حکمت آفرینش میکروب های خطرناک و مسأله عدل الهی
پرسش :
آفرینش میکروب های خطرناک چگونه با عدل الهی سازگار است؟!
پاسخ :
پیش از ورود به پاسخ اصلی این سؤال شاید بد نباشد مقدمه ای کوتاه راجع به چیستی شرور و چگونگی شرّ انگاشته شدن برخی پدیده های جهان در نگاه بشر ارائه دهیم.
اساسا آنچه شر مى نامیم یا خودش عدم و نیستى است یا مستلزم عدم و نیستى مى باشد؛ یعنى موجودى است که خودش از آن جهت که خودش است خوب است و از آن جهت بد است که مستلزم یک نیستى مى باشد و تنها از آن جهت که مستلزم نیستى است، بد است نه از جهت دیگر. ما نادانى، فقر و مرگ را بد مى دانیم اینها ذاتا نیستى و عدم مى باشند. همچنین ما گزندگان، درندگان، میکروبها و آفت ها را بد مى دانیم. اینها مستلزم نیستى و عدم هستند. نادانى، فقر، مرگ، بیمارى، نابینایى، ناشنوایى و نظایر اینها امور عدمى هستند که عبارت اند از: عدم علم، عدم غنا، عدم حیات، عدم سلامتى، فقدان بینایى و نبود شنوایى. در همه اینها از دست دادن است نه چیزى را به دست آوردن. وقتى دست در جیب مى کنیم و خالى از پول مى یابیم گوییم دچار شر شده ایم. عدم پول فقدان پول است و امرى عدمى است. حتى در امور اخلاقى و صفات زشت هم چنین است. ظلم نیستى عدل است و بى حیائى عدم حیا و بى تقوایى و بى عفتى عدم تقوى و عفت است.
امورى هم که موجب عدم مى شوند مثل درندگان و گزندگان و میکروب ها و ما نام شر و بدى بر آنها مى گذاریم نه به این خاطر است که خود بد هستند، بلکه چون موجب یک امر عدمی می شوند ما آنها را شر می پنداریم. اگر پیامد دریدن و گزیدن و در نهایت منجر شدن به مرگ را نداشتند ابدا نام بد و شر به آنها نمى دادیم. پس آنچه بد است چیزى است که از آنها سر مى زند و آنها همه عدم هستند نه وجود. بیمارى و مرگ حاصل از دریدن و گزیدن و گرفتار میکروب شدن و از بین رفتن گیاهان و کشتزارها ناشى از آفت همه نیستى و فقدان هستند پس امرى وجودى نیستند، تا منتسب به فاعلى باشند. به تعبیر دیگر نیستى خالق نمى خواهد بلکه هستى نیاز به خالق دارد و عدم هستى، نیستى است.(2)
صفاتى که اشیاء به آنها موصوف مى گردند بر دو قسم است: حقیقى و نسبى. وقتى یک صفت براى چیزى در هر حال و با قطع نظر از هر چیز دیگر ثابت باشد آن را صفت «حقیقى» مى نامیم. صفت حقیقى آن است که براى امکان اتصاف یک ذات به آن صفت، فرض خود آن ذات و آن صفت کافى است. اما یک صفت نسبى آن است که فرض موصوف و فرض صفت، بدون فرض یک امر سوم، که طرف نسبت و مقایسه قرار گیرد، براى امکان اتصاف موصوف به آن صفت کافى نیست. بنابراین هرگاه صدق یک صفت بر چیزى منوط به در نظر گرفتن امر ثالث و مقایسه این با آن باشد، در این صورت، صفت را «نسبى» مى نامیم.
