اثبات ادعای نبوت، بدون معجزه
پرسش :
آیا براى اثبات حقانیت پیامبران الهی راهى جز معجزه وجود دارد؟
پاسخ :
بى شک پذیرش ادّعاى هر مدّعى بر خلاف عقل و منطق است. مدّعى نبوّت و رسالت از سوى خداوند ممکن است راستگو باشد، امّا این احتمال نیز وجود دارد که شخص فرصت طلب و متقلبى خود را به جاى پیامبران راستین جا بزند و به این دلیل لازم است معیاری قطعى براى ارزیابى دعوت پیامبران و ارتباط آنان با خدا در دست داشته باشیم. براى رسیدن به این مقصود راه هاى مختلفى وجود دارد:
1- ثبوت نبوت کسى که از پیامبر بعد از خود خبر مى دهد و مى گوید: بعد از من فلان پیامبر با این صفات و مشخصات ظهور خواهد کرد. البته نبوت این پیامبر خبردهنده نیز از پیش باید با دلیل قطعى و غیر قابل انکار اثبات شده باشد. ناگفته پیداست که اگر نبوت شخص خبر دهنده کاملا محرز و مسلم نباشد گواهى او هیچ گونه ارزشى نخواهد داشت.
2- باید خبر مزبور به طور قطع و یقین از پیامبر پیشین صادر شده باشد. بنابراین به هر خبر ضعیف و مشکوکى که در هر کتابى - حتى کتابهاى معتبر - باشد نمى توان تکیه کرد.
3- دلالت این خبر باید صریح، قاطع و غیر قابل تردید باشد نه اینکه یک جمله سخنان دو پهلو را برداریم و با تفسیر و احیانا تحریف آن را بر نبوت مدعى جدید منطبق کنیم! زیرا منظور پیامبر پیشین از چنین خبرى هرگز معماگویى وو لغزخوانى نبوده است. مسلما او نمى خواسته بر روى یک راز مگو سرپوش ابهام بگذارد بلکه او مى خواسته از یک حقیقت مهم که سرنوشت آیندگان به آن بستگى داشته پرده بردارد و پیروان خود را نسبت به پیامبر آینده از شک و تردید و سرگردانى بیرون آورد. روشن است که باید در چنین مقامى با صراحت تمام و بى پرده سخن بگوید و از هر گونه ابهام و پرده پوشى بپرهیزد تا دستاویزى براى مدعیان دروغین و ماجراجویان نشود.
4- باید کاملا علائم و مشخصاتى که در گفتار پیامبر پیشین ذکر شده بر وضع مدعى جدید تطبیق کند، نه اینکه مجبور باشیم آن را به وسیله دست کارى کردن، منطبق سازیم. اگر چنین کنیم مسلما خود را فریب داده ایم و چنینن پیامبرى مبعوث افکار شیطنت آمیز ما است نه مبعوث از طرف خدا!
اگر این چهار شرط در اخبار پیامبران پیشیین جمع باشد مى توان به وسیله آن، مقام نبوت مدعى جدید را شناخت اما اگر حتى یکى از اینها هم ناقص باشد، نتیجه صحیحى از آن به دست نمى آید.(3)
یکی از کسانی که این نکات در مورد ایشان وجود داشت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) بود که پیامبران گذشته به بعثت ایشان وعده داده بودند و در منابع موثق ادیان گذشته به آن تصریح شده بود.(4)
مذاهب راستین و پیامبران واقعی افکار انسانها را بیدار مى کنند، و زنجیرهاى استعمار را در هم مى شکنند و سد راه مستکبران و استعمارگران می باشند. تعلیمات آنها هم اصول عدل و انصاف را پیشنهاد مى کند و هم با تبعیض و ستمگرى و هر گونه خودکامگى مى جنگد و هم در زمینه اصول عقائد مذهبى، و هم در زمینه مسائل عملى آن چنان با عقل و منطق هماهنگ است که جایى براى انکار دیگران نمی گذارد.(7)
در این رابطه می توان دعوت توحیدی پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را مثال زد که از طریق قرآن - که علاوه بر محتوای بی نظیرش معجزه پیامبر(ص) نیز بود - به خوبی توانست نبوت خود را برای همه مردم آن زمان و همچنین آیندگان ثابت کند. لذا می بینیم که دشمنان اسلام از تمام مردان فصیح و بلیغ عرب کمک خواستند تا آیاتى همانند قرآن بیاورند ولى هر بار که به مبارزه قرآن آمدند شکست خوردند و به سرعت عقب نشینى کردند که شرح آن در تواریخ آمده است.(8)
آیا معجزه و محتوای قطعی قرآن چیزى غیر از این است این نداى قرآن هنوز در گوش ماست و این معجزه جاویدان هم چنان جهانیان را بسوى خود مى خواند و تمام محافل علمى دنیا را به چالش می کشد که اگر ادعا می کنند که این کتاب آسمانی، از منشأ و منبعی غیر از وحی الهی است، کتابی مانند آن یا سوره ای مانند یکی از سوره های آن بیاورند.
