پرسش :

من با دخترى از طریق درس و دانشگاه آشنا شدیم و هر دو مذهبى هستیم و بعد از مدتى چون معیارهایمان به هم مى خورد تصمیم به ازدواج گرفتیم و خواستگارى هم رفتم ولى خانواده ها به دلایل بى خود مثل هم سنى و این که دختره اصفهانیه و من تهرانى مخالفت کردند. ما علاقه شدیدى به هم پیدا کردیم و تحمل دورى از هم را نداشتیم و داشتیم به گناه مى افتادیم عقد موقت خوندیم. قطعا پدر دختر راضى نیست ولى ما هم کفو هم هستیم و هنوز دنبال این هستیم که خانواده ها را راضى کنیم. مرجع من آقاى خامنه اى و مرجع دختر خانم آقاى مکارم است. لطفا کمکمون کنین چه جورى ما خانواده ها رو راضى کنیم؟


پاسخ :
متأسفانه فراوان دیده ایم که وقتى 2 نفر جوان به هم علاقمند مى شوند تصور مى کنند در حال تجربه کردن احساسى هستند که تاکنون کمتر کسى آن را چشیده است. بنابراین هر نوع مخالفتى را بى دلیل و رفتارى غیرمنطقى مى بینند. امیدوارم که شما یکى از این نوع افراد نباشید به هر حال موضوعى که اشاره کرده اید دو محور اساسى دارد محور اول عقد موقتى است که بدون اذن پدر، خوانده شده است.

بنا بر فتواى اکثر مراجع، اجازه پدر یا پدربزرگ پدرى براى دختر شرط صحت عقد ازدواج (دائم یا موقت) است و بدون اجازه آنها عقد صحیح نیست؛ مگر در مورد خاصى مثل این که دختر بالغ و رشید بوده و نیاز به ازدواج داشته باشد و همسرى مناسب و هم کفو خود پیدا کند که در این صورت اگر پدر و یا جدّ پدرى بدون دلیل منطقى اذن ندهند، مى تواند خودش ازدواج کند. البته شرایط آن باید براى حاکم شرع اثبات شود و همین طور در صورتى که پدر یا جدّ پدرى غایب بوده و دسترسى به آنها نباشد و دختر هم نیاز به ازدواج فورى داشته باشد که در این صورت هم اگر شوهر مناسب و متدین باشد اجازه لازم نیست.1

به هر حال اگر مورد شما هم جزء استثنائات اذن پدر باشد توصیه مى کنیم که حریم ها را حفظ کنید. چرا که نمى دانید در آینده چه اتفاقى خواهد افتاد و اگر به هر دلیل به هم نرسید با حفظ حریم ها لطمه کمترى خواهید خورد.
اما در رابطه با مخالفت خانواده خودتان با این ازدواج، گفتنى است که موافقت و مخالفت والدین در ازدواج، از دیدگاه هاى مختلف و در چندین علم و دانش مورد بررسى قرار مى گیرد و هر یک از این علوم، نیز به غرضى خاص و از دریچه اى ویژه به آن مى نگرند. به تعبیرى دیگر این موضوع، یک بحث بین رشته اى است و در علم فقه، حقوق، روان شناسى و جامعه شناسى خانواده، مد نظر دانشمندان هر یک از این علوم است و در این میان آنچه هم اکنون مورد توجه است، بررسى ضرورت و تأثیر روان شناختى این عنصر، در تشکیل خانواده و انجام یک ازدواج موفق است.

