امتیازات و ویژگی های اسلام
پرسش :
امام علی (علیه السلام) چه امتیازات و ویژگی هایی را برای «اسلام» ذکر می نماید؟
پاسخ :
امام علی(علیه السلام) در بخشی از خطبه 106 «نهج البلاغه» به امتیازات مهمّ اسلام و ویژگى هاى پرارزش آن در ضمن 26 جمله کوتاه و پر معنا، اشاره فرموده است. در آغاز، از حمد و ثناى الهى شروع مى کند و مى فرماید: (ستایش مخصوص خداوندى است که اسلام را تشریع فرمود و راه هاى ورود به آن را آسان ساخت)؛ «الْحَمْدُ للهِ الَّذِی شَرَعَ الْإِسْلَامَ فَسَهَّلَ شَرَائِعَهُ لِمَنْ وَرَدَهُ».
هم اسلام آوردن آسان است و خالى از هرگونه تشریفات؛ زیرا کافى است انسان شهادتین را از صمیم قلب بر زبان جارى کند تا از صف کفر و نفاق خارج گردد و در صفوف مؤمنین و مسلمین قرار گیرد و هم برنامه هاى اسلام را آسان قرار داده است. امّا سهل و آسان بودنش بدین معنا نیست که بد اندیشان بتوانند بر آن چیره گردند و غلبه کنند؛ لذا در دومین توصیف مى فرماید: (ارکانش را در برابر کسانى که به ستیز بر مى خیزند، استوار نموده است)؛ «وَ أَعَزَّ أَرْکَانَهُ عَلَى مَنْ غَالَبَهُ». سپس در چند توصیف دیگر مى افزاید: (آن را براى کسانى که دست در دامنش زنند پناهگاه امنى قرار داده، و براى آنها که به حریمش گام نهند وسیله سلامت و صلح، و براى آنان که از منطقش پیروى کنند دلیل و برهان روشن، و براى آنها که از آن دفاع کنند گواه [آشکار])؛ «فَجَعَلَهُ أَمْناً لِمَنْ عَلِقَهُ(1)، وَ سِلْماً لِمَنْ دَخَلَهُ، وَ بُرْهَاناً لِمَنْ تَکَلَّمَ بِهِ، وَ شَاهِداً لِمَنْ خَاصَمَ عَنْهُ».
آرى، تمام مسلمانان بدون استثناء در محیط اسلام از امنیّت کامل برخوردارند. پایه ها و مبانى آن، چنان محکم و قوى است که در برابر حق طلبان، قابل استدلال و در مقابل مخالفان، در خور دفاع است.
در ادامه این سخن، در چند توصیف دیگر مى افزاید: (اسلام براى کسانى که از آن روشنایى بطلبند، نور [و هدایت] است و براى آنها که آن را درک کنند، مایه فهم است و براى آنها که تدبّر کنند، سرچشمه عقل است)؛ «وَ نُوراً لِمَنِ اسْتَضَاءَ بِهِ، وَ فَهْماً لِمَنْ عَقَلَ، وَ لُبّاً لِمَنْ تَدَبَّرَ».
از آنجا که براى رسیدن به یک حقیقت، سه مرحله وجود دارد: نخست، پیدا کردن جایگاه آن. سپس، فهمیدن. و بعد، تحلیل دقیق نمودن است. امام(علیه السلام) در سه جمله کوتاه مراحل سه گانه را بیان فرموده؛ نخست مى فرماید: اسلام نور درخشانى است که افراد را به سوى خود فرا مى خواند تا به آن برسند. سپس مى گوید: قابل درک است براى کسانى که آن را تعقّل کنند، و سرانجام مى فرماید: آنها که در آن تدبّر نمایند، به مغز و حقیقت آن مى رسند. در سه وصف دیگر مى فرماید: (اسلام نشانه اى است براى آن کس که جستجوگر و تیزبین باشد، و مایه بصیرت است براى آن کس که عزم بر درک حقیقت دارد، و درس عبرتى است براى آن کس که اندرز پذیرد)؛ «وَ آیَةً لِمَنْ تَوَسَّمَ، وَ تَبْصِرَةً لِمَنْ عَزَمَ، وَ عِبْرَةً لِمَنِ اتَّعَظَ».
