پرسش :

فلسفه «نماز» چیست؟


پاسخ :
آیه 45 سوره «عنکبوت» به فلسفه بزرگ «نماز» پرداخته مى گوید: (نماز انسان را از زشتیها و منکرات باز مى دارد)؛ «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَى‏ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ». طبیعتِ نماز از آنجا که انسان را به یاد نیرومندترین عامل بازدارنده یعنى اعتقاد به مبدأ و معاد مى اندازد داراى اثر بازدارندگى از فحشا و منکر است. انسانى که به نماز مى ایستد، تکبیر می گوید، خدا را از همه چیز برتر و بالاتر مى شمرد، به یاد نعمت هاى او مى افتد، حمد و سپاس او مى گوید، او را به رحمانیت و رحیمیت مى ستاید، به یاد روز جزاى او مى افتد، اعتراف به بندگى او مى کند، از او یارى مى جوید صراط مستقیم از او مى طلبد و از راه کسانى که غضب بر آنها شده و گمراهان به خدا پناه مى برد (مضمون سوره حمد)، بدون شک در قلب و روح چنین انسانى جنبشى به سوى حق و حرکتى به سوى پاکى و جهشى به سوى تقوا پیدا مى شود. براى خدا «رکوع» مى کند و در پیشگاه او پیشانى بر خاک مى نهد، غرق در عظمت او مى شود و خودخواهى ها و خود برتربینى ها را فراموش مى کند. شهادت به یگانگى او مى دهد گواهى به رسالت پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم) مى دهد، بر پیامبرش درود مى فرستد و دست به درگاه خداى بر مى دارد که در زمره بندگان صالح او قرار گیرد (تشهد و سلام).

همه این امور موجى از معنویت در وجود او ایجاد مى کند، موجى که سد نیرومندى در برابر گناه محسوب مى شود. این عمل چند بار در شبانه روز تکرار مى گردد، هنگامى که صبح از خواب بر مى خیزد در یاد او غرق مى شود. در وسط روز هنگامى که غرق زندگى مادى شده ناگهان صداى تکبیر مؤذن را مى شنود، برنامه خود را قطع کرده، به درگاه او مى شتابد و حتى در پایان روز و آغاز شب پیش از آنکه به بستر استراحت رود با او راز و نیاز مى کند و دل را مرکز انوار او مى سازد. از این گذشته به هنگامى که آماده مقدمات نماز مى شود خود را شستشو مى دهد پاک مى کند، حرام و غصب را از خود دور مى سازد و به بارگاه دوست مى رود همه این امور تأثیر بازدارنده در برابر خط فحشاء و منکرات دارد. منتها هر نمازى به همان اندازه که از شرایط کمال و روح عبادت برخوردار است نهى از فحشاء و منکر مى کند، گاه نهى کلّى و جامع و گاه نهى جزئى و محدود. ممکن نیست کسى نماز بخواند و هیچ گونه اثرى در او نبخشد هر چند نمازش صورى باشد، هر چند نمازگزار آلوده به گناه باشد، البته این گونه نمازی تأثیرش کم است، این گونه افراد اگر همان نماز را نمى خواندند از این هم آلوده تر بودند.