از دیدگاه روان شناختى، تأثیر موافقت و مخالفت والدین در ازدواج موفّق، به جایگاه والدین در نزد فرزندان خانواده بستگى دارد. بر اساس فرهنگ دینى و ایرانى، چون والدین یک تأثیر عمیق و به سزا در ذهن و خاطر فرزندان دارند و بعد از تشکیل خانواده، پشتوانه و استوانه خانواده تازه شکل گرفته محسوب مى شوند؛ لذا همراهى نکردن آنها براى فرزندان، یک شکست محسوب مى شود، در حالى که در فرهنگ غرب، فرزندان بعد از رسیدن به سن قانونى، حتى از حمایت عاطفى والدین بى بهره اند و بر همین محرومیت خو گرفته و به سراغ شریک زندگى خود مى روند؛ بدون آنکه والدین اطلاع داشته باشند. حال با عنایت به این جایگاه برجسته والدین و وابستگى روحى و عاطفى فرزندان در تمام سنین به والدین، نه تنها عدم مخالفت؛ بلکه موافقت والدین یک عنصر ضرورى در ازدواج موفق است و چه بسا شرط انجام یک ازدواج موفق، رضایت و همراهى مستمر والدین با فرزندان است؛ چه این که بدون تحصیل رضایت آن دو، آنان در انجام یک عمل خطیر، بدون پشتوانه مى باشند و این خود آغاز اضطراب ناخواسته و ورود آفت است. فرزندان ایرانى و مسلمان، با وجود فراهم بودن تمام شرایط یک ازدواج موفق، چون رضایت والدین را به همراه خود ندارند؛ کمتر مى توانند یک زندگى شیرین و همراه با پیشرفتى را پیش روى داشته باشند.

از منظر روان شناختى، این قضیه را باید با نگاه به پیامدهاى ناشى از نبود رضایت و همراهى صمیمانه والدین بررسى کرد که: آیا ازدواج بدون موافقت والدین و حتى همراه با مخالفت آنان موفق خواهد بود؟ آیا این ازدواج از پیامدهاى منفى مصون است؟ در یک کلام مخالفت والدین با ازدواج چه تأثیرات مثبت و یا منفى بر موفقیت آمیز بودن آن ازدواج دارد؟

از این رو بهره مندى از عنصر رضایت والدین، از نظر ارزشى و فرهنگى، حداقل یک پشتوانه روحى براى جوانان در مسیر ازدواج است؛ تا این راه را با اطمینان خاطر و پشت گرمى کامل طى کنند.

ازدواج کردن - بدون توجه به عوامل دیگر مرتبط با آن - خود به خود همراه با دل نگرانى و اضطراب است و به واسطه مبهم بودن آینده آن و ناآشنا بودن دو طرف براى همدیگر، عملى رازآلود و معماگونه است. کمترین تأثیر روان شناختى این نوع مخالفت، آن است که به میزان دلبستگى روحى و روانى به والدین، به نگرانى و اضطراب یک جوان جویاى اطمینان و آرامش مى افزاید و در صورتى که در نهان خانه اعتقادات خود براى دعا و نفرین والدین تأثیرى ماوراى اسباب طبیعى قائل شود، این نگرانى ژرف تر خواهد شد. پس با تکیه بر جایگاه والدین در خانواده هاى ایرانى و مسلمان از دیدگاه روان شناختى، جلب رضایت آنان در ازدواج یک ضرورت بى تردید است و حضور این عامل، مصلحت اندیشى دلسوزانه و حتى پشتوانه اقتصادى فراروى دو جوان نیازمند مى گذارد. مخالفت والدین با ازدواج، یعنى، محرومیت از تمام این خوبى ها و از دست دادن این عناصر ضرورى که نمى توان حتى از یکى از آنها چشم پوشید. روشن است که ازدواج بى بهره از سرمایه «رضایت پدر و مادر» در واقع به نوعى ازدواج بى بهره از موفقیت کامل خواهد بود.

البته مفهوم این سخن آن نیست که به محض مخالفت والدین با «ازدواج خاصى»، باید از آن دست شست بلکه اگر در عمق نهان خانه وجدان، مخالفت آنها را بجا مى شمارید، پس تسلیم حق شوید و از اصرار بر تصمیم غلط خود دست بکشید؛ اما اگر با وجود ویژگى هاى مثبت فرد مورد نظرتان مخافت مى کنند و آن را بى مورد مى شمارید، در برابر والدین جبهه اى تشکیل ندهید؛ بلکه درصدد جلب رضایت آنان برآیید. شما باید با تکیه بر دو عنصر محبت و اندیشه، عشق ورزى و مصلحت اندیشى خانوادگى، والدین خود را نیز به جبهه موافقان با این ازدواج خاص دعوت کنید و جملگى یک صدا «فریاد موافقت» برآورید و اقدام کنید. پس تا زمانى که رضایت آنان را به دست نیاورده یک صدا نشده اید، اقدام نکنید.

پی نوشت:
1. توضیح المسائل مراجع، ج 2، ص 387.

منبع: خواستگارى، محمدرضا احمدى، نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها، دفتر نشر معارف، 1390.