در ادامه این سخن، در بیان چهار ویژگى دیگر، مى فرماید: ([اسلام] مایه نجاتِ کسى است که تصدیقش کند، و وسیله اطمینان آنها که بر آن توکّل و تکیه کنند، و موجب راحت و آسایش کسانى که کار خود را به آن واگذارند، و سپرى است [محکم] براى آنها که [در راه آن] صبر و استقامت به خرج دهند)؛ «وَ نَجَاةً لِمَنْ صَدَّقَ، وَ ثِقَةً لِمَنْ تَوَکَّلَ وَ رَاحَةً لِمَنْ فَوَّضَ، وَ جُنَّةً لِمَنْ صَبَرَ». در واقع، انسان خواهان نجات و اطمینان و آرامش و امنیّت است و تمام اینها در عمل به برنامه هاى اسلامى حاصل مى شود.
در ادامه سخن، اشاره به پنج ویژگى دیگر درباره مسیر اسلام کرده، که در واقع جنبه نتیجه گیرى از اوصاف گذشته دارد. مى فرماید: (بنابراین، راههاى اسلام، واضح ترین راهها، و ورودى هاى آن، آشکارترین ورودى ها است. نشانه هایش، مرتفع، جاده هاى آن روشن، و چراغ هاى آن پر نور است)؛ «فَهُوَ أَبْلَجُ(2) الْمَاهِجِ(3)، وَ أَوْضَحُ الْوَلَائِجِ(4)، مُشْرَفُ(5) الْمَنَارِ، مُشْرِقُ الْجَوَادِّ(6)، مُضِیءُ الْمَصَابِیحِ».
این تعبیرات مى تواند کنایه از محکمات آیات «قرآن مجید» و سنّت صریح و آشکار و معجزات و کرامات و دلیل عقل و نقل، که مسیر پویندگان راه اسلام را روشن مى سازد و نشانه هاى آشکار در جاى جاى این مسیر نصب مى کند، بوده باشد. سپس در ادامه این توصیفات، اسلام را به مسابقه اى تشبیه مى کند که تمام ارکانش در بالاترین مرتبه حُسن و کمال است.
مسابقه ها معمولا نیاز به ارکانى دارد:
1. میدان تمرین. 2. محلّ پایان مسابقه. 3. اسب هاى آماده و ورزیده. 4. جایزه عالى. 5. سوارکاران شریف و باارزش.
حضرت مى فرماید: (میدان تمرین اسلام پاک و پاکیزه، نقطه پایانى مسابقه بلند و رفیع، اسب هاى این میدان اصیل و آماده، جایزه مسابقه دهندگان بسیار عالى، و سوارکاران آن مردمى شریفند!)؛ «کَرِیمُ الْمِضْمَارِ(7)، رَفِیعُ الْغَایَةِ، جَامِعُ الْحَلْبَةِ(8) مُتَنَافِسُ(9) السُّبْقَةِ(10)، شَرِیفُ الْفُرْسَانِ». سپس مى افزاید: (تصدیق و یقین، راه [رسیدن به اهداف] اسلام است و نشانه آن اعمال صالح، [و در واقع راه پیروزى در این مسابقه دو چیز است: ایمان و عمل صالح])؛ «التَّصْدِیقُ مِنْهَاجُهُ، وَ الصَّالِحَاتُ مَنَارُهُ». سپس در آخرین جمله هاى این بخش، آنچه به صورت کلّى آمده بود، به صورت جزیى مشخص مى کند و مى فرماید: (پایان این مسابقه مرگ است و دنیا میدان تمرین، و قیامت میدان مسابقه، و بهشت جایزه آن است)؛ «وَ الْمَوْتُ غَایَتُهُ، وَ الدُّنْیَا مِضْمارُهُ، وَ الْقِیَامَةُ حَلْبَتُهُ، وَ الْجَنَّةُ سُبْقَتُهُ».
