پرسش :

خداوند چگونه در قرآن به مذمت از ربا پرداخته است؟


پاسخ :
ریا نقطه مقابل اخلاص است، که در آیات و روایات اسلامى از آن مذمّت شده است و آن را عاملى براى بطلان اعمال و نشانه اى از نشانه هاى منافقان و نوعى شرک به خدا معرفى کرده اند.

ریاکارى تخریب کننده فضائل اخلاقى و عاملى براى پاشیدن بذر رذائل در روح و جان انسانهاست. ریاکارى اعمال را تو خالى و انسان را از پرداختن به محتوا و حقیقت عمل باز مى دارد. ریاکارى یکى از ابزارهاى مهّم شیطان براى گمراه ساختن انسانهاست.

با این اشاره به آیات قرآن مراجعه می کنیم و چهره ریاکاران و نتیجه اعمال آنها را بررسى مى کنیم.

1ـ در آیه 264 سوره بقره، منّت گذاردن و آزار دادن و ریا کردن در یک ردیف شمرده شده و همه آنها را موجب بطلان و نابودى صدقات (و اعمال نیک) معرفى مى کند بلکه تعبیراتى از این آیه نشان مى دهد که شخص ریا کار ایمان به خدا و روز آخرت ندارد؛ مى فرماید: (اى کسانى که ایمان آورده اید انفاقهاى خود را با منّت و آزار باطل نکنید!)؛ «یا اَیـُّهَا الَّذینَ آمَـنُوا لاتُـبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الاَْذى»، سپس این گونه افراد را به کسى تشبیه مى کند که مال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مى نماید و به خدا و روز رستاخیز ایمان ندارد! «کَالَّذى یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاسِ وَ لایُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْیَومِ الاَْخِرِ».

در ذیل آیه، مثال بسیار گویا و پر معنائى براى این گونه اشخاص زده و مى فرماید: (مثل [کار] او همچون قطعه سنگى است که بر آن قشر نازکى از خاک باشد [و بذرهائى در آن افشانده شود] و رگبار باران بر آن فرود آید [و همه خاکها و بذرها را با خود بشوید و با خود ببرد] و آن را صاف [و خالى از همه چیز] رها سازد)؛ «فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوان عَلَیْهِ تُرابٌ فَاَصابَهُ وَابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً».

این گونه اشخاص [به یقین] (از کارى که انجام داده اند بهره اى نمى گیرند و خداوند کافران را هدایت نمى کند!)؛ «لایَقـْدِرُونَ عَلى شَىء مِّـمّا کـَسَبُوا وَ اللّهُ لاْیَهْـدِى الْـقَوْمَ الکاِفِرینَ».

در این آیه تلویحاً یک بار ریاکاران را فاقد ایمان به خدا و روز قیامت معرفى کرده و یک بار به عنوان قوم کافر، و اعمال آنها را هیچ و پوچ و فاقد هرگونه ارزش مى شمرد چرا که بذر اعمالشان در سرزمین ریا کارى پاشیده شده که هیچ گونه آمادگى براى رشد و نمو ندارد. این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که ریاکاران خودشان همانند قطعه سنگى هستند که قشر نازکى از خاک بر آن است و هیچ گونه بذر مفیدى را پرورش نمى دهد؛ آرى! قلب آنها همچون سنگ و روحشان نفوذ ناپذیر و اعمالشان بى ریشه و نیّاتشان آلوده است.

جالب این که در آیه اى که پشت سر این آیه در همان سوره بقره آمده است اعمال خالصان و مخلصان را به باغى پر برکت تشبیه مى کند که بذر و نهال صالح در آن کاشته شده و باران کافى بر آن مى بارد و نور آفتاب از هر سو به آن مى تابد و نسیم باد از هر طرف به آن مى وزد و میوه و ثمره آن را مضاعف مى سازد.

2ـ در آیه110 سوره کهف، پیامبر(صلى الله علیه و آله) را مخاطب قرار داده و دستور مى دهد مسأله توحید خالص را به عنوان اصل اساسى اسلام به مردم برساند؛ مى فرماید: (بگو من بشرى همچون شما هستم [تنها امتیاز من این است که] به من وحى مى شود که معبود شما تنها یکى است)؛ «قُلْ اِنَّما اَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى اِلَىَّ اَنَّما اِلهُکُمْ اِلهٌ واحِدٌ».