روشن تر بگوئیم: نهى از فحشاء و منکر سلسله مراتب و درجات زیادى دارد و هر نمازى به نسبت رعایت شرایط داراى بعضى از این درجات است. از پیامبر اسلام(صلى الله علیه و آله و سلم) روایت شده است که: «جوانى از انصار، نماز را با پیامبر خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) ادا مى کرد اما با این حال، آلوده گناهان زشتى بود این ماجرا را به پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم) عرضه داشتند فرمود: «إِنَّ صَلَاتَهُ‏ تَنْهَاهُ‏ یَوْماً مَا»(1)؛ (سرانجام نمازش روزى او را از این اعمال پاک مى کند). این اثر نماز به قدرى اهمیت دارد که در بعضى از روایات اسلامى از آن به عنوان معیار سنجش نماز مقبول و غیر مقبول یاد شده، چنانکه امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَعْلَمَ أَ قُبِلَتْ صَلَاتُهُ أَمْ لَمْ تُقْبَلْ فَلْیَنْظُرْ هَلْ مَنَعَتْهُ صَلَاتُهُ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ فَبِقَدْرِ مَا مَنَعَتْهُ‏ قُبِلَتْ‏ مِنْهُ‏»(2)؛ (کسى که دوست دارد ببیند آیا نمازش مقبول درگاه الهى شده یا نه؟ باید ببیند آیا این نماز او را از زشتیها و منکرات بازداشته یا نه؟ به همان مقدار که بازداشته نمازش قبول است!). در دنباله، این آیه را اضافه مى فرماید: «وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَر»؛ (ذکر خدا از آن هم برتر و بالاتر است).

ظاهر جمله فوق این است که بیان فلسفه مهمترى براى نماز مى باشد؛ یعنى یکى دیگر از آثار و برکات مهم نماز که حتى از نهى از فحشاء و منکر نیز مهم تر است آن است که انسان را به یاد خدا مى اندازد که ریشه و مایه اصلى هر خیر و سعادت است و حتى عامل اصلى نهى از فحشاء و منکر نیز همین «ذکر الله» مى باشد، در واقع برترى آن به خاطر آن است که علت و ریشه محسوب مى شود. اصولا یاد خدا، مایه حیات قلوب و آرامش دلها است و هیچ چیز به پایه آن نمى رسد: «اَلَا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبَ»(3)؛ (آگاه باشید یاد خدا مایه اطمینان دلها است). اصولاً روح همه عبادات ـ چه نماز و چه غیر آن ـ ذکر خدا است، اقوال نماز، افعال نماز، مقدمات نماز، تعقیبات نماز، همه و همه در واقع، یاد خدا را در دل انسان زنده مى کند. قابل توجه اینکه در آیه 14 سوره «طه» اشاره به این فلسفه اساسى نماز شده و خطاب به حضرت موسى(علیه السلام) مى گوید: «اَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکْرِی»؛ (نماز را برپادار تا به یاد من باشى). در حدیثى از «معاذ بن جبل» چنین آمده است: هیچ یک از اعمال آدمى براى نجات او از عذاب الهى برتر از ذکر الله نیست، از او پرسیدند: حتى جهاد در راه خدا؟ گفت: آرى زیرا خداوند مى فرماید: «وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَر».
 

تأثیر نماز در تربیت فرد و جامعه

گرچه نماز چیزى نیست که فلسفه اش بر کسى مخفى باشد؛ ولى دقّت در متون آیات و روایات اسلامى ما را به ریزه کاری هاى بیشترى در این زمینه رهنمون مى گردد:

1. روح و اساس و هدف و پایه و مقدمه و نتیجه و بالاخره فلسفه نماز همان یاد خدا است، همان «ذکر الله» است که در آیه فوق به عنوان برترین نتیجه بیان شده است؛ البته ذکرى که مقدمه فکر و فکرى که انگیزه عمل بوده باشد، چنانکه در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است که در تفسیر جمله «وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَر» فرمود: «ذِکْرُ اللهِ عِنْدَ مَا اَحَلّ وُ حَرَّمَ»(4)؛ (یاد خدا کردن به هنگام انجام حلال و حرام [یعنى به یاد خدا بیفتد به سراغ حلال برود و از حرام چشم بپوشد]).

2. نماز وسیله شستشوى از گناهان و مغفرت و آمرزش الهى است؛ چرا که نماز خواه ناخواه انسان را دعوت به توبه و اصلاح گذشته مى کند، لذا در حدیثى مى خوانیم: «پیامبر اسلام(صلى الله علیه و آله و سلم) از یاران خود سؤال کرد: اگر بر در خانه یکى از شما نهرى از آب صاف و پاکیزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهد، آیا چیزى از آلودگى و کثافت در بدن او مى ماند؟ در پاسخ عرض کردند: نه، فرمود: نماز درست همانند این آب جارى است، هر زمانى که انسان نمازى مى خواند گناهانى که در میان دو نماز انجام شده است از میان مى رود»(5) و به این ترتیب جراحاتى که از گناه بر روح و جان انسان مى نشیند، با مرهم نماز التیام مى یابد و زنگارهائى که بر قلب مى نشیند زدوده مى شود.