پینوشتها:
(1). «علق» از مادّه «عُلوق» به معناى چنگ زدن و چسبیدن به چیزى است و به خون بسته شده، بدین جهت «عَلَقه» گویند، که به یکدیگر چسبیده است.
(2). «ابلج» از مادّه «بلوج (بر وزن بلوغ) به معناى نورانى و روشن است.
(3). «مناهج» جمع «منهج» به معناى جادّه واضح و مستقیم است.
(4). «ولائج» جمع «ولیجه» از مادّه «ولوج» به معناى داخل شدن است. بنابراین، «ولائج» به معناى درهاى ورودى مى آید.
(5). «مُشرف» از مادّه «اشراف» در اینجا به معناى مرتفع است.
(6). «جوادّ» جمع «جادّه» به معناى راه وسیعى است که دو طرف آن درخت کارى شده باشد و گاه به هر جادّه وسیعى گفته مى شود.
(7). «مضمار» در اصل به معناى مکان یا زمان لاغر شدن است و از آنجا که اسب ها در موقع تمرین براى مسابقه لاغر و قوى مى شوند، این واژه به زمان، یا مکان مسابقه اطلاق مى شود.
(8). «حلبة» از مادّه «حَلب» (بر وزن قلب) در اصل به معناى جمع شدن است و از آنجا که به هنگام دوشیدن پستان حیوان، شیرها را در ظرفى جمع مى کنند، این واژه به دوشیدن حیوان هم، اطلاق شده است و سپس به اسب هایى که براى مسابقه گردآورى مى شوند، اطلاق شده است.
(9). «متنافس» از مادّه «تنافس» به معناى تلاش دو انسان در برابر یکدیگر براى به دست آوردن چیز نفیسى است.
(10). «سُبقه» به معناى جایزه مسابقه است.
منبع: پیام امام امیرالمؤمنین(علیه السلام)، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1386 شمسی، چاپ: اول، ج 4، ص 470.
امام علی(علیه السلام) در بخشی از خطبه 106 «نهج البلاغه» به امتیازات مهمّ اسلام و ویژگى هاى پرارزش آن در ضمن 26 جمله کوتاه و پر معنا، اشاره فرموده است. در آغاز، از حمد و ثناى الهى شروع مى کند و مى فرماید: (ستایش مخصوص خداوندى است که اسلام را تشریع فرمود و راه هاى ورود به آن را آسان ساخت)؛ «الْحَمْدُ للهِ الَّذِی شَرَعَ الْإِسْلَامَ فَسَهَّلَ شَرَائِعَهُ لِمَنْ وَرَدَهُ».
هم اسلام آوردن آسان است و خالى از هرگونه تشریفات؛ زیرا کافى است انسان شهادتین را از صمیم قلب بر زبان جارى کند تا از صف کفر و نفاق خارج گردد و در صفوف مؤمنین و مسلمین قرار گیرد و هم برنامه هاى اسلام را آسان قرار داده است. امّا سهل و آسان بودنش بدین معنا نیست که بد اندیشان بتوانند بر آن چیره گردند و غلبه کنند؛ لذا در دومین توصیف مى فرماید: (ارکانش را در برابر کسانى که به ستیز بر مى خیزند، استوار نموده است)؛ «وَ أَعَزَّ أَرْکَانَهُ عَلَى مَنْ غَالَبَهُ». سپس در چند توصیف دیگر مى افزاید: (آن را براى کسانى که دست در دامنش زنند پناهگاه امنى قرار داده، و براى آنها که به حریمش گام نهند وسیله سلامت و صلح، و براى آنان که از منطقش پیروى کنند دلیل و برهان روشن، و براى آنها که از آن دفاع کنند گواه [آشکار])؛ «فَجَعَلَهُ أَمْناً لِمَنْ عَلِقَهُ(1)، وَ سِلْماً لِمَنْ دَخَلَهُ، وَ بُرْهَاناً لِمَنْ تَکَلَّمَ بِهِ، وَ شَاهِداً لِمَنْ خَاصَمَ عَنْهُ».
