فلسفه حجاب و ایرادهای مخالفان درباره حجاب
پرسش :
فلسفه «حجاب» چیست و مخالفان چه ایرادهایى درباره حجاب مطرح مى کنند؟
پاسخ :
بدون شکّ در عصر ما که بعضى نام آن را عصر برهنگى و آزادى جنسى گذارده اند و افراد غربزده، بى بند و بارى زنان را جزئى از آزادى او مى دانند سخن از حجاب گفتن براى این دسته ناخوشایند و گاه افسانه اى است متعلق به زمان هاى گذشته! ولى مفاسد بى حساب و مشکلات و گرفتاری هاى روز افزونى که از این آزادی هاى بى قید و شرط به وجود آمده سبب شده که تدریجاً گوش شنوائى براى این سخن پیدا شود. البته در محیط هاى اسلامى و مذهبى، مخصوصاً در محیط ایران بعد از انقلاب، بسیارى از مسائل حل شده و به بسیارى از این سؤالات عملاً پاسخ کافى و قانع کننده داده شده است، ولى باز اهمیتِ موضوع ایجاب مى کند که این مسأله به طور گسترده تر مورد بحث قرار گیرد.
مسئله این است که آیا زنان (با نهایت معذرت) باید براى بهره کشى از طریق سمع و بصر و لمس (جز آمیزش جنسى) در اختیار همه مردان باشند و یا باید این امور نیز مخصوص همسرانشان گردند؟ بحث در این است که آیا زنان در یک مسابقه بى پایان در نشان دادن اندام خود و تحریک شهوات و هوس هاى آلوده مردان درگیر باشند و یا باید این مسائل از محیط اجتماع برچیده شود و به محیط خانواده و زندگى زناشوئى اختصاص یابد؟! اسلام طرفدار برنامه دوم است و حجاب جزئى از این برنامه محسوب مى شود، در حالى که غربیها و غرب زده هاى هوسباز طرفدار برنامه اول اند! اسلام مى گوید کامیابی هاى جنسى اعم از آمیزش و لذت گیری هاى سمعى و بصرى و لمسى مخصوص به همسران است و غیر از آن گناه و مایه آلودگى و ناپاکى جامعه مى باشد.
آری فلسفه حجاب چیز مکتوم و پنهانى نیست؛ زیرا:
1. برهنگى زنان که طبعاً پیامدهائى هم چون آرایش و عشوه گرى و امثال آن همراه دارد، مردان مخصوصاً جوانان را در یک حال تحریک دائم قرار مى دهد. تحریکى که سبب کوبیدن اعصاب آنها و ایجاد هیجان هاى بیمار گونه عصبى و گاه سرچشمه امراض روانى مى گردد، مگر اعصاب انسان چقدر مى تواند بار هیجان را برخود حمل کند؟ مگر همه پزشکان روانى نمى گویند هیجان مستمر عامل بیمارى است؟ مخصوصاً توجه به این نکته که غریزه جنسى نیرومندترین و ریشه دارترین غریزه آدمى است و در طول تاریخ سرچشمه حوادث مرگبار و جنایات هولناکى شده، تا آنجا که گفته اند «هیچ حادثه مهمى را پیدا نمى کنید مگر اینکه پاى زنى در آن در میان است!». آیا دامن زدن مستمر از طریق برهنگى به این غریزه و شعله ور ساختن آن، بازى با آتش نیست؟ آیا این کار عاقلانه اى است؟ اسلام مى خواهد مردان و زنان مسلمان روحى آرام و اعصابى سالم و چشم و گوشى پاک داشته باشند و این، یکى از فلسفه هاى حجاب است.
2. آمارهاى قطعى و مستند نشان مى دهد که با افزایش برهنگى در جهان، طلاق و از هم گسیختگى زندگى زناشوئى در دنیا به طور مداوم بالا رفته است؛ چرا که «هر چه دیده بیند دل کند یاد» و هر چه «دل» (در اینجا یعنى هوس هاى سرکش) بخواهد به هر قیمتى باشد به دنبال آن مى رود و به این ترتیب هر روز دل به دلبرى مى بندد و با دیگرى وداع مى گوید.
