وضعیت ایران در زمان انقلاب صنعتی
پرسش :
وضعیت ایران در زمان انقلاب صنعتی چگونه بود و این انقلاب چه اثراتی بر ایران داشت؟
پاسخ :
وضعیت ایران در انقلاب صنعتی وضعیت خوبی نبود. ما بعد از صفویه اساساً کشورمان دچار فرازوفرود زیادی شد. بالاخره ما در دورهی صفویه یک دورهی شکوفایی و یک دورهی تمدنی را شاهد هستیم که انتهایش با حملهی اشرف افغان و درگیریهایی که بهوجود آمد کشور آسیب جدی دید. در دورهی نادرشاه هم درست است که توانست بعضی از شکستها را جبران کند و نیروهای شورشی را سرکوب کند و کشورهایی که به ایران دستاندازی کرده بودند را سر جای خودشان بنشاند؛ امّا تداوم جنگها و درگیریها باعث شد که کشورمان خیلی در مسیر پیشرفت آن هم از جنس اتفاقاتی که داشت در غرب رخ میداد نباشد.
انگلستان بهعنوان مبدأ و منشأ انقلاب صنعتی هم یک دورهی ثباتی را طی کرده بود و هم اینکه در پی غارتگریهای گستردهای که در نقاط مختلف جهان کرده بود ثروت قابل توجهی را جمع کرده بود. این گردآوری ثروت در کنار خیلی از اتفاقات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی که در اروپا بهویژه در انگلستان رخ داد مقدمهای شد برای انقلاب صنعتی و رشد شتابانی که در حوزهی صنعت و فناوری انگلیسیها پیدا کردند. این رشد شتابان هم قدرت نظامی آنها را افزایش داد و هم قدرت اقتصادی و هم ثروتشان را افزایش داد و آنها را متوجه سرزمینهای بیشتری کرد، هم برای بهدستآوردن منابع خام و مواد اوّلیه و هم برای اینکه بتوانند یک نیروی ارزان کاری و بازار فروش محصولات خودشان را بهدست بیاورند؛ یعنی کاملاً روندی که آنها طی کردند با روندی که ما از بعد از صفویه طی کردیم، روندی معکوس است. ما بیشتر بهسمت بیثباتی رفتیم و اگر جنگ و کشورگشایی هم کردیم خیلی به کار ما نیامد. عمدهاش دفع کسانی بود که به ایران طمع داشتند. یک مورد هم در خصوص هندوستان بود، ولی برای ما رشدی به ارمغان نیاورد.
در دورهی قاجار که انقلاب صنعتی مخصوصاً در دورهی اوّل خودش دارد به اوج میرسد ما با پدیدهی استعمار در کشورمان مواجه شدیم. ایران هم به این نتیجه رسیده بود که بتواند به آن ناآرامیها خاتمه دهد. شاید آقامحمدخان قاجار یکی از اهداف اوّلیهاش این بود که بتواند یک آرامشی را در کشور بهوجود بیاورد و خود این زمینهای برای یکسری تحولات بعدی شود. اوّل گردنکشان داخلی را سرکوب کرد و بعد به سراغ مدعیان خارجی رفت. این اقدامات بیشتر برای این بود که بتواند آن ثبات و اقتدار را برگرداند. این نکتهای که عرض کردم ربطی به رویکرد آقامحمدخان و قاجار و یا بعضی از مطالبی که به آقامحمدخان نسبت میدهند ندارد. ظلم و بیعدالتی و ... جای خودش، ولی رویکردش این بود که بتواند یک ثباتی بر کشور حاکم کند و تمامیت ارضی ایران را حفظ کند. منتها از بخت بد ما ایرانیها نه قاجاریه، این تکاپوها مواجه شد به توجه قدرتهای بزرگ اروپایی به هندوستان که در رأسشان انگلستان بود و در همسایگی ما قرار داشت؛ چون میخواستند هند را بگیرند و رقابت بر سر هند درگرفته بود، ایران بهعنوان همسایهی هند متأسفانه در مرکز این درگیریها واقع شد و چه انگلستان که هند را گرفته بود و چه فرانسه و روسیه که قصد اشغال هند و رسیدن به هند را داشتند متوجه ایران شدند.
