پرسش :

با توجه به اینکه بسیاری از انسانها به کمال مطلوب نمی رسند و طبق آیه 179 سوره اعراف عاقبت آنها دوزخ است، آیا چنین آفرینشی با حکمت و عدل الهی سازگار است؟!


پاسخ :

بسیارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفریدیم!

با توجّه به ظاهر برخی از آیات قرآن از جمله آیه 179 سوره اعراف: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»؛ (یقینا بسیارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفریدیم)، بیشتر انسانها ـ از جمله کفار و منافقین و فرق انحرافی و گنهکاران، همگی ـ جهنّمی اند. همچنین در بسیاری از آیات می خوانیم که اکثر انسانها در جهل و گمراهی به سر می برند، تعبیراتی مثل: «أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ»(1)، «أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ»(2)، «أَکْثَرُهُمْ لا یَشْکُرُونَ»(3)، «قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ»(4) از این دسته آیات اند. این تعبیرات دلالت بر این دارد که اکثر انسانها به کمال مطلوب نمی رسند و جهنّمی هستند! سوالی که در اینجا مطرح می گردد اینست که: آیا چنین آفرینشی که منجر به جهنمی شدن اکثریت می شود با عدل الهی سازگار است؟!

پاسخ:
 
1) خداوند هیچ کس را جهنّمی یا برای جهنم خلق نمی کند:
با توجّه دقیق به آیه 179 اعراف درمی یابم که هدف آفریننده انسان، جهنّم بردن انسانها نیست، بلکه اقتضای خصوصیات، سبک زندگی، اختیار و عمل بعضی از انسانها جهنّمی شدن آنهاست؛ و به عبارتی انسانهای جهنّمی خود نامزد جهنّم می شوند. چنانکه در این آیه می خوانیم: (یقینا بسیارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفریدیم؛ آنها عقل هایى دارند که با آن نمی اندیشند؛ و چشمانى که با آن نمى بینند؛ و گوشهایى که با آن نمى شنوند؛ آنها همچون چهارپایانند؛ بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند [چون امکان هدایت دارند و بهره نمى گیرد])؛ «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ».

وضع انسانهایی که در آیه فوق آمده (انسانهایی که برای درک حق فکر نمی کنند و گوش و چشم خود را برای آن بسته اند و در نتیجه هیچ بهره ای از هدایت نمی گیرند)، به چوب های بی ارزشی می ماند که جز سوزانده شدن هیچ سرنوشت دیگری ندارند. چه بسا نجّارى بگوید: قسمت زیادى از این چوب هائى را که فراهم ساخته ام براى تهیه درهاى زیبا است و قسمت زیاد دیگرى براى سوزاندن و افروختن آتش، چوب هائى که صاف و محکم و سالمند در قسمت اول مصرف مى کنم و چوب هاى ناصاف و بد قواره و سست و تکه پاره را در قسمت دوم. در حقیقت هدف اصلى او ساختن در و پیکر و ابزار خوب است و تمام کوشش و تلاش او در همین راه مصرف مى شود، ولى هنگامى که ببیند چوبى به درد این کار نمى خورد ناچار آن را براى سوزاندن کنار مى گذارد، این هدف تبعى است نه اصلى. تفاوت چوب ها با یکدیگر اختیارى نیست ولى تفاوت انسان ها بستگى به اعمال خودشان دارد و در اختیار خود آنها است و بهترین گواه براى این سخن صفاتى است که براى گروه جهنمیان در آیات قرآن مى خوانیم که نشان مى دهد اعمال خودشان سرچشمه این گروه بندى مى باشد.(5)

در لغت نیز معنای اصلی «ذَرَأْ» بسط و منتشر کردن چیزی پس از آفرینش آن است؛ یعنی این مرحله در جایگاهی بعد از مرتبه خلقت و آفرینش قرار دارد.(6) در واقع خداوند متعال در آیات دیگر که هدف اصلی خلقت را بیان می ‌کند از کلمه «خلق» استفاده کرده اما در این آیه که هدف تبعی و ثانوی را می خواهد بیان کند به جای کلمه «خلق» کلمه «ذرأ» را استعمال کرده تا این تفاوت آشکار شود.