در محیطى که حجاب حاکم است (و شرائط دیگر اسلامى رعایت مى شود) دو همسر تعلق به یکدیگر دارند و احساساتشان و عشق و عواطفشان مخصوص یکدیگر است؛ ولى در «بازار آزاد برهنگى» که عملاً زنان به صورت کالاى مشترکى (لااقل در مرحله غیر آمیزش جنسى) در آمده اند دیگر قداستِ پیمان زناشوئى مفهومى نمى تواند داشته باشد و خانواده ها همچون تار عنکبوت به سرعت متلاشى مى شوند و کودکان بى سرپرست مى مانند.
3. گسترش دامنه فحشاء و افزایش فرزندان نامشروع، از دردناک ترین پیامدهاى بى حجابى است که فکر مى کنیم نیازى به ارقام و آمار ندارد و دلائل آن مخصوصاً در جوامع غربى کاملا نمایان است، آنقدر عیان است که حاجتى به بیان ندارد. نمى گوئیم عامل اصلىِ فحشاء و فرزندان نامشروع منحصراً بى حجابى است، نمى گوئیم استعمار ننگین و مسائل سیاسى مخرب در آن مؤثر نیست؛ بلکه مى گوئیم یکى از عوامل مؤثر آن، مسأله برهنگى و بى حجابى محسوب مى شود و با توجه به اینکه «فحشاء» و از آن بدتر «فرزندان نامشروع» سرچشمه انواع جنایتها در جوامع انسانى بوده و هستند، ابعاد خطرناک این مسأله روشن تر مى شود.
هنگامى که مى شنویم در انگلستان، در هر سال ـ طبق آمار ـ پانصد هزار نوزاد نامشروع به دنیا مى آید و هنگامى که مى شنویم جمعى از دانشمندان انگلیس در این رابطه به مقامات آن کشور اعلام خطر کرده اند ـ نه به خاطر مسائل اخلاقى و مذهبى ـ بلکه به خاطر خطراتى که فرزندان نامشروع براى امنیت جامعه به وجود آورده اند، به گونه اى که در بسیارى از پرونده هاى جنائى پاى آنها در میان است، به اهمیت این مسأله کاملاً پى مى بریم و مى دانیم که مسأله گسترش فحشاء حتى براى آنها که هیچ اهمیتى براى مذهب و برنامه هاى اخلاقى قائل نیستند فاجعه آفرین است، بنابراین هر چیز که دامنه فساد جنسى را در جوامع انسانى گسترده تر سازد تهدیدى براى امنیت جامعه ها محسوب مى شود و پیامدهاى آن هر گونه حساب کنیم به زیان آن جامعه است. مطالعات دانشمندان تربیتى نیز نشان داده، مدارسى که در آن دختر و پسر با هم درس مى خوانند و مراکزى که مرد و زن در آن کار مى کنند و بى بند و بارى در آمیزش آنها حکمفرما است، کم کارى، عقب افتادگى و عدم مسئولیت به خوبى مشاهده شده است.
4. مسأله «ابتذال زن» و «سقوط شخصیت او» در این میان نیز حائز اهمیت فراوان است که نیازى به ارقام و آمار ندارد، هنگامى که جامعه، زن را با اندام برهنه بخواهد، طبیعى است روز به روز، تقاضاى آرایشِ بیشتر و خودنمائى افزونتر از او دارد و هنگامى که زن را از طریق جاذبه جنسی اش وسیله تبلیغ کالاها و دکور اطاق هاى انتظار و عاملى براى جلب جهانگردان و سیاحان و مانند اینها قرار بدهند، در چنین جامعه اى شخصیت زن تا سر حد یک عروسک، یا یک کالاى بى ارزش سقوط مى کند و ارزش هاى والاى انسانى او به کلى به دست فراموشى سپرده مى شود و تنها افتخار او، جوانى و زیبائى و خودنمائی اش مى شود و به این ترتیب مبدل به وسیله اى خواهد شد براى اِشباع هوس هاى سرکش یک مشت آلوده فریبکار و انسان نماهاى دیوصفت!
در چنین جامعه اى چگونه یک زن مى تواند با ویژگی هاى اخلاقیش، علم و آگاهى و دانائیش جلوه کند و حائز مقام والائى گردد؟! به راستى دردآور است که در کشورهاى غربى و غرب زده و در کشور ما قبل از انقلاب اسلامى، بیشترین اسم و شهرت و آوازه و پول و درآمد و موقعیت براى زنان آلوده و بى بند و بارى بود که به نام «هنرمند و هنرپیشه»، معروف شده بودند و هر جا قدم مى نهادند گردانندگان این محیط آلوده براى آنها سر و دست مى شکستند و قدمشان را خیر مقدم مى دانستند!
