هدف کلی اهانتهای سریالی به مقدسات اسلام
پرسش :
هدف کلی اهانتهای سریالی به مقدسات اسلام در سالهای گذشته که در گوشه و کنار دنیا اتفاق میافتد چیست؟ آیا این قضایای اخیر مربوط به مجله شارلی ابدو در فرانسه هم در این پازل قرار میگیرد؟
پاسخ :
امّا این سؤال مطرح میشود که غرب چرا بهرغم اینکه اسلام یک دین دو میلیاردی هست و یک چهارم جمعیت جهان را تشکیل میدهد، بر اساس کدام عقلانیت اقدام به ناراضیکردن و ترساندن بقیهی جهان از این جمعیت بزرگ میکند؟ در این زمینه میشود با رویکردهای مختلف، تحلیلهای مختلفی را بیان کرد. یکی از محققان غربی بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دو حوزهی تمدنی را به چالشکشندهی تمدن مسلّط غرب میداند. یکی حوزهی تمدنی چینی که بهلحاظ اقتصادی تمدن غرب را به چالش میکشد که بیش از دو دهه در غرب مطرح شده بود؛ ولی امروز کاملاً دیده میشود که این حرف، حرف درستی است. چینیها توانستند بهصورت جدی اقتصاد تمدن غرب را به چالش بکشند و غرب در موضعی فرودست نسبت به اقتصاد چین قرار بگیرد. خصوصاً این روند در دورهی پساکرونا بیشتر هم خواهد شد و بهتر خودش را نمایان خواهد کرد.
حوزهی تمدنی دیگری که آنجا پیشبینی شده بود که تمدن مسلّط غرب را به چالش بکشد، تمدن اسلامی بود. البته بُعدی که صحبت میشد تمدن غرب را به چالش میکشد، بُعد فرهنگی است. آن محقق پیشبینی میکرد که برخلاف برخورد تمدنی تمدن کنفسیوسی چین با تمدن غرب که اقتصادی و بهصورت نرم اتفاق خواهد افتاد، پیشبینی میکرد برخورد در بین دو حوزهی تمدنی اسلام و غرب که فرهنگی خواهد بود لبههای خونینی داشته باشد. به نظر میرسد روند حوادث بعد از این حرفی که او در بیستوپنج سال قبل زده بود، درستبودن این فرضیه را نشان میدهد. غرب برخلاف تلاقی و مقابلهی با تمدن چین که از ابزارهای اقتصادی استفاده میکند، برای کندکردن یا کاهش چالش تمدن فرهنگی اسلام از ابزارها یا جنبههای نرم قدرت و جنبههای فرهنگی استفاده میکند که یکی از آنها اسلامهراسی است؛ یعنی تلاش برای اینکه اسلام را نه آنگونه که هست معرفی کنند.
مفروضی که در پس ذهن غرب وجود دارد این است که قدرت فرهنگی تمدن اسلامی اگر بهصورت آرام در جهان پیش برود توان نفوذ، بست و گسترش خودش را خواهد داشت، لذا برای اینکه بتواند سلطهی تمدنی خودش را حفظ کند و جلوی چالش تمدنی تمدن اسلامی را بگیرد باید غیر مسلمانان غربی را از مسلمانان بترساند و بینشان خون جاری کند تا پیام تمدن اسلامی نتواند از این جویِ خون جاری شده عبور کند و به گوش انسانهای مسلمان و غیرمسلمان غربی برسد؛ چون یکی از اکسیرهای حیاتبخش تمدن اسلامی که در حوزهی تمدنی غرب مشتری پیدا میکند این است که تمدن غرب بهدلیل مادهگرایی در چند قرن گذشته خالی از روح شده و پیام معنوی که در حوزهی تمدن اسلامی وجود دارد میتواند آن خلأ را پر کند.
