پرسش :

تحلیل شما در خصوص متون روایی و تاریخی مربوط به اربعین حسینی چیست؟


پاسخ :
این متون که از آنها، اهمیت اربعین حسینی استفاده شده بر دو دسته اند؛  گروه نخست، گزارش هایی هستند که بر زیارت مزار سید الشهداء (ع) در چهلمین روز شهادتش یعنی بیستم صفر سال ۶۱ هجری دلالت دارند. گروه دوم  روایات مربوط به زیارت اربعین هستند؛

الف. متون مربوط به زیارت مزار امام (ع) در چهلمین روز شهادتش که خود بر چند دسته اند؛

متونی که از زیارت مزار امام حسین (ع) در این روز ، توسط صحابی جلیل القدر جابر بن عبدالله انصاری به عنوان نخستین زائر حسینی یاد کرده اند.(مصباح الزائر: ص ۲۸۶، بحار الأنوار: ج ۱۰۱ ص ۳۲۹ ح ۱ و بشارة المصطفى: ص ۷۴، الحدائق الوردیّة: ج ۱ ص ۱۲۹، تیسیر المطالب: ص ۹۳ ، بحار الأنوار: ج ۶۸ ص ۱۳۰ ح ۶۲ , مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج ۲ ص ۱۶۷.)

متونی که به ورود کاروان اسیران اهل بیت (ع) به کربلا در این روز اشاره کرده اند.(الآثار الباقیة: ص ۴۲۲)
برخی نیز بین تصریح دارند در این روز جابر و اهل بیت (ع) با هم وارد کربلا شدند و بر سر مزار همدیگر را ملاقات کرده اند. (مسارّ الشیعة: ص ۴۶، مصباح المتهجّد: ص ۷۸۷، بحار الأنوار: ج ۹۸ ص ۱۹۵)

محققان و اندیشمندان در پذیرش این متون هم نظر نیستند. آنچه در این میان باعث اختلاف شده قراین تاریخی و عقلی است که بازگشت اهل بیت (ع) به کربلا در اربعین را غیر ممکن می نماید. برخی گزارش ها حاکی است ابن زیاد اسیران اهل بیت (ع) را در کوفه نگه داشت تا از جانب یزید کسب تکلیف کند که این کار حدود بیست روز وقت لازم داشت تا نامه یزید از شام برسد و اسیران روانه شام شوند. برخی گزارش ها نیز حاکی است یزید لعنةالله‌علیه ایشان را به مدت یک ماه در شام نگاه داشت (الإقبال: ج ۳ ص ۱۰۰). افزون بر این، مسیر بازگشت اهل بیت (ع) از شام به مدینه بود و راه مدینه در آن روزگار از راه کوفه و عراق جدا بود بنابر این اگر کاروان می خواست روانه کربلا شود باید مسیر خود را تغییر می داد و این کار نیازمند اجازه یزید بود و مامورانی که اهل بیت (ع) را به مدینه می بردند اجازه این کار را نداشتند. با توجه بدین حقایق و طولانی بودن زمان سفر در گذشته، حضور اهل بیت (ع) بر سر مزار در روز اربعین  امکان عقلی نداشته است.

بنابر این متون حاکی از حضور اهل بیت (ع) در اربعین، قابل اعتماد نیستند این در حالی است که متون مربوط به زیارت جابر در این روز، چنین مشکلی ندارند و بیشتر قابل اعتمادند. هر چند برخی نسبت به امکان حضور جابر در کربلا در مدت چهل روز اظهار تردید کرده اند اما حقیقت آن است که وقتی سر امام حسین (ع) نزد ابن زیاد برده شد او , پیکی روانه مدینه کرد تا این خبر را به حاکم مدینه رساند و او نیز این خبر را به طور عمومی در مدینه اعلام کرد.(الإرشاد: ج ۲ ص ۱۲۳، تاریخ الطبری: ج ۵ ص ۴۶۵، الکامل فی التاریخ: ج ۲ ص ۵۷۹)

بنابر این، رسیدن خبر شهادت امام حسین (ع) به مدینه در طول ده روز امکان داشته و از این رو جابر یک ماه وقت داشته تا مسیر مدینه به کربلا را طی کند ضمن آنکه ممکن است وی سفر خود به عراق را پیش از رسیدن خبر شهادت امام (ع) آغاز کرده باشد. بدین ترتیب می توان گفت گزارش زیارت جابر در روز اربعین پذیرفتنی است.