مثلا حیات یک امر حقیقى است. یک موجود خودش قطع نظر از اینکه با شئ دیگر مقایسه و سنجیده شود، یا زنده و جاندار است، و یا بی جان و مرده و همچنین سفیدى و سیاهى صفتهاى حقیقى هستند. یک چیز که سفید است با قطع نظر از مقایسه با چیز دیگر سفید است و یک چیز که سیاه است خودش سیاه است و لازم نیست که با چیز دیگر مقایسه گردد. اما کمیت و مقدار این چنین نیست. کوچکى یا بزرگى صفتى نسبى است. وقتى یک جسم را مى گوییم کوچک است باید ببینیم با مقایسه با چه چیز و یا نسبت به چه چیز آن را کوچک مى خوانیم. هر چیزى ممکن است هم کوچک باشد و هم بزرگ. بستگى دارد به اینکه چه چیز را معیار و مقیاس قرار داده باشیم. مثلا یک سیب را مى گوییم کوچک است نسبت به چه چیز کوچک است؟ نسبت به سیب هاى دیگر کوچک است ولى همین سیب نسبت به فندق و پسته بزرگتر است.(3)
شروری که گریبانگیر ما می شوند و موجبات رنج مان را فراهم می آورند نیز اموری نسبی اند نه مطلق. یعنی بدی و شر بودن آنها امری نسبی است. مثلا در انتساب «بد بودن» به «میکروب» معمولا دقت نمی کنیم که آن وصف، برای آن پدیده خاص، با قطع نظر از هر چیز دیگر، به صورت ذاتی، ثابت نیست؛ بلکه برای ثبوت وصف شرارت در آن پدیده، پای امر ثالثی به عنوان «ملاک مقایسه» به میان می آید که خود ما و دیدگاه قضاوت کننده ماست.(4) به همین سبب است که قضاوت ما درباره سود و زیان هرچیزى همواره نسبى است. آنچه سود خود ماست خوب و مفید و آنچه بر زیان ماست بد و مضر مى دانیم و هرگز حساب نمى کنیم که فلان حادثه که در سرنوشت ما اثر بدى گذاشته، می تواند چه آثار دیگری که لزوما هم بد نیستند، داشته باشد.(5)
مثال های این وضعیت دوگانه بسیار فراوان اند. زهرِ مار، براى مار بد نیست و فقط براى انسان و سایر موجوداتى که از آن آسیب مى بینند، بد است. گرگ براى گوسفندان بد است ولى براى خودش و براى گیاهان مراتعی که گوسفندان در آن می چرند، بد نیست همچنان که گوسفند هم نسبت به گیاهى که آن را مى خورد و نابود مى کند بد است ولى نسبت به خودش یا انسان یا گرگ بد نیست.(6) مولوی، شاعر پارسی گوی معروف ایرانی، در این باره این گونه سروده است که:
زهر مار، آن مار را باشد حیات
لیک آن، مر آدمی را شد ممات
پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد، این را هم بدان
با این توضیحات می پرسیم که آیا تنها سود و زیان ما آدمیان مى تواند ملاک خوب و بد بودن یک موجود یا یک حادثه باشد و یا این که براى قضاوت کلى و نهایى باید مجموعه تأثیرات این حادثه را در تمام موارد در نظر بگیریم و روى هم رفته مورد نظر و مطالعه قرار دهیم؟(7)
همه اینها، کارکردهای میکروب های داخل بدن است و گرنه، خارج از بدن نیز، جانداران هم خانواده میکروب ها، یعنی باکتری ها کارکردهای بسیار متنوع و متعددی دارند که از مهم ترین شان می توان به تجزیه فضولات و لاشه های حیوانات مرده و تبدیل و بازیابی آنها به عناصر حیاتی ای چون ازت و هیدروژن و اکسیژن و... اشاره کرد.(9)
در پایان باید به این نکته نیز توجه کرد که در مقابل تهدیدات میکروب ها، خداوند متعال، انسان را دست بسته نیافریده است. نقش این مخلوق خداوند در این بین، جبران کمبودها و پر کردن خلأها و ریشه کن کردن ریشه های این کمبودهاست.(10) آدمی می تواند با بالا بردن سطح آگاهی خود، ماهیت میکروب ها را شناسایی و با تقویت سیستم دفاعی بدنش و استفاده از درمان های طبی آنها را از بین ببرد. رسول اکرم(صلی الله علیه واله) می فرماید: «خداوند هیچ دردی را نازل نکرده مگر آن که شفای آن را نیز فرو فرستاده است».(11)
پینوشتها:
(1). مثلا رجوع کنید به آیه 7 سوره سجده که: «الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ».
(2). اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، مکارم شیرازی، ناصر، تهیه و تنظیم: خادم الذاکرین، اکبر، انتشارات نسل جوان، قم، 1385هـ.ش، چاپ اول، ج 1، ص 287 و 288.