شکر خدا را که آن بساط برچیده شد و زن از صورت ابتذال سابق و موقعیت یک عروسک فرنگى و کالاى بى ارزش در آمد و شخصیت خود را بازیافت، حجاب بر خود پوشید؛ و بى آنکه منزوى شود در تمام صحنه هاى مفید و سازنده اجتماعى حتى در صحنه جنگ با همان حجاب اسلامیش ظاهر شد.
در اینجا مى رسیم به ایرادهائى که مخالفان حجاب مطرح مى کنند که باید به طور فشرده بررسى شود:
1. مهمترین چیزى که همه آنان در آن متفقند و به عنوان یک ایراد اساسى بر مسأله حجاب ذکر مى کنند این است که زنان نیمى از جامعه را تشکیل مى دهند؛ اما حجاب سبب انزواى این جمعیت عظیم مى گردد و طبعاً آنها را از نظر فکرى و فرهنگى به عقب مى راند، مخصوصاً در دوران شکوفائى اقتصاد - که احتیاج زیادى به نیروى فعال انسانى است - از نیروى زنان در حرکت اقتصادى هیچ گونه بهره گیرى نخواهد شد و جاى آنها در مراکز فرهنگى و اجتماعى نیز خالى است! به این ترتیب آنها به صورت یک موجود مصرف کننده و سربار اجتماع در مى آیند؛ اما آنها که به این منطق متوسل مى شوند از چند امر به کلى غافل شده یا تغافل کرده اند؛ زیرا:
اولاً: چه کسى گفته است که حجاب اسلامى زن را منزوى مى کند و از صحنه اجتماع دور مى سازد؟ اگر در گذشته لازم بود ما زحمت استدلال در این موضوع را بر خود هموار کنیم امروز بعد از انقلاب اسلامى هیچ نیازى به استدلال نیست؛ زیرا با چشم خود گروه گروه زنانى را مى بینیم که با داشتن حجاب اسلامى در همه جا حاضرند، در اداره ها، در کارگاه ها، در راهپیمائی ها و تظاهرات سیاسى، در رادیو و تلویزیون، در بیمارستانها و مراکز بهداشتى، مخصوصاً در مراقبت هاى پزشکى براى مجروحین جنگى، در فرهنگ و دانشگاه و بالاخره در صحنه جنگ و پیکار با دشمن.
کوتاه سخن اینکه وضع موجود پاسخ دندان شکنى است براى همه این ایرادها و اگر ما در سابق سخن از «امکان» چنین وضعى مى گفتیم امروز در برابر «وقوع» آن قرار گرفته ایم و فلاسفه گفته اند بهترین دلیل بر امکان چیزى، وقوع آن است و این عیانى است که نیاز به بیان ندارد.
ثانیاً: از این که بگذریم آیا اداره خانه و تربیت فرزندان برومند و ساختن انسان هائى که در آینده بتوانند با بازوان تواناى خویش چرخ هاى عظیم جامعه را به حرکت درآورند، کار نیست؟ آنها که این رسالتِ عظیم زن را کار مثبت محسوب نمى کنند از نقش خانواده و تربیت، در ساختن یک اجتماع سالم و آباد و پرحرکت بى خبرند، آنها گمان مى کنند راه این است که زن و مرد ما همانند زنان و مردان غربى اولِ صبح، خانه را به قصد ادارات و کارخانه ها و مانند آن ترک کنند و بچه هاى خود را به شیرخوارگاه ها بسپارند و یا در اطاق بگذارند و در را بر روى آنها ببندند و طعم تلخ زندان را از همان زمان که غنچه ناشکفته اى هستند به آنها بچشانند. غافل از اینکه با این عمل شخصیت آنها را در هم مى کوبند و کودکانى بى روح و فاقد عواطف انسانى بار مى آورند که آینده جامعه را به خطر خواهند انداخت.
2. ایراد دیگرى که آنها دارند این است که حجاب یک لباس دست و پاگیر است و با فعالیت هاى اجتماعى مخصوصاً در عصر ماشین هاى مدرن سازگار نیست، یک زن حجاب دار خودش را حفظ کند یا چادرش را و یا کودک و یا برنامه اش را؟!