آرى، تمام مسلمانان بدون استثناء در محیط اسلام از امنیّت کامل برخوردارند. پایه ها و مبانى آن، چنان محکم و قوى است که در برابر حق طلبان، قابل استدلال و در مقابل مخالفان، در خور دفاع است.
در ادامه این سخن، در چند توصیف دیگر مى افزاید: (اسلام براى کسانى که از آن روشنایى بطلبند، نور [و هدایت] است و براى آنها که آن را درک کنند، مایه فهم است و براى آنها که تدبّر کنند، سرچشمه عقل است)؛ «وَ نُوراً لِمَنِ اسْتَضَاءَ بِهِ، وَ فَهْماً لِمَنْ عَقَلَ، وَ لُبّاً لِمَنْ تَدَبَّرَ».
از آنجا که براى رسیدن به یک حقیقت، سه مرحله وجود دارد: نخست، پیدا کردن جایگاه آن. سپس، فهمیدن. و بعد، تحلیل دقیق نمودن است. امام(علیه السلام) در سه جمله کوتاه مراحل سه گانه را بیان فرموده؛ نخست مى فرماید: اسلام نور درخشانى است که افراد را به سوى خود فرا مى خواند تا به آن برسند. سپس مى گوید: قابل درک است براى کسانى که آن را تعقّل کنند، و سرانجام مى فرماید: آنها که در آن تدبّر نمایند، به مغز و حقیقت آن مى رسند. در سه وصف دیگر مى فرماید: (اسلام نشانه اى است براى آن کس که جستجوگر و تیزبین باشد، و مایه بصیرت است براى آن کس که عزم بر درک حقیقت دارد، و درس عبرتى است براى آن کس که اندرز پذیرد)؛ «وَ آیَةً لِمَنْ تَوَسَّمَ، وَ تَبْصِرَةً لِمَنْ عَزَمَ، وَ عِبْرَةً لِمَنِ اتَّعَظَ».
در ادامه این سخن، در بیان چهار ویژگى دیگر، مى فرماید: ([اسلام] مایه نجاتِ کسى است که تصدیقش کند، و وسیله اطمینان آنها که بر آن توکّل و تکیه کنند، و موجب راحت و آسایش کسانى که کار خود را به آن واگذارند، و سپرى است [محکم] براى آنها که [در راه آن] صبر و استقامت به خرج دهند)؛ «وَ نَجَاةً لِمَنْ صَدَّقَ، وَ ثِقَةً لِمَنْ تَوَکَّلَ وَ رَاحَةً لِمَنْ فَوَّضَ، وَ جُنَّةً لِمَنْ صَبَرَ». در واقع، انسان خواهان نجات و اطمینان و آرامش و امنیّت است و تمام اینها در عمل به برنامه هاى اسلامى حاصل مى شود.
در ادامه سخن، اشاره به پنج ویژگى دیگر درباره مسیر اسلام کرده، که در واقع جنبه نتیجه گیرى از اوصاف گذشته دارد. مى فرماید: (بنابراین، راههاى اسلام، واضح ترین راهها، و ورودى هاى آن، آشکارترین ورودى ها است. نشانه هایش، مرتفع، جاده هاى آن روشن، و چراغ هاى آن پر نور است)؛ «فَهُوَ أَبْلَجُ(2) الْمَاهِجِ(3)، وَ أَوْضَحُ الْوَلَائِجِ(4)، مُشْرَفُ(5) الْمَنَارِ، مُشْرِقُ الْجَوَادِّ(6)، مُضِیءُ الْمَصَابِیحِ».