3. نماز سدّى در برابر گناهان آینده است؛ چرا که روح ایمان را در انسان تقویت مى کند و نهال تقوا را در دل پرورش مى دهد و مى دانیم «ایمان» و «تقوى» نیرومندترین سد در برابر گناه است و این همان چیزى است که در آیه فوق به عنوان نهى از فحشاء و منکر بیان شده است و همان است که در احادیث متعددى مى خوانیم: افراد گناهکارى بودند که شرح حال آنها را براى پیشوایان اسلام بیان کردند فرمودند: غم مخورید، نماز آنها را اصلاح مى کند و کرد.

4. نماز، غفلت زدا است، بزرگترین مصیبت براى رهروان راه حق آن است که هدف آفرینش خود را فراموش کنند و غرق در زندگى مادى و لذائذ زودگذر گردند، اما نماز به حکم اینکه در فواصل مختلف و در هر شبانه روز پنج بار انجام مى شود، مرتباً به انسان اخطار مى دهد، هشدار مى دهد، هدف آفرینش او را خاطر نشان مى سازد، موقعیت او را در جهان به او گوشزد مى کند و این نعمت بزرگى است که انسان وسیله اى در اختیار داشته باشد که در هر شبانه روز چند مرتبه قویّاً به او بیدار باش گوید.

5. نماز خودبینى و کبر را در هم مى شکند، چرا که انسان در هر شبانه روز هفده رکعت و در هر رکعت در برابر خدا دو بار پیشانى را بر خاک مى گذارد، خود را ذره کوچکى در برابر عظمت او مى بیند؛ بلکه صفرى در برابر بى نهایت. پرده هاى غرور و خودخواهى را کنار مى زند، تکبر و برترى جوئى را در هم مى کوبد. به همین دلیل حضرت علی(علیه السلام) در آن حدیث معروفى که فلسفه هاى عبادات اسلامى در آن منعکس شده است بعد از ایمان، نخستین عبادت را - که نماز است - با همین هدف تبیین مى کند مى فرماید: «فَرَضَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْکِ - وَ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْرِ... »(6)؛ (خداوند، ایمان را براى پاکسازى انسانها از شرک واجب کرده است و نماز را براى پاکسازى از کبر ...).

6. نماز وسیله پرورشِ فضائل اخلاق و تکامل معنوى انسان است؛ چرا که انسان را از جهان محدود ماده و چهار دیوار عالَم طبیعت بیرون مى برد، به ملکوت آسمانها دعوت مى کند و با فرشتگان هم صدا و هم راز مى سازد، خود را بدون نیاز به هیچ واسطه در برابر خدا مى بیند و با او به گفتگو بر مى خیزد. تکرار این عمل در شبانه روز آنهم با تکیه بر صفات خدا، رحمانیت و رحیمیت و عظمت او مخصوصاً با کمک گرفتن از سوره هاى مختلف قرآن بعد از حمد - که بهترین دعوت کننده به سوى نیکیها و پاکیها است - اثر قابل ملاحظه اى در پرورش فضائل اخلاقى در وجود انسان دارد.

لذا در حدیثى از امیرمؤمنان علی(علیه السلام) مى خوانیم که در فلسفه نماز فرمود: «اَلصَّلَوةُ قُرْبَانُ کُلِّ تَقِىٍّ»(7)؛ (نماز، وسیله تقرب هر پرهیزکارى به خدا است).