ولى این ایراد کنندگان از یک نکته غافلند و آن اینکه حجاب همیشه به معنى چادر نیست؛ بلکه به معنى پوشش زن است، حال آنجا که با چادر امکان پذیر است چه بهتر و آنجا که نشد به پوشش قناعت مى شود. زنان کشاورز و روستائى ما، مخصوصاً زنانى که در برنج زارها مهم ترین و مشکل ترین کار کشت و برداشت محصول برنج را بر عهده دارند عملاً به این پندارها پاسخ گفته اند و نشان داده اند که یک زن روستائى با داشتن حجاب اسلامى در بسیارى از موارد حتى بیشتر و بهتر از مرد کار مى کند، بى آنکه حجابش مانع کارش شود.
3. ایراد دیگر اینکه آنها مى گویند حجاب از این نظر که میان زنان و مردان فاصله مى افکند طبع حریص مردان را آزمندتر مى کند و به جاى اینکه خاموش کننده باشد آتش حرص آنها را شعله ورتر مى سازد که «اَلْاِنْسَانُ حَرِیصٌ عَلَى مَا مُنِعَ»!
پاسخ این ایراد یا صحیح تر سفسطه و مغلطه را مقایسه جامعه امروز ما که حجاب در آن تقریباً در همه مراکز بدون استثناء حکمفرما است با دوران رژیم طاغوت که زنان را مجبور به کشف حجاب مى کردند مى دهد. آن روز هر کوى و برزن مرکز فساد بود، در خانواده ها بى بند و بارى عجیبى حکمفرما بود، آمار طلاق فوق العاده زیاد بود، سطحِ تولد فرزندانِ نامشروع بالا بود و هزاران بدبختى دیگر. نمى گوئیم امروز همه اینها ریشه کن شده؛ اما بدون شک بسیار کاهش یافته و جامعه ما از این نظر سلامت خود را باز یافته و اگر به خواست خدا وضع به همین صورت ادامه یابد و سایر نابسامانی ها نیز سامان پیدا کند، جامعه ما از نظر پاکى خانواده ها و حفظ ارزش زن به مرحله مطلوب خواهد رسید.(1)
پی نوشت:
(1). تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 شمسی، چاپ: اول، ج 14، ص 442.
منبع: یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: حسینى، سید حسین، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1386 شمسی، چاپ: چهارم، ص 466.
بدون شکّ در عصر ما که بعضى نام آن را عصر برهنگى و آزادى جنسى گذارده اند و افراد غربزده، بى بند و بارى زنان را جزئى از آزادى او مى دانند سخن از حجاب گفتن براى این دسته ناخوشایند و گاه افسانه اى است متعلق به زمان هاى گذشته! ولى مفاسد بى حساب و مشکلات و گرفتاری هاى روز افزونى که از این آزادی هاى بى قید و شرط به وجود آمده سبب شده که تدریجاً گوش شنوائى براى این سخن پیدا شود. البته در محیط هاى اسلامى و مذهبى، مخصوصاً در محیط ایران بعد از انقلاب، بسیارى از مسائل حل شده و به بسیارى از این سؤالات عملاً پاسخ کافى و قانع کننده داده شده است، ولى باز اهمیتِ موضوع ایجاب مى کند که این مسأله به طور گسترده تر مورد بحث قرار گیرد.
مسئله این است که آیا زنان (با نهایت معذرت) باید براى بهره کشى از طریق سمع و بصر و لمس (جز آمیزش جنسى) در اختیار همه مردان باشند و یا باید این امور نیز مخصوص همسرانشان گردند؟ بحث در این است که آیا زنان در یک مسابقه بى پایان در نشان دادن اندام خود و تحریک شهوات و هوس هاى آلوده مردان درگیر باشند و یا باید این مسائل از محیط اجتماع برچیده شود و به محیط خانواده و زندگى زناشوئى اختصاص یابد؟! اسلام طرفدار برنامه دوم است و حجاب جزئى از این برنامه محسوب مى شود، در حالى که غربیها و غرب زده هاى هوسباز طرفدار برنامه اول اند! اسلام مى گوید کامیابی هاى جنسى اعم از آمیزش و لذت گیری هاى سمعى و بصرى و لمسى مخصوص به همسران است و غیر از آن گناه و مایه آلودگى و ناپاکى جامعه مى باشد.