این چالش و تحدی نه تنها از نظر فصاحت و بلاغت یعنى شیرینى و جذابیت عبارات و رسایى مفاهیم آن وجود داشت، بلکه از جهات دیگری نیز معنا می یافت. جهاتی مانند: محتوا، علومى که آن زمان از نظر انسانها پنهان بود، قوانین و مقرراتى که ضامن سعادت و نجات بشریت است، بیاناتى خالى از هر گونه تناقض و پراکنده گویى، تواریخى خالى از هر گونه خرافات و گزافگویى و مانند اینها.(9)
- خصوصیّات اخلاقى و سوابق اجتماعى مدعی نبوت.
- شرایطى که بر محیط دعوت حاکم است.
- برنامه هاى اجرائى و وسائل وصول او به هدف.
- میزان اثرگذارى دعوت او در محیط.
- میزان ایمان و فداکارى دعوت کننده نسبت به هدفش.
- عدم سازش با پیشنهادهاى انحرافى.
- سرعت تأثیر در افکار عمومى.
- بررسى ایمان آورندگان و این که از چه قشرى هستند.
و... .
به راستى اگر ما این مسائل را درباره هر مدّعى مورد بررسى دقیق قرار دهیم و از آن پرونده دقیقى بسازیم صدق و کذب او را به راحتى مى توانیم دریابیم.(10)
به عنوان مثال در مورد خصوصیات اخلاقی مدعی نبوت بدیهى است شخصى که در مقام رهبرى قرار گرفته اگر خشن و تندخو و غیر قابل انعطاف و فاقد روح گذشت باشد بزودى در برنامه هاى خود مواجه با شکست خواهد شد و مردم از دور او پراکنده مى شوند و از وظیفه رهبرى باز مى ماند و به همین دلیل على(علیه السلام) در یکى از کلمات قصار خود مى فرماید: «آلَةُ الرِّیاسَةِ سِعَةُ الصَّدرِ»(11)؛ (وسیله رهبرى گشادگى سینه است).(12)
پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) از جمله پیامبرانی است که اخلاق نیکو و امانت داری و صداقت ایشان و تحمل رنج های فراوانی که در مسیر دعوت خود داشته اند، شاهد زنده ای بر صدق ایشان در ادعای نبوت می باشد؛ چرا که هیچ کس حاضر نیست بخاطر اینکه عده ای دور او جمع شوند و از سخنان او تبعیت کنند سالها در مقابل خشن ترین انسانها فشار و سختی را تحمل کند و با اخلاق نیکو در مقابل آزار و اذیت آنها رفتار نماید. شجاعت و استقامت و حسن خلق و سعه صدر و جوانمردى و گذشت پیامبر اسلام(ص) را از خلال جنگ و صلح او مى توان به دست آورد، مخصوصاً فرمان عفو عمومى که [در موارد مختلف از جمله] درباره مردم مکّه [که بیشترین آزار را به ایشان رسانده بودند] پس از فتح این شهر و تسلیم دشمنان خونخوار در برابر اسلام صادر کرد سند زنده اى بر این امر است.