(3). همان، ص 289.
(4). رک: مجموعه آثار شهید مطهرى، مطهرى، مرتضى، انتشارات صدرا، قم، 1377هـ.ش، چاپ هشتم، ج 1(عدل الهی)، ص 153.
(5). پاسخ به پرسش های مذهبی، مکارم شیرازی، انتشارات مدرسه امام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، قم، 1377هـ.ش، چاپ اول، ص 64.
(6). اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، همان، ص 290.
(7). پاسخ به پرسش های مذهبی، همان.
(8). آفریدگار جهان، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه امام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، قم، 1379هـ.ش، چاپ سوم، ص 96.
(9). همان، ص 91 و 92.
(10). مجموعه آثار شهید مطهری، همان، ص 152 و 153.
(11). بحارالأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 هـ.ق، چاپ دوم، بیروت، ج 59، ص 68.
منافات خلق میکروب ها با عدل الهی؟!
در بحث های مربوط به مسأله عدل الهی و هنگام نظر به آیاتی از قرآن که خداوند را آفریننده همه چیز به نکویی معرفی می کنند(1) ممکن است این سؤال به ذهن برسد که پدید آمدن میکروب های بیماری زا، به عنوان موجوداتی خطرناک و سراسر شر که سلول های حیاتی بدن را نابود می کنند و گاهی اوقات، باعث مرگ و میرهای دسته جمعی در اقوام و شهرها می شوند، چگونه می تواند با عدالت الهی همراه گردد؟ آیا خدای مفروض یکتاپرستان که در علم و قدرت و حکمت سراسر مطلق است، نمی توانست جهان را بدون ضررهای چنین میکروب هایی بیافریند؟پیش از ورود به پاسخ اصلی این سؤال شاید بد نباشد مقدمه ای کوتاه راجع به چیستی شرور و چگونگی شرّ انگاشته شدن برخی پدیده های جهان در نگاه بشر ارائه دهیم.
ماهیت شرور
اساسا آنچه شر مى نامیم یا خودش عدم و نیستى است یا مستلزم عدم و نیستى مى باشد؛ یعنى موجودى است که خودش از آن جهت که خودش است خوب است و از آن جهت بد است که مستلزم یک نیستى مى باشد و تنها از آن جهت که مستلزم نیستى است، بد است نه از جهت دیگر. ما نادانى، فقر و مرگ را بد مى دانیم اینها ذاتا نیستى و عدم مى باشند. همچنین ما گزندگان، درندگان، میکروبها و آفت ها را بد مى دانیم. اینها مستلزم نیستى و عدم هستند. نادانى، فقر، مرگ، بیمارى، نابینایى، ناشنوایى و نظایر اینها امور عدمى هستند که عبارت اند از: عدم علم، عدم غنا، عدم حیات، عدم سلامتى، فقدان بینایى و نبود شنوایى. در همه اینها از دست دادن است نه چیزى را به دست آوردن. وقتى دست در جیب مى کنیم و خالى از پول مى یابیم گوییم دچار شر شده ایم. عدم پول فقدان پول است و امرى عدمى است. حتى در امور اخلاقى و صفات زشت هم چنین است. ظلم نیستى عدل است و بى حیائى عدم حیا و بى تقوایى و بى عفتى عدم تقوى و عفت است.امورى هم که موجب عدم مى شوند مثل درندگان و گزندگان و میکروب ها و ما نام شر و بدى بر آنها مى گذاریم نه به این خاطر است که خود بد هستند، بلکه چون موجب یک امر عدمی می شوند ما آنها را شر می پنداریم. اگر پیامد دریدن و گزیدن و در نهایت منجر شدن به مرگ را نداشتند ابدا نام بد و شر به آنها نمى دادیم. پس آنچه بد است چیزى است که از آنها سر مى زند و آنها همه عدم هستند نه وجود. بیمارى و مرگ حاصل از دریدن و گزیدن و گرفتار میکروب شدن و از بین رفتن گیاهان و کشتزارها ناشى از آفت همه نیستى و فقدان هستند پس امرى وجودى نیستند، تا منتسب به فاعلى باشند. به تعبیر دیگر نیستى خالق نمى خواهد بلکه هستى نیاز به خالق دارد و عدم هستى، نیستى است.(2)
