پرسش :

دختری هستم ۲۶ ساله دانشجوی کارشناسی ارشد و دارای یک خانواده پرجمعیت که همشون ازدواج کردن...۱۹ سالم بود که با یک پسر آشنا شدم که صاف و ساده بودن و اخلاقشونم خیلی خوب ولی از لحاظ شرایط برای ازدواج آماده نبودن با این حال مامانش اومد خواستگاری و مادرم به شدت مخالفت کرد...ولی رابطه ما تموم نشد و دورادور حرف میزدیم خیلی کم. تا اینکه من بهش گفتم برو ازدواج کن چون ۱۰۰ سالم منتظر باشی مامانم راضی نمیشه...ازدواج کرد و بعد یک سال تو نامزدی طلاقش داد علتشم وقتی پرسیدم گفت خیال میکردم با اومدن یکی دیگه تو فراموش بشی ولی نشدی...مهریشو کلا داد و طلاقش داد. الان از اون قضیه ۲ سال میگذره و من حس میکنم واقعا دوسم داره چون داره شرایطش رو بدون اینکه به من مستقیم بگه درست میکنه. و میخواد از شوهرای خواهرام عقب نمونه..با اینکه تا الان خواستگارای زیادی اومدن که باب میلم مادرم بودن ولی به دلم ننشستن و هم اینکه از لحاظ منطقی با من سازگار نیستن چون من دارای شور و هیجان زیادی هستم و دلم میخواد زندگی پر از سوپریز داشته باشم که پیش این آقا هم همیشه حس خوبی دارم خانواده ایشون کلا راضی ان و مامانش منو خیلی دوست داره . الان به تازگی موضوع پسره رو به مامانم گفتم که از وقتی شنیده مثل دیونه ها فقط داد و بیداد میکنه که اون یکی رو طلاق داده تحصیلاتش از تو کمتره و کار اداری نداره... حتی همه خواهر برادرام مخالفن...ولی باید بگم اخه چرا؟ ما کاملا منطقی و خیلی با آرامش همدیگرو میخوایم سنمونم ۲۶ من و ۳۰ اونه یعنی دیگه عاقلیم و واقعا میدونم رابطمون دو طرفه هست..الانم نمیدونم چجوری با خانوادم صحبت کنم فقط داریم صبر میکنیم حتی شده چندین سال...اینم بگم خانوادم زیادی منفی نگرن در تمامی قضیه ها لطفا راهنمایی کنید آیا من در اشتباهم یا خانوادم؟ چیکار کنم؟


پاسخ :
واقعا نمیتوان از دور قضاوت کرد و گفت که شم در اشتباهید یا خانواده (و البته یا هردو و یا هیچکدام). شناخت شما از آن اقا هرچند ممکن است به نظرتان کافی باشد اما به تجربه ثابت شده که شناخت دختر و پسر پیش از ازدواج (به ویژه در روابط دوستانه و ...) به هیچ وجه قابل استناد و اعتماد نیست. عموما(نه صددرصد) افراد در این دوران نمایی زیبا و جذاب از خود بروز می دهند. البته احتمال دارد حق با شما باشد (ولی احتمال کم).

نکته دیگر این که نظر خانواده نمیتواند کاملا تعیین کننده باشد اما قطعا مهم است. در فرهنگ ما، زندگی مشترک به جز زوجین، از خانواده های آنها نیز تشکیل شده. البته ممکن است این سهم اندک باشد اما حتما باید درنظر گرفته شود. این در حالی است که وقتی تعداد مخالفین شما در خانواده زیادتر می شود (یعنی فقط مادر یا فقط پدر نیست) و تنوع مخالفین هم بالا می رود (یعنی فقط بزرگان مخالف نیستند بلکه جوان ها هم مخالفند)، به طور منطقی باید در ذهن شما هم یک آلارم به صدا در بیاید و در مورد دلیل این مخالفت بررسی بیشتری کنید (البته بدون جهتگیری احساسی).

نکته آخر و مهمتر این که در کلام شما همه چیز خوب بود و ظاهرا مشکلی وجود نداشت به جز یک نکته! آن هم جدا شدن آن آقا از همسرشان یا به عبارتی ازدواج ناموفق! البته ممکن است از نظر شما دلیل این ازدواج مشخص باشد (که این امکان هم وجود دارد علت واقعی را ندانید) اما در صورت شکست در ازدواج بایستی با احتیاط بیشتر جلو رفت و تصمیم گرفت. این مسئله یک هشدار جدی است که لازم است تحقیق و بررسی شود. قطعا در صورت توافق خانواده ها برای ازدواج بایستی یکی از تحقیقات مهم خانواده شما، تحقیق از همسر سابق آن آقا و خانواده ایشان باشد.

بنده به شما توصیه می کنم اولا صبر و ارامش داشته باشید. در ثانی، سعی کنید ارتباط خود را با آقا قطع کنید و صرفا از طریق خانواده ایشان را بپذیرید. ارتباط شما با ایشان مانع تصمیم گیری درست و منطقی شما خواهد شد تا جایی که حتی اگر نقطه تاریکی هم در ایشان یا سابقه ایشان وجود داشته باشد ممکن است با ارتباط شما با هم ، نسبت به آن چشم پوشی کنید. باتوجه به سابقه ازدواج ناموفق ایشان، حتی در صورت رضایت خانواده شما با وصلت، باید ایشان و شما به یک روانشناس مشاور ازدواج مراجعه کنید تا برخی زوایای پنهان شخصیتی و رفتاری و روانی شما برای یکدیگر مشخص شود.

برای راضی کردن خانواده، آرامشی که ادعا کردید، باید به خانواده منتقل کرده و نشان دهید. قاعدتا در چنین شرایطی یکدندگی و سرسختی شما باعث همین رفتار از سوی خانواده شما خواهد شد. سعی کنید درخواست منطقی داشته باشید. از افراد منطقی به عنوان واسطه استفاده کنید تا خانواده را راضی کنند (نه برای وصلت، بلکه برای اجازه آمدن خواستگاری).

منبع: www.soalcity.ir