لذا در آیه 159 سوره آل عمران می خوانیم: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ...»؛ (از پرتو رحمت الهى در برابر آنها نرم [و مهربان] شدى و اگر خشن و سنگدل بودى از اطراف تو پراکنده مى شدند...).
در پایان به این نکته باید توجه داشت که هر چند هر یک از این قراین و شواهد به تنهایی ممکن است برای اثبات قطعی نبوت کافی نباشد و تنها موجب ایجاد ظن به صدق ادعای پیامبری گردد، اما ضمیمه شدن برخی از آنها با برخی دیگر احتمال هر گونه کذب و فریبی را درباره ی شخصی که ادعای رسالت الهی دارد، از بین می برد.
پی نوشت:
(1). اعجاز قرآن، طباطبایى، محمد حسین، مرکز نشر فرهنگى رجاء، تهران، 1362 هـ ش، چاپ اول، ص 116.
(2). پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1386 هـ ش، چاپ نهم، ج 7، ص 275.
(3). رهبران بزرگ، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، 1373 هـ ش، چاپ اول، ص 138.
(4). پیام قرآن، همان.
(5). اساساً روش گرد آوری شواهد و قراین یک از روشهای عقلای برای دستیابی به واقعیت هاست و عالمان علوم اجتماعی، مورخان، قضات در دادرسی های قضایی خود و حتی پژوهشگران علوم طبیعی نیز در موارد بسیاری برای رسیدن به نتایج روشن، از همین روش استفاده می کنند و در بسیارى از موارد دلیل منحصر به فرد است. ر.ک: رهبران بزرگ، همان، ص 132؛ پنجاه درس اصول عقاید براى جوانان، مکارم شیرازى، ناصر، انتشارات نسل جوان، قم، 1386 هـ ش، چاپ هجدهم، ص 175.
(6). پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، همان، ص 186.
(7). تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1374 هـ ش، چاپ سى و دوم، ج 11، ص 199.
(8). پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، همان، ص 186.
(9). تفسیر نمونه، همان، ج 9، ص 42.
(10). پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، همان، ص 213-214.
(11). نهج البلاغه، شریف الرضى، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، انتشارات هجرت، قم، 1414 هـ ق، چاپ اول، ص 501، حکمت 176؛ پیام امام امیر المومنین(علیه السلام)، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1386 هـ ش، چاپ اول، ج 13، ص 401.
(12). تفسیر نمونه، همان، ج 3، ص 142.
بى شک پذیرش ادّعاى هر مدّعى بر خلاف عقل و منطق است. مدّعى نبوّت و رسالت از سوى خداوند ممکن است راستگو باشد، امّا این احتمال نیز وجود دارد که شخص فرصت طلب و متقلبى خود را به جاى پیامبران راستین جا بزند و به این دلیل لازم است معیاری قطعى براى ارزیابى دعوت پیامبران و ارتباط آنان با خدا در دست داشته باشیم. براى رسیدن به این مقصود راه هاى مختلفى وجود دارد:
الف) اعجاز و کارهاى مافوق بشرى