نسبی بودن شر در جهان
صفاتى که اشیاء به آنها موصوف مى گردند بر دو قسم است: حقیقى و نسبى. وقتى یک صفت براى چیزى در هر حال و با قطع نظر از هر چیز دیگر ثابت باشد آن را صفت «حقیقى» مى نامیم. صفت حقیقى آن است که براى امکان اتصاف یک ذات به آن صفت، فرض خود آن ذات و آن صفت کافى است. اما یک صفت نسبى آن است که فرض موصوف و فرض صفت، بدون فرض یک امر سوم، که طرف نسبت و مقایسه قرار گیرد، براى امکان اتصاف موصوف به آن صفت کافى نیست. بنابراین هرگاه صدق یک صفت بر چیزى منوط به در نظر گرفتن امر ثالث و مقایسه این با آن باشد، در این صورت، صفت را «نسبى» مى نامیم.مثلا حیات یک امر حقیقى است. یک موجود خودش قطع نظر از اینکه با شئ دیگر مقایسه و سنجیده شود، یا زنده و جاندار است، و یا بی جان و مرده و همچنین سفیدى و سیاهى صفتهاى حقیقى هستند. یک چیز که سفید است با قطع نظر از مقایسه با چیز دیگر سفید است و یک چیز که سیاه است خودش سیاه است و لازم نیست که با چیز دیگر مقایسه گردد. اما کمیت و مقدار این چنین نیست. کوچکى یا بزرگى صفتى نسبى است. وقتى یک جسم را مى گوییم کوچک است باید ببینیم با مقایسه با چه چیز و یا نسبت به چه چیز آن را کوچک مى خوانیم. هر چیزى ممکن است هم کوچک باشد و هم بزرگ. بستگى دارد به اینکه چه چیز را معیار و مقیاس قرار داده باشیم. مثلا یک سیب را مى گوییم کوچک است نسبت به چه چیز کوچک است؟ نسبت به سیب هاى دیگر کوچک است ولى همین سیب نسبت به فندق و پسته بزرگتر است.(3)
شروری که گریبانگیر ما می شوند و موجبات رنج مان را فراهم می آورند نیز اموری نسبی اند نه مطلق. یعنی بدی و شر بودن آنها امری نسبی است. مثلا در انتساب «بد بودن» به «میکروب» معمولا دقت نمی کنیم که آن وصف، برای آن پدیده خاص، با قطع نظر از هر چیز دیگر، به صورت ذاتی، ثابت نیست؛ بلکه برای ثبوت وصف شرارت در آن پدیده، پای امر ثالثی به عنوان «ملاک مقایسه» به میان می آید که خود ما و دیدگاه قضاوت کننده ماست.(4) به همین سبب است که قضاوت ما درباره سود و زیان هرچیزى همواره نسبى است. آنچه سود خود ماست خوب و مفید و آنچه بر زیان ماست بد و مضر مى دانیم و هرگز حساب نمى کنیم که فلان حادثه که در سرنوشت ما اثر بدى گذاشته، می تواند چه آثار دیگری که لزوما هم بد نیستند، داشته باشد.(5)
مثال های این وضعیت دوگانه بسیار فراوان اند. زهرِ مار، براى مار بد نیست و فقط براى انسان و سایر موجوداتى که از آن آسیب مى بینند، بد است. گرگ براى گوسفندان بد است ولى براى خودش و براى گیاهان مراتعی که گوسفندان در آن می چرند، بد نیست همچنان که گوسفند هم نسبت به گیاهى که آن را مى خورد و نابود مى کند بد است ولى نسبت به خودش یا انسان یا گرگ بد نیست.(6) مولوی، شاعر پارسی گوی معروف ایرانی، در این باره این گونه سروده است که:
زهر مار، آن مار را باشد حیات
لیک آن، مر آدمی را شد ممات
پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد، این را هم بدان
با این توضیحات می پرسیم که آیا تنها سود و زیان ما آدمیان مى تواند ملاک خوب و بد بودن یک موجود یا یک حادثه باشد و یا این که براى قضاوت کلى و نهایى باید مجموعه تأثیرات این حادثه را در تمام موارد در نظر بگیریم و روى هم رفته مورد نظر و مطالعه قرار دهیم؟(7)
نگاهی اجمالی به کارکرد میکروب ها