سپس نتیجه گیرى مى کند که بر این اساس، اعمال باید از هر نظر خالص و خالى از شرک باشد و مى فرماید: (پس هر کس امید به لقاى پروردگارش را دارد باید عمل صالح انجام دهد و کسى را در عبادت پروردگارش شریک نسازد!)؛ «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لاَ یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدَا».

به این ترتیب، شرک در عبادت، هم اساس توحید را ویران مى سازد و هم اعتقاد به معاد را؛ و به تعبیر دیگر، گذرنامه ورود در بهشت جاویدان عمل خالص است.

قابل توجّه این که در شأن نزول این آیه آمده است که مردى به نام «جُنْدَب بن زُهِیْر خدمت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) عرض کرد من کارهایم را براى خدا به جا مى آورم و هدفم رضاى اوست امّا هنگامى که مردم از آن آگاه مى شوند مسرور و شاد مى شوم؛ پیامبر فرمود: «اِنَّ اللّهَ طَیِّبٌ وَ لایَقْبَلُ اِلاَّ الَطَیِّبَ وَ لایَقْبَلُ ما شُورِکَ فیهِ»؛ (خداوند پاک است و جز عمل پاک را نمى پذیرد و عملى که غیر او در آن شرکت داده شود مقبول او نخواهد بود!) سپس آیه فوق نازل شد.(1)

در شأن نزول دیگرى آمده است که مردى خدمتش عرض کرد: «من جهاد فى سبیل اللّه را دوست دارم و در عین حال دوست دارم مردم موقعیّت مرا در جهاد بدانند.» در این هنگام آیه فوق نازل شد.(2)

شبیه همین معنى در مورد انفاق در راه خدا و صله رحم نیز نقل شده است(3) و نشان مى دهد که آیه بالا بعد از سؤالات گوناگون در مورد اعمال آلوده به اهداف غیر خدائى نازل شده است و ریا کار به عنوان مشرک و کسى که ایمان محکمى به آخرت ندارد، معرفى گردیده است.

در حدیث دیگرى نیز از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که فرمود: «مَنْ صَلّى یُرائِى فَقَدْ اَشْرَکَ وَ مَنْ صامَ یُرائى فَقَدْ اَشْرَکَ وَ مَنْ تَصَّدقَ یُرائى فَقَدْ اَشْرَکَ ثُمَّ قَرَءَ «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ ...»»؛ (کسى که نماز را به خاطر ریا بخواند مشرک شده و کسى که روزه را براى ریا به جا آورد مشرک شده و کسى که صدقه و انفاق را براى ریا انجام دهد مشرک شده سپس آیه: «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ ...» را تلاوت فرمود).(4)

3ـ همچنین در آیه 142 سوره نساء، ریا را یکى از اعمال منافقان شمرده مى فرماید: (منافقین مى خواهند خدا را فریب دهند در حالى که او آنها را فریب مى دهد و هنگامى که به نماز مى ایستند از روى کسالت است و در برابر مردم ریا مى کنند و خدا را جز اندکى یاد نمى کنند!)؛ «ِانَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خَادِعُهُمْ وَ اِذَا قامُوا اِلَى الصَّلوةِ قَامُوا کُسَالى یُرآؤُنَ النَّاسَ وَ لاَ یَذْکُرُونَ اللّهَ اِلاّ قَلِیلاً».

این نکته قابل توجّه است که نفاق نوعى دوگانگى ظاهر و باطن است و ریاکارى نیز شکل دیگرى از دوگانگى ظاهر و باطن مى باشد چرا که ظاهر عمل الهى و باطن آن شیطانى و ریائى است و به خاطر جلب توجّه مردم! بنابراین، طبیعى است که ریا جزء برنامه منافقان باشد.

