پرسش :

راه اثبات نبوت یک پیامبر چیست؟ معیارهای شناخت پیامبران راستین از پیامبران دروغین چیست؟ چگونه می توان به صدق و کذب ادعای شخصی که مدعی نبوت است پی برد؟


پاسخ :
بى شک پذیرفتن ادّعاى هر مدّعى نبوت، برخلاف عقل و منطق است. کسی که از سوی خداوند ادعای نبوّت و رسالت می کند ممکن است راستگو باشد، امّا این احتمال نیز بعید نیست که شخصی فرصت طلب و متقلب خود را به جاى پیامبران راستین جا بزند و به این دلیل لازم است معیاری قطعى براى ارزیابى دعوت پیامبران و ارتباط آنان با خدا در دست داشته باشیم. براى رسیدن به این مقصود راه ‏هاى مختلفى وجود دارد که از همه مهم‏ تر دو راه زیر است:
1. اعجاز و کارهاى مافوق بشرى.
2. بررسى محتواى دعوت پیامبر و گردآورى قرائن و نشانه‏ ها.(1)


چیستی معجزه و شرایط تحقق آن

معجزه در لغت، از ریشه «عجز» است که به معناى بن و پایان یک شى است.(2) در اصطلاح، آنگونه که خواجه نصیر الدین طوسى بیان نموده است، یعنی: «ثبوت ما لیس بمعتاد أو هو نفى ما هو بمعتاد مع‏ خرق‏ العاده‏ و مطابقة الدعوى»(3)؛ (معجزه، محقق نمودن و عملى کردن چیزى است که تحقّق آن، یک امر عادى نیست و یا سلب و نفى چیزى است که عادى بوده است، البته مى‏ باید در اعجاز، عملى صورت بپذیرد که خارق العاده باشد، ضمن آن‏که آن عمل باید مطابق با همان ادعاى اولیه او نیز باشد).

هستند کسانى که از لفظ «معجزه» تعجب مى کنند، و یا معجزات را هم ردیف افسانه ها و اساطیر مى پندارند در حالى که اگر به معنای دقیق و علمى معجزه بیندیشیم این گونه تصورها اشتباه محض است. معجزه عملی غیر ممکن و معلولی بدون علت نیست، بلکه معجزه در یک تفسیر ساده، عمل خارق عادتى را مى گویند که انجام آن از قدرت افراد عادى بیرون است و تنها به اتکاى یک نیروى مافوق طبیعى امکان پذیر مى باشد.

به این ترتیب معجزه داراى شرایط زیر است:
1. کارى است ممکن و قابل قبول.
2. انسان‏هاى عادى و حتّى نوابغ به اتّکاى قدرت بشرى توانایى بر انجام آن ندارند.
3. آورنده معجزه باید به اندازه ‏اى به کار خود اطمینان داشته باشد که دیگران را به مقابله دعوت کند.
4. هیچ کس نتواند همانند آن را ارائه دهد، و چنانکه از نام معجزه پیداست همه در برابر آن عاجز گردند.
5. معجزه‏ حتماً باید توأم با ادعاى نبوّت‏ و یا امامت باشد. بنابراین کارهاى خارق عادتى که از غیر پیامبر و امام سر زند معجزه نامیده نمى شود بلکه کرامت نام دارد.

به عنوان مثال همه ما شنیده ایم که یکى از معجزات حضرت مسیح زنده کردن مردگان و درمان بیماران غیر قابل علاج بوده است. آیا هیچ دلیل علمى و عقلى داریم که انسان بعد از آنکه دستگاه هاى بدنش از کار افتاد و خاموش شد نتواند مجدداً به زندگى باز گردد؟! و آیا هیچ دلیل علمى و عقلى داریم که بیمارى سرطان که ما از درمانش عاجزیم درمان نداشته باشد؟! بله؛ بدون شک انسان با نیرویى که دارد در شرایط فعلى قادر به زنده کردن مردگان و یا درمان پاره اى از بیمارى ها نیست، هر چند تمام پزشکان جهان دست به دست هم دهند و تجربه و معلومات خود را به یارى طلبند. ولى چه مانعى دارد که انسانى با یک نیروى الهى و با آگاهى خاصّى که از دریاى بی کران علم خدا دریافته، بتواند با اشاره مرموزى روح به کالبد مرده‏ اى باز گرداند و بیمار لاعلاجى را شفا بخشد؟! علم مى گوید: من نمى دانم و توانایى ندارم، امّا هرگز نمى گوید ممکن نیست و نامعقول است.