7. نماز به سائر اعمال انسان ارزش و روح مى دهد. چرا که نماز روح اخلاص را زنده مى کند؛ زیرا نماز مجموعه اى است از نیت خالص و گفتار پاک و اعمال خالصانه، تکرار این مجموعه در شبانه روز بذر سایر اعمال نیک را در جان انسان مى پاشد و روح اخلاص را تقویت مى کند. لذا در حدیث معروفى مى خوانیم که امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در وصایاى خود بعد از آن که فرق مبارکش با شمشیر ابن ملجمِ جنایتکار شکافته شد فرمود: «اَلله اَلله فِی الصَّلَوةِ فَاِنَّهَا عَمُودُ دیِنِکُم»(8)؛ (خدا را خدا را درباره نماز، چرا که ستون دین شما است). مى دانیم هنگامى که عمود خیمه درهم بشکند یا سقوط کند هر قدر طنابها و میخ هاى اطراف محکم باشد اثرى ندارد، همچنین هنگامى که ارتباط بندگان با خدا از طریق نماز از میان برود اعمال دیگر اثر خود را از دست خواهد داد. در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «أَوَّلَ‏ مَا یُحَاسَبُ‏ بِهِ‏ الْعَبْدُ الصَّلَاةُ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ سَائِرُ عَمَلِهِ وَ اِنْ رُدَّتْ رُدَّ عَلَیْهِ سَائِرُ عَمَلِهِ»؛ (نخستین چیزى که در قیامت از بندگان حساب مى شود نماز است اگر مقبول افتاد سائر اعمالشان قبول مى شود و اگر مردود شد سائر اعمال نیز مردود مى شود!). شاید دلیل این سخن آن باشد که نماز رمز ارتباط خلق و خالق است، اگر به طور صحیح انجام گردد قصد قربت و اخلاص - که وسیله قبولى سائر اعمال است - در او زنده مى شود؛ وگرنه بقیه اعمال او مشوب و آلوده مى گردد و از درجه اعتبار ساقط مى شود.

8. نماز قطع نظر از محتواى خودش با توجه به شرائط صحت، دعوت به پاکسازى زندگى مى کند؛ چرا که مى دانیم مکان نمازگزار، لباس نمازگزار، فرشى که بر آن نماز مى خواند، آبى که با آن وضو مى گیرد و غسل مى کند، محلى که در آن غسل و وضو انجام مى شود باید از هر گونه غصب و تجاوز به حقوق دیگران پاک باشد. کسى که آلوده به تجاوز و ظلم، ربا، غصب، کم فروشى، رشوه خوارى و کسب اموال حرام باشد چگونه مى تواند مقدمات نماز را فراهم سازد؟ بنابراین تکرار نماز در پنج نوبت در شبانه روز خود دعوتى است به رعایت حقوق دیگران.

9. نماز علاوه بر شرائط صحت، شرائط قبول و یا به تعبیر دیگر شرائط کمال دارد که رعایت آنها نیز یک عامل مؤثرِ دیگر براى ترک بسیارى از گناهان است. در کتب فقهى و منابع حدیث، امور زیادى به عنوان موانعِ قبولِ نماز ذکر شده است از جمله مسأله شرب خمر است که در روایات آمده: «لَاتُقْبَلُ صَلَوةُ شَارِبِ الْخَمْرِ اَرْبَعِینَ یَوْماً اِلَّا اَنْ یَتُوبَ»(9)؛ (نماز شرابخوار تا چهل روز مقبول نخواهد شد؛ مگر اینکه توبه کند) و در روایات متعددى مى خوانیم: «از جمله کسانى که نماز آنها قبول نخواهد شد پیشواى ستمگر است»(10) و در بعضى از روایات دیگر تصریح شده است که نماز کسى که زکات نمى پردازد قبول نخواهد شد و همچنین روایات دیگرى که مى گوید: خوردن غذاى حرام یا عُجب و خودبینى از موانع قبول نماز است، پیدا است که فراهم کردن این شرایط قبولى تا چه حد سازنده است؟