این تعبیرات مى تواند کنایه از محکمات آیات «قرآن مجید» و سنّت صریح و آشکار و معجزات و کرامات و دلیل عقل و نقل، که مسیر پویندگان راه اسلام را روشن مى سازد و نشانه هاى آشکار در جاى جاى این مسیر نصب مى کند، بوده باشد. سپس در ادامه این توصیفات، اسلام را به مسابقه اى تشبیه مى کند که تمام ارکانش در بالاترین مرتبه حُسن و کمال است.
مسابقه ها معمولا نیاز به ارکانى دارد:
1. میدان تمرین. 2. محلّ پایان مسابقه. 3. اسب هاى آماده و ورزیده. 4. جایزه عالى. 5. سوارکاران شریف و باارزش.
حضرت مى فرماید: (میدان تمرین اسلام پاک و پاکیزه، نقطه پایانى مسابقه بلند و رفیع، اسب هاى این میدان اصیل و آماده، جایزه مسابقه دهندگان بسیار عالى، و سوارکاران آن مردمى شریفند!)؛ «کَرِیمُ الْمِضْمَارِ(7)، رَفِیعُ الْغَایَةِ، جَامِعُ الْحَلْبَةِ(8) مُتَنَافِسُ(9) السُّبْقَةِ(10)، شَرِیفُ الْفُرْسَانِ». سپس مى افزاید: (تصدیق و یقین، راه [رسیدن به اهداف] اسلام است و نشانه آن اعمال صالح، [و در واقع راه پیروزى در این مسابقه دو چیز است: ایمان و عمل صالح])؛ «التَّصْدِیقُ مِنْهَاجُهُ، وَ الصَّالِحَاتُ مَنَارُهُ». سپس در آخرین جمله هاى این بخش، آنچه به صورت کلّى آمده بود، به صورت جزیى مشخص مى کند و مى فرماید: (پایان این مسابقه مرگ است و دنیا میدان تمرین، و قیامت میدان مسابقه، و بهشت جایزه آن است)؛ «وَ الْمَوْتُ غَایَتُهُ، وَ الدُّنْیَا مِضْمارُهُ، وَ الْقِیَامَةُ حَلْبَتُهُ، وَ الْجَنَّةُ سُبْقَتُهُ».
پینوشتها:
(1). «علق» از مادّه «عُلوق» به معناى چنگ زدن و چسبیدن به چیزى است و به خون بسته شده، بدین جهت «عَلَقه» گویند، که به یکدیگر چسبیده است.
(2). «ابلج» از مادّه «بلوج (بر وزن بلوغ) به معناى نورانى و روشن است.
(3). «مناهج» جمع «منهج» به معناى جادّه واضح و مستقیم است.
(4). «ولائج» جمع «ولیجه» از مادّه «ولوج» به معناى داخل شدن است. بنابراین، «ولائج» به معناى درهاى ورودى مى آید.
(5). «مُشرف» از مادّه «اشراف» در اینجا به معناى مرتفع است.
(6). «جوادّ» جمع «جادّه» به معناى راه وسیعى است که دو طرف آن درخت کارى شده باشد و گاه به هر جادّه وسیعى گفته مى شود.
(7). «مضمار» در اصل به معناى مکان یا زمان لاغر شدن است و از آنجا که اسب ها در موقع تمرین براى مسابقه لاغر و قوى مى شوند، این واژه به زمان، یا مکان مسابقه اطلاق مى شود.
(8). «حلبة» از مادّه «حَلب» (بر وزن قلب) در اصل به معناى جمع شدن است و از آنجا که به هنگام دوشیدن پستان حیوان، شیرها را در ظرفى جمع مى کنند، این واژه به دوشیدن حیوان هم، اطلاق شده است و سپس به اسب هایى که براى مسابقه گردآورى مى شوند، اطلاق شده است.
(9). «متنافس» از مادّه «تنافس» به معناى تلاش دو انسان در برابر یکدیگر براى به دست آوردن چیز نفیسى است.
(10). «سُبقه» به معناى جایزه مسابقه است.
منبع: پیام امام امیرالمؤمنین(علیه السلام)، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1386 شمسی، چاپ: اول، ج 4، ص 470.
پرسش و پاسخ مرتبط
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}