4ـ در آیه38 سوره نساء، اعمال ریائى را همردیف عدم ایمان به خدا و روز قیامت و همنشینى با شیطان شمرده مى فرماید: (آنها کسانى هستند که اموال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مى کنند و ایمان به خداوند و روز باز پسین ندارند [چرا که شیطان رفیق و همنشین آنها است] و کسى که شیطان قرین اوست بد قرینى انتخاب کرده است)؛ «وَ الَّذینَ یُنفِقُونَ اَمْوالَهُمْ رِئَاءَ النَّاسِ وَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الاْخِرِ وَ مَنْ یَکُنِ الشَّیْطَانُ لَهُ قَرِیْناً فَسَآءَ قَرِیناً».

به این ترتیب، ریاکاران دوست شیطان و فاقد ایمان قاطع به مبدأ و معاد هستند.

5ـ در آیه47 سوره انفال، خداوند مسلمانان را از همسوئى با کفّار که اعمالشان ریاکارانه و از روى هوا پرستى و خود نمائى بوده است نهى مى کند، مى فرماید: (مانند کسانى نباشید که از سرزمین خود به خاطر هواپرستى و غرور و خودنمائى در برابر مردم بیرون آمدند! و مردم را از راه خدا باز مى داشتند و خداوند به آنچه عمل مى کنند احاطه [کامل] دارد)؛ «وَ لاتَکُونُوا کالـَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النَّاسِ وَ یَصـُدّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ وَ اللّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیْطٌ».

طبق قرائنى که در آیه موجود است به تصدیق مفسّران، آیه اشاره به حرکت سپاهیان قریش به سوى میدان بدر است که به هنگام خارج شدن از مکّه آلات لهو و لعب و بعضى از خوانندگان و شراب همراه خود آوردند حتّى اگر دم از بت پرستى مى زدند آنهم ریاکارانه و عملاً براى جلب نظر بت پرستان بود.

بعضى ازمفسّران نیزگفته اند از آنجا که بدر یکى از مراکز تجمّع و از بازارهاى عرب بود و درعرض سال گاهى در آنجا اجتماع مى کردند، ابوجهل مخصوصاً وسائل عیش و نوش را با خود برد و هدفش این بود که از همه کسانى که با آنجا آشنا بودند زهر چشم بگیرد.

به هر حال قرآن مؤمنان را از این گونه کارها نهى مى کند و به آنها دستور مى دهد که با رعایت تقوا و اخلاص بر همه مشکلات غلبه کنند و سرنوشت ریاکاران هوسباز و بى تقوا را در میدان بدر فراموش ننمایند.

6ـ بالاخره در آیات4 الی 7 سوره ماعون، باز هم از ریاکارى به بیان دیگرى نکوهش مى کند و مى فرماید: (واى بر نماز گزارانى که نماز را به دست فراموشى مى سپارند و از آن غفلت مى کنند، آنها که ریا مى کنند و مردم را از ضروریّات زندگى باز مى دارند)؛ «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ، اَلَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ ، اَلَّذینَ هُمْ یُرآؤُنَ وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ».

تعبیر به «ویل» در قرآن مجید در 27 مورد آمده است و غالباً در مورد گناهان بسیار سنگین و خطرناک است. به کار بردن، این تعبیر در مورد ریاکاران نیز حکایت از شدّت زشتى عمل آنها مى کند.

از آنچه در آیات بالا آمد زشتى این گناه و خطرات آن براى سعادت انسان آشکار مى شود و بخوبى روشن مى گردد که یکى از موانع مهمّ تهذیب نفس و پاکى قلب و روح همین ریا کارى است که نقطه مقابل آن خلوص نیّت و پاکى دل است.

پی‌نوشت‌ها:
(1). تفسیر قرطبى، محمد بن احمد انصارى قرطبى، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1405 ه. ق‏، ج 11، ص 66.
(2). همان.
(3). همان.
(4). الدر المنثور فى تفسیر المأثور، سیوطى، جلال الدین، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، قم، 1404 ق، ج 4، ص 256، (قوله تعالى فمن کان یرجوا لقاء ربه الآیة ...)؛ المیزان فى تفسیر القرآن، طباطبائى، محمد حسین، مؤسسه الاعلمى، بیروت، 93 ه ق،‏ ج‏ 13، ص 407، (بحث روائی).

منبع: اخلاق در قرآن‏، آیت الله ناصر مکارم شیرازى، قم: مدرسه الامام على بن ابى طالب علیه السلام، 1377.