ب . روایات مربوط به زیارت اربعین
در بین روایات مربوط به زیارت امام حسین (ع) که بر زیارت مزار سالار شهیدان در هر فرصتی  تاکید دارند، توصیه های ویژه ای نیز نسبت به زیارت مزار ایشان در مناسبت های خاص مانند شبهای جمعه، نیمه شعبان،  اول و نیمه ماه رجب، روز عرفه , اعیاد فطر و قربان و روز عاشورا وجود دارد (تهذیب الاحکام ج ۶ ص ۴۲ – ۵۲ باب فضل زیارته علیه السلام). در این میان در خصوص اربعین توصیه مستقیم به زیارت امام (ع) در این روز وجود ندارد. تنها دو روایت به زیارت اربعین اشاره کرده اند که در ذیل به آنها می پردازیم؛

روایت اول: در این روایت که از صفوان نقل شده (تهذیب الأحکام ، ج ۶  ص ۱۱۳ ح ۲۰۱)، وی می گوید امام صادق (ع) به من در خصوص زیارت اربعین فرمود: امام حسین  (ع) را در این روز به هنگام بالا آمدن روز، زیارت می کنی و این عبارات را می گویی....

روایت دوم : در این روایت امام عسکری  (ع) در شمارش نشانه های مومن، پنج چیز را نشانه مومن می دانند؛ «پنجاه و یک رکعت نماز گزاردن در شبانه روز، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، پیشانى بر خاک نهادن، و بلند گفتنِ بسم اللّه الرحمن الرحیم. (تهذیب الأحکام: ج ۶ ص ۵۲ ح ۱۲۲، المزار للمفید: ص ۵۳، مصباح المتهجّد: ص ۷۸۸، الإقبال: ج ۳ ص ۱۰۰، بحار الأنوار: ج ۱۰۱ ص ۱۰۶ ح ۱۷). ( البته روایت مرسل و بی سند است).

تعبیر وارد شده در این دو متن، تعبیری مطلق و بدون توضیح نسبت به «زیارت اربعین» است. در روایت نخست، راوی می گوید: «امام صادق (ع) در خصوص زیارت اربعین  به من فرمود ...»  و در کلام امام (ع) سخنی از اربعین نیست روایت دوم نیز تعبیر «یکی از نشانه های مومن، زیارت اربعین است» بکار رفته است. این تعابیر در مقایسه با تعابیری که نسبت به زیارت در روزهای عاشورا و نیمه شعبان بکار رفته و صراحتا به زیارت این روزها توصیه شده، تعابیری مطلق است و مشخص نیست چرا توصیه مستقیمی در این باره وارد نشده است. مطالب ذیل می تواند دلیل این امر باشد؛

شیعیان به تأسی از جابر و جهت یادمان زیارت او، به طور خودجوش در روز اربعین به زیارت مزار امام حسین (ع) می رفتند و از این رو نیازی به توصیه نبوده است اما زیارت ایام دیگر مثل نیمه شعبان، نیازمند توصیه و ترویج بوده است.

تعبیر صفوان در روایت نخست که؛ «امام در خصوص زیارت اربعین به من فرمودند این گونه زیارت کن» بدین معناست که این زیارت  از عرف شیعیان، نشأت گرفته است. امام صادق (ع) پس از مشاهده رواج این زیارت، نحوه زیارت را بیان کرده اند و بدین وسیله، نیازمندی آنان در خصوص ادب زیارت این روز را بر طرف ساختند.

گفتنی است شیخ مفید (م ۴۱۳) در کتاب المزار خود بابی دارد با عنوان ««فضل زیارة الاربعین» که بیانگر شناخته شده بودن این زیارت در عرف مردم آن دوران است. چنانکه بیرونی در الآثار الباقیة تصریح دارد زمان زیارت اربعین، بیستم صفر است. این بدان معناست که در سده چهار و پنج زیارت اربعین، زیارتی رایج و شناخته شده بوده است.