10. نماز، روح انضباط را در انسان تقویت مى کند، چرا که دقیقاً باید در اوقات معینى انجام گیرد که تأخیر و تقدیم آن هر دو موجب بطلان نماز است همچنین آداب و احکام دیگر در مورد نیت و قیام و قعود و رکوع و سجود و مانند آن که رعایت آنها، پذیرش انضباط را در برنامه هاى زندگى کاملاً آسان مى سازد. همه اینها فوائدى است که در نماز، قطع نظر از مسأله جماعت وجود دارد و اگر ویژگى جماعت را بر آن بیفزائیم ـ که روح نماز همان جماعت است ـ برکات بى شمار دیگرى دارد که اینجا جاى شرح آن نیست، بعلاوه کم و بیش همه از آن آگاهیم. گفتار خود را در زمینه فلسفه و اسرار نماز با حدیث جامعى که از امام على بن موسى الرضا(علیهما السلام) نقل شده پایان مى دهیم:
امام در پاسخ نامه اى که از فلسفه نماز در آن سؤال شده بود چنین فرمود: «علت تشریع نماز این است: توجه و اقرار به ربوبیت پروردگار، مبارزه با شرک و بت پرستى، قیام در پیشگاه پروردگار در کمال خضوع و نهایت تواضع، اعتراف به گناهان و تقاضاى بخشش از معاصى گذشته، و نهادن پیشانى بر زمین همه روز براى تعظیم پروردگار» و نیز هدف این است که انسان همواره هوشیار و متذکر باشد، گرد و غبار فراموشکارى بر دل او ننشیند، مست و مغرور نشود، خاشع و خاضع باشد، طالب و علاقمند به افزودن در مواهب دین و دنیا گردد. علاوه بر اینکه مداومت ذکر خداوند در شب و روز - که در پرتو نماز حاصل مى گردد - سبب مى شود که انسان، مولا و مدبّر و خالق خود را فراموش نکند، روح سرکشى و طغیانگرى بر او غلبه ننماید و همین توجه به خداوند و قیام در برابر او، انسان را از معاصى باز مى دارد و از انواع فساد جلوگیرى مى کند.(11)

پی نوشت:
(1). مجمع البیان فى تفسیر القرآن، طبرسى، فضل بن حسن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 شمسی، چاپ: سوم، ج 8، ص 447.
(2). مجمع البیان فى تفسیر القرآن، همان.
(3). سوره رعد، آیه 28.
(4). الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر و آخوندى، محمد، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ‏1407 قمری، چاپ: چهارم، ج ‏2، ص 80، باب (اجتناب المحارم).
(5). تهذیب الأحکام، طوسى، محمد بن الحسن‏، محقق / مصحح: خرسان، حسن‏، دار الکتب الإسلامیة‏، تهران، 1407 قمری‏، چاپ: چهارم‏‏، ج ‏2، ص 237، باب (فضل الصلاة و المفروض منها و المسنون).
(6). نهج البلاغه، شریف الرضى، محمد بن حسین‏، محقق / مصحح: صبحی صالح، هجرت‏، قم‏، ‏1414 قمری، چاپ: اول، ص 512، (حکمت 252).
(7). نهج البلاغه، همان، ص 494، (حکمت 136).
(8). نهج البلاغه، همان، ص 422، (نامه 47).
(9). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، دار إحیاء التراث العربی‏، بیروت‏، 1403 قمری‏، چاپ: دوم، ج ‏81، ص 317، باب (من لا تقبل صلاته و بیان بعض ما نهی عنه فی الصلاة).
(10). بحار الأنوار، همان، ص 317.
(11). من لا یحضره الفقیه‏، ابن بابویه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین‏، قم،‏ 1413 قمری‏، چاپ: دوم‏، ج ‏1، ص 214، باب (علة وجوب خمس صلوات فی خمس مواقیت)؛ تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 شمسی، چاپ: اول، ج 16، ص 284.

منبع: یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ‏، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: حسینى، سید حسین، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ‏1386 شمسی، ‏چاپ: چهارم‏، ‏ص 407.