آری فلسفه حجاب چیز مکتوم و پنهانى نیست؛ زیرا:
1. برهنگى زنان که طبعاً پیامدهائى هم چون آرایش و عشوه گرى و امثال آن همراه دارد، مردان مخصوصاً جوانان را در یک حال تحریک دائم قرار مى دهد. تحریکى که سبب کوبیدن اعصاب آنها و ایجاد هیجان هاى بیمار گونه عصبى و گاه سرچشمه امراض روانى مى گردد، مگر اعصاب انسان چقدر مى تواند بار هیجان را برخود حمل کند؟ مگر همه پزشکان روانى نمى گویند هیجان مستمر عامل بیمارى است؟ مخصوصاً توجه به این نکته که غریزه جنسى نیرومندترین و ریشه دارترین غریزه آدمى است و در طول تاریخ سرچشمه حوادث مرگبار و جنایات هولناکى شده، تا آنجا که گفته اند «هیچ حادثه مهمى را پیدا نمى کنید مگر اینکه پاى زنى در آن در میان است!». آیا دامن زدن مستمر از طریق برهنگى به این غریزه و شعله ور ساختن آن، بازى با آتش نیست؟ آیا این کار عاقلانه اى است؟ اسلام مى خواهد مردان و زنان مسلمان روحى آرام و اعصابى سالم و چشم و گوشى پاک داشته باشند و این، یکى از فلسفه هاى حجاب است.
2. آمارهاى قطعى و مستند نشان مى دهد که با افزایش برهنگى در جهان، طلاق و از هم گسیختگى زندگى زناشوئى در دنیا به طور مداوم بالا رفته است؛ چرا که «هر چه دیده بیند دل کند یاد» و هر چه «دل» (در اینجا یعنى هوس هاى سرکش) بخواهد به هر قیمتى باشد به دنبال آن مى رود و به این ترتیب هر روز دل به دلبرى مى بندد و با دیگرى وداع مى گوید.
در محیطى که حجاب حاکم است (و شرائط دیگر اسلامى رعایت مى شود) دو همسر تعلق به یکدیگر دارند و احساساتشان و عشق و عواطفشان مخصوص یکدیگر است؛ ولى در «بازار آزاد برهنگى» که عملاً زنان به صورت کالاى مشترکى (لااقل در مرحله غیر آمیزش جنسى) در آمده اند دیگر قداستِ پیمان زناشوئى مفهومى نمى تواند داشته باشد و خانواده ها همچون تار عنکبوت به سرعت متلاشى مى شوند و کودکان بى سرپرست مى مانند.
3. گسترش دامنه فحشاء و افزایش فرزندان نامشروع، از دردناک ترین پیامدهاى بى حجابى است که فکر مى کنیم نیازى به ارقام و آمار ندارد و دلائل آن مخصوصاً در جوامع غربى کاملا نمایان است، آنقدر عیان است که حاجتى به بیان ندارد. نمى گوئیم عامل اصلىِ فحشاء و فرزندان نامشروع منحصراً بى حجابى است، نمى گوئیم استعمار ننگین و مسائل سیاسى مخرب در آن مؤثر نیست؛ بلکه مى گوئیم یکى از عوامل مؤثر آن، مسأله برهنگى و بى حجابى محسوب مى شود و با توجه به اینکه «فحشاء» و از آن بدتر «فرزندان نامشروع» سرچشمه انواع جنایتها در جوامع انسانى بوده و هستند، ابعاد خطرناک این مسأله روشن تر مى شود.
هنگامى که مى شنویم در انگلستان، در هر سال ـ طبق آمار ـ پانصد هزار نوزاد نامشروع به دنیا مى آید و هنگامى که مى شنویم جمعى از دانشمندان انگلیس در این رابطه به مقامات آن کشور اعلام خطر کرده اند ـ نه به خاطر مسائل اخلاقى و مذهبى ـ بلکه به خاطر خطراتى که فرزندان نامشروع براى امنیت جامعه به وجود آورده اند، به گونه اى که در بسیارى از پرونده هاى جنائى پاى آنها در میان است، به اهمیت این مسأله کاملاً پى مى بریم و مى دانیم که مسأله گسترش فحشاء حتى براى آنها که هیچ اهمیتى براى مذهب و برنامه هاى اخلاقى قائل نیستند فاجعه آفرین است، بنابراین هر چیز که دامنه فساد جنسى را در جوامع انسانى گسترده تر سازد تهدیدى براى امنیت جامعه ها محسوب مى شود و پیامدهاى آن هر گونه حساب کنیم به زیان آن جامعه است. مطالعات دانشمندان تربیتى نیز نشان داده، مدارسى که در آن دختر و پسر با هم درس مى خوانند و مراکزى که مرد و زن در آن کار مى کنند و بى بند و بارى در آمیزش آنها حکمفرما است، کم کارى، عقب افتادگى و عدم مسئولیت به خوبى مشاهده شده است.