از بین راه های شناخت پیامبران اساسی ترین و عمومی ترین راه «معجزه» است؛ چرا که زودتر و صریح تر از سایر نشانه ها حقیقت را روشن می کند. علامه طباطبایی در این رابطه می فرماید: «انبیاء معجزاتى را که مى آوردند، بدین عنوان بود که معجزه امرى است که جز خداى(عزّ و جلّ) همه از آوردن مانند آن عاجزند؛ و این، گواه صدقى بر ادعای ایشان است که مى گویند از جانب خداى جهان به سوى بندگان او مبعوث و برانگیخته شده، یا پیغامى آورده اند».(1)ب) گواهی پیامبران دیگر
از آنجا که همه ی پیامبران الهی از مقام عصمت برخوردارند و درباره شهادت و گواهی آنها نه احتمال خطا وجود دارد و نه احتمال کذب و دروغ - بلکه شهادت آنان عین واقعیت است - لذا گواهی آنها دلیل قطعی و تردید ناپذیری بر آن است که شخص دوم نیز از سوی خداوند برانگیخته شده است.(2) بدیهى است از این راه براى شناختن نخستین پیامبر خدا نمى توان استفاده کرد، بلکه باید او را با یکى از راه های دیگر (اعجاز، مطالعه در وضع مدعى نبوت، محتویات دعوت او و...) شناخت. البته براى اینکه از این راه - یعنی گواهی پیامبران دیگر - نتیجه قطعى و غیر قابل انکار گرفته شود باید شرائط چهارگانه زیر کاملا در آن رعایت شده باشد:1- ثبوت نبوت کسى که از پیامبر بعد از خود خبر مى دهد و مى گوید: بعد از من فلان پیامبر با این صفات و مشخصات ظهور خواهد کرد. البته نبوت این پیامبر خبردهنده نیز از پیش باید با دلیل قطعى و غیر قابل انکار اثبات شده باشد. ناگفته پیداست که اگر نبوت شخص خبر دهنده کاملا محرز و مسلم نباشد گواهى او هیچ گونه ارزشى نخواهد داشت.
2- باید خبر مزبور به طور قطع و یقین از پیامبر پیشین صادر شده باشد. بنابراین به هر خبر ضعیف و مشکوکى که در هر کتابى - حتى کتابهاى معتبر - باشد نمى توان تکیه کرد.
3- دلالت این خبر باید صریح، قاطع و غیر قابل تردید باشد نه اینکه یک جمله سخنان دو پهلو را برداریم و با تفسیر و احیانا تحریف آن را بر نبوت مدعى جدید منطبق کنیم! زیرا منظور پیامبر پیشین از چنین خبرى هرگز معماگویى وو لغزخوانى نبوده است. مسلما او نمى خواسته بر روى یک راز مگو سرپوش ابهام بگذارد بلکه او مى خواسته از یک حقیقت مهم که سرنوشت آیندگان به آن بستگى داشته پرده بردارد و پیروان خود را نسبت به پیامبر آینده از شک و تردید و سرگردانى بیرون آورد. روشن است که باید در چنین مقامى با صراحت تمام و بى پرده سخن بگوید و از هر گونه ابهام و پرده پوشى بپرهیزد تا دستاویزى براى مدعیان دروغین و ماجراجویان نشود.
4- باید کاملا علائم و مشخصاتى که در گفتار پیامبر پیشین ذکر شده بر وضع مدعى جدید تطبیق کند، نه اینکه مجبور باشیم آن را به وسیله دست کارى کردن، منطبق سازیم. اگر چنین کنیم مسلما خود را فریب داده ایم و چنینن پیامبرى مبعوث افکار شیطنت آمیز ما است نه مبعوث از طرف خدا!
