پرسش :

لوتر چه عقائدی داشت؟


پاسخ :
در قرن شانزدهم میلادی کشور آلمان شاهد اعتراض عمیق و گسترده مسیحیان بود که اصلاح دینی (رفرماسیون) نام گرفت و به سرعت به کشورهای دیگر نیز سرایت کرد.

لوتر (1483 ـ 1546 .م) رهبر این اصلاحات بود. او در سال 1505 به دریافت فوق لیسانس ادبیات نائل آمد و هنوز بیش از دو ماه از ورودش به دانشکده حقوق نگذشته بود که تصمیم گرفت رهبانیت پیشه سازد. در سال 1510، با مأموریت نامعلومی به روم رفت و پس از بازگشت مراتب مدرسی را به سرعت پیمود و به مقام اسقفی ایالت خود رسید. در خلال این سال ها (1512 ـ 1517) لوتر اندک اندک از معتقدات رسمی کلیسا روی برتافت. لوتر تعلیم یافته بود که برای خشنود ساختن خدا و شایستگی به دست آوردن فیض او، انسان باید هر چه از دستش بر می آید انجام دهد، یعنی بیش از هر کس به خدا محبت کند. اما این خدا از نظر لوتر به داوری می مانست که به قضاوت درباره ی شایستگی های او می پرداخت و لوتر نمی توانست خدایی را دوست بدارد که وی را محکوم می سازد و از سوی دیگر، اگر این خدا را دوست نمی داشت در نزد او پذیرفته نمی شد. آیه ای از انجیل(1) که در آن عدالت خدا مکشوف می شود ذهن لوتر را آرام نمی گذاشت. اما یک روز ناگهان معنای عدالت خدا را دریافت. وی دریافت که این عدالت، عدالتی نیست که ما را محکوم می کند، بلکه عدالتی است که ما را به واسطه ی ایمان عادل می گرداند. او دریافت که انجیل نجات بخشی و عدالت خدا را آشکار می کند و نه محکومیت و غضب او را.

وی از این باور رهایی یافت که پیش از آن که خدا به کمک ما بشتابد ما باید هر آنچه از دستمان بر می آید انجام دهیم. وی دریافت که عدالت عطیه ای است که خداوند به ایمان داران می بخشد و ما را به فیض عادل می گرداند. لوتر در مورد باورها و دیدگاه های نوین خود شروع به موعظه و تعلیم کرد و در سال 1517 نود و هفت اصل را در دانشگاه ویتنبرگ عرضه کرد تا مورد بررسی قرار گیرند و در آن نگرشی آوگوستینی از فیض و نجات مطرح کرد اما این اصل چندان مورد توجه قرار نگرفت.

لوتر در همان سال اصول الحاقی دیگری را مطرح کرد که در مقابل فروش آمرزش نامه ها موضع می گرفت. وی 95 اصل دیگر را در مورد آمرزش نامه ها نوشت و یک نسخه را برای اسقف منطقه ی خود و نسخه ای دیگر را برای شاهزاده آلبرت فرستاد. از قضا یکی از نسخه ها به دست یک ناشر افتاد و آن را به زبان آلمانی منتشر کرد. نسخه های چاپ شده به سرعت فروش رفت و جنب و جوش عظیمی در آلمان به وجود آورد. لوتر در عرض یک شب تبدیل به قهرمان شد.

در ژوئن 1519، در مناظره ای که بین لوتر و آک در گرفت، شالوده ی اصلاح دینی از اختلاف عقیده بر سر مسئله ی ناچیز فروش آمرزش نامه به اختلاف نظر درباره ی مرجعیت پاپ و فرمانروایی وی بر دنیای مسیحیت گسترش یافت.

در سال 1520، لوتر رساله ای به نام رئوس مطالب منتشر کرد که در آن با شدیدترین لحنی به تازه ترین دعاوی الهیات کاتولیک درباره ی مرجعیت و فرمانروایی پاپ بر کلیسا پاسخ داد. هر چند لوتر را رهبر اصلاحات دینی دانسته اند اما زمزمه ی اصلاحات قبلاً در آثار اندیشمندان متعددی مطرح شده بود. ویلیام آکامی که در اواخر قرن سیزدهم متولد شد و مهم ترین عالم الهی قرن چهاردهم لقب گرفت در مورد رابطه ی دولت و کلیسا مطالب بسیاری به نگارش درآورد که اکثر این مطالب علیه پاپ بود. وی به جای مرجعیت پاپ، مرجعیت شورای عمومی کلیسا را که نمایندگان غیر روحانیون را هم شامل می شود. مطرح کرد. به علاوه، پاپ را عاری از قدرت دنیایی دانست و مدعی شد که پادشاه می تواند پاپ را از مقامش خلع کند. وی همچنین بر این اعتقاد بود که تنها کتاب مقدس و کلیسای جامع جهانی خطا نمی کند.

در 15 ژوئن 1520، پاپ لئو طی نامه ای به نام تکفیر، اصول چهل و یک گانه ی لوتر را تقبیح کرد و از مردم خواست که نوشته های او را بسوزانند و ضرب الاجل 60 روزه ای برای آمدن او به روم و پس گرفتن سخنان خود قرار داد. لوتر با انتشار یکی از سه رساله ای که حاوی برنامه ی انقلاب مذهبی در آلمان بود به ضرب الاجل پاپ پاسخ داد. وی رساله ی خود را به زبان آلمانی به نام نامه ی سرگشاده به اشراف مسیحی ملت آلمان درباره ی اصلاح مسیحیت نوشت. این رساله حاوی مطالبی چند است از جمله آن که روحانیان باید گریبان خویش را از چنگ روم برهانند و کلیسایی ملّی تشکیل دهند. باید به روحانیون اجازه ی زناشویی داده شود. احکام محجوریت، زیارت اماکن مقدس، برگزاری مراسم قداس برای مردگان و ایام تعطیل جز یکشنبه ها منسوخ شود و باید نمایندگان پاپ را که غارتگری و آزمندی خویش را مشروع و قانونی قلمداد می کنند از سرزمین آلمان راند.

لوتر در سومین رساله خود، به نام رساله ای در آزادی مسیح، می نویسد تنها ایمان است نه کردار نیک که انسان را مسیحی می سازد و از کیفر دوزخ می رهاند. در نتیجه ی اقدامات او، امپراطور در 19 آوریل اطلاعیه ای علیه لوتر و اقداماتش صادر کرد.

این مسئولیت سبب شد که لوتر در دژ کهن وارتبورگ یک سال پنهان بماند و نام مستعار اختیار کند. از سال 1519، کتاب های لوتر به کشورهای فرانسه، اسپانیا، هلند و انگلستان صادر شد. لوتر عقل را در برابر ایمان و وحی پروردگار بسیار سست و ناتوان می شمرد. او می گوید انسان نمی تواند هم کتاب مقدس و هم عقل را بپذیرد زیرا این دو با هم سازگار نیست. به گفته ی او «عقل بزرگ ترین دشمن ایمان است و معروف ترین روسپی شیطان.» از فیلسوفان مدرسی را که می کوشند اصول دین مسیح را با عقل به ثبوت رسانند ملعون، خودبین و مشرک حیله گر می خواند. 

پی نوشت:
(1). رومیان 17:1.

منبع: مسیحیت شناسی مقایسه ای، محمد رضا زیبائی نژاد، انتشارات صدا و سیما جمهوری اسلامی ایران، تهران، 1384، ص 309.