یک راهبردی در کشورهای اروپایی بر اساس همین همسایگی و موقعیت جغرافیایی ما در رابطه با ایران پیش آمد که این بسیار بر سرنوشت کشور ما تأثیرگذار بود. راهبرد اوّلشان نفوذ در ایران بود، چون ایران همسایهی هند است و راحتترین راه دستیافتن به هند است. انگلیسیها هم چون این را میدانستند تمام تلاش خودشان را کردند که در ایران نفوذ کنند تا مانع این شوند که قدرتهای دیگر بتوانند از طریق ایران به هند برسند. فرانسویها و مخصوصاً روسها هم تلاش داشتند در ایران نفوذ داشته باشند. خب یک کشور قدرتمند بهطور طبیعی خودش را تبدیل به منطقهی نفوذ قدرتهای بزرگ نمیکند. به همین جهت تضعیف ایران بهعنوان راهبرد بعدی هم روسها و هم انگلیسیها تعریف شد. تجزیهی ایران راهبرد بعدیشان بود. بالاخره آنها میخواستند در این منطقه حضور فعالی داشته باشند.
یک کشور بزرگ و قدرتمندی نظیر ایران که آن موقع گرجستان و قفقاز و افغانستان و بحرین جزوش بود خیلی راحت تن به خواستههای آنها نمیداد، به همین جهت تجزیهی ایران را هم مدنظر قرار دادند. حتی کار را تا جایی پیش بردند که برای حفظ منافع خودشان طرح نابودی ایران را ریختند. در قرارداد ۱۹۰۷، ایران عملاً بین انگلیس و روسیه تقسیم میشد و یک بخش میانی برای کشور میماند. شمال ایران را روسها میبردند و جنوب ایران را انگلیسیها. در قرارداد ۱۹۱۵ هم عملاً آن بخش میانی از بین رفت و قرار بود ایران در پایان جنگ جهانی اوّل اساساً وجود نداشته باشد و نابود شود.
در این شرایط که ما با دشمن خارجی مواجه هستیم و عوامل خودش را هم در داخل کشور نفوذ داده و هم تضعیف ایران و جلوگیری از پیشرفت ایران از همان ابتدای سالهای ۱۸۰۰ میلادی در دستور کار روسها و انگلیسها قرار میگیرد، از تمام ظرفیتهایشان استفاده میکنند که نگذارند ایران پیشرفت کند. به همین جهت ما شاهد پسرفت ایران و دادن امتیازات گستردهی اقتصادی به غربیها هستیم. در پی هر جنگی که آن جنگ را هم آنها به ما تحمیل میکردند چه جنگ روسیه علیه ایران که انگلیسیها محرک بودند و چه جنگ هرات که ما با انگلیسیها دو بار مستقیم جنگیدیم و در پی هر جنگی و شکستی که بیشتر از طریق عوامل نفوذی به کشور تحمیل میشد امتیازات میدادیم. این امتیازات باعث شد که عملاً پیشرفت ایران متوقف شود. همانقدر که غرب داشت با سرعت پیشرفت میکرد، متأسفانه ما با چند برابر سرعت پیشرفت آنها، پسرفت میکردیم. چون نهتنها پیشرفت نمیکردیم، بلکه عقبگرد هم داشتیم. بنابراین چند برابر پیشرفت آنها ما شاهد پسرفت کشور خودمان و عقب نگهداشتن کشور خودمان بودیم.
این چرخه را در بعضی از مواقع قاجارها خواستند بشکنند که نتوانستند. مثلاً در جنگهای روسیه ده سال مقاومت کردند. در جنگهای دورهی اوّل نتوانستند. در جنگ با انگلستان دو بار بر سر هرات با انگلستان جنگیدند و در جنگ سوم هرات ایران حتی توانست هرات را فتح کند؛ امّا عوامل نفوذی متأسفانه جنگ برده را تبدیل به صلح خفت باری کرد و هرات و افغانستان را از ایران جدا کرد. هر کسی هم که در حوزهی مقاومت بود نظیر امیرکبیر و سایر رجال ایرانی تلاش داشتند که این چرخهی پسرفت و عقبگرد را بشکنند که منشأش عوامل بیگانه و البته مشکلات داخلی خودمان به اضافهی دستاندازی جدی بیگانه بود که مشکلات ما را چند برابر میکرد؛ یعنی اگر فشار روس و انگلیس نبود ایران میتوانست راه خودش را بهسمت پیشرفت پیدا کند. بالاخره شخصیتهایی نظیر قائم مقام و امیرکبیر و دستپروردگانشان در ایران بودند. اینطور نبود که در ایران قحطالرجال باشد و ما نتوانیم برای مشکلاتمان راهحلی پیدا کنیم. فشار خارجی و استعمار خارجی مشکلات ما را چند برابر کرد. عوامل نفوذی هم این وسط بسترساز نفوذ بیشتر آنها و در نتیجه عقبماندن بیشتر ایران شدند.