در مورد فرانسه هم چون این کشور خودش را از پیشگامان تمدن غرب میداند و به قول مکرون در آخرین سخنرانیاش در تابستان سال گذشته در جمع سفرا گفته بود تمدن غرب را فرانسویها در قرن هجدهم، انگلیسیها در قرن نوزدهم و آمریکاییها در قرن بیستم رهبری کردند؛ چون فرانسویها خودشان را پیشتاز و پیشگام در تمدن غرب خصوصاً در لائیسیته و سکولاریسم میدانند، بسیار بر اصول و بنیادهای سکولاریسم و لائیسیته تأکید میکنند. این تأکید زیاد و در کنار درآمیختهشدن با تحولات اخیر جهانی در چند دههی اخیر باعث شکلگیری نوعی بنیادگرایی سکولار یا بنیادگرایی لائیک در درون فرانسه شده است که حرف اوّل را میزند. این بنیادگرایی شبیه بنیادگرایی در القاعده و داعش در درون جهان اسلام است و شبیه این نوع افراطگرایی و تندروی در حوزهی سکولاریزم و لائیسیته در فرانسه دیده میشود. به همان اندازهای که آقای مرسی در مصر تحت تأثیر سلفیهای تند قرار گرفت و اقداماتی را در مقابل تشیع در مصر انجام داد و مسئلهی شیعه و سنی را به یکی از مسائل مهم جامعهی مصر تبدیل کرد و بهعنوان یک بنیادگرای اسلامگرا عمل کرد؛ آقای مکرون هم بهعنوان یک بنیادگرای لائیک عمل میکند.
در بنیادگرایی لائیک، اسلامهراسی یک نقش برجستهای دارد. اساساً مذهب و دینستیزی بحث مهمی است، خصوصاً اینکه با مسیحیت هم همین برخورد را دارند و تکلیف اسلام در اینجا روشنتر میشود. به همین جهت آن کاریکاتوریست هم بهعنوان بخشی از بنیادگرایی لائیک فرانسه عمل میکند و متأسفانه رئیسجمهور فرانسه هم تبدیل به سخنگوی جریان بنیادگرایی لائیک در فرانسه میشود که باعث بیشترشدن شکاف بین جامعهی متدین، دیندار و مسلمان با جامعهی غیر دیندار و غیر متدین در فرانسه و بیرون از آن میشود که عکسالعملهای طبیعی تندی را در جهان اسلام علیه مکرون و علیه آن مجله به همراه داشت.
روشن است که در دنیا یک بیداری اسلامی شکل گرفته و در جوامع اسلامی و کشورهای مسلمان شاهد این اتفاق هستیم. تغییراتی که در بسیاری از کشورهای عربی با خیزش مردمی مسلمان آن کشورها صورت گرفت از نمونههای بارز این مسئله است. همچنین جنبش و انقلاب مردم فلسطین علیرغم تجاوزات رژیم صهیونیستی با حمایتهای کامل دولت آمریکا با شدت و با صلابت در حرکت و در حال ادامهی راه است.
در این شرایط برای اینکه کشورهای مسلمان را در یک موضع تدافعی گرفتار کنند و آنها را از موضوع نهضت خودشان غافل کنند و به مسائل دیگری بپردازند، این قبیل اهانتها و هتک حرمتها در چند سال اخیر صورت گرفته و برای این بیشتر شده که از خیزش مردم مسلمان نگراناند. روشن است که در پشت پردهی این مسائل رژیم صهیونیستی قرار دارد تا با درگیرکردن مردم مسلمان آنها را از آرمان خودشان غافل کند و بتواند به جنایات خودش ادامه دهد و به حقوق مردم فلسطین تجاوز کند. رژیم فاسد و کودککش اسرائیل از انفعال و وادادگی برخی مسئولین کشورهای اسلامی و عربی حداکثر استفاده را برای ادامهی اقدامات موهنش انجام میدهد؛ لذا از یک طرف وادادگی، ضعف و وابستگی سران کشورهای عربی و اسلامی به دولت آمریکا و از طرف دیگر نگرانی از تحقق ایجاد سرزمین مستقل فلسطین و به ثمررسیدن نهضتهای اسلامی و محققشدن اهداف بیداری اسلامی باعث شده که شاهد این اهانتها در سالهای اخیر باشیم. دولتهای غربی هم از ابتدای تشکیل رژیم نامشروع اسرائیل حامی این رژیم بودند و از این اتفاقات حمایت میکنند.
این مسائل دستبهدست هم دادهاند تا ما شاهد این اقدامات مشمئزکننده باشیم و هدف کلی از این اهانتها در موضع ضعف و دفاع قراردادن کشورهای اسلامی، غفلت آنها از تشکیل دولت فلسطین و همچنین ایجاد نفاق، دودستگی و آشوب در میان کشورهای اسلامی است.
پینوشتها:
1. استاد علوم سیاسی دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی.
2. سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در کشورهای فرانسه و امارات متحده عربی.
