پرسش :

تردیدى نیست که قرآن از سوى خدا بر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نازل شده است؛ اما چرا به زبان عربى؟ و آیا الفاظ عربى قرآن نیز از سوى خدا است، یا این الفاظ از زبان پیامبر صلى الله علیه و آله است؟


پاسخ :
نزول قرآن به زبان عربى با توجه به مخاطبان نخستین و شخص پیامبر صلى الله علیه و آله ـ که عرب زبانند ـ یک جریان طبیعى است و هر سخنورى، مطالب خویش را با زبان مخاطبان مستقیم خود، بیان مى کند. خداوند متعال نیز در ارسال پیامبران و ابلاغ پیام هاى خویش، همین رویه را به کار گرفته است1

در این باره، توجه به چند نکته مهم بایسته است:
یکم. قرآن کریم اگر چه براى تنزل در این عالم، نیاز به زبان خاص دارد و آن عربى فصیح و مبین است؛ ولى زبان و فرهنگ آن، همان «زبان فطرت» است که قابل فهم براى همگان است و تنها در این صورت مى تواند جهانى باشد. اگر فرهنگ قرآن، مربوط به یک نژاد و گروه خاصى بود، هیچ گاه نمى توانست جهانى باشد.2 از دیگر سو قرآن کریم، کتابى ساده و معمولى نیست تا انسان بتواند، بر اثر آشنایى با قواعد عربى و مانند آن، به همه معارفش دست یابد؛ بلکه کتابى است که در اوج آسمان و مقام «لَدُن» ریشه داشته و از علم الهى سرچشمه گرفته است و درک معارف بى انتهاى آن، بدون نردبان پرهیزگارى و ارتباط با او، امکان پذیر نیست.
دوّم. همان طور که ایجاد حقیقت وحى، اختصاص به ذات خداوند متعال دارد؛ تنزل آن حقیقت به لباس عربى مبین و الفاظ اعتبارى نیز کار او است. نه آنکه فقط معناى کلام و وحى الهى در قلب پیامبر صلى الله علیه و آله تنزل یافته و آن حضرت با انتخاب خود، الفاظى را به عنوان ابزار انتقال آن معارف قرار داده باشد! پس الفاظ قرآن کریم، از سوى خداوند تعیین شده و از همین رو آرایش هاى لفظى قرآن، یکى از وجوه اعجاز آن است.

آیات فراوانى دلالت دارد که علاوه بر محتوا، الفاظ و عبارت عربى قرآن نیز از ناحیه خداوند به پیامبر صلى الله علیه و آله وحى شده است.3 بهترین گواه این مطلب، تفاوت سبک بیان و عبارت هاى روایات نبوى، با آیات قرآن کریم است.

سوّم. ارتباط الفاظ با معانى، ارتباطى تکوینى و حقیقى نیست؛ بلکه در اثر قرارداد، لفظ معینى، نشانه معناى خاصى مى گردد. به همین دلیل براى یک معناى خاص در اقوام مختلف، الفاظ گوناگونى وجود دارد و نیز یک حقیقت تکوینى همچون وحى، گاهى به صورت عربى مبین، گاهى به صورت عبرى، زمانى به زبان سریانى و ... ظهور مى کند.

با توجه به این نکته، شاید این پرسش پدیدار شود که چگونه وحى الهى از مقام قدسى خداوند ـ که جز تکوین صرف چیزى نیست ـ به کسوت الفاظ و کلمات اعتبارى ـ که قرارداد محض است ـ درمى آید؟ در پاسخ گفتنى است: تنزل حقیقت تکوینى قرآن، باید مسیرى داشته باشد تا در آن مسیر، حقیقت قرآن فرود آید و با اعتبار پیوند بخورد. این مسیر همان نفس مبارک رسول خدا صلى الله علیه و آله است که مى تواند بهترین واسطه، براى پیوند امر تکوینى و قراردادى باشد. مانند انسان هاى دیگر که همواره حقیقت هاى معقول را از بلنداى عقل، به مرحله تصور تنزل مى دهند و از آنجا به صورت فعل یا قول در گستره طبیعت پیاده مى کنند.4
بنابراین آنچه قرآن را جهان شمول ساخته است، «زبان فطرى» آن است که در گویش «زبان عربى» رسا و گویا جلوه گر شده است؛ زبانى که الفاظ آن ظرفیت نمایش معانى گسترده و پردامنه اى را دارا است. ازاین رو آشنایى با زبان عربى و تلاوت قرآن به این زبان، همچون مدخل ورودى براى نیل به مراتب و مراحل بالاتر این کتاب بى نظیر است.

پی نوشت‌ها:
1. ابراهیم14، آیه4؛ نگا: محمدتقى، مصباح یزدى، قرآن شناسى، (تحقیق وتدوین: محمود رجبى)، ص 98.
2. عبداللّه، جوادى آملى، تفسیر موضوعى قرآن کریم، قم: اسراء، ج 1، صص 353ـ355.
3. ابراهیم14، آیه 4؛ مریم(19)، آیه 97؛ دخان(44)، آیه58؛ اعلى(87)، آیات 17، 18، 22 و 32؛ قمر(54)، آیه 40؛ احقاف(46)، آیه 12؛ فصلت41، آیه 2 و 3؛ رعد(13)، آیه 37 و ... . نگا: طباطبایى، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج 17، ص 359.
4. عبداللّه، جوادى آملى، تفسیر موضوعى قرآن کریم، ص 45و46.
 
منبع: پرسش‌ها و پاسخ‌هاى برگزیده، حمیدرضا شاکرین؛ نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها، دفتر نشر معارف، 1384.