به دلیل رواج فرهنگ زیارت در این روز و شناخته شده بودنش، این زیارت از نشانه های شیعیان به شمار می آمده است. از این رو، در روایت نقل شده از امام عسکری (ع) به عنوان نشانه مومن دانسته شده است و توضیح و توصیه ای نسبت بدان نشده است و اگر در میان نشانه های مومن بیان شده، بدین خاطر بوده که یکی از شاخصه های رفتاری و ظاهری شیعیان به شمار می آمده است .

امام عسکری (ع) با بیان این حدیث، گویا در صدد تأیید و ترویج آن بودند. با توجه به این که متوکل عباسی (م ۲۴۷) در دهه چهلِ سده سوم هجری، مزار امام حسین (ع) و خانه های اطراف را تخریب و زائران را از سفر به کربلا منع کرد(تاریخ الطبرى: ج ۹ ص ۱۸۵) چنین برداشتی درست به نظر می رسد زیرا با سختگیری‌های متوکل، روند زیارت به خصوص زیارت اربعین دچار کندی و فترت شده بود و امام  با این بیان، تلاش کردند به مخاطبان گوشزد کنند که این زیارت نشانه شیعه است و باید دوباره احیاء شود و رونق گذشته خود را باز یابد. همچنین می توان گفت پنج نشانه یاد شده در روایت، چند امر شکلی و ظاهری بودند که شیعه به خاطر پایبندی به آنها، از دیگر نحله ها، تشخیص داده می شد و بدانها، هویت و تشخص می یافت. از این رو امام عسکری (ع) برای حفظ انسجام هویتی شیعیان، آنها را از نشانه های مومن شمردند تا آنان در مقابل فشارهای فرهنگی، مقاومت کنند و بر آنها پایدار بمانند و این گونه بود که شیعیان در صدد بودند تا سنت زیارت اربعین را حفظ کنند.

نکته
برخی روایات تأکید دارند که پس از شهادت امام حسین (ع)  تا چهل روز، زمین و آسمان بر ایشان گریسته اند مانند روایت عبدالله بن هلال از امام صادق (ع) که در آن تصریح شده گریه آسمان، سرخ شدن آن به هنگام طلوع و غروب بوده است (مجموعه این دست روایات، در دانش نامه امام حسین (ع)، تألیف محمدی ری شهری،  ج ۷ ص ۳۵۰ گردآوری شده است. برای اطلاع بیشتر به این کتاب مراجعه کنید). در برخی روایات نیز بر گریه زمین بر مرگ مومن تا چهل روز اشاره شده است (الأمالی للطوسی، ص ۵۳۵). این گونه روایات تداوم سوگ بر مرگ مومن تا چهل روز را تأیید می کند و روز چهلم را پایان دوره سوگواری می دانند.

به نظر می رسد صدور این گونه روایات، این ذهنیت را در بین بخشی از جامعه اسلامی ایجاد کرده بود که پایان دوره سوگواری بر متوفی، روز چهلم است. این امر می تواند عامل عزم جابر برای سفر به کربلا باشد. گویا وی تلاش کرده تا قبل از روز چهلم، خود را به مزار امام حسین(ع) برساند و در آخرین فرصت یعنی روز چهلم به چنین توفیقی دست یافته و فرصت سوگواری و زیارت در آخرین روز سوگواری را درک کرده است. گفتنی است با فرض قبول سفر اهل بیت (ع) به کربلا در این روز و بازگشت آنان از شام از مسیر بادیه، این عامل می تواند توجیه کننده عجله آنان برای سفر به کربلا تا روز چهلم باشد.

جالب آن‌که ابن بطوطه جهانگرد مغربی (م ۷۷۹ ) در گزارش مراسم سوگواری فرزند اتابک فارس و پوشیدن لباس عزا، می نویسد: اینان تا چهل روز لباس عزا به تن دارند و این به خاطر آن است که در نزد آنان روز چهلم نهایت و اتمام اندوه و عزاست (هکذا یکون فعلهم إلى تمام أربعین یوما، و هی نهایة الحزن عندهم. رحلة ابن بطوطة (تحفة النظار فى غرائب الامصار و عجائب الاسفار)، ج ۲، ص: ۲۷). این مطلب، به روشنی بر وجود این ذهنیت در بخش هایی از جوامع اسلامی و شکل گیری سنت سوگواری چهل روزه با الهام گیری از روایات یادشده دلالت  دارد.

منبع: حدیث نت