4. مسأله «ابتذال زن» و «سقوط شخصیت او» در این میان نیز حائز اهمیت فراوان است که نیازى به ارقام و آمار ندارد، هنگامى که جامعه، زن را با اندام برهنه بخواهد، طبیعى است روز به روز، تقاضاى آرایشِ بیشتر و خودنمائى افزونتر از او دارد و هنگامى که زن را از طریق جاذبه جنسی اش وسیله تبلیغ کالاها و دکور اطاق هاى انتظار و عاملى براى جلب جهانگردان و سیاحان و مانند اینها قرار بدهند، در چنین جامعه اى شخصیت زن تا سر حد یک عروسک، یا یک کالاى بى ارزش سقوط مى کند و ارزش هاى والاى انسانى او به کلى به دست فراموشى سپرده مى شود و تنها افتخار او، جوانى و زیبائى و خودنمائی اش مى شود و به این ترتیب مبدل به وسیله اى خواهد شد براى اِشباع هوس هاى سرکش یک مشت آلوده فریبکار و انسان نماهاى دیوصفت!
در چنین جامعه اى چگونه یک زن مى تواند با ویژگی هاى اخلاقیش، علم و آگاهى و دانائیش جلوه کند و حائز مقام والائى گردد؟! به راستى دردآور است که در کشورهاى غربى و غرب زده و در کشور ما قبل از انقلاب اسلامى، بیشترین اسم و شهرت و آوازه و پول و درآمد و موقعیت براى زنان آلوده و بى بند و بارى بود که به نام «هنرمند و هنرپیشه»، معروف شده بودند و هر جا قدم مى نهادند گردانندگان این محیط آلوده براى آنها سر و دست مى شکستند و قدمشان را خیر مقدم مى دانستند!
شکر خدا را که آن بساط برچیده شد و زن از صورت ابتذال سابق و موقعیت یک عروسک فرنگى و کالاى بى ارزش در آمد و شخصیت خود را بازیافت، حجاب بر خود پوشید؛ و بى آنکه منزوى شود در تمام صحنه هاى مفید و سازنده اجتماعى حتى در صحنه جنگ با همان حجاب اسلامیش ظاهر شد.
خرده گیری هاى مخالفان حجاب
در اینجا مى رسیم به ایرادهائى که مخالفان حجاب مطرح مى کنند که باید به طور فشرده بررسى شود:1. مهمترین چیزى که همه آنان در آن متفقند و به عنوان یک ایراد اساسى بر مسأله حجاب ذکر مى کنند این است که زنان نیمى از جامعه را تشکیل مى دهند؛ اما حجاب سبب انزواى این جمعیت عظیم مى گردد و طبعاً آنها را از نظر فکرى و فرهنگى به عقب مى راند، مخصوصاً در دوران شکوفائى اقتصاد - که احتیاج زیادى به نیروى فعال انسانى است - از نیروى زنان در حرکت اقتصادى هیچ گونه بهره گیرى نخواهد شد و جاى آنها در مراکز فرهنگى و اجتماعى نیز خالى است! به این ترتیب آنها به صورت یک موجود مصرف کننده و سربار اجتماع در مى آیند؛ اما آنها که به این منطق متوسل مى شوند از چند امر به کلى غافل شده یا تغافل کرده اند؛ زیرا:
اولاً: چه کسى گفته است که حجاب اسلامى زن را منزوى مى کند و از صحنه اجتماع دور مى سازد؟ اگر در گذشته لازم بود ما زحمت استدلال در این موضوع را بر خود هموار کنیم امروز بعد از انقلاب اسلامى هیچ نیازى به استدلال نیست؛ زیرا با چشم خود گروه گروه زنانى را مى بینیم که با داشتن حجاب اسلامى در همه جا حاضرند، در اداره ها، در کارگاه ها، در راهپیمائی ها و تظاهرات سیاسى، در رادیو و تلویزیون، در بیمارستانها و مراکز بهداشتى، مخصوصاً در مراقبت هاى پزشکى براى مجروحین جنگى، در فرهنگ و دانشگاه و بالاخره در صحنه جنگ و پیکار با دشمن.