در حقیقت انسان برای عبودیت و کمال خلق شده است؛ چنانکه در آیه 56 سوره ذاریات می خوانیم: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُون‏»؛ (من جن و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند). اگر خداوند بندگان را خلق کرده و به عبودیت خویش دعوت مى‏ کند براى این نیست که «سودى» کند بلکه مى‏ خواهد بر آنها «جودى» کند و به کمال مطلوب برسند.(7) در آیه 3 سوره دهر نیز آمده است: «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»؛ (ما راه را به انسان نشان دادیم خواه شکرگزارى کند یا کفران). این انسان است که از اختیاراتی که به او داده شده درست استفاده نمی کند و از مسیر کمال فاصله می گیرد. کمال انسانى هم چیزى نیست که بتوان آن را به «اجبار» آفرید، بلکه راه طولانى و درازى است که انسانها باید با پاى خود آن را طى کنند، و با اراده و تصمیم و افعال اختیارى خویش، طرح آن را بریزند.(8) اگر در این مسیر برخی با سوء اختیارشان راه دیگری را طی می کنند و عذاب اخروی را برای خود رقم می زنند باز هم خودشان مقصرند؛ چرا که سرچشمه اصلى کیفرها و مجازاتها در عالم رستاخیز و پس از مرگ، آثار و نتایج گناه در روح و جسم آدمى و همچنین تجسم آنهاست که از روی اختیار مرتکب شده اند.(9)
 
2) اکثر انسان ها جهنّمی نمی شوند:
اینکه طبق آیات قرآن و واقعیت موجود در انسانها تنها عده کمی به مراتب بالای کمال می رسند به این معنی نیست که دیگران به هیچ مرتبه ای از کمال نرسیده اند. آنچه در آیه 179 سوره اعراف آمده اشاره به این نکته دارد که افراد کمی به درجات بالای کمال می رسند، امّا اینطور نیست که اکثر انسان ها جهنّمی شوند؛ بلکه فقط آنها که با علم به بطلان یک عقیده از آن پیروی کنند چنین سرنوشتی خواهند داشت. خیلی از انسان ها بخاطر محیطی که در آن زندگی می کنند و تحت تاثیر تبلیغات سوء قرار می گیرند، مستضعف فکری به شمار می روند و جهل و نادانی آنها ناشی از عناد و دشمنی با حقّ نیست؛ و در نهایت اهل نجات خواهند بود. در روایتی سلیم بن قیس از امام علی(علیه السلام) درباره کسانی که توقّف کرده و اهل عناد نیستند و نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) نیز دشمنی ندارند، سوال کرد و حضرت در پاسخ فرمودند: «فَأَمَّا مَنْ وَحَّدَ اللَّهَ وَ آمَنَ بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ لَمْ یَعْرِفْ وَلَایَتَنَا وَ لَا ضَلَالَةَ عَدُوِّنَا وَ لَمْ یَنْصِبْ شَیْئاً وَ لَمْ یُحِلَّ وَ لَمْ یُحَرِّمْ ... فَهَذَا نَاجٍ»(10)؛ (امّا کسى که خدا را به یگانگى قبول دارد و به پیامبر(ص) ایمان آورده ولى نسبت به ولایت ما و گمراهى دشمن ما شناخت ندارد و عداوتى هم در دل ندارد، و چیزى را حلال یا حرام نکرده است، ... چنین شخصى نجات یافته است). طبق این حدیث کسی که کینه ای نسبت به اهل بیت(ع) در دل ندارد و از روی عناد با حق حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال نمی کند نجات خواهد یافت.