منبع: پایگاه دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری
پاسخ از آقای دکتر موسی حقانی، رییس مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر:
وضعیت ایران در انقلاب صنعتی وضعیت خوبی نبود. ما بعد از صفویه اساساً کشورمان دچار فرازوفرود زیادی شد. بالاخره ما در دورهی صفویه یک دورهی شکوفایی و یک دورهی تمدنی را شاهد هستیم که انتهایش با حملهی اشرف افغان و درگیریهایی که بهوجود آمد کشور آسیب جدی دید. در دورهی نادرشاه هم درست است که توانست بعضی از شکستها را جبران کند و نیروهای شورشی را سرکوب کند و کشورهایی که به ایران دستاندازی کرده بودند را سر جای خودشان بنشاند؛ امّا تداوم جنگها و درگیریها باعث شد که کشورمان خیلی در مسیر پیشرفت آن هم از جنس اتفاقاتی که داشت در غرب رخ میداد نباشد.
انگلستان بهعنوان مبدأ و منشأ انقلاب صنعتی هم یک دورهی ثباتی را طی کرده بود و هم اینکه در پی غارتگریهای گستردهای که در نقاط مختلف جهان کرده بود ثروت قابل توجهی را جمع کرده بود. این گردآوری ثروت در کنار خیلی از اتفاقات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی که در اروپا بهویژه در انگلستان رخ داد مقدمهای شد برای انقلاب صنعتی و رشد شتابانی که در حوزهی صنعت و فناوری انگلیسیها پیدا کردند. این رشد شتابان هم قدرت نظامی آنها را افزایش داد و هم قدرت اقتصادی و هم ثروتشان را افزایش داد و آنها را متوجه سرزمینهای بیشتری کرد، هم برای بهدستآوردن منابع خام و مواد اوّلیه و هم برای اینکه بتوانند یک نیروی ارزان کاری و بازار فروش محصولات خودشان را بهدست بیاورند؛ یعنی کاملاً روندی که آنها طی کردند با روندی که ما از بعد از صفویه طی کردیم، روندی معکوس است. ما بیشتر بهسمت بیثباتی رفتیم و اگر جنگ و کشورگشایی هم کردیم خیلی به کار ما نیامد. عمدهاش دفع کسانی بود که به ایران طمع داشتند. یک مورد هم در خصوص هندوستان بود، ولی برای ما رشدی به ارمغان نیاورد.
در دورهی قاجار که انقلاب صنعتی مخصوصاً در دورهی اوّل خودش دارد به اوج میرسد ما با پدیدهی استعمار در کشورمان مواجه شدیم. ایران هم به این نتیجه رسیده بود که بتواند به آن ناآرامیها خاتمه دهد. شاید آقامحمدخان قاجار یکی از اهداف اوّلیهاش این بود که بتواند یک آرامشی را در کشور بهوجود بیاورد و خود این زمینهای برای یکسری تحولات بعدی شود. اوّل گردنکشان داخلی را سرکوب کرد و بعد به سراغ مدعیان خارجی رفت. این اقدامات بیشتر برای این بود که بتواند آن ثبات و اقتدار را برگرداند. این نکتهای که عرض کردم ربطی به رویکرد آقامحمدخان و قاجار و یا بعضی از مطالبی که به آقامحمدخان نسبت میدهند ندارد. ظلم و بیعدالتی و ... جای خودش، ولی رویکردش این بود که بتواند یک ثباتی بر کشور حاکم کند و تمامیت ارضی ایران را حفظ کند. منتها از بخت بد ما ایرانیها نه قاجاریه، این تکاپوها مواجه شد به توجه قدرتهای بزرگ اروپایی به هندوستان که در رأسشان انگلستان بود و در همسایگی ما قرار داشت؛ چون میخواستند هند را بگیرند و رقابت بر سر هند درگرفته بود، ایران بهعنوان همسایهی هند متأسفانه در مرکز این درگیریها واقع شد و چه انگلستان که هند را گرفته بود و چه فرانسه و روسیه که قصد اشغال هند و رسیدن به هند را داشتند متوجه ایران شدند.