تفاوت معجزه با اعمال مرتاضان و ساحران

در مورد کاری که مرتاضان انجام می دهند یا سحر و جادو، دو تفاوت مهم با معجزه وجود دارد:
1. هیچ مرتاضى حاضر نیست کارى را که شما پیشنهاد مى کنید انجام دهد؛ زیرا نیروى هر انسانى محدود است، و در یک یا چندین کار مى تواند مهارت داشته باشد. امّا خارق عادات پیامبران هیچ گونه حدّ و مرزى ندارد؛ چرا که از قدرت بى پایان پروردگار مدد مى گیرند.

2. کارهایى که یک مرتاض مى کند، مرتاض دیگرى نیز همانند آن را انجام مى دهد یعنى از قدرت بشر بیرون نیست. بخلاف معجزه که همراه با تحدی است و دیگران از آن عاجزند.(4)
 

بررسی محتوای دعوت مدعی نبوت

همانطور که در ابتدا بیان شد، غیر از معجزه راه دیگری نیز برای شناخت پیامبران وجود دارد و آن هم بررسی محتوای دعوت آنها و قرائن و نشانه ها است. در حقیقت ما براى پى بردن به حقّانیّت دعوت یک مدّعى نبوّت، یا کذب و دروغ او، راه دیگرى غیر از مطالبه «اعجاز» نیز داریم که این خود دلیل زنده دیگرى براى رسیدن به هدف مى تواند باشد.
 

قرائن و شواهد و نشانه های صدق نبوت

وقتی صحبت از قرائن و شواهد و نشانه های دال بر صدق نبوت می کنیم، منظورمان مواردی مانند امور زیر است:
1. خصوصیّات اخلاقى و سوابق اجتماعى‏
2. شرایطى که بر محیط دعوت حاکم است‏
3. شرایط زمانى‏
4. محتواى دعوت‏
5. برنامه هاى اجرائى و وسائل وصول به هدف‏
6. میزان اثرگذارى دعوت در محیط
7. میزان ایمان و فداکارى دعوت کننده نسبت به هدفش‏
8. عدم سازش با پیشنهادهاى انحرافى‏
9. سرعت تأثیر در افکار عمومى‏
10. بررسى ایمان آورندگان و این که از چه قشرى هستند؟

به راستى اگر ما این مسائل دهگانه را درباره هر مدّعى مورد بررسى دقیق قرار دهیم و از آن پرونده دقیقى بسازیم صدق و کذب او را به راحتى مى توانیم دریابیم.(5)

به عنوان مثال در مورد پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) اخلاق نیکو و امانت داری و صداقت ایشان و تحمل رنج های فراوانی که در مسیر دعوت خود داشته اند، شاهد زنده ای بر صدق ایشان در ادعای نبوت می باشد؛ چرا که هیچ کس حاضر نیست بخاطر اینکه عده ای دور او جمع شوند و از سخنان او تبعیت کنند سالها در مقابل خشن ترین انسانها فشار و سختی را تحمل کند و با اخلاق نیکو در مقابل آزار و اذیت آنها رفتار نماید. شجاعت و استقامت و حسن خلق، و سعه صدر، و جوانمردى و گذشت پیامبر اسلام(ص) را از خلال جنگ و صلح او مى ‏توان به دست آورد، مخصوصاً فرمان عفو عمومى که [در موارد مختلف از جمله] درباره مردم مکّه [که بیشترین آزار را به ایشان رسانده بودند] پس از فتح این شهر و تسلیم دشمنان خونخوار در برابر اسلام صادر کرد سند زنده اى بر این امر است.

