پرسش :

چنانچه ادامه زندگى و دوام زوجیت براى زوجه موجب عسر و حرج است و زوجه به حاکم شرع مراجعه و تقاضاى طلاق کند و براى حاکم شرع ثابت شود، زوج را اجبار به طلاق مى کند و در صورت میسّر نشدن، به اذن حاکم شع طلاق داده مى شود، سؤال این است که آیا موارد ذیل از مصادیق عسر و حرج محسوب مى گردد؟ 1 ـ ترک خانواده توسط زوج به مدت 6 ماه. 2 ـ اعتیاد زیان آور به یکى از انواع مواد مخدر. 3 ـ استنکاف از دادن نفقه و عدم امکان الزام او به تأدیه نفقه توسط دادگاه. 4 ـ عقیم بودن زوج. 5 ـ سوء رفتار و معاشرت زوج در حدى که عرفاً براى زوجه قابل تحمل نباشد. 6 ـ اختیار همسر دیگر در صورت عدم استطاعت بر اجراى عدالت. 7 ـ عدم رعایت دستور دادگاه در مورد وضع اشتغال به کار و حرفه منافى مصالح خانوادگى و حیثیات زن مانند اشتغال به مواد مخدر و تکدّى.


پاسخ :
موارد ا و 2 و 4 و 6 و 7 فى نفسه از مصادیق عسر و حرج محسوب نمى شود.

3 ـ چنانچه کسى حتى مثل پدر زوج مخارج زن را مناسب با شئون او تأمین نکند و خود زن نیز نداشته باشد از مصادیق عسر و حرج محسوب مى شود و الاّ خیر.

5 ـ چنانچه امکان اصلاح نباشد از مصادیق عسر و حرج محسوب مى شود، بلى مى توانند در ضمن عقد ازدواج یا عقد لازم دیگر، اگر چه بعد از ازدواج شرط کنند که اگر زوج به مدت 6 ماه ترک خانواده یا اعتیاد زیان آور به یکى از انواع مواد مخدر پیدا کرد یا عقیم بود یا همسر دیگر اختیار کرد و رعایت عدالت نکرد یا محکوم به زندان شد و این محکومیت مغایر با حیثیت زوجه باشد، یا اگر شغلهاى منافى با شئون زن پیش گرفت، زوجه از طرف زوج وکیل و وکیل در توکیل غیر است که خود را مطلّقه کند و در این موارد چنانچه یکى از این شروط محقق و محرز شد مى تواند خود را مطلّقه کند. و نیز مى توانند شرط کنند که اگر زوج بر خلاف وظائف معینه شرعیه با زوجه خود رفتار کرد و ناشز شد و اصرار بر مخالفت نمود زوجه از طرف زوج وکیل است که خود را مطلّقه کند. و نیز در فرض اخیر اگر شرط نکرده اند و زوج اصرار بر نشوز خود دارد و بر خلاف وظایف شرعیه با زوجه رفتار مى کند، چنانچه حاضر به اصلاح نباشد، زوجه مى تواند به حاکم شرع و دادگاه مراجعه کند و پس از احراز موضوع و عدم نشوز زن حاکم شرع و دادگاه زوج را ملزم به رعایت وظایف شرعیه یا طلاق مى کند و اگر امتناع کرد حاکم شرع و دادگاه با تقاضاى زوجه، وى را مطلّقه مى کند.

​​​​​​​​​​​​​​منبع: جامع المسائل، استفتائات آیت الله العظمی محمد فاضل لنکرانی (ره)، جلد دوم، قم: امیر العلم، 1383.