛ مثلا به بچّه می گویند: بگو آیا تو این کار را انجام دادی؟ چرا این کار را انجام دادی؟ و مدام آن ها را ملامت می کنند؛ این صورت بچّه خود به خود دروغ گو می شود؛ یعنی به صورت ناخودآگاه یاد می گیرد که برای فرار از پرسش های مکرر پدر و مادر اصل قضیه را نگوید و خود را راحت کند.

البته لازم به ذکر است که بگوییم، تمام این علّت ها به رفتارهای خود پدر و مادر بر می گردد. اگر ما در خانواده این رفتارها را نداشته باشیم، بچّه های ما دلیلی برای دروغ گویی ندارند.

​​​​​​​سایر پرسش های تربیتی:

اگر کودک شش ساله‌ی ما رفتار نامناسبی انجام داد، چگونه با او برخورد کنیم؟

پسری هفت ساله ای دارم که مدام با تخیّل و تصوّرات خود بازی می‌کند. چگونه با او رفتار کنم؟

تن دعا برای کودکان آیا درست است یا نه؟