لذا در قرآن می خوانیم: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ‏ حَوْلِکَ‏...»(6)؛ (از پرتو رحمت الهى در برابر آنها نرم [و مهربان] شدى و اگر خشن و سنگدل بودى از اطراف تو پراکنده مى ‏شدند...). بدیهى است شخصى که در مقام رهبرى قرار گرفته اگر خشن و تندخو و غیر قابل انعطاف و فاقد روح گذشت باشد بزودى در برنامه هاى خود مواجه با شکست خواهد شد و مردم از دور او پراکنده مى شوند و از وظیفه رهبرى باز مى ماند و بهمین دلیل على(علیه السلام) در یکى از کلمات قصار خود مى فرماید: «آلَةُ الرِّیاسَةِ سِعَةُ الصَّدرِ»(7)؛ (وسیله رهبرى گشادگى سینه است).(8)

همچنین «محتوای دعوت» از مهمترین نشانه های صدق دعوت پیامبران می باشد و اگر آنچه مدعی نبوت مردم را به آن فرا می خواند الهی و متناسب با عقل نباشد و ساخته ذهن او باشد به زودی علما و دانشمندان آن سرزمین به کذب او آگاه می شوند و از طریق مناظره و رد سخنانش کذب او را نمایان می سازند. در این مورد هم پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را می توان مثال زد که از طریق قرآن که علاوه بر محتوای بی نظیرش معجزه آن حضرت نیز بود، به خوبی توانست نبوت خود را برای همه مردم آن زمان و همچنین آیندگان ثابت کند. لذا می بینیم که دشمنان اسلام از تمام مردان فصیح و بلیغ عرب کمک خواستند تا آیاتى همانند قرآن بیاورند ولى هر بار که به مبارزه قرآن آمدند شکست خوردند و به سرعت عقب نشینى کردند که شرح آن در تواریخ آمده.(9)

آیا معجزه‏ چیزى غیر از این است این نداى قرآن هنوز در گوش ماست، و این معجزه جاویدان هم چنان جهانیان را بسوى خود مى خواند و تمام محافل علمى دنیا را تحدی می کند و آنها را به چالش می کشد که اگر ادعا می کنند که این کتاب آسمانی، از منشأ و منبعی غیر از وحی الهی است، کتابی مانند آن یا سوره ای مانند یکی از سوره های آن بیاورند. این چالش و تحدی نه تنها از نظر فصاحت و بلاغت یعنى‏ شیرینى و جذابیت عبارات و رسایى مفاهیم می باشد، بلکه از جهت محتوا، علومى که آن زمان از نظر انسانها پنهان بود، قوانین و مقرراتى که ضامن سعادت و نجات بشریت است، بیاناتى خالى از هر گونه تناقض و پراکنده گویى، تواریخى خالى از هر گونه خرافات و گزافگویى و مانند اینها را دارا می باشد.(10)
 
راهی سوّم برای تشخیص انبیای الهی از مدعیان دروغین نبوت
«اعجاز» و «بررسی محتوای دعوت پیامبر»، مهم ترین راه های بازشناسی یک پیامبر الهی از میان مدعیان نبوت است اما علاوه بر این دو راه، روش دیگری نیز برای این بازشناسی وجود دارد که البته در مرتبه اهمیت و وضوح، به اندازه دو راه دیگر نیست و آن هم بررسی نشانه هایی است که پیامبران قبلی بیان نموده اند. از آنجا که همه پیامبران الهی از مقام عصمت برخوردارند و درباره شهادت و گواهی آنها نه احتمال خطا وجود دارد و نه احتمال کذب و دروغ، بلکه شهادت آنان عین واقعیت است؛ لذا گواهی آنها دلیل محکمی است که شخص دوم نیز از سوی خداوند برانگیخته شده است چنان که در مورد پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) پیامبران گذشته به ظهور ایشان وعده داده بودند.
 