کوتاه سخن اینکه وضع موجود پاسخ دندان شکنى است براى همه این ایرادها و اگر ما در سابق سخن از «امکان» چنین وضعى مى گفتیم امروز در برابر «وقوع» آن قرار گرفته ایم و فلاسفه گفته اند بهترین دلیل بر امکان چیزى، وقوع آن است و این عیانى است که نیاز به بیان ندارد.
ثانیاً: از این که بگذریم آیا اداره خانه و تربیت فرزندان برومند و ساختن انسان هائى که در آینده بتوانند با بازوان تواناى خویش چرخ هاى عظیم جامعه را به حرکت درآورند، کار نیست؟ آنها که این رسالتِ عظیم زن را کار مثبت محسوب نمى کنند از نقش خانواده و تربیت، در ساختن یک اجتماع سالم و آباد و پرحرکت بى خبرند، آنها گمان مى کنند راه این است که زن و مرد ما همانند زنان و مردان غربى اولِ صبح، خانه را به قصد ادارات و کارخانه ها و مانند آن ترک کنند و بچه هاى خود را به شیرخوارگاه ها بسپارند و یا در اطاق بگذارند و در را بر روى آنها ببندند و طعم تلخ زندان را از همان زمان که غنچه ناشکفته اى هستند به آنها بچشانند. غافل از اینکه با این عمل شخصیت آنها را در هم مى کوبند و کودکانى بى روح و فاقد عواطف انسانى بار مى آورند که آینده جامعه را به خطر خواهند انداخت.
2. ایراد دیگرى که آنها دارند این است که حجاب یک لباس دست و پاگیر است و با فعالیت هاى اجتماعى مخصوصاً در عصر ماشین هاى مدرن سازگار نیست، یک زن حجاب دار خودش را حفظ کند یا چادرش را و یا کودک و یا برنامه اش را؟!
ولى این ایراد کنندگان از یک نکته غافلند و آن اینکه حجاب همیشه به معنى چادر نیست؛ بلکه به معنى پوشش زن است، حال آنجا که با چادر امکان پذیر است چه بهتر و آنجا که نشد به پوشش قناعت مى شود. زنان کشاورز و روستائى ما، مخصوصاً زنانى که در برنج زارها مهم ترین و مشکل ترین کار کشت و برداشت محصول برنج را بر عهده دارند عملاً به این پندارها پاسخ گفته اند و نشان داده اند که یک زن روستائى با داشتن حجاب اسلامى در بسیارى از موارد حتى بیشتر و بهتر از مرد کار مى کند، بى آنکه حجابش مانع کارش شود.
3. ایراد دیگر اینکه آنها مى گویند حجاب از این نظر که میان زنان و مردان فاصله مى افکند طبع حریص مردان را آزمندتر مى کند و به جاى اینکه خاموش کننده باشد آتش حرص آنها را شعله ورتر مى سازد که «اَلْاِنْسَانُ حَرِیصٌ عَلَى مَا مُنِعَ»!
پاسخ این ایراد یا صحیح تر سفسطه و مغلطه را مقایسه جامعه امروز ما که حجاب در آن تقریباً در همه مراکز بدون استثناء حکمفرما است با دوران رژیم طاغوت که زنان را مجبور به کشف حجاب مى کردند مى دهد. آن روز هر کوى و برزن مرکز فساد بود، در خانواده ها بى بند و بارى عجیبى حکمفرما بود، آمار طلاق فوق العاده زیاد بود، سطحِ تولد فرزندانِ نامشروع بالا بود و هزاران بدبختى دیگر. نمى گوئیم امروز همه اینها ریشه کن شده؛ اما بدون شک بسیار کاهش یافته و جامعه ما از این نظر سلامت خود را باز یافته و اگر به خواست خدا وضع به همین صورت ادامه یابد و سایر نابسامانی ها نیز سامان پیدا کند، جامعه ما از نظر پاکى خانواده ها و حفظ ارزش زن به مرحله مطلوب خواهد رسید.(1)
پی نوشت:
(1). تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 شمسی، چاپ: اول، ج 14، ص 442.
منبع: یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: حسینى، سید حسین، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1386 شمسی، چاپ: چهارم، ص 466.
پرسش و پاسخ مرتبط
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}