اگر این چهار شرط در اخبار پیامبران پیشیین جمع باشد مى توان به وسیله آن، مقام نبوت مدعى جدید را شناخت اما اگر حتى یکى از اینها هم ناقص باشد، نتیجه صحیحى از آن به دست نمى آید.(3)
یکی از کسانی که این نکات در مورد ایشان وجود داشت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) بود که پیامبران گذشته به بعثت ایشان وعده داده بودند و در منابع موثق ادیان گذشته به آن تصریح شده بود.(4)
ج) قرائن و شواهدی مانند محتوای دعوت، حالات مدعی و ...(5)
براى پى بردن به حقّانیّت دعوت یک مدّعى نبوّت، یا کذب و دروغ او، راه های دیگرى غیر از مطالبه «اعجاز» و «گواهی پیامبران قبلی» نیز داریم که این خود دلیل زنده دیگرى براى رسیدن به هدف مى تواند باشد، و آن بررسى قرائن و شواهد راستگویی است، قرائنی مانند:1- محتواى دعوت
در بین قرائنی که بر راستگویی مدعی نبوت دلالت دارد محتوای دعوت او از مهمترین آنها می باشد. اگر آنچه مدعی نبوت مردم را به آن فرا می خواند الهی و متناسب با عقل نباشد و ساخته ذهن او باشد هرگز نمی تواند افکار انسانها را بیدار کند و به زودی علما و دانشمندان آن سرزمین به کذب او آگاه می شوند و از طریق مناظره و رد سخنانش کذب او را نمایان می سازند.(6)مذاهب راستین و پیامبران واقعی افکار انسانها را بیدار مى کنند، و زنجیرهاى استعمار را در هم مى شکنند و سد راه مستکبران و استعمارگران می باشند. تعلیمات آنها هم اصول عدل و انصاف را پیشنهاد مى کند و هم با تبعیض و ستمگرى و هر گونه خودکامگى مى جنگد و هم در زمینه اصول عقائد مذهبى، و هم در زمینه مسائل عملى آن چنان با عقل و منطق هماهنگ است که جایى براى انکار دیگران نمی گذارد.(7)
در این رابطه می توان دعوت توحیدی پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را مثال زد که از طریق قرآن - که علاوه بر محتوای بی نظیرش معجزه پیامبر(ص) نیز بود - به خوبی توانست نبوت خود را برای همه مردم آن زمان و همچنین آیندگان ثابت کند. لذا می بینیم که دشمنان اسلام از تمام مردان فصیح و بلیغ عرب کمک خواستند تا آیاتى همانند قرآن بیاورند ولى هر بار که به مبارزه قرآن آمدند شکست خوردند و به سرعت عقب نشینى کردند که شرح آن در تواریخ آمده است.(8)
آیا معجزه و محتوای قطعی قرآن چیزى غیر از این است این نداى قرآن هنوز در گوش ماست و این معجزه جاویدان هم چنان جهانیان را بسوى خود مى خواند و تمام محافل علمى دنیا را به چالش می کشد که اگر ادعا می کنند که این کتاب آسمانی، از منشأ و منبعی غیر از وحی الهی است، کتابی مانند آن یا سوره ای مانند یکی از سوره های آن بیاورند.
این چالش و تحدی نه تنها از نظر فصاحت و بلاغت یعنى شیرینى و جذابیت عبارات و رسایى مفاهیم آن وجود داشت، بلکه از جهات دیگری نیز معنا می یافت. جهاتی مانند: محتوا، علومى که آن زمان از نظر انسانها پنهان بود، قوانین و مقرراتى که ضامن سعادت و نجات بشریت است، بیاناتى خالى از هر گونه تناقض و پراکنده گویى، تواریخى خالى از هر گونه خرافات و گزافگویى و مانند اینها.(9)
2- بررسی حالات مدعی نبوت و زمانه او
یکی دیگر از قرائن و نشانه های تشخیص صدق مدعی نبوت، بررسی حالات او و شرایط زمانه او می باشد. با بررسی امور زیر می توان به حالات مدعی نبوت و زمانه او پی برد:- خصوصیّات اخلاقى و سوابق اجتماعى مدعی نبوت.
- شرایطى که بر محیط دعوت حاکم است.
- برنامه هاى اجرائى و وسائل وصول او به هدف.
- میزان اثرگذارى دعوت او در محیط.
- میزان ایمان و فداکارى دعوت کننده نسبت به هدفش.
- عدم سازش با پیشنهادهاى انحرافى.
- سرعت تأثیر در افکار عمومى.
- بررسى ایمان آورندگان و این که از چه قشرى هستند.
و... .