منبع: پایگاه دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری
پاسخ آقای دکتر محمدباقر خرمشاد(1):
باید بین پدیدهی اسلامهراسی در حالت کلان آن و پدیدهی اسلامهراسی که در فرانسه اتفاق افتاد مقداری تفکیک قائل شد. طبیعتاً پدیدهی اسلامهراسی در درون جهان اسلام اتفاق نمیافتد. پدیدهی اسلامهراسی در جغرافیایی غیر از جغرافیای جهان اسلام اتفاق میافتد و همچنین وقتی ما این پدیده را پیگیری میکنیم، در جغرافیای جهان غیر غرب هم پدیدهی اسلامهراسی یا نیست یا اگر هست تابعی از پدیدهی اسلامهراسی است که در جغرافیای جهان غرب اتفاق میافتد.امّا این سؤال مطرح میشود که غرب چرا بهرغم اینکه اسلام یک دین دو میلیاردی هست و یک چهارم جمعیت جهان را تشکیل میدهد، بر اساس کدام عقلانیت اقدام به ناراضیکردن و ترساندن بقیهی جهان از این جمعیت بزرگ میکند؟ در این زمینه میشود با رویکردهای مختلف، تحلیلهای مختلفی را بیان کرد. یکی از محققان غربی بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دو حوزهی تمدنی را به چالشکشندهی تمدن مسلّط غرب میداند. یکی حوزهی تمدنی چینی که بهلحاظ اقتصادی تمدن غرب را به چالش میکشد که بیش از دو دهه در غرب مطرح شده بود؛ ولی امروز کاملاً دیده میشود که این حرف، حرف درستی است. چینیها توانستند بهصورت جدی اقتصاد تمدن غرب را به چالش بکشند و غرب در موضعی فرودست نسبت به اقتصاد چین قرار بگیرد. خصوصاً این روند در دورهی پساکرونا بیشتر هم خواهد شد و بهتر خودش را نمایان خواهد کرد.
حوزهی تمدنی دیگری که آنجا پیشبینی شده بود که تمدن مسلّط غرب را به چالش بکشد، تمدن اسلامی بود. البته بُعدی که صحبت میشد تمدن غرب را به چالش میکشد، بُعد فرهنگی است. آن محقق پیشبینی میکرد که برخلاف برخورد تمدنی تمدن کنفسیوسی چین با تمدن غرب که اقتصادی و بهصورت نرم اتفاق خواهد افتاد، پیشبینی میکرد برخورد در بین دو حوزهی تمدنی اسلام و غرب که فرهنگی خواهد بود لبههای خونینی داشته باشد. به نظر میرسد روند حوادث بعد از این حرفی که او در بیستوپنج سال قبل زده بود، درستبودن این فرضیه را نشان میدهد. غرب برخلاف تلاقی و مقابلهی با تمدن چین که از ابزارهای اقتصادی استفاده میکند، برای کندکردن یا کاهش چالش تمدن فرهنگی اسلام از ابزارها یا جنبههای نرم قدرت و جنبههای فرهنگی استفاده میکند که یکی از آنها اسلامهراسی است؛ یعنی تلاش برای اینکه اسلام را نه آنگونه که هست معرفی کنند.
مفروضی که در پس ذهن غرب وجود دارد این است که قدرت فرهنگی تمدن اسلامی اگر بهصورت آرام در جهان پیش برود توان نفوذ، بست و گسترش خودش را خواهد داشت، لذا برای اینکه بتواند سلطهی تمدنی خودش را حفظ کند و جلوی چالش تمدنی تمدن اسلامی را بگیرد باید غیر مسلمانان غربی را از مسلمانان بترساند و بینشان خون جاری کند تا پیام تمدن اسلامی نتواند از این جویِ خون جاری شده عبور کند و به گوش انسانهای مسلمان و غیرمسلمان غربی برسد؛ چون یکی از اکسیرهای حیاتبخش تمدن اسلامی که در حوزهی تمدنی غرب مشتری پیدا میکند این است که تمدن غرب بهدلیل مادهگرایی در چند قرن گذشته خالی از روح شده و پیام معنوی که در حوزهی تمدن اسلامی وجود دارد میتواند آن خلأ را پر کند.