جمع شدن نشانه های نبوت در وجود یک شخص، لاجرم به معنای نبی بودن اوست
در پایان لازم به ذکر است که وقتی قرائن نبوت خصوصا معجزه در شخصی وجود داشت و ادعای پیامبری کرد قطعا می توان به پیامبری او علم پیدا کرد؛ زیرا حکمت پروردگار اقتضا می کند که معجزه فقط به پیامبران تعلق پیدا کرده و به غیر پیامبران عطا نگردد. این مسأله از آن روست که اگر مدعیان دروغین نبوت هم امکان دستیابی به معجزات الهی را داشته باشند، خداوند به دست خودش امکان گمراهی بندگانش را با تبعیت از آن پیامبر دروغی فراهم ساخته و از آنجا که تصور چنین وضعیتی با اصل اعتقادی عدالت الهی در تناقض است، روی دادنش محال است. این همان موضوعی است که در اصطلاح دانشمندان اسلامی، «امتناع اغرای به جهل» توسط خداوند نامیده می شود.

حساسیت مقام پیامبران الهی به عنوان کسانی که از معجزارت الهی برخوردارند و جایگاه شان نقش بسیار تعیین کننده ای در گمراهی یا هدایت مردم دارند، آن قدر بالاست که خداوند متعال در آیات 44 و 45 و 46 سوره حاقه این گونه پیامبر را در این باره مورد خطاب قرار می دهد که: «وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْاقَاویلِ * لَاخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ»؛ (هرگاه او سخنى به دروغ بر ما مى بست * ما او را با قدرت مى گرفتیم * سپس رگ قلبش را قطع مى نمودیم). اشاره به این که: پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) با داشتن آن معجزات اگر از حق منحرف مى گشت و سخن خلافى نسبت به خدا مى داد، حکومت الهى ایجاب مى کرد که لحظه اى به او مهلت ندهد و سریعاً او را هلاک کند. البتّه مدعیان دروغین نبوت در جهان بسیار بوده و هستند لزومى ندارد که خداوند به مجرد این که کسى ادعاى دروغ کند او را نابود سازد، این سخن تنها در مورد کسانى است که معجزه در اختیار آنهاست، آنها اگر دروغ بر خدا ببندند خداوند به آنها مهلت نمى دهد چون همان طور که اشاره شد منجر به اغراى به جهل می گردد.

پی نوشت:
(1). پنجاه درس اصول عقاید براى جوانان‏، مکارم شیرازى، ناصر، انتشارات نسل جوان، قم‏، 1386 هـ ش‏، چاپ هجدهم‏، ص 175.
(2). مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، حسین بن محمد، دارالقلم، بیروت، 1416 هـ ق، چاپ اول، ص 547، واژه عجز.
(3). کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، علامه حلى، حسن بن یوسف، تحقیق: حسن زاده آملى‏،‏ حسن، مؤسسة النشر الإسلامی‏، قم‏، 1413 هـ ق‏، چاپ چهارم‏، ص 350.
(4). پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، همان، ص 179-180.
(5). همان، ص 213-214.
(6). سوره آل عمران، آیة 159.
(7). نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضى، محمد بن حسین‏، محقق/ مصحح: فیض الإسلام‏، هجرت‏، قم‏، 1414هـ ق، چاپ اول‏، ص 176؛ پیام امام امیر المومنین(علیه السلام)، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه‏، تهران، 1386 هـ ش، چاپ اول‏، ج ‏13، ص 401.
(8). تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الاسلامیه‏، تهران‏، 1374 هـ ش‏، چاپ سى و دوم‏، ج ‏3، ص 142.
(9). پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، همان، ص 186.
(10). تفسیر نمونه، همان، ج ‏9، ص 42.

منبع: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه‏، تهران‏، 1386 هـ ش‏، چاپ نهم‏، ج ‏7، ص 275.