به راستى اگر ما این مسائل را درباره هر مدّعى مورد بررسى دقیق قرار دهیم و از آن پرونده دقیقى بسازیم صدق و کذب او را به راحتى مى توانیم دریابیم.(10)
به عنوان مثال در مورد خصوصیات اخلاقی مدعی نبوت بدیهى است شخصى که در مقام رهبرى قرار گرفته اگر خشن و تندخو و غیر قابل انعطاف و فاقد روح گذشت باشد بزودى در برنامه هاى خود مواجه با شکست خواهد شد و مردم از دور او پراکنده مى شوند و از وظیفه رهبرى باز مى ماند و به همین دلیل على(علیه السلام) در یکى از کلمات قصار خود مى فرماید: «آلَةُ الرِّیاسَةِ سِعَةُ الصَّدرِ»(11)؛ (وسیله رهبرى گشادگى سینه است).(12)
پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) از جمله پیامبرانی است که اخلاق نیکو و امانت داری و صداقت ایشان و تحمل رنج های فراوانی که در مسیر دعوت خود داشته اند، شاهد زنده ای بر صدق ایشان در ادعای نبوت می باشد؛ چرا که هیچ کس حاضر نیست بخاطر اینکه عده ای دور او جمع شوند و از سخنان او تبعیت کنند سالها در مقابل خشن ترین انسانها فشار و سختی را تحمل کند و با اخلاق نیکو در مقابل آزار و اذیت آنها رفتار نماید. شجاعت و استقامت و حسن خلق و سعه صدر و جوانمردى و گذشت پیامبر اسلام(ص) را از خلال جنگ و صلح او مى توان به دست آورد، مخصوصاً فرمان عفو عمومى که [در موارد مختلف از جمله] درباره مردم مکّه [که بیشترین آزار را به ایشان رسانده بودند] پس از فتح این شهر و تسلیم دشمنان خونخوار در برابر اسلام صادر کرد سند زنده اى بر این امر است.
لذا در آیه 159 سوره آل عمران می خوانیم: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ...»؛ (از پرتو رحمت الهى در برابر آنها نرم [و مهربان] شدى و اگر خشن و سنگدل بودى از اطراف تو پراکنده مى شدند...).
در پایان به این نکته باید توجه داشت که هر چند هر یک از این قراین و شواهد به تنهایی ممکن است برای اثبات قطعی نبوت کافی نباشد و تنها موجب ایجاد ظن به صدق ادعای پیامبری گردد، اما ضمیمه شدن برخی از آنها با برخی دیگر احتمال هر گونه کذب و فریبی را درباره ی شخصی که ادعای رسالت الهی دارد، از بین می برد.
پی نوشت:
(1). اعجاز قرآن، طباطبایى، محمد حسین، مرکز نشر فرهنگى رجاء، تهران، 1362 هـ ش، چاپ اول، ص 116.
(2). پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1386 هـ ش، چاپ نهم، ج 7، ص 275.
(3). رهبران بزرگ، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، 1373 هـ ش، چاپ اول، ص 138.
(4). پیام قرآن، همان.
(5). اساساً روش گرد آوری شواهد و قراین یک از روشهای عقلای برای دستیابی به واقعیت هاست و عالمان علوم اجتماعی، مورخان، قضات در دادرسی های قضایی خود و حتی پژوهشگران علوم طبیعی نیز در موارد بسیاری برای رسیدن به نتایج روشن، از همین روش استفاده می کنند و در بسیارى از موارد دلیل منحصر به فرد است. ر.ک: رهبران بزرگ، همان، ص 132؛ پنجاه درس اصول عقاید براى جوانان، مکارم شیرازى، ناصر، انتشارات نسل جوان، قم، 1386 هـ ش، چاپ هجدهم، ص 175.
(6). پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، همان، ص 186.
(7). تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1374 هـ ش، چاپ سى و دوم، ج 11، ص 199.
(8). پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، همان، ص 186.
(9). تفسیر نمونه، همان، ج 9، ص 42.
(10). پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، همان، ص 213-214.
(11). نهج البلاغه، شریف الرضى، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، انتشارات هجرت، قم، 1414 هـ ق، چاپ اول، ص 501، حکمت 176؛ پیام امام امیر المومنین(علیه السلام)، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1386 هـ ش، چاپ اول، ج 13، ص 401.
(12). تفسیر نمونه، همان، ج 3، ص 142.
پرسش و پاسخ مرتبط
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}