در مورد فرانسه هم چون این کشور خودش را از پیشگامان تمدن غرب میداند و به قول مکرون در آخرین سخنرانیاش در تابستان سال گذشته در جمع سفرا گفته بود تمدن غرب را فرانسویها در قرن هجدهم، انگلیسیها در قرن نوزدهم و آمریکاییها در قرن بیستم رهبری کردند؛ چون فرانسویها خودشان را پیشتاز و پیشگام در تمدن غرب خصوصاً در لائیسیته و سکولاریسم میدانند، بسیار بر اصول و بنیادهای سکولاریسم و لائیسیته تأکید میکنند. این تأکید زیاد و در کنار درآمیختهشدن با تحولات اخیر جهانی در چند دههی اخیر باعث شکلگیری نوعی بنیادگرایی سکولار یا بنیادگرایی لائیک در درون فرانسه شده است که حرف اوّل را میزند. این بنیادگرایی شبیه بنیادگرایی در القاعده و داعش در درون جهان اسلام است و شبیه این نوع افراطگرایی و تندروی در حوزهی سکولاریزم و لائیسیته در فرانسه دیده میشود. به همان اندازهای که آقای مرسی در مصر تحت تأثیر سلفیهای تند قرار گرفت و اقداماتی را در مقابل تشیع در مصر انجام داد و مسئلهی شیعه و سنی را به یکی از مسائل مهم جامعهی مصر تبدیل کرد و بهعنوان یک بنیادگرای اسلامگرا عمل کرد؛ آقای مکرون هم بهعنوان یک بنیادگرای لائیک عمل میکند.
در بنیادگرایی لائیک، اسلامهراسی یک نقش برجستهای دارد. اساساً مذهب و دینستیزی بحث مهمی است، خصوصاً اینکه با مسیحیت هم همین برخورد را دارند و تکلیف اسلام در اینجا روشنتر میشود. به همین جهت آن کاریکاتوریست هم بهعنوان بخشی از بنیادگرایی لائیک فرانسه عمل میکند و متأسفانه رئیسجمهور فرانسه هم تبدیل به سخنگوی جریان بنیادگرایی لائیک در فرانسه میشود که باعث بیشترشدن شکاف بین جامعهی متدین، دیندار و مسلمان با جامعهی غیر دیندار و غیر متدین در فرانسه و بیرون از آن میشود که عکسالعملهای طبیعی تندی را در جهان اسلام علیه مکرون و علیه آن مجله به همراه داشت.
پاسخ آقای دکتر حمیدرضا آصفی (2):
روشن است که در دنیا یک بیداری اسلامی شکل گرفته و در جوامع اسلامی و کشورهای مسلمان شاهد این اتفاق هستیم. تغییراتی که در بسیاری از کشورهای عربی با خیزش مردمی مسلمان آن کشورها صورت گرفت از نمونههای بارز این مسئله است. همچنین جنبش و انقلاب مردم فلسطین علیرغم تجاوزات رژیم صهیونیستی با حمایتهای کامل دولت آمریکا با شدت و با صلابت در حرکت و در حال ادامهی راه است.در این شرایط برای اینکه کشورهای مسلمان را در یک موضع تدافعی گرفتار کنند و آنها را از موضوع نهضت خودشان غافل کنند و به مسائل دیگری بپردازند، این قبیل اهانتها و هتک حرمتها در چند سال اخیر صورت گرفته و برای این بیشتر شده که از خیزش مردم مسلمان نگراناند. روشن است که در پشت پردهی این مسائل رژیم صهیونیستی قرار دارد تا با درگیرکردن مردم مسلمان آنها را از آرمان خودشان غافل کند و بتواند به جنایات خودش ادامه دهد و به حقوق مردم فلسطین تجاوز کند. رژیم فاسد و کودککش اسرائیل از انفعال و وادادگی برخی مسئولین کشورهای اسلامی و عربی حداکثر استفاده را برای ادامهی اقدامات موهنش انجام میدهد؛ لذا از یک طرف وادادگی، ضعف و وابستگی سران کشورهای عربی و اسلامی به دولت آمریکا و از طرف دیگر نگرانی از تحقق ایجاد سرزمین مستقل فلسطین و به ثمررسیدن نهضتهای اسلامی و محققشدن اهداف بیداری اسلامی باعث شده که شاهد این اهانتها در سالهای اخیر باشیم. دولتهای غربی هم از ابتدای تشکیل رژیم نامشروع اسرائیل حامی این رژیم بودند و از این اتفاقات حمایت میکنند.
این مسائل دستبهدست هم دادهاند تا ما شاهد این اقدامات مشمئزکننده باشیم و هدف کلی از این اهانتها در موضع ضعف و دفاع قراردادن کشورهای اسلامی، غفلت آنها از تشکیل دولت فلسطین و همچنین ایجاد نفاق، دودستگی و آشوب در میان کشورهای اسلامی است.
پینوشتها:
1. استاد علوم سیاسی دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی.
2. سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در کشورهای فرانسه و امارات متحده عربی.
منبع: پایگاه دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری
پرسش و پاسخ مرتبط
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}