فعالیت میکروب های مضر در بدن انسان، موجب فعال شدن دستگاه ایمنی بدن وگسیل شدن گلوبول های سفید به محل استقرار میکروب ها و رفع تهدید آنها می گردد. امری که نهایتا به تقویت دستگاه ایمنی بدن و تقویت و رشد انسان می گردد. از همین روست که دانشمندان با تزریق میکروب های ضعیف شده به انسان تحت عنوان «واکسیناسیون»، موجب ارتقای دستگاه ایمنی بدن، بهبود کیفیت و کمیت گلبول های سفید و در یک کلام آمادگی بدن برای مقابله با بیماری های خطرناک تر می کنند. یکى از دانشمندان در این باره مى گوید: اگر میکروب هاى مضر وجود نداشت، اندازه قد انسان از 80 سانتى متر تجاوز نمى کرد! این جانداران با آزار، در رشد و نموّ بدن تأثیر بسزایى دارند. زیرا حملات پى در پى میکروب باعث مى شود گلبول ها و سایر نیروهاى بدن بیشتر فعالیت کنند و بدیهى است که هر چه فعالیت نیروهاى بدن در مقابل احساس خطر و مبارزات شدت یابد، به همان اندازه قوى تر شده و رشد و نموش بیشتر خواهد بود. همواره رقابت، آمادگى و مبارزه، بهترین راه و وسیله ترقى و پیشرفت است به طورى که از همین عوامل در پیشرفت هاى اقتصادى، سیاسى و علمى نیز استفاده مى شود.(8)همه اینها، کارکردهای میکروب های داخل بدن است و گرنه، خارج از بدن نیز، جانداران هم خانواده میکروب ها، یعنی باکتری ها کارکردهای بسیار متنوع و متعددی دارند که از مهم ترین شان می توان به تجزیه فضولات و لاشه های حیوانات مرده و تبدیل و بازیابی آنها به عناصر حیاتی ای چون ازت و هیدروژن و اکسیژن و... اشاره کرد.(9)
در پایان باید به این نکته نیز توجه کرد که در مقابل تهدیدات میکروب ها، خداوند متعال، انسان را دست بسته نیافریده است. نقش این مخلوق خداوند در این بین، جبران کمبودها و پر کردن خلأها و ریشه کن کردن ریشه های این کمبودهاست.(10) آدمی می تواند با بالا بردن سطح آگاهی خود، ماهیت میکروب ها را شناسایی و با تقویت سیستم دفاعی بدنش و استفاده از درمان های طبی آنها را از بین ببرد. رسول اکرم(صلی الله علیه واله) می فرماید: «خداوند هیچ دردی را نازل نکرده مگر آن که شفای آن را نیز فرو فرستاده است».(11)
پینوشتها:
(1). مثلا رجوع کنید به آیه 7 سوره سجده که: «الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ».
(2). اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، مکارم شیرازی، ناصر، تهیه و تنظیم: خادم الذاکرین، اکبر، انتشارات نسل جوان، قم، 1385هـ.ش، چاپ اول، ج 1، ص 287 و 288.
(3). همان، ص 289.
(4). رک: مجموعه آثار شهید مطهرى، مطهرى، مرتضى، انتشارات صدرا، قم، 1377هـ.ش، چاپ هشتم، ج 1(عدل الهی)، ص 153.
(5). پاسخ به پرسش های مذهبی، مکارم شیرازی، انتشارات مدرسه امام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، قم، 1377هـ.ش، چاپ اول، ص 64.
(6). اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، همان، ص 290.
(7). پاسخ به پرسش های مذهبی، همان.
(8). آفریدگار جهان، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه امام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، قم، 1379هـ.ش، چاپ سوم، ص 96.
(9). همان، ص 91 و 92.
(10). مجموعه آثار شهید مطهری، همان، ص 152 و 153.
(11). بحارالأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 هـ.ق، چاپ دوم، بیروت، ج 59، ص 68.
پرسش و پاسخ مرتبط
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}