ضمن اینکه در مورد بسیاری از گناهکاران و غافلان بطور قطعی نمی توان قضاوت کرد که جهنمی هستند، و جز خداوند کسی از سرنوشت آنان اطلاعی ندارد؛ زیرا این اشخاص کارهای نیکی نیز انجام می دهند و کمتر انسانی است که کفر، عناد و مخالفت او با دستورات خدا، همه ی وجود او را فرا گرفته باشد. بنابراین گناهکاران نیز می توانند با توبه و استغفار یا شفاعت، مشمول رحمت الهی گردند. و اگر در برخی آیات مثل آیه 179 سوره اعراف که بیان شد و آیه 13 سوره سجده که آمده است: «لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ»، منظور از آن وعده جهنّم براى پیروان شیاطین است که اگر بخواهند از شیاطین تبعیت کنند، دوزخ این ظرفیت را دارد که همه آنها را در خود جای دهد؛ هرچند که تمام جنّ و انس در این زمره باشند. اما در اینجا حکم قطعی نشده است که دوزخ از جنّ و انس پر خواهد شد، بلکه دوزخ فقط جایگاه ابدی کافران خواهد بود.(11)

در آیه 30 سوره «ق» نیز اگر می خوانیم: (به خاطر بیاورید روزى را که به جهنّم‏ مى گوئیم: آیا پر شده اى؟ و او مى گوید: آیا افزون بر این هم وجود دارد؟)؛ «یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ»، به این معنی نیست که اکثر انسانها جهنّمی خواهند شد. زیرا همین تعبیر را برای بهشت نیز می توان تصوّر کرد که: آیا هنوز افرادی هستند که ظرفیت بخشش الهی و رفتن به بهشت را داشته باشند؟ و اصولا طبیعت هر چیزى این است که هم سنخ خود را دائما جستجو کند و هرگز سیر نمى شود، نه بهشت از نیکوکاران، و نه دوزخ از بدکاران؛ لذا فقط انسانهای کافر و لجوج وارد جهنم خواهند شد. چنانچه در آیه 24 همین سوره می خوانیم: «أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٍ»؛ (در جهنم بیفکنید هر کافر متکبّر و لجوج را).

آیاتی که به عذاب جهنم اشاره دارد برای روشن شدن این نکته است که جهنم منظره هولناک و وحشتناکى دارد و تهدید الهى جدى است، و به گونه ای می باشد که فکر درباره آن لرزه بر اندام هر انسانى مى افکند و هشدار مى دهد که شاید یکى از آن نفرات تو باشى! و همین اندیشه مى تواند او را در برابر گناهان بزرگ و کوچک کنترل کند. اصولا این تهدیدها و وعیدها که در آیات قرآن آمده است، همگى حاکى از اتمام حجّت خداوند با همه انسانها است، تا از اغواگرى و اغواشدن بر حذر باشند.(12)
 
3) بهشتی شدن همه انسان ها تنها با جبر سازگار است:
منحصر شدن آفرینش خداوند به انسان های بهشتی به معنای پدید آمدن جبر است؛ زیرا ما از یک سو، اختیار انسان را به معنای امکان انتخاب بین اعمال شر یا خیر تعریف می کنیم، و از سوی دیگر باید انسان هایی را تصور کنیم که جز خوبی چیزی را انتخاب نکنند و الا محکوم به عدم می باشند. بدیهی است که در چنین وضعیتی، اختیار معنا نخواهد داشت و همگی آن ها مجبور به بهشت رفتن خواهند بود.