یک راهبردی در کشورهای اروپایی بر اساس همین همسایگی و موقعیت جغرافیایی ما در رابطه با ایران پیش آمد که این بسیار بر سرنوشت کشور ما تأثیرگذار بود. راهبرد اوّلشان نفوذ در ایران بود، چون ایران همسایهی هند است و راحتترین راه دستیافتن به هند است. انگلیسیها هم چون این را میدانستند تمام تلاش خودشان را کردند که در ایران نفوذ کنند تا مانع این شوند که قدرتهای دیگر بتوانند از طریق ایران به هند برسند. فرانسویها و مخصوصاً روسها هم تلاش داشتند در ایران نفوذ داشته باشند. خب یک کشور قدرتمند بهطور طبیعی خودش را تبدیل به منطقهی نفوذ قدرتهای بزرگ نمیکند. به همین جهت تضعیف ایران بهعنوان راهبرد بعدی هم روسها و هم انگلیسیها تعریف شد. تجزیهی ایران راهبرد بعدیشان بود. بالاخره آنها میخواستند در این منطقه حضور فعالی داشته باشند.
یک کشور بزرگ و قدرتمندی نظیر ایران که آن موقع گرجستان و قفقاز و افغانستان و بحرین جزوش بود خیلی راحت تن به خواستههای آنها نمیداد، به همین جهت تجزیهی ایران را هم مدنظر قرار دادند. حتی کار را تا جایی پیش بردند که برای حفظ منافع خودشان طرح نابودی ایران را ریختند. در قرارداد ۱۹۰۷، ایران عملاً بین انگلیس و روسیه تقسیم میشد و یک بخش میانی برای کشور میماند. شمال ایران را روسها میبردند و جنوب ایران را انگلیسیها. در قرارداد ۱۹۱۵ هم عملاً آن بخش میانی از بین رفت و قرار بود ایران در پایان جنگ جهانی اوّل اساساً وجود نداشته باشد و نابود شود.
در این شرایط که ما با دشمن خارجی مواجه هستیم و عوامل خودش را هم در داخل کشور نفوذ داده و هم تضعیف ایران و جلوگیری از پیشرفت ایران از همان ابتدای سالهای ۱۸۰۰ میلادی در دستور کار روسها و انگلیسها قرار میگیرد، از تمام ظرفیتهایشان استفاده میکنند که نگذارند ایران پیشرفت کند. به همین جهت ما شاهد پسرفت ایران و دادن امتیازات گستردهی اقتصادی به غربیها هستیم. در پی هر جنگی که آن جنگ را هم آنها به ما تحمیل میکردند چه جنگ روسیه علیه ایران که انگلیسیها محرک بودند و چه جنگ هرات که ما با انگلیسیها دو بار مستقیم جنگیدیم و در پی هر جنگی و شکستی که بیشتر از طریق عوامل نفوذی به کشور تحمیل میشد امتیازات میدادیم. این امتیازات باعث شد که عملاً پیشرفت ایران متوقف شود. همانقدر که غرب داشت با سرعت پیشرفت میکرد، متأسفانه ما با چند برابر سرعت پیشرفت آنها، پسرفت میکردیم. چون نهتنها پیشرفت نمیکردیم، بلکه عقبگرد هم داشتیم. بنابراین چند برابر پیشرفت آنها ما شاهد پسرفت کشور خودمان و عقب نگهداشتن کشور خودمان بودیم.
این چرخه را در بعضی از مواقع قاجارها خواستند بشکنند که نتوانستند. مثلاً در جنگهای روسیه ده سال مقاومت کردند. در جنگهای دورهی اوّل نتوانستند. در جنگ با انگلستان دو بار بر سر هرات با انگلستان جنگیدند و در جنگ سوم هرات ایران حتی توانست هرات را فتح کند؛ امّا عوامل نفوذی متأسفانه جنگ برده را تبدیل به صلح خفت باری کرد و هرات و افغانستان را از ایران جدا کرد. هر کسی هم که در حوزهی مقاومت بود نظیر امیرکبیر و سایر رجال ایرانی تلاش داشتند که این چرخهی پسرفت و عقبگرد را بشکنند که منشأش عوامل بیگانه و البته مشکلات داخلی خودمان به اضافهی دستاندازی جدی بیگانه بود که مشکلات ما را چند برابر میکرد؛ یعنی اگر فشار روس و انگلیس نبود ایران میتوانست راه خودش را بهسمت پیشرفت پیدا کند. بالاخره شخصیتهایی نظیر قائم مقام و امیرکبیر و دستپروردگانشان در ایران بودند. اینطور نبود که در ایران قحطالرجال باشد و ما نتوانیم برای مشکلاتمان راهحلی پیدا کنیم. فشار خارجی و استعمار خارجی مشکلات ما را چند برابر کرد. عوامل نفوذی هم این وسط بسترساز نفوذ بیشتر آنها و در نتیجه عقبماندن بیشتر ایران شدند.
منبع: پایگاه دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری
پرسش و پاسخ مرتبط
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}