انسان ـ با همین اختیار و قدرت انتخابش ـ شاهکار خلقت خداوند است و خلق انسان نشانه اوج حکمت و عظمت پروردگار می باشد. در بین موجودات، فرشتگان عقل دارند بدون شهوت و غضب، حیوانات مجموعه اى از شهوت و غضبند و عقل ندارند، اما انسان مجموعه اى است از هر دو، و تنها موجودى است که از نیروهاى مختلف مادّى و معنوى، جسمانى و روحانى تشکیل شده و استعداد تکامل و پیشروى نامحدود را دارا است و آیینه تمام نمای عالم هستی می باشد. بنابراین، بر سائر مخلوقات برتری دارد. امیرمومنان علی(علیه السلام) در کلامی بسیار زیبا می فرماید: «اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَکَّبَ فِی الْمَلَائِکَهِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَهٍ وَ رَکَّبَ فِی الْبَهَائِمِ شَهْوَهً بِلَا عَقْلٍ وَ رَکَّبَ فِی بَنِی آدَمَ کِلَیْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ‏ فَهُوَ خَیْرٌ مِنَ الْمَلَائِکَهِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِم»(13)؛ (خداوند عزّ و جلّ در فرشتگان عقل را بدون شهوت و در چهارپایان شهوت را بدون عقل و در فرزندان آدم هر دو را قرار داد. حال کسى که عقلش بر شهوتش غالب گردد به یقین از فرشتگان بهتر بوده و آن که شهوتش برعقلش غالب شود حتما از چهار پایان بدتر مى ‏باشد). آرى همه انسان ها برترند، اما بالقوّه و بالاستعداد، یعنى همگى این زمینه و شایستگى را دارند، حال اگر از آن استفاده نکنند، و سقوط نمایند، مربوط به خودشان است.

علاوه بر این، اگر قرار بود خلقت ابنای بشر از سوی خداوند فقط به بندگانی تعلّق گیرد که اطاعت می کنند و به بهشت می روند، اصولا خود بهشت و نعمات آن نیز بیهوده بود. زیرا بهشت پاداش کسانی است که با انتخاب های درست خویش، امتحان های سخت الهی را پشت سر گذاشته و فضیلت های وجودی خود را به فعلیت رسانده باشند و این موضوع فقط وقتی قابل تصور است که بنده، با اختیار و با امکان ارتکاب معاصی، از آنها صرف نظر کرده و اطاعت خداوند را به جا آورده باشد. درست است که چنین انسانی مرتکب معصیت نمی شود اما این دوری از معصیت، نه به انتخاب خود او بلکه بخاطر این است که معصیت در حق او سالبه به انتفاء موضوع است و اصلا زمینه معصیت نداشته تا مرتکب آن گردد؛ و روشن است در چنین وضعیتی رشد معنوی ای پدید نیامده تا در ازای آن کسی سزاوار بهشت برین باشد.

در نتیجه خداوند طبق صریح آیات مختلف قرآن همه انسانها را پاک آفریده و اسباب سعادت و تکامل را در اختیار همگى گذاشته است، ولى گروهى با اعمال خویش خود را نامزد دوزخ مى ‏کنند و سرانجامشان شوم و تاریک است و گروهى با اعمال خود، خود را نامزد بهشت مى‏ سازند و عاقبت کارشان خوشبختى و سعادت است.(14)

پی نوشت:
(1). سوره انفال، آیه 34؛ سوره نمل، آیه 61 و... .
(2). سوره مائده، آیه 103.
(3). سوره نمل، آیه 73.
(4). سوره سبأ، آیه 13.
(5). ر.ک: تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه‏، چاپ تهران‏، 1374 هـ ش، چاپ سى و دوم‏، ج ‏7، ص 20.
(6). ر.ک: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مصطفوی، حسن، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1368 هـ ش، چاپ اول، ج ‏3، ص 303.
(7). تفسیر نمونه،ج 22، ص 388.
(8). همان، ج 22، ص 393.
(9). معاد و جهان پس از مرگ، مکارم شیرازی، ناصر، نشر سرور، قم، 1376 هـ.ش، چاپ ششم، ص 266.
(10). بحار الأنوار، مجلسی، محمد باقر، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 هـ ق‏، چاپ سوم، ج ‏28، ص 15، باب (افتراق الامة بعد النبی...)، ح 22.
(11). تفسیر نمونه، همان، ج ‏18، ص 320.
(12). ر.ک: تفسیر نمونه، همان، ج ‏22، ص 273 - 275.
(13). وسائل الشیعة، شیخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)‏، قم، 1409 هـ ق، چاپ اول، ج 15، ص 209.
(14). تفسیر نمونه، همان، ج 7، ص 20.